بسم الله الرحمن الرحیم
عروسکم مال شما...
دیشب جاتون خالی ، خونوادگی رفتیم حرم . نرگس توی بغل من بود ؛ احمدم دستشو داده بود به مادرش . نرگس تفنگ کوچولوشو که خیلی دوسش داره با خودش آورده بود . توی راه چند بار خواستم یه جوری تفنگو از دستش بگیرم اما مقاومت کرد . همچین که از توی خیابون گنبد طلایی پیدا شد نرگس بدون این که کسی بهش بگه خم شد و سلام داد . به حرم که رسیدیم نرگس از من جدا نشد . با خودم بردمش طرف ضریح . مهر و زیارتنامه برداشتم . اونم خواست .یکی هم برای اون برداشتم . زیارتنامَه م که تموم شد بردمش که ضریحو بوس کنه . به ضریح که چسبیدیم دیدم داره به دست آقاهایی که پول توی ضریح میندازن نگاه می کنه . بعد دیدم داره سعی می کنه تفنگشو بندازه توی ضریح . نمی دونم کی محبت خانومو این جوری توی دل این بچه گذاشته بود که با یه عشقی می خواست تفنگشو که همه ی تعلقش بود بده برای حضرت .
یه نگاه به عروسک گلم انداختم و بوسیدمش ؛ یه نگاهم به ضریح . گفتم خانوم ! حالا که نرگس تفنگشو داد برای شما منم این عروسکمو می دم که برای خودتون باشه . خواهش می کنم قبول کنید ... .
__________________
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا بغلم کن!
دیدی بچه هایی رو که توی کوچه دست باباشونو ول می کنن ؟
بابا می گه بیا دستتو بده به من . یواش تر برو . می افتیا ...
بچه هه حرف باباشو گوش نمی ده . چیزی نمی گذره که می خوره زمین .
بلند بلند می زنه زیر گریه ...
اولین کاری که می کنه اینه که با اون لباسای خاکی و صورت پر از اشک ، دستاشو باز می کنه که بابا بغلش کنه ...
می گم ؛ شاید خیلی از زمین خوردنای ما هم توی زندگی به خاطر اینه که برگردیم توی آغوش همونی که دستشو ول کرده بودیم.
مگه نه خانوم ؟...
____________________________
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
هدایت شده از فرزندِ ما، من دیگر ما ست💗
ـ✨﷽✨ـ
✍ ویراست استاد محسن عباسی ولدی در رابطه با بردن بچهها به سفر مبارک اربعین🏴
«سختیهای سفر #اربعین را بهانۀ ترک این سفر نکنیم.
اربعین سفر تربیت شدن است. سختی کشیدن و ساخته شدن، رفیق دیرینۀ هم هستند.
لطفی که اربعین به ما در تربیت خودمان و فرزندانمان میکند، هزار کتاب و کلاس تربیت نمیکند.
فرصت تربیت اربعین، نعمت بزرگ خدا به ماست، نکند کفران نعمت کنیم!»
@abbasivaladi
فرزند ما منِدیگرِما است💕
@manedigarema
بسم الله الرحمن الرحیم
یادداشت غیرانتخاباتی
این روزها داریم کوچولویمان را از لاستیکی می گیریم و چه مراسمی است برای خودش ؛ این دستشویی رفتن .
تازه بعد از این که جناب کارشان تمام شد باید یکی یکی همه بیایند و به او آفرین بگویند .
صدا می زند مامان ! و مامان باید بگوید آفرین . آفرین به دختر گلم.
بعد می گوید بابا ! بابا هم باید بگوید آفرین آفرین
بعد احمد را صدا می زند و احمد هم باید آفرین بگوید.
بعد نوبت جوجو و زرّافه و خرسو خانم و ... می شود که صف بکشند برای تشویق و تمجید از کار ایشون ...
و انگار که این داستان در زندگی انسان هیچ وقت تمام شدنی نیست.
این داستان که ما دوست داریم همیشه و همه آثار ما را ببینند و آفرین بگویند
و هیچ وقت فکر نمی کنیم که شاید این آثار ...
