قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت ۸۴🔹 ✅نسل پربار 🔹امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز خود به نكته پيچيد
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۸۵)🔹
✅خطرات ترك «نمى دانم»:
🔹امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 82 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى کند و مى فرماید: «کسى که جمله «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسیب پذیر خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»; (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ).
اشاره به این که با این کار خود را به هلاکت مى افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى کند یا مردم را به گمراهى مى کشاند.
🔹«مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حیات انسان به مخاطره مى افتد تفسیر کرده اند; مانند سر و سینه و امثال آن.
🔹ابن ابى الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد (اشاره به این که مسائلى را که ما نمى دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى دانیم).
🔹نیز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم (و رسوا شود).(1)
🔹شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانید و رسوا مى شوید. سپس مى افزاید: احدى از یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى طالب(علیه السلام)(2).
🔹در همین رابطه ضرب المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد (یعنى زبان او مایه هلاکت او مى شود).(3)
🔹مرحوم شوشترى از قتاده (فقیه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد که من هر چه را تا به حال شنیده ام یا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از این سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بیاور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و این عمل سخت شرمنده شد)(4). (5)
*
✔️پی نوشت:
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 236.
(2). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 266.
(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 90.
(4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 6، ص 359.
(5). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که این کلام حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم به عین این عبارت آورده است البته او از کسانى است که بعد از مرحوم سیّد رضى مى زیسته ولى جاحظ که قبل از وى مى زیسته آن را در کتاب البیان و التبیین از ابن عباس با کمى تفاوت نقل کرده است و از آنجا که ابن عباس از شاگردان خاص امیرمؤمنان على(علیه السلام) است به نظر مى رسد آن را از آن اقیانوس علم گرفته است به خصوص این که در روایتى از ابن عباس مى خوانیم: «دانش رسول خدا از خدا و دانش على از دانش پیامبر است و دانش من از دانش على است و علم من و علم اصحاب پیامبر در مقابل علم على(علیه السلام) نیست جز مانند قطره در هفت دریا». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 82)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ شرعی🔹
❓سؤال: مدتی است در فضای مجازی خبری از دفتر جنابعالی منتشر شده که دوچرخه سواری بانوان با رعایت نکات شرعی جایز اعلام گردیده...
اگر امکانش هست پیرامون این حکم و صحت و سقم آن توضیحی فرمایید. آیا دوچرخه سواری بانوان در خیابان جایز است ؟
✅جواب: دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است.
✔️منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓چراقرآن كريم تعدادافراد اصحاب كهف رابه طور صريح نام نبرده وتعداد آنهاراباترديدبيان كرده است؟
✅ پاسخ:
۱ ـ از سياق آيات قرآن كريم مي توان فهميد كه قصة اصحاب كهف ميان مردم در گذشته به صورت اجمالي مطرح بوده است، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «اَمْ حَسِبْتَ اَنّ اَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالْرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً»[1]
آيا گمان كردي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟!.
۲ ـ هم چنين آيات قرآن كريم دلالت دارد كه در كيفيت داستان اصحاب كهف به خصوص در تعداد آنها، بين مردم آن زمان اختلاف وجود داشته و قرآن كريم قول صحيح و نظر حق را بيان كرده است چنانكه ميفرمايد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نباءهم بالحق...»[2] ما داستان آنان را براي تو به حق بازگو ميكنيم...» اين آيه دلالت دارد كه خداوند قول صحيح را در تعداد آنان ذكر فرموده و باز در آية ديگر ميفرمايد: « قل ربي اعلم بعدّتهم ما يعلمهم الاقليل....؛ [3]بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است، جز گروه كمي تعداد آنها را نمي دانند....». در اين آيه نيز خداوند به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور مي دهدكه در باره عدد اصحاب كهف، صحيحترين نظريه را اعلام كند و آن اين كه خدا به عدد آنان داناتر است، از تعبير در آيه مذكور فهميده مي شود كه آن عدة قليل كه به تعداد اصحاب كهف علم داشتند از اهل كتاب بوده اند.
