هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿✨
⬇️پرسش و پاسخ اعتقادی
❓منظور از«بداء» که جزء عقاید شیعیان است چیست؟
✅پاسخ: اصولا کلمه «بدا» در لغت عرب به معنی آشکار شدن است. قرآن مجید درباره ظالمان میگوید: {«وَبَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا»: در آن روز اعمال بدی را که انجام داده اند برای آنها آشکار میشود[و نتیجه کردار سوء خود را میبینند]}. [۱]
🔹بسیار میشود که مقدمات کاری در نظر ما از هر جهت مهیاست، ولی پیشآمدهای غیر منتظره ای رخ میدهد، آن وضع به هم میخورد و کار انجام نمی شود که در این جا گفته میشود: خدا نخواست چنین مطلبی انجام شود و ممکن است در همین جا کلمه «بدا» به کار برده شود و گفته شود: «بدا لله أنه لا یرید هذا؛ از خداوند آشکار شد که نمی خواهد این کار انجام شود». بنابر این مقصود این نیست که برای خدا آشکار شد، تا مستلزم جهل خدا باشد بلکه مقصود این است که از طرف خدا برای ما آشکار گشت. بدیهی است این مطلب اشکالی ندارد و موضوعی است که در طول زندگی هر کسی بارها واقع میشود که اموری بر خلاف آنچه انتظار دارد رخ میدهد، این همان«حقیقت بدا» است.
حالا ببینیم چگونه این موضوع با عقاید مذهبی ما آمیخته شده و رابطه پیدا کرده است؟
🔹در برخی از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی آمده است که بسیار میشود مقدمات بلا و ناراحتیهایی فراهم میگردد و انتظار وقوع آن هم میرود، اما مردم به سوی خدا میروند، دعا میکنند و دست از کارهای ناروا میکشند، نسبت به یکدیگر خوبی میکنند وکارهای نیک انجام میدهند و خداوند به برکت این اعمال، بلاو بدبختی و ناراحتی را بر میگرداند. این یکی از موارد بدا است. گاهی هم به عکس، مقدمات خوش بختی و نعمت فراهم شده و مردم کارهایی انجام میدهند که ورق بر میگردد. بسیار میشود که سرنوشت انسان، بر اثر اعمال خوب و بد او تغییر مییابد و این یکی از افتخارات ماست که سرنوشت خود را با اعمال خویش تغییر میدهیم.
🔹این مطلب که گفته میشود از طرف خدا«بدا» رخ داد، نظر به ظاهر کار و از دیدگاه فکر ما و محاسبات ماست؛ زیرا انسان به علت محدودیتی که دارد، تصور میکند که فلان حادثه قطعا رخ خواهد داد، وقتی خلاف آن را مشاهده کرد و دید که محاسبات او اشتباه بوده است، روی مقیاس فکر خود میگوید: «بدا» رخ داده است؛ در صورتی که آنچه شایسته مقام اوست «بدا» نیست بلکه «ابدا» است؛ یعنی چیزی را که از نظر ما مخفی بود، آشکار ساخت.
💡 با حدیثی از امام رضاعلیه السلام پیرامون اهمیت موضوع بدا بحث را خاتمه میدهیم. حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که شراب را بر او حرام کرد و درباره بدا از او اقرار گرفت. [۱] .
----------
[۱]: سوره زمر: آیه ۴۸.
[۱]: کلینی، اصول کافی: ج ۱، ص ۱۴۸.
@Nahjolbalaghe2
♥️ #امام_حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
🌴 لَيْسَتِ اَلْعِفَّةُ بِدَافِعَةٍ رِزْقاً وَ لاَ اَلْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلاً فَإِنَّ اَلرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ اِسْتِعْمَالَ اَلْحِرْصِ اِسْتِعْمَالُ اَلْمَأْثَمِ.
🍃 نه پاکدامنی، روزی را دور می کند و نه حرص زدن روزى بيشتر مى آورد ؛ زيرا روزى تقسيم شده و حرص زدن باعث مبتلا شدن به گناهان مى شود.
