••
.
با تو چه حکایت؟!
- وقتی که نیستی..!
و چشمهایم
- به وعده گاه ِ خالی از تو
به تداعی خاطراتت
- در من می بارد..!
کدام شهر ؟!
کدام کوچه ؟!
کدام درب سنگی ؟!
- آغوشت را بر من خواهد گشود..!
دقیقه هایی
در بی سرپناهی خویش
- پرسه میزنم..!
باشد که باران
- از تو برایم بخواند..!
مثلِ قاصدک ِ رها شده از با
در پشت ِ پنجرهی فردا..!
#گویا_فیروزکوهی
.
•••