۳ ـ بنابراين، با توجه به نكات مذكور، اگر قرآن كريم، نظريه صحيح و حق را ـ كه نظر خودش بود ـ نقل مي كرد، با توجه به اين كه آنها ميخواستند پاسخ مطابق علم آنان باشد، به طور يقين قول پيامبر ـ كه همان نظريه حق مي باشد را تكذيب مي كردند و نسبت جهل به آن حضرت مي دادند و از طرفي، اگر قرآن كريم، تنها نظريه آن ها را نقل مي كرد ـ كه البته خلاف واقع و بياساس بود ـ بعدها به عنوان نظريه قرآن معروف ميشد و آثار و پيآمدهاي منفي در پي داشت كه ساحت مقدس قرآن كريم از آن منزه و مبراست. به همين دليل، قرآن كريم ابتدا نظريه آن ها ( مردم) را به عنوان ترديد بيان كرده و سپس به عنوان «رجم به غيب» بياساس بودن آن را روشن ساخته تا آنان بدانند كه قرآن كريم از نظريه آنها خبر دارد و سپس قول حق و نظريه صحيح را بيان داشت.
۴ـ بيان نظرية حق از جانب قرآن كريم، ضروري بود؛ زيرا قرآن كريم با اهميت دادن به تاريخ واقعي در واقع، اهميت «زمينة شناخت تاريخ» را مي رساند و قرآن كريم به تاريخ اهميت زيادي داده و تاريخ را زمينة شناخت ميداند به همين دليل قرآن كريم در مسايل هدايتي و تربيتي، همواره به تاريخ و سرگذشت ديگران تكيه مي كند. مطالعه و دقت در تاريخ و عبرت گرفتن از آن و توجه به علل حوادث آن، بزرگترين آزمايشگاه سعادتها و شقاوتها و پيروزيها و شكستهاي اقوام است.
✅بهترين نوع تاريخ و شيوة بيان آن، وحي الهي مي باشد، زيرا هيچگاه بر خلاف تاريخنويسان فرمايشي، دستخوش تحريف، دروغ پردازي و مورد اغراض سياستمداران قرار نميگيرد و از طرفي، احاطه و تسلط علم الهي به تمام جوانب و جزئيات تاريخ ـ كه نقش مؤثري در هدايت، رشد و تكامل جامعه دارد ـ مسلم است و ارادة الهي بر اساس انگيزههاي توحيدي است كه همواره در مقابل ارادههاي طاغوتي و شيطاني قرار دارد و سرانجام آن پيروزي و سعادت است، افزون بر اين، تنظيم، ترسيم و نقل حوادث تاريخي كه مي تواند داراي انگيزه باشد، سخت تأثير هواي نفس و غرايز نفساني نويسنده و فشار فرهنگ محيط، قرار نميگيرد.
🔹بنابراين، با توجه به آن چه كه گذشت، قرآن كريم، به دنبال بحث از تعداد واقعي اصحاب كهف، علم الهي آن را منتسب به خدا و افراد خاص و محدودي از بندگان خدا مي داند و توجهي همگان را به كلام وحي جلب مي كند و با اقوال و جدال ديگران ـ كه با اغراض گوناگون همراه است ـ نهي كرده و ميفرمايد: «... قل ربي اعلمُ بعدتهم مايعلمهم الاقليل فلا تمار فيهم الامراءً ظاهراً ولا تستفت فيهم منهم احداً،؛
... بگو:« پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است جز گروه كمي، تعداد آن ها را نمي دانند
پس در بارة آنان، جز با دليل سخن مگو، و از هيچ كس دربارهي آنها سؤال مكن» پس، قرآن كريم به اين شيوه، نظريه حق را تبيين فرمود و قول صحيح نيز همان هفت نفر است كه مورد پذيرش قرآن قرار گرفته كه علامه طباطبايي (ره) نيز بر اين قول توجه كرده و گفته اند: «اين صيغههاي جمع و آن يك صيغة مفرد، نه تنها اشعار دارد؛ بلكه دلالت و صراحت دارند كه حداقل عدد ايشان هفت نفر بوده، و كمتر از آن نبوده است.
