eitaa logo
🌷نغمه های فاطمیون🌷
113 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
266 فایل
🔴 آدرس ما 🔴 🌷نغمه های فاطمیون🌷 https://eitaa.com/Nagmahyefatamion 🧕کودکان آمر🙎‍♂️ @Koodakan_Amer 🌱تسنیم هدایت 🌱 https://eitaa.com/Tasnimhadayt 🔹ارتباط با خادم کانال و دریافت لینک گروه 👇👇 @Goleyas6111
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃🌼🍃 . .... برو بمنزل خود و مهیای سفر شو و مخفی دار و چون ثلث شب بگذرد بیا بسوی شعب بنی عامر که بمطلب خود می رسی. ابن مهزیار گفت: بخانه خود برگشتم و در این اندیشه بودم تا ثلث شب گذشت پس سوار شدم و بسوی شعب روانه شدم چون بشعب رسیدم آن جوان را در آنجا دیدم چون مرا دید گفت: خوش آمدی و خوشا حال تو که ترا رخصت ملازمت دادند. پس همراه او روانه شدم تا از منی و عرفات گذشت و چون بپائین عقبه طائف رسیدیم گفت: ای ابوالحسن پیاده شو و تهیه نماز کن. پس با او نافله شب را بجا آوردم و صبح طالع شد پس نماز صبح را ادا کردم پس سلام نماز گفت و بعد از نماز بسجده رفت و رو بخاک مالید و سوار شد و من سوار شدم تا بالای عقبه رفتم، گفت: نظر کن چیزی می بینی، چون نظر کردم بقعه سبز و خرمی را دیدم که گیاه بسیار داشت، گفت:نظر کن بالای تل ریگ چیزی می بینی، چون نظرکردم خیمه ای از مو دیدم که نور آن تمام آسمان و آن وادی را روشن کرده بود، گفت: منتهای آرزوها در اینجا است دیده ات روشن باد، چون از عقبه بیرون رفتیم گفت: از مرکب بزیر بیا که در اینجا هر صعبی ذلیل می شود. چون از مرکب به بزیر آمدیم گفت: دست از مهار شتر بردار و آنرا رها کن گفتم: ناقه را بکی بگذارم گفت: این حرمی است که داخل آن نمی شود مگر ولی خدا و بیرون نمی رود مگر ولی خدا. پس در خدمت او رفتم تا به نزدیک خیمه مطهره منوره رسیدم گفت: اینجا باش تا برای تو رخصت بگیرم، بعد از اندک زمانی بیرون آمد و گفت:خوشا حال تو ترا رخصت دادند. چون داخل خیمه شدم دیدم آن حضرت بر روی نمدی نشسته است و نطع سرخی بر روی نمد افکنده و بر بالشی از پوست تکیه داده است سلام کردم بهتر از سلام من جواب داد، روئی مشاهده کردم مانند ماه شب چهارده، از طیش و سفاهت مبراء، نه بسیار بلند و نه کوتاه اندکی بطول مائل، گشاده پیشانی با ابرهای باریک کشیده و بیکدیگر پیوسته و چشمهای سیاه و گشاده و بینی کشیده و گونه های روهموار و برنیامده در نهایت حسن و جمال، بر گونه راستش خالی بود مانند فتات(فتات بالضم یعنی ریزه هر چیز) مشکی که به صفحه نقره افتاده باشد و موی عنبر بوی سیاهی بر سرش بود نزدیک بنرمه گوش آویخته، از پیشانی نورانیش نور ساطع بود مانند ستاره درخشان بانهایت سکینه و وقار و حیا و حسن لقاء ❤️✨❤️✨❤️ پس احوال یک یک شیعیان را از من پرسید، عرض کردم که.... ادامه دارد... 📚کلیات منتهی الآمال _ زندگانی چهارده معصوم(ع) _باب چهاردهم _ فصل سوم _در اثبات وجود مبارک امام دوازدهم و غیبت آن حضرت. 💠مؤلف: مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمة اللّه) 🍃🌼🍃