ای عارفه، با ما بگو، تا که بباریم
از غصه ی دریا بگو، تا که بباریم
"معصومه" ای، معصومه ها را میشناسی
از مادرت زهرا بگو، تا که بباریم
تنهایی و تنهائیَت ارثِ پدر بود
از حیدرِ تنها بگو، تا که بباریم
از کوچه ها بگذر، بیا تا دربِ خانه
وز آتشِ برپا بگو، تا که بباریم
اُختُ الغریبیّ و غریبی غصه دارد
از مجتبی اما بگو، تا که بباریم
مانندِ زینب با برادر همنشینی
از عصرِ عاشورا بگو، تا که بباریم
از عصرِ عاشورا که دنیا رنگِ خون شد
وز لحظه ای که زینِ اسبش واژگون شد
با ما بگو از نینوا، بانو بگو که...
وز کشته های سر جدا، بانو بگو که...
از خیمه ها، از تشنگان، از مشکِ خالی
از قصه ی "أدرِکْ أخا"، بانو بگو که...
از آنچه که "صاحبْ زمان" را کرده گریان
از زینب و از بچه ها، بانو بگو که...
بانو بگو با ما، رباب از چه دوان بود
از سعیِ مروه، وز صفا، بانو بگو که...
روضه بخوان، ای فاطمه،ای خواهرِ عشق
با ما بگو از کربلا، بانو بگو که...
#علی_عدالتجو
#السلام_علیکم_یا_اهل_بیت_النبوه
#یا_فاطمه_المعصومه
#وفات_حضرت_معصومه
@NafasseAmigh