eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
844 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️السَّلامُ عَلى عَبدِاللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع او که در شش‌ماهگی باب‌الحوائج می‌شود... گر رسد سن عمو حتما قیامت می‌کند... 🌷 صلّی‌الله‌علیک یا حضرت علی اصغر 🌹 @NafasseAmigh
🏴 بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! @NafasseAmigh 🏴 🏴
▪️✨▪️✨▪️ ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از چنگ کمان خسته از ماندن و، آماده ی رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از همه دل کنده، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید زیرپایش همه کون و مکان می چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت:لاحول ولاقوه الابالله مست از کام پدر، زاده لیلا، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند؟جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید با فغان پسرم وا پسرم می آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟! کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟! مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای چشم من تار شده؟یا تو مکرر شده ای؟! من تو را در همه ی کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده، چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم خاک بر معجر بانوی حرم می ریزی بر دلم بر جگرم آتش غم می ریزی خانه ویران شده ام خانه ات آباد ببین بر سر اهل زمین خاک عدم می ریزی بال و پرهای تو را جمع نمودم اما حتم دارم که به یک آه به هم می ریزی می کشم در بغل خود بدنت را ببرم صبر کن تا در خیمه پسرم می ریزی هر کجا می نگرم رد تو باقی است هنوز بس که از نیزه و شمشیر و سنان می ریزی عمه ات آمده و گریه کنان می گوید چه سرت آمده هر نیم قدم می ریزی؟ ✔️ ✔️ @NafasseAmigh ✨▪️✨▪️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﻧَﺪﺍﺭﻡ ﺑِﺒَﺮَﻡ "ﻣَﺤﻀَـــــﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ" ﺳَﺮﻣﺎٰﯾﮧ ﺳـَﺮےٖ ﻫَﺴﺖ، ﻓـَﺪﺍٰےِ ﺳـَﺮِ ﺍَﺭﺑﺎٰﺏ" ﺍَﺯ ڪﻮﺩَکے ﺍَﻡ ﯾﺎٰﺩ ﮔِﺮِﻓﺘـَــﻢ ﮐِﮧ ﺑِﮕـﻮﯾَﻢ: "ﻣـﺎٰﺩَﺭ ﭘِـﺪَﺭَﻡ"ﻧَـﺬﺭِ ﭘِـﺪَﺭ ﻣﺎٰﺩَﺭ" ﺍَﺭﺑـﺎٰﺏ @NafasseAmigh
بشتاب برادر دلیرم، بشتاب عباس تویی! تازه فراتی دریاب چون بود شهید عشق در کرب‌وبلا لب‌تشنۀ لبیک، نه لب‌تشنۀ آب @NafasseAmigh
🏴 امشب شهادت نامه عشاق، امضا می‌شود 🏴فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود ▪️مرحوم علامه امینی در شب عاشورا برای امام زمان (عج) صدقه کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: امشب قلب آن حضرت در فشار است. ▪️برای سلامتی و فرجشان دعا کنیم و صدقه بدهیم 🏴@NafasseAmigh
🏴السـلام علیکــ یا تالـی کتاب اللـه و ترجمانه 🏴 بـرداً و سـلامـاً عـلیٰ قلبــک یا صـاحب الـزمـان💔
سلام و عرض تسلیت رفقـا🙂🖤
امشب قلب شکسته امام زمان عج سخت در فشار هست،برای آرامش قلب ایشون ختم صلوات گرفتیم؛  لطفـا تعـداد صلـواتی که ختم میکنید رو به این آیدی ارسال کنید 👇🏻👇🏻

@MajnOn_Ooo
🖤 علیه السلام فرمود: 🍀 مَن کانَ عاشورا یَوم مُصیبَته و بُکائه جَعَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ یَومَ القیامَة، یَومَ فَرَحه وَسُروره 🍃 هر کس عاشورا را روز مصیبت و اندوه و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار می‌دهد. 📖 بحار الانوار ج 44؛ ص 284
"🖤👀" قیامَٺ‌بۍ‌حُـسـیـن‌غوغا‌نَدارَد شفاعَٺ‌بۍ‌حُـسـیـن‌مَعنا‌نَدارَد حُـسـیـنۍ‌باش‌ڪہ‌دَر‌مَحشَر‌نَگویَند چِرا‌پَروَنده‌اٺ‌امضاء‌نَدارَد♥️🥀.!")
