💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه و گهربارش مىفرمايد: «برترين نوع پارسايى مخفى داشتن پارسايى است»؛ (أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ) . اين سخن اشاره به برنامهاى است كه زاهدان ريايى در آن عصر و اين عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مىكردند؛ لباسهاى ساده و مندرس و گاه از كرباس و خانهاى محقر و طعامى بسيار ساده براى خود برمىگزيدند تا مردم به آنها اقبال كنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از اين طريق مقامى در اجتماع پيدا كنند و يا اموالى را پنهانى گرد مىآوردند. بسيار مىشد كه زندگانى درونى و بيرونى آنها با هم بسيار متفاوت بود و با توجه به اينكه رياكارى نوعى شرك و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرك بودند و گاه سرچشمۀ خطراتى براى جامعه مىشدند. زاهد واقعى آن كس نيست كه به سراغ دنيا رفته، ولى چون آن را به چنگ نياورده ناچار لباس زهد به خود پوشيده است.
#حکمت_28
🔶 @Nahj_Et
💠🔹همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد، امام عليه السّلام در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به اقسام ايمانهاى ثابت و غير ثابت مىكند و مىفرمايد: «بعضى از ايمانها ثابت و استوار در دلهاست و بعضى ديگر ناپايدار و عاريتى در ميان قلبها و سينهها تا سرآمدى معلوم است»؛ (فمن الإيمان ما يكون ثابتا مستقرّا في القلوب، و منه ما يكون عواري بين القلوب و الصّدور، إلى أجل معلوم) . تقسيم ايمان به ثابت و مستقر و متزلزل و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است كه در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است. در حديثى از امام صادق عليه السّلام در تفسير آيۀ شريفۀ «وَ هُوَ اَلَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» اينچنين مىخوانيم: «فالمستقرّ الإيمان الثابت و المستودع المعار؛ مستقر به معناى ايمان ثابت است و مستودع ايمان عاريتى است». در حديث ديگرى از امام ابو الحسن در تفسير همان آيه آمده است: «ما كان من الإيمان المستقرّ فمستقرّ إلى يوم القيامة و أبدا و ما كان مستودعا سلبه اللّه قبل الممات؛ ايمانى كه مستقر باشد تا ابد ادامه خواهد يافت و اما ايمان عاريتى، خداوند آن را قبل از ممات مىگيرد»
#خطبه_189
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه و گهربارش مىفرمايد: «برترين نوع پارسايى مخفى داشتن پارساي
💠ادامه حکمت۲۸
🔹زاهد واقعى كسى است كه دنيا به سراغش آمده و او آن را نپذيرفته و زندگى زاهدانه را بر نعيم دنيا ترجيح داده است. همان گونه كه امير مؤمنان على عليه السلام در خطبۀ 32 از خطب نهج البلاغه مىفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى؛ بعضى از آنها كسانى هستند كه ناتوانىاشان آنها را از رسيدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا كوتاه شده آنگاه خود را به زيور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زينت بخشيدهاند در حالى كه در هيچ زمان نه در شب و نه در روز در سلك زاهدان راستين نبودهاند». بسيارى از بنيانگذاران مذاهب باطله نيز در سلك همين زاهدان ريايى بودند. به تعبيرى ديگر: زاهد كسى است كه وابسته به دنيا و اسير آن نباشد نه آنكس كه دستش از همه چيز ته است
#حکمت_28
🔶 @Nahj_Et
💠🔹به نظر مىرسد حادثۀ ناگوارى براى «عبد اللّٰه بن عباس» روى داده بوده و يا انتظار مهمى داشته و برآورده نشده و از اين جهت غمگين بوده است؛ امام عليه السلام اين نامه را براى دلدارى او و توجّه دادنش به طبيعت زندگى دنيا و مقدرات الهى مىنگارد تا آرامش پيدا كند. امام عليه السلام در اين نامۀ كوتاه به پنج نكتۀ مهم اشاره مىكند: نخست مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمىگيرى»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ) . اشاره به اينكه تا اجل قطعى انسان فرا نرسد، حوادث خطرناك نمىتواند او را در كام خود فرو برد و هنگامى كه فرا رسد تأخير در آن ممكن نيست. همانگونه كه قرآن فرموده است: ««مٰا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهٰا وَ مٰا يَسْتَأْخِرُونَ» ؛ هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمىگيرد و از آن عقب نخواهد افتاد». البته اين اشاره به اجل حتمى است و به آن معنا نيست كه انسان در مقابل اجل معلق بىپروايى به خرج دهد و خود را گرفتار كند و بىدليل در كام خطر فرو رود
#نامه_72
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد، امام عليه السّلام در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به اقسام ايمانهاى
💠ادامه خطبه۱۸۹
🔹گرچه در تفسير آيۀ فوق نظرات مختلفى داده شده است، از جمله اينكه منظور از مستقر آنهايى هستند كه از قرارگاه رحم به دنيا گام نهادند و مستودع آنهايى هستند كه هنوز در رحم مادرانند؛ ولى مانعى ندارد كه يك آيه داراى چند تفسير باشد. به هرحال اگر انسان داراى نفس مطمئنه شود و ايمان در اعماقش نفوذ كند، ايمان او مستقر است و با دگرگونىها شرايط و تهديدها و تطميعها متزلزل نمىشود؛ ولى اگر راسخ نباشد، زوال آن در برابر زر و زور كاملا ممكن است. عوامل تزلزل ايمان متعدد است؛ عدم آگاهى از دلايل محكم و هواپرستيها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هريك از اينها امورى هستند كه ممكن است در پايان عمر ايمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى بىايمان از دنيا برود
#خطبه_189
🔶 @Nahj_Et
وقتی که محیط خراب است من نمیتوانم خراب نباشم 💄
🙅♀🙅♂
میبینید اسلام برای عقل به عنوان یک امری که در همه حال مناط تکلیف انسان است، و برای وجدان انسانی استقلال قائل است. در هیچ شرطی از شرایط اجتماعی، وضع جامعه را به عنوان یک عذر نمیپذیرد؛ یعنی این حرفی که امروز شایع است که تا میگوییم: آقا چرا چنین میکنی؟ میگوید: ای آقا! محیط این جور اقتضا میکند، لازمه محیط است، کاری نمیشود کرد، محیط خراب است، محیط فاسد است، از نظر اسلام پذیرفته نیست.
