نهج البلاغه
💠🔹🌴حضرت علی علیهالسلام ✉️نامه بیست و پنج به مامور جمع آوری مالیات اخلاق اجتماعی کارگزاران اقتصاد
💠🔹شرحی بر نامه بیست و پنج نهجالبلاغه
از وصایا و سفارشهاى امام(علیه السلام) است که آن را براى مأموران جمع آورى زکات مرقوم مى داشت.
مرحوم شریف رضى مى گوید:
ما بخشى از این نامه را در اینجا آوردیم تا معلوم گردد، امام(علیه السلام) همواره ارکان حق را به پا مى داشت و فرمان به عدل مى داد; در کارهاى کوچک و بزرگ، پر ارزش یا کم ارزش.
این وصیّت نامه که امام(علیه السلام) همواره به دست عاملان جمع آورى زکات مى داد، مشتمل بر نکات بسیار دقیق و ظریف و حساب شده اى است که ادب اسلامى و نهایت رعایت عدالت را درباره همه مسلمانان و فراتر از آن حتّى درباره حیوانات نشان مى دهد.
در بخش اوّل این نامه، به مأموران جمع آورى زکات توصیه مى کند که با قصد قربت و نیّت خالصانه و تقواى الهى حرکت کنند و هرگز به تهدید و تخویف متوسّل نشوند و بیش از حق الهى را از کسى نگیرند.
در بخش دوم به نکات ظریف و دقیقى در مورد نخستین برخورد با مردمى که زکات در اموال آنهاست، اشاره مى کند که آمیخته با نهایت لطف و محبّت و ادب است.
در بخش سوم چگونگى جدا کردن حق الله از اموال مردم از طریق قرعه را شرح مى دهد تا هیچ گونه اجحافى به کسى در این قسمت نشود.
در بخش چهارم دستورات متعدّدى مى دهد درباره خوش رفتارى با چهارپایانى که به عنوان زکات گرفته مى شوند که برتر و بالاتر از حقوقى است که مدعیان حمایت حیوانات اظهار مى کنند.
مرحوم کلینى بعد از آنکه این نامه را از امام صادق(علیه السلام) از على(علیه السلام) نقل مى کند مى افزاید: امام صادق(علیه السلام) در اینجا گریست و به راوى که برید بن معاویه است فرمود: اى برید به خدا سوگند که همه حرمتها (بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) بر باد رفت و عمل به کتاب الله و سنّت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به فراموشى سپرده شد و بعد از شهادت امیر مؤمنان(صلى الله علیه وآله)، هیچ حقى در میان مردم برپا داشته نشد.
جالب اینکه نویسنده مصادر بعد از ذکر این بخش از کلام امام صادق(علیه السلام)مى گوید:
به خداوند متعال سوگند یاد مى کنم که پیش از اینکه به روایت مرحوم کلینى در کافى راجع به گریه امام صادق(علیه السلام) هنگام ذکر این روایت، دست یابم بارها به هنگام مطالعه این نامه اشک ریختم.
#نامه_25
🔶 @Nahj_Et
🔰 روايت شده است كه آن حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. زن زيبايى (كه تمام چهره اش را نپوشانده بود) از آن جا عبور كرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود.
💠 امام علی عليه السلام فرمود:
🍃 چشمان اين مردان، طغيانگر است و آنچه نظرشان بر آن افتاد مايه تحريک و هيجان آن هاست. هرگاه يكى از شما نظرش به زنى افتاد كه زيبا و صاحب جمال بود، برود و با همسر خود آميزش كند زيرا او هم زنى است مانند همسرش!
👈 در اين هنگام مردى از خوارج گفت: خداوند اين كافر را بكشد چقدر دانا و فقيه است!! هنگامى كه حاضران اين سخن را شنيدند از جاى پريدند تا او را به قتل برسانند، ولى امام(عليه السلام) فرمود:
🔹آرام باشيد جواب دشنام، بدگويى است و يا گذشت از گناه (نه كشتن مرد بدزبان).