اصلا هر کاری که ما بکنیم کار خوبی است.
__________________
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
پس کی میخوای بزرگ شی؟
یکی از آن صحنه هایی که هیچ وقت تماشایش برای من تکراری نمی شود ؛ صحنه ی نماز خواندن بچه ها کنار بزرگتر هاست .
اولش سعی می کنند راست راستی ادای نماز خوان ها را در بیاروند . یک کمی که می گذرد بر می گردند ببینند بزرگترها چه کار می کنند و دوباره زود صاف می شوند . یک دفعه چشمشان به یک مگس می افتد و می دوند که مگس کش بیاورند . بر می گردند اما دیگر مگس را پیدا نمی کنند . همراه تو به رکوع می روند . در همان حالت رکوع یک چرخ کامل می زنند و همه جا را از نظر می گذرانند . با تو به سجده می آیند . می بینند که عجب حالی می دهد که دراز بکشند . دراز می کشند و با چشم به سیاحت اتاق می پردازند که یک دفعه چشمشان برق می زند . می دوند از گوشه ی اتاق ماشینشان را می آورند کنار سجاده که بعد از نماز زود با آن بازی کنند . تو به سجده ی دوم رفته ای . حالت سجده می گیرند . راستی کله ملّق زدن چه کیفی دارد . تو حالا قنوت گرفته ای . بلند می شوند و ادای قنوت در می آورند . کم کم سرشان را بالا و بالاتر می برند . حالا نگاهشان کامل به سقف است .
تو دوباره توی سجده ای که می بینی یک نفر سوارت شده و دارد ریز ریز می خندد . بلند می شوی و او را هم بلند می کنی . فکر می کند می خواهی دنبالش کنی . اسباب بازی اش را که گذاشته بود بعد از نماز با آن بازی کند ؛ بر می دارد و فرار می کند . سلام می دهی . او توی یک اتاق دیگر دارد برای خودش بازی می کند...
فکر می کنی خودت هم داشتی توی نماز همین کارها را می کردی . منتها توی دلت ...
__________________
از یادداشت های سال ۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
قصه را داشته باش...
از همسرت عصبانی شده ای ؛ می خواهی صدایت را بلند کنی ؛
می گویی حیف که بچه دارد نگاه می کند ...
به پدر و مادر خودت و همسرت احترام می گذاری ؛
می گویی بگذار بچه ببیند ، یاد بگیرد...
دلت می خواهد به یکی فحش بدهی ؛
از بچه حیا می کنی . می ترسی حرف بد یاد بگیرد و یک جا توی جمع آبرویت را ببرد...
مواظب رفتارت هستی که روی بچه تأثیر بد نگذارد .
خیلی کارها را دلت می خواهد اما انجام نمی دهی ؛ فقط به خاطر بچه ...
خیلی کارها را که حال و حوصله اش را نداری ؛ انجام می دهی ؛ فقط به خاطر بچه ...
هنوز نگرفته ای قصّه چیست ؟
بچه این وسط کاره ای نیست . قرار است تو خودت خوب باشی . قرار است تو بدی هایت را کنار بگذاری و عادت های زشتت را تغییر بدهی ...
بچه یک بهانه است ؛ خدا خوب بودن خودت را می خواهد ...
این بچه برای خوب شدن خیلی فرصت دارد و اصلا به اندازه ی تو بدی ندارد که تو دلت برای او بسوزد ...
این تویی که وقتت دارد تمام می شود اما هنوز ...
خدا دلش برای تو سوخته ...
بازی های مَثَلنیِ بچگی هایمان را که یادت هست؟
یکی مثلا بابا می شد . یکی مثلا مامان می شد . یکی مثلا بچه می شد .
الآن هم چیزی عوض نشده . تو مثلا بابایی یا مامانی ...
مثلا قرار است که این بچه را تو تربیت کنی ...
برای آن بابای حقیقی که دارد بازی ما را تماشا می کند هر سه تای ما بچه ایم .
او دارد ما سه تا را با هم بزرگ می کند...
