eitaa logo
ناحِله
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
174 فایل
بسم‌ربِ‌خالِقِ‌‌المَهـد؎✨ لاتَحْزَنْإِنَّ‌اللَّهَ‌مَعَنَا :) -غم‌مخور‌خدابا‌ماست🤍 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌حلاله‌مومن😉 کانال‌وقف‌‌امام‌زمان‌مون‌ِ . . . شروط‌ناحله 🌱↶ @sharayetr کانال‌عکس‌خام‌ناحله🌱↶ @N313Nahele متولد¹⁴⁰¹/⁷/¹🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️میدونے چـــــرا ؛ امام زمـــــان ظهور نمیڪنہ 🌻یڪ ڪـــــلام : چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم امام زمان در جامعه اے ڪہ حرمت ندارد ، نـــــباید بـــــیاید ... چون اگر بیاید ، مانند پدرانش ڪشتہ خواهد شد ؛ 👌🏼هیچ کارے نمیخواد بڪنیم ؛ فقط خودمون رو درست ڪنیم ... •••┈✾°🌱°✾┈••• @Nahelah •••┈✾°🌱°✾┈•••
🌱بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌱 سلام‌وقتتون‌بخیر قراره‌از‌امروز‌تا‌‌پنج‌اسفند‌ماه‌زیارت‌ عاشورا‌رو‌به‌نیت فرج‌آقا‌صاحب‌الزمان‌و‌امام‌حسین(ع)‌ قراعت‌کنیم🙂🌿 هرکدوم‌از‌‌شما‌بزرگواران‌که‌هرروز‌تونستید‌و‌ قراعت‌کردید‌به‌آیدی‌بنده‌پیام‌بدید🌱 @S_313_21 اجرتون‌با‌آقا‌امام‌حسین(ع)🌸
هدایت شده از [السِجن]
وقتی‌میگن‌امنیت‌اتفاقی‌نیست‌یعنی‌این سربا‌ز‌مرزبان:)
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونوقت‌هاکه‌هنوزتوبه‌نکرده‌بودم،حالم‌بهتربود، اینقدردلشوره‌نداشتم! ازوقتی‌تصمیم‌گرفتم‌عصبانی‌نشم،اوضاع‌بدتر شده،روزی‌بیست‌بارازکوره‌درمیرم! •••┈✾°🌱°✾┈••• @Nahelah •••┈✾°🌱°✾┈•••
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینکه‌براےموضوعی،دعامی‌کنیم‌ومستجاب نمی‌شود،حتماًدلیلی‌دارد! 🌱 ┈•┈┈┈‌✾┈┈┈•┈‌ @Nahelah ┈•┈┈┈‌✾┈┈┈•┈‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناحِله
🌱متن‌زیارت‌عاشورا🌱
زیارت عاشورا امروز فراموش نشه!! اولین روز چله زیارت عاشورا تا ولادت امام حسین❤️
یک‌کار‌خوب‌هم‌می‌تواند پیشنهاد‌شیطان‌باشد •••┈✾°🌱°✾┈••• @Nahelah •••┈✾°🌱°✾┈•••
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 🌿 یک بار که زینب مریض شده بود، برای اولین بار یک عروسک اسباب ‌بازی برایش خریدیم. مینا و مهری و شهلا عروسک نداشتند. زینب عروسک خودش را دست آن‌ها می‌داد و می‌گفت: این عروسک مال همه‌ی ماست.من یک سرویس غذاخوری اسباب بازی برای همه‌ی دخترها خریده بودم، ولی عروسک را برای زینب که مریض بود گرفته بودم. اما او به بچه ها می‌گفت: عروسک را برای ما خریده‌اند. بعد از برگشتن از مشهد، زینب کتاب هایی را که خریده بود به مهری و مینا داد. او می‌خواست با دادن این سوغاتی با ارزش، آن ها را در سفر و زیارتش شریک کند. فصل‌ششم🌙♥️:جنگ هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. خانه‌ی ما به پالایشگاه نزدیک بود. هر روز هواپیماهای عراقی برای بمباران پالایشگاه می‌آمدند. دود سیاهی که از سوختن تانک فارم بلند شده بود، همه‌ی آبادان را پوشانده بود. با شروع جنگ، همه جا به هم ریخته بود. بعضی از مردم، همان اول، خانه و زندگی و شهر را ول کردند و رفتند. برای اینکه نگران مادر نباشم، او را به خانه‌ی خودمان آوردیم. مهرداد چند ماه پیش از شروع جنگ به خدمت سربازی رفته بود. او در مهر سال ۵۹ در شلمچه خدمت می‌کرد. مهران هم به عنوان نیروی مردمی با بچه های مسجد فعالیت می‌کرد. مهری و مینا هم هر روز صبح برای کمک به مسجد پیروز می‌رفتند و هروقت کارشان تمام می‌شد، خسته و گرسنه برمی‌گشتند. زینب و شهلا هم به مسجد قدس و جامعه‌ی معلمان می‌رفتند هرکاری از دستشان بر می‌آمد انجام می‌دادند. برق شهر قطع شده بود. شب ها فانوس روشن می‌کردیم. من و مادرم و شهرام در خانه بودیم و دعا می‌کردیم. صدای هواپیما و خمپاره هم از صبح تا شب شنیده می‌شد. یکی از روز های مهر ماه، یکی از بچه های مسجد قدس به خانه‌ی ما آمد و گفت: تعدادی از سرباز ها به مسجد آمده‌اند و گرسنه‌اند. ما هم چیزی نداریم به آن‌ها بدهیم. من هر چیزی در خانه داشتم، اعم از تخم مرغ و گوجه و سیب زمینی، همه را جمع کردم و به آن ها دادم... ✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