#حکمت_420
🔶 @Nahj_Et
💠امير المومنين _عليه السلام _مي فرمايد :
✨وَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَلاَ خَيْرَ فِي جَسَد لاَ رَأْسَ مَعَهُ، وَلاَ فِي إِيمَان لاَ صَبْرَ مَعَهُ✨
💠 بر شما باد که صبر و استقامت را پيشه کنيد، زيرا صبر و استقامت در برابر ايمان همچون سر است در برابر تن.
تن بى سر فايده اى ندارد همچنين ايمان بدون صبر و استقامت
✍ مى دانيم مهم ترين حواس انسان در سر اوست: بينايى، شنوايى، چشايى و بويايى و مهم ترين ابزار ارتباط انسان با ديگران که زبان است در سر قرار دارد.
🔹دروازه ورود غذا به بدن؛ يعنى دهان نيز جزء اين پيکر است. از همه مهم تر، فرمانده تمام اعضا که مغز است در وسط جمجمه قرار دارد که اگر کمترين آسيبى به آن برسد بخشى از فعاليت هاى بدن تعطيل مى شود.
🔹همه اينها در سر قرار دارد؛ اگر سر از بدن جدا شود، انسان دست و پاى مذبوحانه اى مى زند و پس از چند دقيقه تمام دستگاه ها تعطيل مى شود.
✔️ صبر و استقامت نسبت به ايمان نيز چنين است.
اگر از ايمان جدا شود دوام و بقايى براى ايمان نخواهد بود، زيرا نه در برابر گناه تاب تحمل ترک دارد، نه در برابر مشکلات اطاعت، توانى در خود مى بيند و نه در مصائب صبر مى کند.
#حکمت_82
🔶 @Nahj_Et
☝️مسلّم در اسلام چنین اصلى بر این مبنا که مردم دوجنسى شناخته شده باشند که
👥مثلا سفیدپوست آقا و سیاهپوست برده باشد و یا مردم این طرف دنیا آقا و آن طرف برده باشند، نداریم
❌⚠️و بالعکس خلاف آن را داریم و اسلام بین افراد مردم تفاوتى قائل نشده است. پس این اساس فلسفى
☝️🙅♂مورد قبول نیست و آنچه در اسلام مبناى بردگى و مورد قبول است و بیش از آن مورد قبول واقع نشده است،
🚷در مورد اسیران جنگى است که جایز شمرده است که از اسیران جنگى برده گرفته شود،
👈آنهم با توجه به اینکه جنگ در اسلام ریشه فکرى و عقیدهاى دارد
❌☝️و ریشه سیاسى و اقتصادى ندارد؛ و در این مورد هم «جایز» شمرده نه اینکه «واجب» شمرده باشد.
📚 #استاد_مطهری، بردگی در اسلام، ص12 ✨
🔶 @Nahj_Et
💠🔹گرچه مدح و ثناى افراد به سبب كارهاى خوبى كه انجام دادهاند باعث تشويق آنها مىشود؛ ولى به يقين افراط در مدح و ثنا افزون بر اينكه دروغ و گناه كبيرهاى محسوب مىشود سبب اغفال طرف مقابل مىگردد و او را از كوشش و تلاش براى رسيدن به مقامات بالاتر باز مىدارد و آثار غرور و خودبرتربينى در او آشكار مىگردد. به همين دليل، امام در برابر كسى كه در ستايش او مبالغه مىكرد ولى در دل او را متهم مىدانست فرمود: «من كمتر از آن هستم كه تو مىگويى و بالاتر از آنم كه در دل دارى»؛ (قال عليه السلام: لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ، وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً: أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ، وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ) . ممكن است آن شخص در مورد امام غلو كرده باشد و امام با اين سخن مىخواهد جلوى غلو او را بگيرد؛ ولى اين احتمال نيز داده شده است كه چه بسا او تنها بخشى از صفات واقعى امام را برشمرده ولى امام متواضعانه چنين سخنى را مىگويد
#حکمت_83
🔶 @Nahj_Et
💠🔹حضرت علی (ع) در گذر از قبرستان...
💠ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گورهای تاریک!ای خفتگان در خاک!ای غریبان!ای اهل تنهایی!ای اهل وحشت!شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم.
امّا درخانه هایتان دیگران سکونت کردند،و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند،و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد!این خبر ما هست،شما چه خبری دارید؟سپس رو به اصحاب فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند،به شما خبر می دادند که؛« بهترین توشه تقوا است....»