📖 بحارالانوار ج۷۵ ص۱۰۶
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🌷امام صادق ع :
🌷إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛
🌷خدا حرمی دارد که مکه است،
پیامبر حرمی دارد که مدینه است،
امیرالمومنین حرمی دارد که کوفه است
ما امامان حرمی داریم که قم است
و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه دفن میشود، هرکس زیارتش کند پاداشش بهشت است.
بحار ج ۵۷ ص ۲۱۶
ای طــــنینِ گام هایت!!
بهترین آوازِ عشـق
صبحِ من در انتظارِ !!
یک سبد لبخند توست .
سلام،سلامی به گرمی لبخند شمارهبرم
#حضرت_معصومه💞
2184683148.mp3
573.9K
#صوت صلوات خاصه امام رضا با نوای حاج رضا انصاریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️دعای زیبایی که می تواند آن را در
بحران کرونا زیاد بخوانید♦️
التماس دعا برای شفای همه بیماران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ⬇️ادامه تفسیر سورا مبارکه آل عمران ✅آیه (۱۴۰) 🔹در این آیه، درس دیگرى براى رسیدن به پیروزى
✨﴾﷽﴿✨
⬇️تفسیر سوره مبارکه آل عمران
✅آیه های ۱۴۱ الی ۱۴۳
🔹پس از آن، به یکى دیگر از نتائج طبیعى شکست جنگ احد اشاره شده است، و آن این که: این گونه شکست ها نقاط ضعف و عیوب جمعیت ها را آشکار مى سازد و وسیله مؤثرى است براى شستشوى این عیوب، قرآن مى فرماید: خدا مى خواست در این میدان جنگ، افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاط ضعفشان را به آنها نشان بدهد (وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا).
لِیُمَحِّصَ از ماده تمحیص به معنى پاک نمودن چیزى است از هر گونه عیب.
آنها مى بایست براى پیروزى هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند و همان طور که على(علیه السلام) مى فرماید: فِى تَقَلُّبِ الأَحْوالِ یُعْلَمُ جَواهِرُ الرِّجالِ: دگرگونى هاى روزگار و حوادث سخت زندگى حقیقت اشخاص را روشن مى سازد (۳) آنها به عیار شخصیت خود واقف گردند.
🔹اینجا است که گاهى پاره اى از شکست ها آن چنان سازنده است که به مراتب اثر آن در سرنوشت جوامع انسانى از پیروزى هاى خواب کننده ظاهرى بیشتر است.
🔹جالب این که نویسنده تفسیر المنار از استادش محمّد عبده مفتى بزرگ مصر، نقل مى کند: پیامبر را در خواب دید و به او فرمود: اگر مرا در میان پیروزى و شکست در میدان احد مخیر ساخته بودند من در خصوص آن میدان، شکست را ترجیح مى دادم; زیرا این شکست عامل سازنده اى در تاریخ اسلام شد .(۴)
🔹جمله بعد در حقیقت نتیجه اى است براى جمله قبل; زیرا هنگامى که مؤمنان در کوره حوادث پاک شدند، آمادگى کافى براى از بین بردن تدریجى شرک، کفر و پاک ساختن جامعه از این آلودگى ها پیدا مى کنند، یعنى: نخست باید پاک شد و سپس پاک کرد، لذا مى فرماید: و کافران را به تدریج نابود سازد (وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ).
یَمْحَق از ماده محق (بر وزن مرد) به معنى کم شدن تدریجى چیزى است و به همین مناسبت شب پایان ماه را (محاق) مى گویند; زیرا روشنى ماه کم کم کاسته شده و از بین مى رود.
در حقیقت همان طور که ماه با آن جلوه گرى و فریبندگى مخصوص خود، تدریجاً کم نور شده و در محاق فرو مى رود همچنین شکوه و عظمت کفر و شرک و حامیان آنها با تصفیه و پاک شدن مسلمانان به زوال و نیستى مى گراید.
