✨﴾﷽﴿✨
🔹فرق حد ترخص و مسافت شرعی🔹
❓۱) فرق حد ترخص و مسافت شرعی چیست؟
❓۲) اگر در حال گشت زنی و بدون قصد طی کردن مسافت شرعی از شهر دور شویم، آیا نماز شکسته است؟
جواب:
۱) مسافت شرعی هشت فرسخ (حدودا ۴۵کیلومتر) است، هرچند به صورت رفت و برگشت باشد، البته در این صورت باید مسیر رفت حداقل ۲۲/۵کیلومتر باشد، ولی حد ترخص* مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمی شود.
۲) کسی که از اول سفر، قصد مسافت شرعی (امتدادی یا تلفیقی) ندارد یا مردد در آن است، نمازش تمام است اگرچه به مسافت شرعی رفته باشد ولی اگر برگشت به مقدار هشت فرسخ باشد، نمازش در برگشت شکسته است.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
❓چرا شيعيان نمازظهر وعصر را باهم ونمازمغرب وعشاراباهم ميخوانند؟
✅ رسول الله(صلي الله عليه وآله) گاهي اين نمازها را جمع و گاهي جداگانه مي خوانده اند. مثلا درصحيح مسلم در باب «الجمع بين الصلاتين في الحضر» از ابن عباس نقل شده كه گفت: «بدون خوف و ترس و در غير سفر، رسول خدا(صلي الله عليه وآله)نمازهاي ظهر و عصر را جمع و نمازهاي مغرب و عشا را جمع ادا مي كردند.»[1] مجدّداً در همان صحيح مسلم و نيز امام حنبل در جزء اوّل مسند از ابن عباس نقل كرده اند: «با پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هشت ركعت نماز ظهر و عصر و هفت ركعت نماز مغرب و عشا را به طور جمع ادا نموديم.» [2]
🔹بالاخره چندين حديث از ابن عباس درباره جمع خواندن نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا نقل شده است. براي مثال: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در حال اقامت در مدينه، نه در حال مسافرت، هفت ركعت (نماز مغرب و عشا با هم) و هشت ركعت (نماز ظهر و عصر با هم) نماز گزارد.» [3] احمد حنبل در مسند از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت مي كند كه گفت: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بدون آن كه در حالت خوف و ترس، يا در حال سفر باشد نماز ظهر و عصر را جمع خواند.» [4] در جايي ديگر گفته است: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)بدون آن كه در حالت خوف و ترس باشد، يا باران ببارد، نماز ظهر و عصر را جمع خواند.»[5] ابو زبير دليل جمع خواندن نماز توسط پيامبر را از سعيد بن جبير سؤال نمود، او گفت: من همين سؤال را از ابن عباس پرسيدم و او پاسخ داد: «به اين جهت جمع مي خواند تا احدي از امتش در سختي و مشقت نباشند.»[6]
🔹همچنين در صحيح مسلم از قول عبدالله ابن شفيق مي گويد: روزي بعد العصر، ابن عباس براي ما خطبه مي خواند و سخنراني مي كرد. سخنش به درازا كشيد و همچنان براي ما صحبت مي نمود تا اين كه آفتاب غروب كرد و ستاره ها ظاهر شدند. صداي مردم بلند شد: «الصلاة، الصلاة» ابن عباس اعتنايي نكرد. در همين حال مرد ديگري نداي «الصلاة، الصلاة» سرداد. ابن عباس رو به او نمود و گفت: «مادر مرده، مرا سنت ياد مي دهي؟ من خودم ديدم كه پيامبر خدا نمازهاي ظهر و عصر و نمازهاي مغرب و عشا را جمع مي خواند.»[7] سپس عبدالله بن شفيق مي گويد: چون اين حرف برايم غير قابل قبول بود و گران آمد، نزد ابو هريره رفتم و او نيز گفته هاي ابن عباس را تأييد كرد.
✅هر چند اخبار و روايات بسياري در اين باب نقل شده، ليكن همين كه بابي به نام «جمع بين الصلاتين» اختصاص يافته و احاديث مربوطه در اين باب نقل گرديده، محكم ترين دليل و برهان بر جواز جمع خواندن نماز است. زيرا اگر غير از اين مي بود بايد باب مخصوصي به نام «جمع بين الصلاتين في السفر» يا «جمع بين الصلاتين في الحضر» اختصاص مي دادند تا احاديث مربوطه را تفكيك نمايند.