#حکمت_130
🔶 @Nahj_Et
💠🔹🌴حضرت علی علیهالسلام
✉️نامه بیست و ششم به یکی از ماموران زکات
اخلاق کارگزاران مالیاتی
او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی، و اعمال مخفی سفارش می کنم،
آنجا که هیچ گواهی غیر از او، و نماینده ای جز خدا نیست،
و سفارش می کنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانی کند، و اینکه آشکار و پنهانش، و گفتار و کردارش در تضاد نباشد،
امانت الهی را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش می کنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگوید، و با مردم به جهت اینکه بر آنها حکومت دارد بی اعتنایی نکند،
چه اینکه مردم برادران دینی، و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی اند.
بدان! برای تو در این زکاتی که جمع می کنی سهمی معین، و حقی روشن است، و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه که ما حق تو را می دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری، و وای بر کسی که در پیشگاه خدا، فقرا و مساکین، و درخواست کنندگان و آنان که از حقشان محرومند، و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شکایت کنند.
امانتداری
کسی که امانت الهی را خوار شمارد، و دست به خیانت آلوده کند، و خود و دین خود را پاک نسازد، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود،
و همانا! بزرگترین خیانت! خیانت به ملت،
و رسواترین دغل کاری، دغل بازی با امامان است، با درود.
#نامه_26
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹🌴حضرت علی علیهالسلام ✉️نامه بیست و ششم به یکی از ماموران زکات اخلاق کارگزاران مالیاتی او ر
💠🔹شرحی بر نامه بیست و ششم نهجالبلاغه
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که براى بعضى از مأموران گردآورى زکات مرقوم داشته است.
امام(علیه السلام) در این نامه، قبل از هر چیز، مخنف بن سلیم را از نفاق و دوگانگى ظاهر و باطن بر حذر مى دارد و از بدرفتارى با مردم و خود برتربینى و بى اعتنایى به آنها نهى مى فرماید
و در بخش دیگرى تأکید مى کند که تو به عنوان عامل جمع آورى زکات حقى در آن دارى که ما به تو مى پردازیم; ولى بقیّه آن متعلق به نیازمندان امّت است که باید به آنها برسد.
حضرت در پایان نامه، او را از هرگونه خیانت در این امانت برحذر مى دارد و خیانت به امّت و امام امّت را بدترین خیانت مى شمرد.
#نامه_26
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين جملۀ كوتاه و پرمعنا اشاره به اهميت شفاعت كرده مىفرمايد: «شفاعت كننده با
💠🔹اينكه امام در گفتار حكيمانۀ بالا مىفرمايد: شفاعت كننده بال و پر طلب كننده است واقعيت مسلّم عقلى و نقلى است، همانگونه كه هيچ پرندهاى بدون بال و پر نمىتواند پرواز كند بسيارى از طلبكنندگان نيز بىبال و پر شفاعت پرواز در آسمان قرب خدا براى آنها غير ممكن است. اين جملۀ كوتاه در واقع هم اشارهاى به فلسفۀ شفاعت و هم مفهوم و معناى آن و هم شرايط شفاعت كننده و شفاعت شونده دارد. پرنده بايد همه چيز او كامل باشد تا بعد از رويش بال و پر بتواند پرواز كند و استفادۀ از بال و پر براى پرنده عيب نيست، بلكه افتخار است و عالم اسباب در جهان هستى در واقع چهرههايى از همين شفاعت است. در عالم تشريع نيز گاه معصومان و پيشوايان بزرگ شفاعت مىكنند، گاهى علماى دين و شهدا و صالحان و زمانى اعمال خوب انسان مانند نماز و روزه و جهاد او با دشمن يا با نفس سبب شفاعتش مىشود
#حکمت_63
🔶 @Nahj_Et
شرحی بر نامه بیست و هفتم نهجالبلاغه
از نامه هاى على(علیه السلام) است که به محمد بن ابى بکر رضى الله عنه هنگامى که او را به فرماندارى مصر منصوب کرد، نگاشت.