* * *
🔹آن گاه با استفاده از حادثه احد براى تصحیح یک اشتباه فکرى مسلمانان اقدام مى کند، مى فرماید: آیا چنین پنداشتید که (با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است ؟! (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ).
آیا بدون جهاد و استقامت در راه خدا مى توانید در بهشت برین جاى گیرید؟
آیا گمان کردید داخل شدن در عمق آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است؟
اگر چنین بود مسأله بسیار ساده بود، ولى هرگز چنین نبوده است و تا اعتقادات واقعى در میدان عمل پیاده نشود کسى بهره اى از آن سعادت ها نخواهد برد، در اینجا است که باید صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بى ارزش شناخته شوند.
* * *
🔹بر اساس آنچه در تاریخ و روایات آمده، بعد از جنگ بدر و شهادت پر افتخار جمعى از مسلمانان، عده اى در جلسات، مى نشستند و پیوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش! این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود.
مطابق معمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو، و یا در شناسائى خود در اشتباه، اما چیزى طول نکشید که جنگ وحشتناک احد پیش آمد، مجاهدان راستین با شهامتِ فوق العاده جنگیدند و شربت شهادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند.
اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثار شکست را در ارتش اسلام مشاهده کردند از ترس کشته شدن، فرار کردند، قرآن ضمن یک آیه، آنان را چنین سرزنش مى کند: شما کسانى بودید که آرزوى مرگ و شهادت در راه خدا را در دل مى پروراندید، سپس آن را با چشم خود دیدید و به آن نگاه مى کردید (وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).
پس چرا وقتى محبوب خویش را در برابر خود دیدید، فرار کردید؟
* * *
🔺علل شکست احد در یک نگاه
در آیات فوق تعبیرات جالبى به چشم مى خورد، که هر کدام از آنها پرده از روى یکى از اسرار شکست احد بر مى دارد، به طور خلاصه، چند عامل مهم دست به دست هم دادند و این حادثه غم انگیز و در عین حال عبرت آور را به وجود آوردند:
۱ ـ نخستین عامل، اشتباه در محاسبه
براى بعضى از تازه مسلمانان این درک نادرست از مفاهیم اسلام پیدا شده بود، که آنها خیال کنند تنها ابراز ایمان براى پیروزى کافى است و بنا، بر این است که خداوند در تمام میدان هاى جنگ به وسیله امدادهاى غیبى از آنها حمایت کند،ادامه⬇️
هدایت شده از 🌺
⤴️و به این ترتیب سنت الهى را در عوامل پیروزى طبیعى و انتخاب نقشه هاى صحیح و تهیه وسائل لازم، به دست فراموشى سپردند.
۲ ـ دومین عامل مهم، عدم انضباط نظامى و مخالفت با فرمان مؤکد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دائر به ماندن تیراندازان در سنگر حساس خود براى این شکست.
۳ ـ سومین عامل، دنیا پرستىِ جمعى از مسلمانان تازه کار.
آنان جمع آورى غنائم جنگى را بر تعقیب دشمن ترجیح دادند، اسلحه را بر زمین گذاشته براى این که از دیگران عقب نمانند به تلاش در به دست آوردن غنائم پرداختند.
این شکست براى این پیش آمد تا بدانند در راه خدا و به هنگام جهاد مقدس، باید مسائل مادى را به کلى فراموش کنند.
۴ ـ و چهارمین عامل غرور ناشى از پیروزى درخشان میدان بدر بود، تا آنجا که فکر قدرت دشمن را از سر بیرون کرده بودند و تجهیزات او را نا چیز مى پنداشتند.
🔹اینها نقاط ضعفى بود که مى بایست در آب جوشان این شکست شستشو شود، و مسلمانان فرا گیرند که به هنگام نبرد با دشمنان، کلیه این عوامل را از خویشتن دور سازند، تا همواره در صحنه هاى رویاروئى، شاهد پیروزى را در آغوش گیرند.