🔹از طرفي ديگر، بخاري همين احاديث را در صحيح خود آورده، ليكن به دلايل نامعلومي و با زبردستي آن ها را از محل «جمع بين الصلاتين» به محل ديگري مثل «باب تأخير الظهر إلي العصر من كتاب مواقيت الصلاة» و «باب ذكر العشاء والعتمة» و «باب وقت المغرب» انتقال داده است.
🔹در پايان ياد آوري اين نكته مهم مي باشد كه نمازها را جداگانه و هر يك را در وقت فضيلتش به جا آوردن به نظر بعضي از علماي شيعه بهتر و افضل است. از طرف ديگر، بعضي از علماي اهل تسنن از جمله شيخ الاسلام انصاري در شرح صحيح بخاري قسطلاني در شرح صحيح بخاري و جم غفيري جداگانه نماز خواندن را افضل ندانسته اند و آن را ترجيح بلا مرجح و خلاف ظواهر احاديث خوانده اند [8] .
✔️پی نوشت:
[1] - صحيح مسلم ج 2 ، شبهاي پيشاور ص 109
[2] - سبل السلام، ج2، ص43؛ معجم الكبير، ج12، ص65؛ شبهاي پيشاور، ص109: «صلّيت مع النبيّ ثمانياً جمعاً و سبعاً جمعاً».
[3] - صحيح مسلم، ج2، ص153؛ شبهاي پيشاور، ص109: «صلي رسول الله(صلي الله عليه وآله) في الْمَدينةِ مُقِيماً غَير مُسافر سَبعاً وَ ثَمانياً».
[4] - صحيح مسلم، ج2، ص151؛ كتاب الموطأ، ج1، ص144؛ كتاب الامام، ج7، ص216؛ شبهاي پيشاور، ص109: «صلّي رسول الله(صلي الله عليه وسلم) الظهر و العصر جمعاً بالمدينة في غير خوف و لا سفر».
[5] - مسند احمد، ج1، ص223؛ صحيح مسلم، ج2، ص152؛ شبهاي پيشاور، ص110: «صلّي رسول الله(صلي الله عليه وسلم)الظهر و العصر جمعاً بالمدينة في غير خوف و لا مطر».
[6] - فتح الباري، ج2، ص20، ص151؛ مسند احمد، ج1، ص283؛ شبهاي پيشاور، ص110: «أَرَادَ أَنْ لاَ يَحْرَجَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِهِ».
[7]- صحيح مسلم، ج2، ص152؛ مسند احمد، ج1، ص251؛ شبهاي پيشاور، ص109.
[8] - تحفة الباري، ص292، ارشاد الساري، ص293،
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء ادامه آیه(۱۲)🔹 🔹و اما این که چرا قرآن به جاى بردن نام برادر و خواهر
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۳)🔹
✅مرزهاى الهى
🔹به دنبال بحثى که در آیات گذشته درباره قوانین ارث گذشت، در این آیات از این قوانین به عنوان حدود و مرزهاى الهى یاد کرده، مى فرماید: اینها حدود و مرزهاى الهى است (تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ).
که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند، و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى شوند.
حُدُود جمع حدّ در اصل، به معنى جلوگیرى و منع کردن است، و سپس به هر چیزى که فاصله میان دو شىء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى شود، مثلاً حدّ خانه و حدّ باغ و حدّ شهر و کشور، به نقاطى گفته مى شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا مى سازد.
🔹تعبیر تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ در چندین مورد، از آیات قرآن مجید آمده است، و همه آنها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعى است، مثلاً در آیه ۱۸۷ سوره بقره بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسى در اعتکاف و احکامى درباره روزه، و در آیات ۲۲۹ و ۲۳٠ سوره بقره و آیه ۱ سوره طلاق ، بعد از بیان قسمتى از احکام طلاق و در آیه ۴ سوره مجادله بعد از بیان کفاره ظهار آمده است.
🔹در تمام این موارد، احکام و قوانینى وجود دارد، که تجاوز از آنها ممنوع است، و به همین جهت به عنوان مرز الهى شناخته شده اند.(۱)
🔹پس از اشاره به این قسمت از حدود و مرزهاى الهى، مى فرماید: کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند، و این مرزها را محترم شمارند، خداوند آنها را در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که همواره آب از زیر درختانش جارى است، جاودانه در آن مى مانند (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها).