در کتاب الغارات آمده است که امام(علیه السلام) هنگامى که این نامه را براى محمد بن ابى بکر(رحمه الله) نوشت او پیوسته در آن نگاه مى کرد و از دستورات و آدابش بهره مى گرفت. بعد از مدتى که عمرو بن عاص در مصر بر او غلبه کرد و او را کشت، تمام نامه هاى او را جمع آورى کرد و به سوى معاویه فرستاد. معاویه در این عهدنامه نگاه مى کرد و در شگفتى فرو مى رفت. ولید بن عقبه که نزد معاویه بود و شگفتى معاویه را از مطالعه این عهدنامه دید به او گفت: دستور بده این نامه ها را بسوزانند! معاویه گفت: چقدر اشتباه مى کنى. ولید گفت: آیا صحیح این است که مردم بدانند احادیث ابو تراب (على بن ابى طالب) نزد توست و از آن درس مى آموزى؟ معاویه گفت: واى بر تو به من مى گویى علم و دانشى مثل این را بسوزانم به خدا سوگند مطالب علمى جامع تر و استوارتر از این تاکنون نشنیدم. ولید گفت: اگر این گونه علم و داورى او را مى ستایى پس چرا با او پیکار مى کنى؟ گفت: اگر نبود که ابوتراب عثمان را به قتل رساند سپس مى خواست بر ما حکومت کند، ما از او درس فرا مى گرفتیم. سپس کمى مکث کرد و نگاه به کسانى که اطراف او نشسته بودند نمود و گفت: ما نمى گوییم اینها از نامه هاى على بن ابى طالب و از سخنان اوست بلکه مى گوییم: از نامه هاى ابوبکر است و نزد فرزندش محمد بوده و ما آنها را مطالعه مى کنیم و از آن بهره مى گیریم.
این نامه ها همچنان در خزاین بنى امیّه وجود داشت تا زمانى که عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید و او آشکارا بیان کرد که اینها از احادیث على بن ابى طالب است.
الغارات سپس مى افزاید: هنگامى که خبر شهادت محمد بن ابى بکر و افتادن این نامه (مانند سایر نامه هاى او) به دست معاویه به آن حضرت رسید، سخت متأثر و ناراحت شد (که چرا چنین گوهر گرانبهایى به دست نااهل افتاده است).
به هر حال این عهدنامه مطابق آنچه مرحوم سیّد رضى آورده، شامل چند بخش است: نخست امام(علیه السلام) دستوراتى درباره طرز برخورد با مردم و رعایت تواضع و عدالت و نشان دادن قدرت در برابر زورمندان و محبّت در برابر ضعیفان مى دهد.
در بخش دوم در یک بحث کلى و جامع، یکى از صفات متقیان را در طرز برخورد آنها با دنیا و مواهب مادى در عباراتى جامع، گویا و پرمعنا شرح مى دهد که چگونه آنها توانسته اند از نعمت هاى الهى در دنیا بهره مند شوند بى آنکه گرفتار دنیاپرستى گردند.
امام(علیه السلام) در بخش سوم، اشاره اى به پایان زندگى و مرگ مى کند و تعبیراتى دارد که دقت در آن هر انسانى را از خواب غفلت بیدار مى سازد.
امام(علیه السلام) در بخش چهارم، متوجه محمد بن ابى بکر شده و اهمّیّت مأموریتى را که به او واگذار کرده (حکومت مصر) به او گوشزد مى کند و دستوراتى در این زمینه به او مى دهد.
در بخش پنجم و آخرین بخش، باز امام(علیه السلام) از یک تحلیل کلى درباره تفاوت هاى پیشوایان هدایت و پیشوایان ضلالت سخن مى گوید و به خطرات منافقان در جامعه اسلامى اشاره مى فرماید.
با توجّه به اینکه عهدنامه بسیار گسترده تر از آن است که مرحوم سیّد رضى آورده، بخش هاى مهم و متعدّد دیگرى نیز در این عهدنامه که همه آن در کتاب الغارات و تمام نهج البلاغه و مانند آن آمده است، دیده مى شود.