* * *
✅۱ ـ بحار الانوار ، جلد ۲٠، صفحه ۲۲، ۴۴ و ۶۵ ـ مجمع البیان ، ذیل آیات مورد بحث.
۲ ـ ایام جمع یوم به معنى روز است و گاهى به دوران هاى پیروزى ملت ها نیز ایام گفته مى شود.
۳ ـ نهج البلاغه ، حکمت ۲۱۷ ـ کافى ، جلد ۸، صفحه ۲۳، دار الکتب الاسلامیة ـ بحار الانوار ، جلد ۷۱، صفحه ۱۶۳.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ⬇️ادامه ترجمه و شرح حکمت های نهجالبلاغه ✅حکمت۷۲ ⚠️بیداد روزگار 💡امام(علیه السلام) در این
✨﴾﷽﴿✨
⬇️ادامه ترجمه و شرح حکمت ۷۳ نهجالبلاغه
✅روش تعليم و تربيت:
🔹امام(علیه السلام) در این گفتار گهربار به سه نکته شایان توجه اشاره مى کند: نخست مى فرماید: «کسى که خود را در مقام پیشوایى و امامت بر مردم قرار مى دهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران مى پردازد به تعلیم خویش بپردازد»; (مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ).
🔹کلام امام(علیه السلام) در اینجا مطابق ظاهر اطلاق کلام، هم رئیس حکومت بر مردم را شامل مى شود و هم تمام کسانى را که به نوعى ارشاد و هدایت مردم را بر عهده مى گیرند. این جمله اشاره به یک واقعیت مسلم عقلانى است که تا انسان خودش چیزى را نداشته باشد نمى تواند به دیگران اهدا کند.
🔹خشک ابرى که بود ز آب تهى * کى شود منصب او آب دهى
🔹ضرب المثلى در میان عرب است که مى گویند: «چوبى که کج است چگونه ممکن است سایه آن راست باشد».
🔹اضافه بر این، مردم سخنان کسى را که به گفتار خود پایبند و آثارش در زندگى او نمایان نیست، هرگز نمى پذیرند و به خود مى گویند: اگر او این سخنان را باور مى داشت نخست خودش به آن عمل مى کرد.
🔹به همین دلیل امام(علیه السلام) در دومین جمله مى فرماید: «باید تأدیب و تعلیم او نسبت به دیگران پیش از آنکه با زبانش باشد با عمل صورت گیرد»; (وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ).
اصلى مسلم در روان شناسى است که مردم سخنان کسى را مى پذیرند که به گفته خود معتقد باشد و به تعبیر 🔹معروف: تا سخن از دل بر نیاید بر دل ننشیند و نشانه روشن این اعتقاد این است که به گفته خود عمل کند.
فى المثل اگر طبیبى سخنرانى هاى متعددى درباره زیان هاى دخانیات ایراد کند و بیمارى هاى متعدد ناشى از آن را یکى پس از دیگرى برشمرد; ولى مردم ببینند از دهانش بوى سیگار مى آید هیچ کس سخن او را جدى نخواهد گرفت.
💡به همین دلیل در حدیثى که در کتاب کافى آمده از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا; هنگامى که عالم به علمش عمل نکند موعظه او از دل ها فرو مى ریزد همان گونه که قطره هاى باران از سنگ سخت فرو مى ریزد».(1)
اشاره به این که دل هاى مردم حالت مقاومت و نفوذناپذیرى در برابر مواعظ آنها به خود مى گیرد. نیز به همین دلیل امیر مؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 175 مى فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَة إِلاَّأَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَلاَ أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَة إِلاَّ وَأَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا; اى مردم به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتى ترغیب نمى کنم مگر این که خودم پیش از شما به آن عمل مى نمایم و شما را از هیچ معصیتى باز نمى دارم مگر این که خودم پیش از شما از آن دورى مى جویم».