✔️و در پایان آیه مى فرماید: این رستگارى و پیروزى بزرگى است (وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).
پی نوشت:
۱ ـ درباره تفسیر حدود اللّه در جلد دوم این تفسیر، ذیل آیه ۲۲۹ سوره بقره بحث بیشترى آمده است
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح نامه (۳۱) بخش دوم🔹 ✅در مقابل آن از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شد
✨﴾﷽﴿✨
✅ترجمه و شرح نامه(۳۱) نهجالبلاغه بخش(۲)
🔹محکم ترین وسیله نجات🔹
ابوالفرج اصفهانى در کتاب اغانى مى نويسد: «خرقاء دختر نعمان (يکى از سران عرب) هنگامى که مى خواست به عبادتگاه خود برود جاده را از پارچه هاى حرير و ديبا و خز مفروش مى ساختند و کنيزان به استقبال او مى شتافتند و او را همراهى مى کردند تا به عبادتگاه برود و به منزل خويش بازگردد. هنگامى که سعد بن ابى وقاص به قادسيه آمد و لشکر ساسانيان شکست خوردند و رستم فرمانده لشکر کشته شد، خرقاء نزد سعد آمد با کنيزان خود (به صورت اسيران) که لباس هاى بسيار مندرس در تن داشتند (و آثار نکبت دنيا از سر و صورت خرقاء نمايان بود) سعد گفت: کدام يک از شما خرقاء هستيد؟ خرقاء خود را معرفى کرد سپس افزود: دنيا دار زوال است و به يک حال نمى ماند، ما پادشاهان اين سرزمين بوديم خراج آن را براى ما مى آوردند و همه سر بر فرمان ما بودند هنگامى که دنيا به ما پشت کرد همه چيز ما را درهم کوبيد (اشاره به اينکه تو هم چنين روزى در پيش دارى».(21)
نيز از محمد بن عبدالرحمان هاشمى نقل شده که مى گويد: يک روز عيد قربان وارد بر مادرم شدم زنى را با لباس هاى مندرس نزد او ديدم. مادرم رو به من کرد و گفت: آيا اين زن را مى شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين مادر جعفر برمکى (وزير معروف هارون) است. من به او سلام کردم گفتم: کمى از ماجراى زندگى خود براى من تعريف کن. گفت: جمله اى مى گويم که درس عبرتى است براى هر کس که آماده گرفتن عبرت است; فراموش نمى کنم (در عصر قدرت فرزندم جعفر) در يکى از همين روزهاى عيد قربان چهارصد کنيز داشتم با اين حال فکر مى کردم فرزندم جعفر حق مرا ادا نکرده; ولى امروز نزد شما آمده ام تقاضاى پوست دو گوسفند قربانى دارم که يکى را زيرانداز و ديگرى را روى انداز خود کنم.(22)
به گفته شيخ بهايى:
چشم عبرت بين چرا در قصر شاهان ننگرد * تا چه سان از حادثات دور گردون شد خراب
پرده دارى مى کند بر طاق کسرى عنکبوت * جغد نوبت مى زند بر قلعه افراسياب
*
✅رمز پيروزى استقامت است:
امام(عليه السلام) به عنوان نتيجه گيرى از بخش سابق که دستور به سير در احوال گذشتگان مى داد، دو اندرز مهم را بيان مى کند مى فرمايد: «بنابراين منزلگاه آينده خود را اصلاح کن و آخرتت را به دنيا مفروش»; (فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ، وَلاَ تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْيَاکَ...).
جمله «أَصْلِحْ مَثْوَاکَ» با توجّه به اينکه «مَثْوى» به معناى جايگاه و در اينجا به معناى جايگاه آخرت است، اشاره دارد که در اين دنيا کارى کن که سراى آخرتت را آباد کنى.
🔹در دعاى روز سه شنبه از دعاهاى پر معناى ايام هفته، به نقل از امام على بن الحسين زين العابدين(عليهما السلام) مى خوانيم: «وَأَصْلِحْ لِي آخِرَتِي فَإِنَّهَا دَارُ مَقَرِّي; (خدايا) آخرتم را اصلاح کن، چرا که سراى جاويدان من است».