#نامه_27
🔶 @Nahj_Et
☝️مسلّم در اسلام چنین اصلى بر این مبنا که مردم دوجنسى شناخته شده باشند که
👥مثلا سفیدپوست آقا و سیاهپوست برده باشد و یا مردم این طرف دنیا آقا و آن طرف برده باشند، نداریم
❌⚠️و بالعکس خلاف آن را داریم و اسلام بین افراد مردم تفاوتى قائل نشده است. پس این اساس فلسفى
☝️🙅♂مورد قبول نیست و آنچه در اسلام مبناى بردگى و مورد قبول است و بیش از آن مورد قبول واقع نشده است،
🚷در مورد اسیران جنگى است که جایز شمرده است که از اسیران جنگى برده گرفته شود،
👈آنهم با توجه به اینکه جنگ در اسلام ریشه فکرى و عقیدهاى دارد
❌☝️و ریشه سیاسى و اقتصادى ندارد؛ و در این مورد هم «جایز» شمرده نه اینکه «واجب» شمرده باشد.
📚 #استاد_مطهری، بردگی در اسلام، ص12 ✨
🔶 @Nahj_Et
💠🔹از آنچه دربارۀ سند اين كلمات حكمتآميز آوردهايم استفاده مىشود آنچه مرحوم سيّد رضى در اينجا آورده به صورت پراكنده در خطبه يا خطبههايى بوده است در حالى كه از روايات كافى و آنچه در كتاب تمام نهج البلاغه آمده بر مىآيد كه اينها در كنار هم بوده است؛ ولى در هر صورت به نظر مىرسد اينها مواعظ مختلفى و هر يك دربارۀ موضوع جداگانهاى است و جمع آنها در يك عبارت دليل بر آن نيست كه همه پيوند نزديك با يكديگر دارند. در هر حال نمىتوان انكار كرد كه هر جملهاى از اين جملههاى هيجدهگانه در عبارت كوتاهى درس بزرگى دربارۀ زندگى سعادتبخش به ما مىدهد و سزاوار است انسان بارها و بارها در طول زندگى بر آنها مرور كند و پيام آنها را با گوش جان بشنود. ازاينرو ما هر يك را جداگانه با شرح كوتاهى براى پى بردن به عمق كلام امام عليه السلام همراه سازيم. نخست مىفرمايد: «هيچ مال و سرمايهاى پردرآمد تر از عقل نيست»؛ (لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ) .
#حکمت_113
🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹از آنچه دربارۀ سند اين كلمات حكمتآميز آوردهايم استفاده مىشود آنچه مرحوم سيّد رضى در اينجا آور
💠🔹أعْوَد» يعنى پردرآمدتر و نافعتر. مىدانيم امتياز انسان بر حيوانات در عقل است كه مىتواند سرمايههاى معنوى و مادى را به سوى او سوق دهد. چه بسيارند كسانى كه ثروت هنگفتى از پدر به آنها رسيده و بر اثر ضعف عقل در مدت كوتاهى آن را دست دادهاند و در مقابل، كسانى كه زندگى مادى خود را از صفر شروع كردهاند؛ اما بر اثر عقل و درايت پس از مدت كوتاهى سرمايۀ فراوانى از طريق حلال گردآورى نمودهاند. در مورد سرمايۀ علم و دانش و اخلاق نيز چنين است. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «لَيْسَ بَيْنَ الْإيمٰانِ وَ الْكُفْرِ إلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ قيٖلَ وَ كَيْفَ ذٰاكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّٰهِ؟ قٰالَ إنَّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إلىٰ مَخْلُوقٍ فَلَوْ أخْلَصَ نيَّتَهُ لِلّٰهِ لَأتٰاهُ الَّذىٖ يُريدُ فىٖ أسْرَعَ مِنْ ذٰلِكَ؛ فاصلۀ ميان ايمان و كفر همان كمعقلى است
#حکمت_113
🔶 @Nahj_Et
🍃🌺امام علی علیه السلام:
آگاه باشید! سخت آزمایش می شوید!
چون دانه ای که در غربال ریزند، یا غذایی که در دیگ گذارند! بهم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد! تا آنکه پایین به بالا و بالا به پایین رود، آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سر کار می آیند؛ و آنانکه به ناحق پیشی گرفتند عقب زده خواهند شد!
#خطبه_16
🔶 @Nahj_Et
💠 حدیث روز 💠
💎 ای مردم، نهراسید
🔻امام علی علیهالسلام:
أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَی مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ
❇️ ای مردم؛ از راه حق براى كمى اهلش هراس نكنيد، زيرا مردم گِرد سفره دنيا فراهم شدند كه دوران سيرى آن اندك و گرسنگى آن دراز است.