✔️آن چه در پايان قابل بيان است، اين است که: اصل داستان اصحاب کهف بسيار عبرت آموز است، ولي بيان تعداد آن ها و يا نامي آن ها چندان مهم نيست از اين روي قرآن شريف به اختلاف آن ها اشاره کرده است و به اختصار از آن گذشته است.
[1] - سوره كهف آيه 9
[2] - همان آيه 13
[3] - همان آيه 22
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹 💐آیه (۱۲) ✅در این آیه، چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگر توضیح داده ش
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹
💡ادامه آیه(۱۲)
✔️روى همین جهت، بسیارى از مردم با این که سرمایه کافى براى زندگى خود تا پایان عمر دارند دست از تلاش و کوشش براى کار و تولید بیشتر، بر نمى دارند، و هدفشان تأمین آینده فرزندانشان است.
یعنى قانون ارث مى تواند تحرک و جنبش بیشترى به چرخ هاى اقتصادى یک کشور بدهد، و اگر اموال هر کس بعد از مرگ او به کلى از او بریده شود و جزء اموال عمومى گردد، ممکن است قسمت مهمى از فعالیت هاى اقتصادى خاموش شود.
شاهد این سخن جریانى است که در فرانسه واقع شد، مى گویند: چندى قبل نمایندگان پارلمان فرانسه قانون ارث را الغاء کردند، و به جاى آن تصویب نمودند، که آنچه از کسى باقى مى ماند، به عنوان اموال عمومى ضبط گردد و به مصارف عموم برسد، به طورى که هیچ یک از بستگان شخص سهمى نداشته باشند.
ولى با گذشت مدتى اثرات نامطلوب اقتصادى این قانون آشکار گردید، و مشاهده شد وضع صادرات و واردات کشور دستخوش تحول و از تلاش اقتصادى به مقدار زیادى کاسته شده، این موضوع مقامات اقتصادى را دچار نگرانى کرد و عامل اصلى آن را همان الغاى قانون ارث دانستند و ناچار در آن تجدید نظر کردند.
بنابراین، نمى توان انکار کرد که قانون ارث علاوه بر این که یک امر طبیعى و فطرى است در گسترش تلاش هاى اقتصادى نیز اثر عمیق دارد.
* * *
۲ ـ ارث در میان ملل گذشته
قانون ارث چون ریشه فطرى دارد به اشکال گوناگون در میان ملل گذشته دیده مى شود.
در میان یهود گرچه بعضى مدعى هستند قانون ارثى وجود نداشته، ولى با مراجعه به تورات مى بینیم، این قانون صریحاً در سفر اعداد آمده است آنجا که مى گوید:
و بنى اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسى بمیرد و پسرى نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمائید، و اگر دخترى ندارد میراثش را به برادرانش بدهید، و اگر برادرى ندارد، میراث وى را به برادران پدرش بدهید، و اگر پدرش برادرى ندارد، میراث او را به بازمانده او از نزدیک ترین خویشاوندانش بدهید، تا وارث آن باشد، و این امر براى بنى اسرائیل حکم واجبى باشد، به نوعى که خداوند به موسى امر فرموده است .
از جمله هاى فوق استفاده مى شود: ارث در میان بنى اسرائیل فقط روى مسأله نسب دور مى زده است; زیرا نامى از همسر در آن برده نشده است.
و در آئین مسیح(علیه السلام) نیز باید همین قانون تورات معتبر باشد; زیرا در اناجیل موجود نقل شده که: مسیح گفته است: من نیامده ام که چیزى از احکام تورات را تغییر دهم.
و فقط در چند مورد از مشتقات کلمه ارث سخن گفته شده است.
اما در میان عرب ها پیش از اسلام، ارث از یکى از سه راه بوده است:
۱ ـ نسب: منظور از نسب نزد آنها تنها پسران و مردان بوده است و کودکان و زنان از بردن ارث محروم بودند.
۲ ـ تَبَنِّى: یعنى فرزندى که از خانواده اى طرد شده، خانواده دیگرى او را به خود نسبت دهد و به شکل پسر خوانده در آید، در این صورت میان این پسر خوانده، و پدر خوانده اش، ارث برقرار مى شد.
