🌸﷽ 🌸
🌺🌺 یه عهد و پیمان زیبا !
🦋 یک بار پیشم آمد و گفت : «بیا با هم عهد ببندیم» گفتم: «عهد ببندیم که چه؟»
گفت: «که گناه نکنیم. که دل #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نشکنیم»
لحظه ای فکر کردم و گفتم: «باشه»
🦋 نشستیم و عهد و قول و قرارمان را روی برگه نوشتیم. امضایش هم کردیم. اگر حرف بدی می زدیم یا زبانمان به غیبت و تهمت باز می کردیم یا هر گناه دیگری انجام می دادیم، باید کفّاره می دادیم. کفاره مان هم #نماز بود و روزه و صلوات و کمک به فقرا.
🦋 #شهید #محسن_حججی خوب ماند روی قول و قرارش. روی عهدش با امام زمان. واقعا از خودش حساب می کشید و محاسبه نفس می کرد.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۱۴.
@Nadebun
﷽
🌺 #نماز_اول_وقت ! 🌺
1⃣ توی قنادی کار می کردم. یکبار آمد پیشم و گفت: «مجید. جایی سراغ نداری که برم کار کنم؟»
🌸 گفتم: «چرا همین آقایی که توی قنادیش کار می کنم دنبال شاگرد می گرده. میای؟» نپرسید چند می دهد و روزی چقدر باید کار کنم و بیمه ام می کند یا نه.
🌸 فقط گفت: «موقع اذان می ذاره برم نمازم رو بخونم؟»
مات و مبهوت شدم. ماندم چه بگویم؟؟
2⃣ یکبار هم قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
🦋 توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: «نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه.» جواب دادم: «تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.»
🦋 گفت: « شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام». گفتم : «همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.»
🦋 قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۱۵.
#نماز #نماز_شهیدان
@Nadebun
حاج احمد.mp3
8.16M
#قصه_های_ویژه_نوروز
#محسن_حججی
#لحظه_طلایی
🌹حاج احمد🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🗣 قرائت: سوره بقره آیه ۱۲۰ و ۱۲۱
🎶 تدوین : اسماعیل کریم نیا
📚 منبع : کتاب داداش ابراهیم ( نوشته محمد علی جباری)
@Nadebun