معنای این حرف آن است که وقتی که محیط خراب است، من نمیتوانم خراب نباشم؛ جبر محیط است، جبر تاریخ است و چارهای نیست. قرآن این «چارهای نیست» را در هر شرایطی از شرایط محیطی که انسان قرار گرفته باشد، نمیپذیرد و لهذا تکیه فراوانی روی عقل و تعقل یعنی فکر مستقل بشر دارد، نه اینکه عقل بشر صددرصد ملعبه محیط و تاریخ و شرایط جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی است. این مسلّم با منطق قرآن جور در نمیآید.
#استاد_مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج 2، ص151 🦋💞
🔶 @Nahj_Et
#نهج_البلاغه
💠خاموش ماندن از گفتار حكمت آميز فايده اى ندارد، همان گونه كه سخن گفتن نابخردانه
📘#حکمت_182
🔶 @Nahj_Et
🌴🌸🌴امام على عليه السلام :
🌷مَن كَثُرَ كلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ ، و مَن كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤهُ ، و مَن قَلَّ حَياؤهُ قَلَّ وَرَعُهُ ، و مَن قَلَّ
وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ ، و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ
🗣هر كه سخن بسيار گويد،
خطايش بسيار شود
🍂و هر كه بسيار خطا كند،
شرم و حيايش كم شود
🍂و هر كه كم شرم و حيا شود،
پارسايى اش كاهش يابد
💔و هر كه پارسايى اش كم شود،
دلش بميرد
🔥و هر كه دلش بميرد، به آتش رود.
📚نهج البلاغه،#حکمت_349
🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانهاش هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مىگفتند «لا حُكْمَ إلَّا لِلّٰهِ» (حكم مخصوص خداست) شنيد فرمود: «سخن حقى است كه معنى باطلى از آن اراده شده است»؛ (لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ) . اشاره به اين كه سخن حق است و برگرفته از آيات قرآن مجيد؛ ولى خوارج معناى آن را تحريف مىكنند به گونهاى كه سر از باطل بيرون مىآورند. پيش از اينكه اين سخن را شرح بدهيم به سراغ روايتى مىرويم كه قاضى نعمان مغربى در كتاب شرح الاخبار آورده است. او مىگويد: على عليه السلام از صفين باز گشته بود و در مسجد مشغول بيان خطبهاى بود كه يك نفر از گوشۀ مسجد شعار «لا حُكْمَ إلَّا لِلّٰهِ» را سر داد. امام عليه السلام سكوت كرد و پاسخى نداد. مقدارى گذشت نفر دومى همين شعار را از گوشۀ ديگر سر داد. باز امام عليه السلام اعتنايى نكرد. سرانجام جمعى (از خوارج كه در مجلس حضور داشتند) با هم اين شعار را سر دادند. امام عليه السلام فرمود: اين سخن حقى است كه ارادۀ باطل از آن شده است.
#حکمت_198
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانهاش هنگامى كه اين سخن خوارج را كه مىگفتند «لا حُكْمَ إلَّ
💠ادامه حکمت۱۹۸
🔹ما سه امتياز به شما (خوارج) مىدهيم: شما را از شركت در مساجد و نماز خواندن (با ما) باز نمىداريم و تا زمانى كه (با ما) هم دست باشيد سهم شما را از بيتالمال مىدهيم و اگر آغازگر جنگ نباشيد ما آن را آغاز نخواهيم كرد، سپس فرمود: «وَ أشْهَدُ لَقَدْ أخْبَرَنِى النَّبىُّ الصّادِقُ عَنِ الرُّوحِ الْأمينِ عَنْ رَبِّ الْعالَمينَ أنَّهُ لا يَخْرُجُ عَلَيْنا مِنْكُمْ فِئَةٌ قَلَّتْ أوْ كَثُرَتْ إلّاجَعَلَ اللّٰهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتْفَها عَلىٰ أيْدينا ؛ گواهى مىدهم به خدا سوگند پيامبر راستگو از فرشتۀ وحى روح الامين به من خبر داد كه گروهى از شما چه كم باشد چه زياد بر ما خروج نمىكند مگر اينكه مرگشان به دست ما خواهد بود»
#حکمت_198
🔶 @Nahj_Et