۳ ـ عهد و پیمان: یعنى دو نفر با هم پیمان مى بستند که در دوران حیات و زندگى از یکدیگر دفاع کنند و بعد از مرگ از یکدیگر ارث ببرند.
اسلام، قانون فطرى و طبیعى ارث را از خرافاتى که به آن آمیخته شده بود، پاک کرد، و تبعیضات ظالمانه اى را که در میان زن و مرد از یک سو، و بزرگسال و کودک، از سوى دیگر قائل بودند از بین برد، و سرچشمه هاى ارث را در سه چیز خلاصه کرد، که تا آن زمان به این شکل سابقه نداشت:
۱ ـ نسب: به مفهوم وسیع آن یعنى هر گونه ارتباطى که از طریق تولد در میان دو نفر در سطوح مختلف ایجاد مى شود اعم از مرد و زن و بزرگسال و کودک.
۲ ـ سبب: یعنى ارتباط هائى که از طریق ازدواج در میان افراد ایجاد مى شود.
۳ ـ ولاء: یعنى ارتباط هاى دیگرى که از غیر طریق خویشاوندى (سبب و نسب) در میان دو نفر پیدا مى شود مانند: ولاء عتق یعنى اگر کسى برده خود را آزاد کند، و آن برده پس از مرگ هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى از خود به یادگار نگذارد، اموال او به آزاد کننده او مى رسد (و این خود یک نوع تشویق و پاداش براى آزاد کردن بردگان است).
ولاء ضمان جریرة و آن پیمان خاصى بوده که در میان دو نفر به خواست و اراده خودشان برقرار مى شده، و طرفین متعهد مى شدند که از یکدیگر در موارد مختلفى دفاع کنند و پس از مرگ (در صورتى که هیچ گونه خویشاوند نسبى و سببى نداشته باشند) از یکدیگر ارث ببرند.
و دیگر ولاء امامت است، یعنى اگر کسى از دنیا برود و هیچگونه وارث نسبى و سببى و غیر آنها نداشته باشد، میراث او به امام(علیه السلام) و به عبارت دیگر به بیت المال مسلمین مى رسد.
البته هر یک از طبقات فوق شرائط و احکامى دارند که در کتب فقهى مشروحاً آمده است.
* * *
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح نامه (۳۱) نهجالبلاغه بخش دوم ✅اين همان چيزى است که قرآن مجيد بارها بر آ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه ترجمه و شرح نامه (۳۱) بخش دوم🔹
✅در مقابل آن از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: «أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ: الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَکَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَمُمَارَاةُ الاَْحْمَقِ... وَمُجَالَسَةُ الْمَوْتَى فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللهِ وَمَا الْمَوْتَى قَالَ کُلُّ غَنِيّ مُتْرَف; چهار چيز است که قلب را مى ميراند: تکرار گناه و گفتگوى زياد با زنان (بى بند و بار) و جدال و جر و بحث با افراد احمق و همنشينى با مردگان. کسى سؤال کرد اى رسول خدا منظور از مردگان در اينجا چيست؟ فرمود: ثروتمندان خوش گذران و مست ثروت».(14)
نيز در روايات از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده که فرمود: «لِقاءُ أهْلِ الْمَعْرِفَةِ عِمارَةُ الْقُلُوبِ وَمُسْتَفادُ الْحِکْمَةِ; ملاقات با اهل معرفت سبب آبادى دل ها و به دست آوردن دانش است»(15) و در تعبير ديگر فرمود: «عِمارَةُ الْقُلُوبِ فى مُعاشَرَةَ ذَوِى الْعُقُولِ; آبادى دل ها در معاشرت با خردمندان است».(16)
البتّه همان گونه که در روايات بالا آمده، قلب انسان گاه به صورت ويرانه يا بيمار در مى آيد و گاه به کلى از دست مى رود و شايسته نام مرده مى شود. امام(عليه السلام)در وصيّت نامه بالا هم سفارش به احياى قلب کرده است و هم عمران و آبادى آن. ذکر خدا سبب آبادى قلب و موعظه وسيله احياى آن است.