🔹سپس در سومین و آخرین جمله بر آنچه در جمله هاى پیش آمد تأکید نهاده مى فرماید: «کسى که معلم و ادب کننده خویشتن است به احترام سزاوارتر از کسى است که معلم و مربى مردم است»; (وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاِْجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُؤَدِّبِهِمْ).
اشاره به این که هرگاه انسان نخست به تعلیم و تادیب خویشتن پردازد، تأثیر سخنانش بیشتر و عمیق تر است در حالى که اگر کسى تنها به تأدیب مردم پردازد و از خویش غافل بماند روزى فرا مى رسد که مردم از این امر آگاه مى شوند و از او روى برمى گردانند.
بلکه از روایات استفاده مى شود که این کار از نشانه منافقان است که انسان دیگران را به نیکى ها و ترک بدى ها دعوت کند و خود به این اندرز عمل ننماید: در حدیثى از امام سجاد على بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «إِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَى وَلاَ یَنْتَهِی وَیَأْمُرُ بِمَا لاَ یَأْتِی; (2) منافق دیگران را از بدى ها باز مى دارد; ولى خویشتن را باز نمى دارد و دیگران را به نیکى ها دعوت مى کند و خود بدان عمل نمى نماید».(3)
***
✅پی نوشت:
(1). کافى، ج 1، ص 44، ح 3.
(2). کافى، ج 2، ص 396، ح 3.
(3). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مستطرف نوشته «ابوالفتوح محمد بن احمد مصرى شافعى» (معروف به خطیب ابشیهى از علماى قرن نهم) این سخن حکمت آمیز با تفاوت هایى نقل شده و این نشان مى دهد که او منبعى غیر از نهج البلاغه در اختیارش بوده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 57).
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿✨
⬇️پرسش و پاسخ شرعی
❓موارد عدول(برگشت) در نماز واجب کدام است؟
✅عدول در موارد زیر واجب است:
1. از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتی که در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است.
2. از نماز عشا به نماز مغرب اگر در بین نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد.
3. اگر دو نماز قضایی که در ادای آنهاترتیب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشی قبل از ادای نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود.
و عدول در موارد زیر مستحب است:
4. از نماز ادا به نماز قضای واجب، در صورتی که بر اثر آن وقت فضیلت ادا فوت نشود.
5. از نماز واجب به مستحب برای درک ثواب نماز جماعت.
6. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره دیگری را خوانده و به نصف رسیده و یا از آن گذشته است. البته در این مورد اگرچه عدول برای درک ثواب قرائت سورهی جمعه موافق احتیاط استحبابی است، لکن میتواند آن سوره را رها کند و سوره جمعه را بخواند.
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿
⬇️پرسش و پاسخ اعتقادی
❓مفهوم قضا و قدر چیست و رابطه آن با اختیار انسان چگونه است؟
پاسخ: ابتدا به مسأله «تقدیر» خدا و رابطه آن با اختیار انسان میپردازیم. تقدیر دو نوع است: ۱. علمی (سنجش و اندازه): تقدیر علمی خدا یعنی علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و در پی آن، رخ دادن آنها. این تقدیر علمی خدا با اختیار انسان هیچ منافاتی ندارد، چون خداوند میداند مثلا فلان شخص با اختیار و انتخاب خود چه افعالی و اعمالی را انجام میدهد. در واقع علم پیشین الهی هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد چرا که فعل انسان با وصف اختیاری بودن متعلق