_________________________
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
هدایت شده از فرزندِ ما، من دیگر ما ست💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
این فیلم را حتما ببینید 👆/ رهبر انقلاب در انتصابات موردی دخالت نمیکنند، چه رسد به اینکه بخواهند فتنهگران و ضدانقلاب را تأیید کنند.
در این برهه، وظیفهی ایشان نیست که از خودشان دفاع کنند،
بلکه کسانی که خودشان را منتسب به انقلاب میدانند و افتخار سربازی این رهبر الهی را دارند باید به میدان جهاد تبیین بیایند و مانع تحریف و نسبتهای دروغ به ایشان شوند.
#بدعت خطرناکی که آقای پزشکیان با همراهی و سکوت آقای قالیباف امروز انجام دادند در ادعای تایید کابینه و چند وزیر خاص از طرف امام خامنهای، باید توسط خواص روشنگری شود. فردا روزی هر اتفاقی که بیفتد تمام ناکارآمدی ها به اسم نایب امام زمان و نظام نوشته خواهد شد. مسلم است فردی که نقش پررنگی در فتنه داشته یقینا نگاهبان و وزیر خوبی برای این نظام نخواهد بود.
روشنگری کنید. سربازی برای نایب امام زمان و دفاع از حریم ولایت، ولو با غربت و مظلومیت و قلّت عدد صورت بگیرد، برکت میکند و جریان نفاق را رسوا خواهد کرد.
•┅═✧اللهم عجل لولیک الفرج✧═┅•
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر جدید احمد
شاید خدا کفشدوزک رو به خاطر این خلق کرده که بچه ها خوشحال بشن ...
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر پست مدرن احمد:
پارچ
همون لیوان آدم بزرگاس
نتیجه ی اخلاقی: بابا و مامان ها حتی یواشکی هم نباید با پارچ آب بخورند.
_______________
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
لطف کنید دستور بدهید...
عاشق این است که من یا مادرش با همان لحنی که قربان صدقه اش می رویم امر و نهیش کنیم.
حتی خودش مدام یادآوری می کند که این جا جای امر و نهی است.
مثلا می رود کنار راه پله و با همان لهجه ی شیرین و خوردنی که شصت درصدش را حرف دال تشکیل می دهد صدا می زند: بگو نرو نزدیک پله. می افتی بابا جون.
و من باید بگویم: نرو نزدیک پله می افتی بابا جون. و این باباجون را باید با تاکید بگویم تا آن حالت وصف نشدنی به او دست بدهد.
یا دستش را گرفته ام و توی کوچه راه می برم . می گوید: بگو از توی آب ها راه نرو . خیس می شی بابا جون
و من باید بگویم از توی آب ها راه نرو خیس می شی باباجون.
و این بابا جون را باید خیلی کش بدهم
یا من سر کار هستم که تلفن زنگ می زند و او پشت گوشی است. ساعت دوایش شده اما مادرش حریفش نشده که به او دوا بدهد.
از پشت گوشی می گوید: بگو دواتو بخور که زود حالت خوب بشه بابا جون
و من بگویم دواتو بخور که زود حالت خوب بشه. و او بگوید: باباجونشم بگو و من دوباره بگویم دواتو بخور که زود حالت خوب بشه باباجون...
و بعد از چند ثانیه صدای گریه اش را بشنوم که ناشی از قورت دادن دوای تلخ است و صبر کنم تا کمی گریه اش بند بیاید و بگوید : بگو آفرین باباجون که دواتو خوردی
و من بگویم : آفرین باباجون که دواتو خوردی و او دیگر گریه نکند و خداحافظی کند.
انگار این توی فطرت ما آدم هاست که دوست داریم کسی که ما را امر و نهی می کند یک جور ویژه ای دوستمان هم داشته باشد و دوست داریم کسی که یک جور ویژه ای دوستمان دارد حتما امر و نهیمان کند...
............
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
هدایت شده از فرزندِ ما، من دیگر ما ست💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
......
همیشه بچه ها که مریضی سخت میگیرند
یا بی هوا زمین می خورند
و یک جایشان درد می گیرد
یا خون می آید
از خودم می پرسم:
دوباره چه گناهی کردی؟
انگار این سنت خداست
که همیشه دود گناه های ما باید توی چشم یک معصوم برود...