2. واعظان و اندرزگويان بى شمار
هنگامى که سخن از واعظ به ميان مى آيد، ذهن همه متوجه انسان فرهيخته و استادى روشن بين و مردى با تقوا مى شود که با استفاده از آيات قرآن مجيد و روايات معصومين و تجارب و مطالعاتى که داشته به ديگران اندرز مى دهد. در حالى که در روايات، از واعظان ديگرى غير از آن نيز نام برده شده است; از جمله حوادث تلخ و ناگوار دنيا و دگرگونى جهان که امام(عليه السلام) در ادامه گفتار «أَحْيِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ» به آن اشاره فرموده اند.
پندهاى ديگر، تاريخ پيشينيان، قصرهاى ويران شده، قبرهاى خاموش و ديار متروک آنهاست که با زبان بى زبانى هزار گونه اندرز دارند و امام(عليه السلام) در ادامه همين سخن به آن اشاره فرموده است.
واعظ ديگرى که در سخن ديگرى از امام(عليه السلام) (خطبه 188) آمده، جسم بى جان مردگان است مى فرمايد: «فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَايَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَيْرَ رَاکِبين; مردگانى که به سوى قبرهايشان بدون اختيار مى برند براى پند و اندرز شما کافى هستند».(17)
اندرزگوى ديگرى که در کلمات قصار امام(عليه السلام) آمده واعظ درونى; يعنى همان وجدان بيدار آدمى است مى فرمايد: «وَمَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللهِ حَافِظٌ; کسى که از درون وجود خود واعظى داشته باشد خداوند حافظ و نگهبانى براى او قرار مى دهد»(18) اين واعظ نفسانى همان است که قرآن در سوره شمس به آن اشاره کرده مى فرمايد: «(وَنَفْس وَما سَوّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها); و قسم به روح آدمى و آن کس که آن را (آفريده و) موزون ساخته سپس فجور و تقوا (شر و خيرش) را به او الهام کرده است».(19)
واعظ ديگر همان است که امام کاظم(عليه السلام) در برابر هارون الرشيد بيان کرد آن گاه که هارون از امام(عليه السلام) تقاضاى موعظه کرد آن حضرت در بيانى کوتاه و پر معنا فرمود: «ما مِنْ شَيْء تَراهُ عَيْنَيْکِ إلاّ وَفيهِ مَوْعِظَةٌ; هيچ چيزى را چشمت نمى بيند جز آنکه در آن موعظه اى است».(20)
يعنى ستارگانِ فروزان آسمان، خورشيد و ماه درخشان، قامت خميده پيران، موى سپيد سالخوردگان، برگ هاى خشکيده درختان در فصل خزان، قبرهاى خاموش مردگان و قصرهاى ويران شده شاهان هر يک با زبان بى زبانى درسى از عبرت مى آموزند.
اگر هارون تنها به حوادث تکان دهنده اى که در تاريخ بنى اميّه و بنى عباس روى داد نگاه مى کرد بهترين اندرزها را به او مى آموخت.
بنابراين فرمايش امام(عليه السلام) در اين وصيّت نامه: «أَحْيِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ; قلب خود را با موعظه زنده کن» مفهوم وسيعى دارد که تمام واعظان را شامل مى شود.
پی نوشت:
14 . خصال، ص 228.
15 . غررالحکم، ص 430، ح 9795.
16 . همان مدرک، ص 429، ح 9774.
17 . نهج البلاغه، خطبه 188.
18 . نهج البلاغه، کلمات قصار 89 .
19 . شمس، آيه 7 و 8 .
20. بحارالانوار، ج 68، ص 324 .
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پاسخ به سوالات شرعی🔹
✅در این قسمت حجة الاسلام و المسلمین رضایی از اعضای دفتر استفتائات موضوعات زیر را مطابق با فتاوی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی تبیین و تشریح می نماید:
• روزه دختر بچه های سال اولی
• تقسیم بندی دختر بچه ها از نظر جسمانی
• رسیدن به سن تکلیف و عدم توانایی روزه گرفتن
• حرج و مشقت زیاد در روزه گرفتن
• مساله خوف هلاک از تشنگی در روزه
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓چراخود مسلمانان(شیعه و سنی)دراعتقاداتشان نسبت به امام زمان(عج)نظرات متفاوتی دارند؟
✅براستی اعتقاد به حضرت مهدی(عج) در جایگاه پیشوای منتظر برای تعغییر جهان به جهانی بهتر،در احادیث پیامبر(ص) به طور عموم و در روایات اهل بیت(ع) به طور خصوص آمده است و به حدی بر این مساٌله تاکید شده است که جای هیچ شکی برای انسان باقی نمیگذارد...
