eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
298 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . به‌ نفس‌نفس‌ افتاده‌ بود و حس‌ می‌کردم با‌ هر دم‌وبازدم‌ استخوانِ‌ پهلویِ شکسته‌اش در گوشتِ‌ تنش‌ فرو می‌رود..💔 . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . به‌ نفس‌نفس‌ افتاده‌ بود و حس‌ می‌کردم با‌ هر دم‌وبازدم‌ استخوانِ‌ پهلویِ شکسته‌اش در گوشتِ‌ تن
•• . آقا! امشب داری به چه فکر می‌کنی؟ به این که مادرت رخت بربسته و پر کشیده؟ به این که مادرترین زن روی زمین مادر تو بود که امشب زمین محروم شد از مادرانه‌هایش؟ به این که نازکشیدن‌های مادرانه با رفتن مادرت غریب شدند؟ و به دل‌تنگی ایتام مادرت برای دلبرانه‌ترین مادرانه‌ها؟ امشب دلت گرفته، می‌دانم. قلبت تیر می‌کشد، معلوم است. اشک‌هایت بنای خشکیدن ندارند، چه کار باید کرد؟ کسی کمک حالت در این غم بزرگ هست؟ نمی‌دانم! ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . شعـرهایم از خـودم سرسخت‌تر دل‌بسته‌اند من فراموشت کنم، این‌ها که ول‌کن نیستند . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . این قلـبِ زبان بسته زِ  تو می‌گوید می گوید و در غمش تو را می‌جوید آن روز که ذره ذره ام خــاک شـــود دلتنگــی‌ات از خاکِ دلــم می روید . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . 🌙 ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﺶ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ ﺗﻮ.ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ.ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽﺭﻭﻡ... . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . بس که بی‌رنگم چو آب از هرچه بینم رنگ می‌گیرم بی‌صدایم همچو کوه از هر ندا آهنگ می‌گیرم . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . تاریخ‌های خاصی در زندگی همه ما وجود دارند که هر چقدر هم کارهای دنیا مشغول مان کرده باشد، محال است فراموش‌شان کنیم؛ درست مثل حالا... 🍁تولد واژه‌ایست در پی معنا شدن مفهومی‌ست در تب و تابِ رسیدن تولد گاه بهانه‌ای‌ست برای دلتنگِ خود شدن شانه‌ای‌ست برای جستجوی خویش می‌خواهم در روز تولدم عهد ببندم که روز به روز بهتر از قبل باشم🌱 . •••
۱۷ آذر ۱۴۰۱
•• . یادِ تو‌ می‌وَزد؛ ولی 🍂بی‌خبرم ز جایِ تو... . •••
۱۸ آذر ۱۴۰۱
•• . 📓در کتاب کلیدر می‌خونیم: بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟ ستار: عاشق زیاد دیده‌ام بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ ستار: من که نرفته‌ام برادر بیگ‌محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟ ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند... . •••
۱۸ آذر ۱۴۰۱