🏴◾️🏴◾️🏴◾️🏴
#عاشورا
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد محل نده قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست
یک گوشه مینشینم و حرفی نمیزنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست
از دردِ گریه تکیه نده سر به نیزهات
زینب نمرده شانه دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر، تو طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ «برو» چه داشت برادر؟ «بیا» که هست
خون را بیا به دست دو قربانیام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمیکنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست
✔️ #محمد_سهرابی ✔️
@NafasseAmigh
┄┅─✵😭✵─┅┄
⚜رسول اکرم(ص)
✨ای فاطمه:همه چشمها در روز قیامت گریان است جز چشمی که برمصیبت های حسین (ع)بگرید.....
┄┅─✵😭✵─┅┄
❤️ @nassemamigh ❤️
🏴☆🏴☆🏴☆🏴
#عاشورا
رنگ عالم شد سیاه
درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یاحسین
درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
چونکه بالاتر نداشت
درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه
در مِنا امسال آه
علقمه شد روسپید و روی زمزم شد سیاه
جلد مانند لباس
بر اَمالی و لهوف و بر مُقرّم شد سیاه
پوست درسینه زنی
سرخ شد، شد نیلگون و آخرش هم شد سیاه
بین این رنگین کمان
دل سپید و چشم سرخ و رنگ پرچم شد سیاه
برتن مسلم هم آه
رد تیر و تیغ ها قدر مُسلّم شد سیاه
✔️ #مهدی_رحیمی ✔️
@NafasseAmigh
☆🏴☆🏴☆🏴☆
●■●■●■●■●
#عاشورا
محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست
محرّم آمد و خمخانهی ازل وا شد
وضو ز. باده گرفتم، زدم به ساغر دست
حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست
حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبهی پدر در دست
(چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر، دست؟)
چو ذوالفقار علی چرخ میزند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست؟
ز. خیمه گاه میآید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پارهی جگر در دست!
چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!
بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست
نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم
به لحظهای که برد شمر، سوی خنجر، دست
به خویش مینگرم با دو چشم خون آلود
نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست
به رود علقمه بنگر که میزند بر سر
به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!
نمیتوانم بر روی عشق، بندم چشم
نمیتوانم بردارم از برادر، دست
تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش
ز. هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست
به پای دست تو سر میدهند، سرداران
به احترام تو با چشم شد برابر، دست!
به یاد دست توای روشنای چشم حسین!
چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست
تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت
نمیرسید وگرنه به آن صنوبر، دست
قنوت، پر زدن دستهای مشتاق است
به احترام ابوالفضل میکشد، پر، دست!
مگر تو دست بگیری که دستگیر تویی
به آستان شفاعت نمیرسد هر دست!
اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه
به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست
حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت:
مگر به روز قیامت رود به منبر، دست
✔️ #علیرضا_قزوه ✔️
@NafasseAmigh
■●■●■●■●■