با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن آه می سوزد دلم از های های نیزه ها @NafasseAmigh
بر سر در خانه نوشتم نام ارباب مستم همیشه از شراب جام ارباب می‌بوسم آن پرچم که نامش روی آنست تا عمر دارم بس مرا اکرام ارباب از عشق او قلبم تپش دارد همیشه شعرم سراسر شور از الهام ارباب بر سینه میکوبم به عشق کربلایش جامانده ام از بارگاه عام ارباب از بام خانه می‌رسد حتما سلامم تا مضجع زیبا و زرین فام ارباب کامم به شهد تربتش نوشین نماید اینگونه گشتم خانه زاد رام ارباب در حلقه ی گیسوی او پای دلم بند هرگز نمی‌گردم رها از دام ارباب بی لطف مادامش اثر از من نماند نوکر نباشد هیچ کس بی نام ارباب @NafasseAmigh
ناله واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید بیاد قمرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد یاد خنجر کند و گلوی پدرش می افتاد (ع)🥀 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوشنگ ابتهاج درگذشت یلدا ابتهاج، دختر امیر هوشنگ ابتهاج، (ه.الف.سایه) دقایقی پیش از درگذشت پدر خود خبر داد. شعر مرحوم هوشنگ ابتهاج در وصف امام حسین (علیه السلام): چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟ چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین به از این در تماشا که به روی من گشادی تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟ @NafasseAmigh
🏴 علیه‌السلام همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پاهای کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست امامت را زنی با جان و دل می‌برد آهسته که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر صدای شرشر باران چه از جان پسر می‌خواست غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست 📝 @NafasseAmigh 🏴
👆🏻👆🏻ایشون صددرصد مورد تایید مدیریت کانال هستن👆🏻👆🏻
🔴خوب شد زمان مختار فضای مجازی نبود والا.‌‌.. @NafasseAmigh
با افتخار من هم یک چپ دستم......
و خدا خواست که هم رنگ تو باشم و شبیهت بنویسم به همان دست که در کل جهان جمله ی معدود نویسند به آمار نشود مثل تو پیدا به همه دوره و اعصار و منم جان به کف عرصه عشقت که کنم جان به فدایت نفسم باد حرامم که دمی غافل و وامانده ز کوی تو بر آید و خدا خواست که عمرم همه در عصر تو باشد تو مرا جان و جهانی تو مرا عشق نهانی تو مرا روح و روانی ز تو هرگز نگریزم با افتخار یک
گردو مرورگری هست که به طور هوشمند تبلیغات سایت ها را حذف میکند. در مصرف باتری گوشی شما صرفه جویی میکند. مصرف اینترنت شما را کاهش میدهد. دریافت نسخه اندروید از بازار:👇🏻 https://cafebazaar.ir/app/me.gerdoo.browser دریافت نسخه اندروید از مایکت: 👇🏻 https://myket.ir/app/me.gerdoo.browser اگه در رابطه با گردو بازخوردی داشتید لطفا از طریق @gerdoodotme در ایتا به ما پیام بدید.
هرگزبہ‌ڪس‌وناڪسی‌اربــاب‌نگفتیم.. زیرافقـ‌ط‌این‌لفظ‌سـزاوارحسین‌اسٺ!(:'🖤 ‌ 🖤 💔 @NafasseAmigh
🏴 نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟ تو اسرار خدا را برملا کردی خبر داری؟ جهان را زیر و رو کرده‌ست گیسوی پریشانت از این عالم چه می‌خواهی همه عالم به قربانت مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیّ و یا قیّوم خبر دارم که سر از دِیْر نصرانی درآوردی و عیسی را به آیینِ مسلمانی درآوردی خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هِی کردی تو می‌رفتی و می‌دیدم که چشمم تیره شد کم‌کم به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم‌کم تو را تا لحظهٔ آخر نگاه من صدا می‌زد چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می‌زد حدود ساعت سه، جان من می‌رفت آهسته برای غرق در دریا شدن می‌رفت آهسته :: بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من خیالت جمع، ای دریای غیرت! خیمه‌ها با من تمام راه برپا داشتم بزم عزا در خود ولی از پا نیفتادم، شکستم بی‌صدا در خود شکستم بی‌صدا در خود که باید بی‌تو برگردم قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید @NafasseAmigh 🏴