📚 نهج البلاغه، #خطبه_199
🌹 @dobare_zendegi 🌹
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به آثار مثبت نيكوكارى دربارۀ بازماندگان مسلمين اشاره مىكند و مىفرمايد: «با بازماندگان ديگران خوشرفتارى كنيد تا با بازماندگان شما همينگونه رفتار كنند»؛ (أَحْسِنُوا في عَقِبِ غَيْرِكُمْ تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُم) . اين گفتار درخشان امام عليه السلام در واقع برگرفته از دو آيۀ نورانى قرآن مجيد است كه در سورۀ «نساء» آيۀ 9 مىگويد: «وَ لْيَخْشَ اَلَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعٰافاً خٰافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً» ؛ كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آيندۀ آنان مىترسند، بايد (از ستم دربارۀ يتيمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهيزند، و سخنى استوار بگويند». همچنين در آيۀ 82 سورۀ «كهف» مىخوانيم: «وَ أَمَّا اَلْجِدٰارُ فَكٰانَ لِغُلاٰمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي اَلْمَدِينَةِ وَ كٰانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمٰا وَ كٰانَ أَبُوهُمٰا صٰالِحاً فَأَرٰادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغٰا أَشُدَّهُمٰا وَ يَسْتَخْرِجٰا كَنزَهُمٰا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» ؛ و اما آن ديوار، از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود؛ و زير آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحى بود، پس پروردگار تو مىخواست آنها به حدّ بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند؛ اين رحمتى از پروردگارت بود»
#حکمت_264
🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿امام علی(ع)میفرمایند:
⚠️روزى خواهد آمد که در آن سخن چین ها مقرّب خواهند شد و افراد بدکار، زیرک خوانده مى شوند، افراد با انصاف را ناتوان به حساب مى آورند، صدقه و انفاقِ در راه خدا را غرامت پندارند، و صله رحم و آمد و شد با خویشاوندان را با منّت انجام مى دهند، و بندگى و اطاعت خدا را وسیله فخر فروشى براى مردم قرار مى دهند. در چنین زمانى حکومت با مشورت زنان و امارت کودکان و تدبیر خواجه گان انجام مى گیرد.
📚نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۹۸ص ۱۱۳۲
🔶 @Nahj_Et
شرحی بر نامه بیست و هشتم نهجالبلاغه
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که در پاسخ معاویه نگاشته است.
این نامه همان گونه که در طلیعه آن در نهج البلاغه آمده، پاسخى است به یکى از نامه هاى معاویه به امام(علیه السلام); که معاویه در آن بسیار جسورانه با امامرسخن گفته و از هیچ گونه هتاکى فروگذار نکرده است.
در بخش اوّل از نامه اش به عظمت پیغمبر اکرم و اسلام پرداخته و آن را مقدمه اى براى بیان فضایل اصحاب و یاران آن حضرت قرار داده سپس به طرفدارى از خلیفه اوّل، دوم و سوم پرداخته و از منزلت اوّلى و دومى و مظلومیّت سومى سخن به میان آورده و امام(علیه السلام) را متّهم ساخته که در قتل عثمان شرکت داشته و نیز متهم به حسادت ابوبکر و کراهت خلافت عمر نموده و در همه جا از تعبیرات زننده و نیش هاى زشت و آزار دهنده کمک گرفته و در پایان امام را با نهایت بى ادبى متّهم به لجاجت نموده و مى گوید: قتله عثمان را به ما بسپار و شورایى براى انتخاب خلیفه پیغمبر اکرم آماده ساز; ما بیعت تو را نپذیرفته ایم و سر بر فرمانت نمى نهیم و بهره تو از ناحیه ما تنها شمشیر است و تا پایان ایستاده ایم.
از تعبیرات این نامه کاملاً پیداست که معاویه دو هدف را دنبال مى کرده است: نخست اینکه امام(علیه السلام) را عصبانى و خشمگین کند تا سخنان تندى بگوید و آن را بهانه قرار دهد و پیراهن عثمان دیگرى بسازد و نیز درباره خلفاى سه گانه زیاد اغراق مى کند و امام(علیه السلام) را به حسادت نسبت به آنها متّهم مى سازد تا امام سخنى بر ضد آنها بگوید و آن نیز ضمیمه پیراهن عثمان شود.
