eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
852 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرشیو فایل
علم میزنم به روی دلم رن مشی میزنم.علیمی (1).mp3
6.48M
🌹 @nafasseamigh ❣علم میزنم به دل رنگ مشکی غم میزنم 🕯تواین تکیه های محرم همش دارم ❣زندگیمورغم میزنم 🕯به سرمیزنم برات ناله شب ❣تاسحرمیزنم 🕯درخونه تون بازدرمیزنم تپی روضه ❣تون بال وپرمیزنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#عاشورا نزدیک ترین راه به ارباب...... @NafasseAmigh
💐فنجـانی چـاے بـا خـدا ✅قسمت اول  ✨بہ نام خـداوند تبارڪ و تعالے✨ ✍از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد. آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد. پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟. اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد. و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد. و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان.  و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست. شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود.  آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم  داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران نویسنده زهرا اسعد بلند دوست 🌴✨🌴✨🌸✨🌴✨🌴 @Shamim_best_gift
🕳آنكه باشد همچو حرّ افتاده در پاي حسين 🕳گردد از دوزخ رها با نازِ چشمان حسين 🕳فطرس پربسته پر وا كرد با قنداقه اش 🕳تا قيامت مي كند جان را به قربان حسين
✴️هر كه آيد بر سر اين سفره و خوان حسين ✴️مي شود همواره و پيوسته مهمان حسين ✴️حرّ شبي آمد به مهماني سلطانِ عطش ✴️شد به قصرِ كربلا پيوسته دربانِ حسين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_723784306719266873.mp3
7.03M
🏴🕯🏴🕯🏴 💔روضه حضرت حر ((ع)) بسیار جانسوز 😭
❣⚪️ ❣ای ڪاش ڪسی برای آقا تب داشت⚪️ ⚪️یادی ز امام منتظر برلب داشت❣ ❣قربان غریبی ات شوم مهدی جان⚪️ ⚪️ای ڪاش صاحب الزمان زینب داشت❣ ⚪️اللهم عجل لولیک الفرج⚪️ ❣⚪️❣
✋السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ ...... ✋سلام بر عبدالله بن حسن بن علی، پاك طینت، خدا قاتل او حرملة بن كاهل اسدی را كه به سویش تیراندازی كرد، لعنت كند.
▪️🔻▪️🔻▪️ حسین جان...❣ ◀️من کـربلا نـدیـده چـنـیـن ضجه مـیزنـم😔 💔زینب که دیده کرب و بلا را چه کرده است...😭😭 ▪️🔺▪️🔺▪️🔺