••
.
ما اهل حرف
ما هیاهوی بسیار برای هیچیم
بلد نیستیم حرمت سکوت را نگه داریم
#شاهرخ_مسکوب
.
•••
••
.
📓در کتاب سوگ #مادر نوشته:
«مامان گنجشکها را خیلی دوست داشت و
جیکجیک آنها را که میشنید
گاه بیاختیار میگفت:
جان . . .
هر روز من با سر و صدای گنجشکها از خواب بیدار میشوم و میبینم که از مادرم خبری نیست....»
#شاهرخ_مسکوب
#دورمادراتونبگردینتاهستن...
.
•••
••
.
این منم که نامه مینویسم و نشانی تو را ندارم
به شب تیرهای که تو در آنی چگونه راهی بیابم؟
#شاهرخ_مسکوب
.
•••
••
.
مدّتی باران و تاریکی را گوش کردم...
چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به باران دادن، چای درست کردن، پادشاه وقت خود بودن...
#شاهرخ_مسکوب
.
•••
••
.
دیروقت است
خستهام..
تنهایی مثلِ خالیِ ورمکرده و تاریک توی خمرهای سربسته اتاق را پُر کرده
خواب پناهگاهِخوبیست: خواب و فراموشی
#شاهرخ_مسکوب
.
•••
••
.
نمیدانم چرا اینها را مینویسم
خندهدار نیست که آدم با خودش درددل کند؟
مثلِ مردی که با سایهٔ خودش حرف میزند!
#شاهرخ_مسکوب
.
•••