علم خداوند است و چنین علمی نه تنها منافی اختیار نیست، بلکه تأیید کننده آن نیز هست. ۲. عینی (چیزی را به اندازه ایجاد کردن): تقدیر عینی خداوند عبارت است از تدبیر مخلوقات به گونه ای که پدیدهها و آثار خاصی بر آنها مترتب گردد و این، طبع به حسب قرب و بعد هر پدیده ای متفاوت خواهد بود. چنان که نسبت به جنس، نوع، شخص و حالات شخص نیز تفاوت خواهد داشت. مثلا تقدیر نوع انسان این است که از مبدأ زمانی خاص تا سرآمد معینی در کره زمین زندگی کند و تقدیر هر فردی این است که در مقطع زمانی محدود و از پدر و مادر معینی
به وجود بیاید. همچنین تقدیر روزی و سایر شؤون زندگی و افعال اختیاری اش عبارت است از: فراهم شدن شرایط خاص برای هر یک از آن ها. در واقع تقدیر عینی خداوند، یعنی او هر مخلوقی را با حدود و قیود و اندازه، شرایط، خصوصیات و تواناییهای مخصوصی به وجود میآورد. این تقدیر نیز با اختیار انسان منافات ندارد؛ چرا که اختیار، اعمال اختیاری و مقدمات افعال اختیاری ما همچون هر پدیده دیگری از مجرای خاص و دایره مختص به خود تحقق مییابد؛ و این همان تقدیر عینی خداوند است. مثلا سخن گفتن انسان که یک عمل اختیاری است، باید از مجاری خاص خود تحقق یابد، از این رو خداوند با اعطای ریه ها، حنجره، تارهای صوتی، زبان، دندانها و لبها و... این مجاری را برای تحقق این عمل که اختیاری میباشد، مقدر فرموده است. همچنین مقدمات افعال اختیاری را نیز خداوند با شرایط خاصی مقدر فرمود: مثلا خدا وسایل غذا خوردن را فراهم کرده و موادی آفریده تا در آن مواد تصرف شود. باید دست و پا باشد تا انسان بتواند در آنها تصرف کند. اگر اعضا و جوارح نبود تا تصرف در مواد خارجی انجام دهد، خوردن - که یک فعل اختیاری است - تحقق نمی یافت.
🔹به هر حال، اموری را که خداوند به تقدیر عینی مقدر فرموده، همه جبری هستند و جای اعمال اختیار در آن نیست. اعضا و جوارح جبرا به ما داده شده است، قدرت اختیار، تفکر و انتخاب برای ما جبری است، مقدمات اختیار و موادی که اعمال اختیاری روی آن انجام میگیرد، جبری است. خداوند متعال با تقدیر عینی خود دایره ای را برای زندگی هر فرد مشخص میکند که فعالیت اختیاری - که خود نیز جبرا به ما داده شده است - در درون آن انجام میگیرد. ما درون این دایره مختار هستیم که هر چه میخواهیم بکنیم؛ ولی بیرون از آن از اختیار ما خارج است. به بیان دیگر، اصل اختیار، مقدمات افعال اختیاری و موادی که افعال اختیاری روی آن انجام میگیرد، همه بر اساس تقدیر عینی خداوند - که بر اساس اقتضائات عالم هستی و جهان مخلوق بوده است - جبری هستند، ولی اینکه ما چگونه از اختیار خود استفاده کنیم و آن مقدمات را به کارگیریم و از مواد چه بسازیم، همه در اختیار ما قرار دارد. اما قبل از پرداختن به مسأله «قضای الهی» و نسبت آن با اختیار، ذکر این نکته لازم است که تقدیر به معنای تقدیر عینی، در حقیقت بازگشتش به ایجاد علل ناقصه است یعنی مقدماتی که پیدایش یک پدیده بر آنها متوقف است و به نحوی در تعیین حد و اندازه آن شی ء موثر میباشد که آن را تقدیر آن شیء میگویند. اما علت تامه شیء، اگر چه مستند به خداست، طبق این اصطلاح، «تقدیر» نامیده نمی شود، بلکه «قضا» است که به زودی از آن سخن خواهیم گفت.
بر اساس این تحلیل، تقدیر عینی قابل تغییر است، چون وقتی مقدمات یک شی ء فراهم میشود - اگر مقدمات بعید باشد - هنوز باید چند واسطه دیگر تحقق یابد تا به خود آن پدیده برسد؛ و در این میان ممکن است موانعی پدید آید و جلوی تحقق آن شیء را بگیرد.