همچنین مرحوم شیخ محمد رضا مظفر از دیگر بزرگان مکتب شیعه میفرماید:مساٌله بشارت به ظهور مهدی(عج) از اولاد حضرت فاطمه(ع) در آخرالزمان و اینکه زمین را از عدل و داد پر میکند بعد از آنکه ظلم و جور پر شده باشد،از مسائلیست که به طور متواتر از پیامبر(ص) رسیده است و مسلمانان در کتابهای روایی خود،آنهارانقل کرده اند.
ناصرالدین البانی از بزرگان اهل سنت میگوید اما مساٌله ی مهدی،باید دانسته شود که درباره ی خروج او احادیث صحیح بسیاری وارد شده است...
شیخ عبدالمحسن بن حمد العباد از دیگر اندیشمندان اهل سنت میگوید:همانا کثرت احادیث مهدی(عج) و تعدد طرق آنها و اثبات آنها در کتابهای اهل سنت به حدی رسیده است که بسیار دشوار بنظر میرسد بگوییم حقیقتی ندارد،مگر اینکه کسی جاهل بوده یا اهل جدل باشدیا در سند های آنها دقت نکرده باشد و بر کلام بزرگان اهل علم واقف نباشد...
ب. یکی دیگر از مسائل مورد قبول هر دو گروه،موضوع فراگیر بودن دعوت و حکومت حضرت مهدی(عج) است. خداوند متعال در قرآن کریم به این اشاره کرده{{وعد الله الذین آمنو منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض...}}؛خداوند،به کسانی از شما بندگان که ایمان آورد و نیکوکار شوند،وعده داده آنان را بر روی زمین خلافت دهد.....
امام باقر در مورد گستره ی حکومت مهدی(عج) فرمود:یلمک القائم ثلاثمائة سنة ویز داد تسعا کما لبس اهل الکهف فی کهفهم،یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا فیفتح الله له شرق الارض و غربها؛ قائم (عج) 309 سال مالک زمین میشود و در آن،حکومت میکند؛همان گونه که اهل کهف در غارشان درنگ کردند. زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد همان گونه که از ظلم و جور باشد. خداوند برای او شرق و غرب عالم را فتح خواهد کرد...»
احمد بن حنبل از بزرگان عامه و سر سلسله گروه حنابله،به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده است که فرمود:تملا الارضظلما و جورا ثم یخرج رجل من عترتی یملک سبعا او ستعا فیملا الارض قسطا و عدلا؛زمین پر از ظلم و ستم میشود در این هنگام،شخصی از عترتم خروج میکند و د مدت 7 یا 9 سال مالک زمین خواهد شد. در این هنگام،زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.
ج. با توجه به روایات رسیده از هر دو گروه،پی میبریم که همگی اتفاق دارند که لقب منجی جهانی،«مهدی» است.
مرحوم علامه ی مجلسی از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که فرمود:یخرج المهدی علی فیها مناد ینادی هذا المهدی خلیفه الله فاتبعوه؛مهدی خروج میکند در حالی که بالای سر او ابری ست و میان آن ابر،کسی است که ندا میکند: این مهدی خلیفه ی خداست او را پیروی کنیـد»
حاکم نیشابوری از علمای حدیث عامه به سند خود از ابو سعید خدری نقل کرده است رسول خدا(ص) فرمود:المهدی منا اهل بیت؛مهدی از اهل بیت است
د. از دیگر مواردی که همه ی مسلمانان اتفاق نظر دارند اینکه مهدی موعود (ع) از ذریه پیامبر اکرم (ص) و از فرزندان فاطمه (ع) است.
