✍ #دلنوشتهسحر
به خط پایان...
که نزدیک می شویم...
تعارضی عظیم، قلبمان را
گرفتار می کند...
"شوق" تجربه قنوت هايي که
هر کدامشان سفری بلند،
به آسمان تو را رقم می زند...
یا "غم" از دست دادن
سحر هايي که
بی نظیرترين فرصتهای
هم آغوشی با تو بوده اند...
دلم برایت تنگ می شود... خدا
برای لحظه هايي که
هیچ صدایی، جز نجوای دعای سحر،
از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت...
برای لحظه هايي که،
با هر کدام از نامهای تو،
قنوت می گرفتم
و با تکرار مکررشان...
بوسه های مداوم تو را
احساس می کردم...
💫تو...
همان احساس خالی شدنم،
در لابلاي العفو های شبانه ام بودی
که تمام جان مرا...
با آرامشی عظیم،
احاطه می کردی...
دلم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر...
چه برایم مقدر کرده ای...
اما...
بگذار...
سهم من از این رمضان..
همین سجاده خیسی باشد...
که در همه طول سال،
نمناک باقی بماند...