با توجه به این نکته معنای بسیاری از روایاتی که در باب تغییر تقدیر است، روشن میشود. از برخی روایات استفاده میشود که بعضی از اعمال انسان تقدیرات را تغییر میدهد. مثلا صدقه دادن موجب دفع بلای مقدر میگردد و یا صله رحم عمر را طولانی میکند. در این موارد، تقدیر عینی اولی آن بود که بر اساس شرایط مخصوص، بلایی نازل شود یا مثلا فردی در سن خاصی با تصادف یا امراض جسمانی فوت کند. اما مانعی مانند صدقه و صله رحم جلوی تحقق بلا و فوت را گرفته و موجب تغییر آن شده است.ادامه⬇️
هدایت شده از 🌺
⤴️پس از بررسی مفهوم تقدیر و رابطه آن با اختیار، به بررسی قضای الهی و اختیار انسان میپردازیم.
قضا به معنای پایان دادن و یک سره کردن است ؛و میتوان مرحله نهایی یک کار را نیز قضا نامید. قضا نیز همچون تقدیر دو اصطلاح دارد: «قضای علمی» و «قضای عینی ». علم به پایان کار و مرحله نهایی یک فعل، قضای علمی » است؛ و پایان یافتن، یک سره شدن و تحقق نهایی کار را «قضای عینی» گویند.
قضای علمی خداوند، یعنی علم خداوند به وقوع حتمی پدیده ها. این قضا، با اختیار انسان منافات ندارد؛ زیرا خداوند علم دارد که پدیده یا کاری با اختیار انسان حتما به وقوع خواهد پیوست. به بیان دیگر، قضای علمی خداوند در مورد افعال اختیاری انسان به این معنی است که خداوند میداند فلان فعل انسان با وصف اختیاری بودن، حتما به وقوع خواهد پیوست. به بیان دیگر، یعنی خدا میداند که فلان شخص اراده چه کاری را خواهد کرد و با اختیار خود آن را انجام خواهد داد.
قضای عینی خداوند؛ یعنی، انتساب تحقق عینی پدیدهها به خداوند. به بیان دیگر مقتضای قضای عینی خداوند این است که وجود پدیدهها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر، بلکه از هنگام فراهم شدن مقدمات بعید، تحت تدبیر حکیمانه الهی بدانیم؛ و فراهم شدن شرایط سخت پیدایش و رسیدن به مرحله نهایی را مستند به اراده او بشماریم.به طور کلی باید گفت: ۱. رسیدن هر معلولی به حد ضرورت وجودی، از راه تحقق علت تامه اش میباشد؛ ۲. هیچ مخلوقی استقلال در وجود و آثار وجودی ندارد؛ ۳. طبعا ایجاب و ضرورت وجودی همه پدیده ها، مستند به خدای متعال خواهد بود که دارای غنا و استقلال مطلق است.
در واقع، قضای عینی الهی مستلزم این حقیقت است که همان گونه که وجود هر پدیده ای انتساب به اذن و مشیت تکوینی خدا دارد و بدون اذن او هیچ موجودی پا به عرصه وجود نمی گزارد؛ پیدایش هر چیزی هم مستند به قضای عینی الهی است و بدون آن هیچ موجودی شکل و حدود ویژه خود را نمی یابد و به سرانجام خویش نمی رسد.
@Nahjolbalaghe2
نیایش صبحگاهی 🌺 🍃
✨پروردگارا ...🙏
💖به ما بیاموز
که دل آدم عصاره وجود توست،
حرمت دلها را از یاد نبریم...
💖بیاموز که دوست داشتن را
فراموش نکرده و آنهایي که
دوستمان دارند را از یاد نبریم...
💖بیاموز که سوگند راست بودن
دروغمان را به نام تو نسازیم...
💖و بیاموز همان باشیم
که قولش را به تو داده ایم ...
✨آمیـن