این سخن یک استنباط نیست، بلکه مطلبى است که صریحاً در تاریخ آمده که بر زبان عمرو عاص جارى شد، ابن ابى الحدید مى نویسد: عمرو بن عاص به معاویه سفارش کرد که نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد تا او را شدیداً تحریک کند و به خشم آورد تا سخنى از او در جواب صادر شود که اسباب نکوهش او گردد و روش او را ناهنجار سازد. مخصوصاً تأکید کرد تا مى توانى از ابوبکر و عمر در نامه ات تعریف کن. معاویه نیز پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و نامه اى را که در بالا به خلاصه آن اشاره کردیم براى او نوشت.
اما عصاره نامه امام(علیه السلام) در یک نگاه
این نامه مشتمل بر چند بخش است; امام(علیه السلام) در بخش اوّل به افشاى ادّعاهاى دروغین معاویه مى پردازد و در پاسخ او که نوشته بود: خداوند محمد را براى دینش برگزید و با یارانش او را تأیید کرد امام(علیه السلام) از این بیان بسیار اظهار شگفتى مى کند و مى گوید: تو را با این امور چکار، داستان تو مانند داستان کسى است که خرما را به سرزمین هَجَر ببرد (منطقه اى است بسیار پر خرما که در بحرین قرار دارد و این ضرب المثل شبیه ضرب المثلى است که ما در فارسى داریم و مى گوییم: کار فلان کس همچون زیره به کرمان بردن است) و یا استاد بزرگ خود را به مسابقه دعوت نماید; بر سر جایت بنشین و فضایل خاندان ما را براى ما که از آن آگاه تریم بازگو نکن.
در بخش دوم، امام به منظور یادآورى نعمت هاى خدا ـ نه براى آگاه کردن معاویه که او از این امور باخبر بود ـ
به بیان فضایل بنى هاشم پرداخته و از حمزه سیّدالشّهدا و جعفر طیّار سخن به میان مى آورد و در پایان مى افزاید: اگر خداوند نهى از خودستایى نکرده بود، فضایل فراوانى را بر مى شمردم که دل هاى مؤمنان از آن باخبر و گوش هاى شنوندگان با آن آشناست.
در سومین بخش از نامه، اشاره به نکته اصلى ادّعاهاى معاویه مى کند و به مقایسه اى میان بنى هاشم و بنى امیّه مى پردازد و مى فرماید: ما علاوه بر اینکه از خویشاوندان نزدیک پیامبریم، آیین او را پیش از همه پذیرفته ایم و بیش از همه با آن آشناییم و به همین دلیل به خلافت سزاوارتریم. مگر مهاجران در روز سقیفه با استناد به خویشاوندى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر انصار که مدّعى خلافت بودند، پیروز نشدند؟ اگر این امر دلیل برترى است پس حق با ماست.
در بخش چهارم این نامه به نقد یکى دیگر از سخنان جسورانه و بى پایه معاویه پرداخته، مى فرماید: تو نوشته اى مرا همچون شتر مهار شده به سوى بیعت مى کشاندند با این سخن خود را رسوا کردى، زیرا مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادامى که در دین خود ثابت قدم بماند. تو در مورد عثمان و چگونگى رفتار من با او سخن گفتى. چه کسى بیشتر با عثمان دشمنى کرد؟ آن کس که به یارى او برخاست و از او خواست که به کار مردم رسیدگى کند تا شورش فرو نشیند؟ (اشاره به توصیه هاى امام به عثمان است)
یا آن کس که عثمان از او یارى طلبید و او دریغ کرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد (اشاره به وضع معاویه در برابر قتل عثمان است).
در پنجمین و آخرین بخش از نامه،
امام در پاسخ تهدید معاویه به لشکرکشى و حمله نظامى مى فرماید:
تو با این سخن مرا به خنده واداشتى، فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدى که پشت به دشمن کنند و یا از شمشیر او بهراسند؟
#نامه_28
🔶 @Nahj_Et