امام باقر فرمود:«المهدی رجل من ولد فاطمه؛مهدی مردی از اولاد فاطمه است
در روایات اهل سنت از سعید بن مسیب نقل شده است:نزد ام سلمه بودم که سخن از مهدی(عج) به میان آمد ام سلمه فرمود: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود:المهدی من ولد فاطمه؛مهدی از اولاد فاطمه است»
ابو سعید خدری میگوید:رسول خدا (ص) فرمود: «لا تقوم الساعه حتی تمتلی الارض ظلما و عدوانا. ثم یخرج رجلمن عترتی(او من اهل بیتی)یملاها قسطا و عدلا کما ملئت و عدوانا؛قیامت بر پا نمیشود تا اینکه زمین پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود:سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم [تردید از راوی است] قیام میکند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم و جور شده است
ه. نزول حضرت عیسی(ع) و اقتدای او به حضرت مهدی(عج) از دیگر اموری است که هر دو گروه به آن اشاره کرده اند.
ابوبصیر میگوید:از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: و ینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه؛نازل میشود روح الله عیسی پسر مریم،پس نماز میخواند پشت سر او[امام مهدی (عج)].
ابوهریره از راویان بزرگ عامه از پیامبر(ص) نقل میکند:«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛چگونه اید زمانی که پسر مریم فرود آید در حالی که امام شما فردی از خودتان است؟.....ادامه⬇️
⬆️در صحیح مسلم که از اصلی ترین کتب حدیثی اهل سنت است آمده است که جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر (ص) نقل میکند که حضرت فرمودند:«دائما طایفه ای از امتم بر حق و ظاهرند تاروز قیامت سپس فرمود: عیسی بن مریم از آسمان فرود آید. امیر آنها به حضرت عیسی میگوید پیش آی و برای ما امامت کن او در جواب میگوید: «خیر براستی بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر است برای اکرام خدا بر این امت»
ابو سعید خدری از رسول خدا(ص) نقل میکند که آن حضرت فرمود:منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه؛از ماست کسی که به عیسی بن مریم به او اقتدا کرده و نماز میگزارد.
و. معرفی و علائم ظهور نیز از دیگر امور مورد اتفاق است
جابر از امام باقر نقل میکند:پس فرود می آید امیر لشکر سفیانی[همراه لشکرش] به[زمین] بیداء پس منادی از آسمان ندا میدهد « ای بیداء نابود کن قوم [= لشکر] را» پس آنها را در خود فرو میبرد.
عایشه از پیامبر (ص) نقل کرده است:لشکری آهنگ کعبه میکنند. پس زمانی که به زمین بیداء در آمدند،[زمین] همه ی آنها را فرو میبرد.
البته موارد اتفاقی دیگری نیز وجود دارد،مانند: امدادهای الهی،طلوع خورشید از مغرب،مشخصات ظاهری امام،فراوانی نعمت در زمان ظهور،بیعت بین رکن و مقام و .....
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء🔹 💡ادامه آیه(۱۲) ✔️روى همین جهت، بسیارى از مردم با این که سرمایه کاف
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه تفسیر آیه (۱۲) سوره مبارکه نساء🔹
✅۳ ـ چرا ارث مرد، دو برابر زن مى باشد؟
با این که ظاهراً ارث مرد دو برابر زن است، اما با دقت بیشتر روشن مى شود که از یک نظر، ارث زنان دو برابر مردان مى باشد! و این به خاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است.
✅توضیح این که:
اسلام وظائفى بر عهده مردان گذارده، که با توجه به آن، نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مى شود، در حالى که بر عهده زنان چیزى گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او، از مسکن، پوشاک، خوراک و سایر لوازم بپردازد، و هزینه زندگى فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست، در حالى که زنان از هر گونه پرداخت هزینه اى حتى براى خودشان معاف هستند.
🔹بنابراین، یک زن مى تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند، در حالى که مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خرج کند، و نتیجه آن عملاً چنین مى شود که نیمى از درآمد مرد براى زن خرج مى شود، و نیمى براى خودش، در حالى که سهم زن همچنان به حال خود باقى مى ماند.