....................
از یادداشت های سال ۱۳۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
دختر کوچکمان هر روز شیرین کار تر می شود
این روزها توی خانه که هستم یک گوشه ی دلم خرابه ی شام است
چقدر فرق است بین اینکه
سرت را به دامن دخترت بگذاری
تا این که
سرت را به دامن دخترت بگذارند....
......................
از یادداشت های سال ۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
محافظ کوچولوی ایمان...
به مادرش می گه دارن اذان می گن. بابا چرا خوابیده؟
مادرش می گه آخه بابا سرش درد می کنه.
می گه زود باش بابا رو بیدار کن نمازشو بخونه
الآن ایمان بابام خراب می شه ها...
..................
از یادداشت های سال ۸۸
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
طال الانتظار...
دلت نمی آید که خداحافظی نکنی و یواشکی بروی
باید هر بار که می خواهی از خانه بیرون بروی کلی با بچه ها سروکله بزنی که آن جایی که من می خواهم بروم نمی شود شماها بیایید و اگر بچه های خوبی باشید برایتان فلان اسباب بازی را می خرم و قول می دهم شب ببرمتان فلان جا و....
و بالاخره به زور راضی شوند و با بغضی که چند ثانیه یک بار قورتش می دهند دست بدهند و با صدایی که گریه تویش می لرزد یک خدا...حا..ف..ظ نصفه نیمه بگویند و..... همین که در را پشت سرت می بندی صدای گریه ی دوتا بچه ی قد و نیم قد به آسمان برود و....
انگار هر روز که پایت را از خانه بیرون می گذاری ؛تا ته کوچه که هنوز صدای گریه ی بچه ها را به خوبی می توانی بشنوی و تا وسط های کوچه ی بعدی که یک کمی صدای گریه ی بچه ها می آید و تا محل کارت که هنوز صدای گریه ی بچه ها توی گوشت پیچیده ؛ باید هی از خودت بپرسی:
مگر تو کی هستی؟
مگر بابا بودن یعنی چی ؟
دوری ازبابا چقدر سخت است که این کوچولوها می فهمند اما تو نمی فهمی...
و کم کم تو هم بغض گلویت را فشار بدهد و اشک توی چشم هایت حلقه بزند و هی زیر لب بگویی: یا أبانا...و دوباره بغض کنی و...
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکوا الیک فقد نبینا....
با خودم فکر می کنم یک بچه ی یک و نیم ساله که مثل ما هوا و هوس ندارد.
پس اگر از یک نیاز حرف می زند حتما یک نیاز حقیقی است.
وقتی از مادرش سوال می کند که "این دست ها رو کی داده؟"
و مادرش می گوید:"خدا داده"
و او می گوید:"می خوام خدا رو بوس کنم"
حتما به این بوسیدن خدا نیاز دارد
و وقتی آدم نیاز دارد که خدا را ببوسد حتما خدا برای این نیازش یک پاسخی آفریده
مثل این می ماند که خدا تشنگی را توی آدم ها گذاشته باشد اما آب را نیافریده باشد. مگر ممکن است؟
و فکر می کنم این که خدا به پیغمبرش می گوید به آدم ها بگو من هم یک آدمی مثل خودتان هستم در واقع دارد به همین نیاز آدم ها پاسخ می گوید.
به این نیاز فطری که هر جا لطف خدا را در حق خودشان احساس کردند دلشان می خواهد خدا را ببوسند....
..............................
حالا فکر کن باید چه بلایی سر فطرت آدم آمده باشد که چشم دیدن یک بوسه ی کوچک بر یک ضریح را هم نداشته باشد
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
@NaghsheFarzandan
هدایت شده از فرزندِ ما، من دیگر ما ست💗
Copy of سخنرانی شب اول ماه ربیع الاول 403.6.14.m4a
4.92M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
سخنرانی شب اول ماه ربیع الاول
آیت الله میرباقری
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
🌹🌹🌹🌹🌹