🔹براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید: فرض کنید مجموع ثروت هاى موجود در دنیا معادل ۳٠ میلیارد تومان باشد که از طریق ارث تدریجاً در میان زنان و مردان جهان (دختران و پسران) تقسیم مى گردد، اکنون مجموع درآمد مردان را با مجموع درآمد زنان جهان از راه ارث حساب کنیم، مى بینیم از این مبلغ ۲٠ میلیارد سهم مردان، و ۱٠ میلیارد سهم زنان است.
🔹مطابق معمول، زنان ازدواج مى کنند، و هزینه زندگى آنها بر دوش مردان خواهد بود و به همین دلیل زنان مى توانند ۱٠ میلیارد خود را پس انداز کنند، و در بیست میلیارد سهم مردان، عملاً شریک خواهند بود; زیرا در مورد آنها و فرزندان آنها نیز مصرف مى شود.
🔹بنابراین، در واقع نیمى از سهم مردان هم که ۱٠ میلیارد مى شود، صرف زنان خواهد شد، و با اضافه کردن این مبلغ به ۱٠ میلیارد که پس انداز کرده بودند، مجموعاً صاحب اختیار ۲٠ میلیارد ـ دو سوم مجموع پول دنیا ـ خواهند بود، در حالى که مردان بیش از ۱٠ میلیارد عملاً براى خود مصرف نمى کنند.
✔️نتیجه این که: سهم واقعى زنان، از نظر مصرف و بهره بردارى دو برابر سهم واقعى مردان است، و این تفاوت به خاطر آن است که معمولاً قدرت آنها براى تولید ثروت کمتر است، و این یک نوع حمایت منطقى و عادلانه است که اسلام از زنان به عمل آورده و سهم حقیقى آنها را بیشتر قرار داده اگر چه در ظاهر سهم آنها نصف است.
🔹اتفاقاً با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى بریم که سؤال بالا از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده، و گاه و بى گاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسش هائى مى کردند، و پاسخ هائى که از طرف این پیشوایان بزرگ ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به این سؤال داده شده غالباً به یک مضمون است، و آن این که: خداوند مخارج زندگى و پرداخت مهر را بر عهده مردان گذارده است، به همین جهت سهم آنها را بیشتر قرار داده .
🔹در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: این که سهم زنان از میراث، نصف سهم مردان است به خاطر آن است که: زن هنگامى که ازدواج مى کند چیزى مى گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسئولیتى ندارد .
* * *
🔹۴ ـ ارث برادران و خواهران
در جمله وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً به واژه تازه اى برخورد مى کنیم که فقط در دو مورد از قرآن دیده مى شود: یکى در آیه مورد بحث و دیگرى در آخرین آیه از۸خ همین سوره نساء و آن کلمه کَلالَة است.
✔️آنچه از کتب لغت استفاده مى شود این است: کَلالَة در اصل معنى مصدرى دارد و به معنى کَلال یعنى از بین رفتن قوت و توانائى است.
ولى بعداً به خواهران و برادرانى که از شخص متوفى ارث مى برند گفته شده است.
شاید تناسب آن این باشد که برادران و خواهران جزء طبقه دوم ارث هستند، و تنها با نبودن پدر و مادر و فرزند، ارث مى برند، و چنین کسى که پدر و مادر و فرزندى ندارد، مسلماً در رنج است و قدرت و توانائى خویش را از دست داده، لذا به آنها کَلالَة گفته مى شود.
🔹راغب در کتاب مفردات مى گوید: کَلالَة به ورّاث ـ غیر از پدر و فرزند ـ گفته مى شود.
🔹ابن عباس گفته: به جز فرزند به سایر ورّاث کَلالَة مى گویند.
🔹در روایتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده، آن حضرت در پاسخ این سؤال که: کلالة چیست ؟ فرمود: مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لا والِدٌ .
کَلالَة عنوانى است براى شخصى که از دنیا رفته، در حالى که نه پدر و مادرى دارد و نه فرزند، از این بیان استفاده مى شود: کَلالَة اسم میت است و هر دو قول صحیح است
@Nahjolbalaghe2