جمله «لاَ تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْيَاکَ» اشاره به اين است که متاع بسيار پرارزش آخرت و سعادت جاويدان را به بهاى اندک و بى ارزش زرق و برق دنيا مفروش، همان گونه که قرآن مجيد در نکوهش جمعى از يهود و اعمال زشت آنها مى فرمايد: «(أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالاْخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ); آنها کسانى هستند که زندگى دنيا را با (از دست دادن) آخرت خريده اند; از اين رو از عذاب آنها کاسته نمى شود; و (به هيچ صورت) يارى نخواهند شد».(23)
*
پی نوشت:
21. شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج 8، ص 332.
22. شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج 8، ص 333 و مرحوم محدث قمى نيز در تتمة المنتهى، ص 248 اين داستان را نقل کرده است.
23 . بقره، آيه 86.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓با وجود زحمات فراوان زنان در امر تربيت، چرا قرآن آنها را در موقع طلاق از بچه بيبهره ميكند؟
✅قرآن كريم به صورت كلي به آن پرداخته و در تشريح، احكام آن نيازمند مراجعه به معصومين ـ عليهم السّلام ـ و در زمان غيبت كبراي حضرت حجة ـ عجل الله تعالي و فرجه الشريف ـ به نوّاب عام و مراجع عظام تقليد مي باشد. قبل از هر چيز لازم به ذكر است كه ظاهراً در قرآن مطلبي كه در سؤال ادعا شده است وجود ندارد؛ هر چند از آية 233 بقره، در مورد حضانت مطالبي استفاده ميشود كه به اختصار بيان مي شود. 1. مادر و پدر هر دو به يك اندازه در به وجود آمدن فرزند شريكند، و او فرزند هر دوي آنهاست، اين مطلب از جملة «أوْلادُهُنَّ» كه فرزندان را اولاد زنان به شمار آورده و از جملة «مولود له بولده» كه فرزند را منسوب به پدر كرده و گفته فرزند پدر، به خوبي استفاده ميشود. اين حكم و نسبت دادن از نظر تكويني و حقيقي ميباشد. و براي هميشه است و طلاق و ... در آن تأثيري ندارد. 2. به علت اين كه تمام مخارج زندگي و لوازم تربيت و از آن جمله خوراك و پوشاك و نفقة مادري كه او را شير ميدهد به عهدة پدر است، فلذا از نظر اسلام (از نظر تشريعي) فرزند ملحق به پدر ميشود. اين مطلب نيز از اطلاق «مولود له» بر پدر، استفاده ميشود؛ چرا كه معني جمله اين است كه فرزند براي پدر متولد شده است. 3. حضانت و پرورش كودك و شير دادن به او تا دو سال حتي در صورت طلاق حقّ زن است و ميتواند از اين حق بگذرد. اين مطلب نيز از جملة «لِمَن ارادَ أنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ» استفاده ميشود. جملة قبل از اين به اين صورت است:«و الوالداتُ يُرْضِعْنَ اولادُهُنَّ حولين كاملين» يعني مادران بچههاي خود را ميتوانند (حق دارند) دو سال كامل شير بدهند، بعد جملة «لمن اراد ....» آمده يعني اين شير دادن تا دو سال حق زن است و هر زني كه بخواهد تا دو سال بچه پيش او ميماند. مطالب ذكر شده از قرآن استفاده ميشود، اما در فقه مطالب زيادي دراين مورد بيان شده كه در نوشتار به بعضي اشاره ميشود: 1. حضانت كودك ولو بعد از طلاق تا دو سالگي (در پسرها) و تا هفت سالگي (در دخترها) حق زن بوده و بنابراين ميتواند از اين حق بگذرد و يا اينكه، حتي براي اين حضانت همانند شيردادن از مرد تقاضاي پول بكند. البته اگر بعد از طلاق ازدواج مجدد صورت بگيرد اين حق او ساقط نميشود. 2. بعد از اتمام مدت حق حضانت زن، حضانت «وظيفه مرد» است نه «حق انحصاري» او. 3. كودكان (دختر يا پسر) بعد از بلوغ و رشد، مدت حضانتشان پايان يافته و كسي بر او حق حضانت ندارد، بلكه اختيارش به دست خود اوست. گذشته از مطالب ياد شده، ازدواج مجدد براي زني كه فرزند همراه اوست مشكل بوده و كمتر مردي قبول ميكند با چنين زني ازدواج بكند. همچنين تأمين مخارج خودش براي او سخت است چه برسد به تأمين زندگي كودك. البته با وجود تمام مطالب ياد شده بايد دانست، علل همة احكام بر ما به طور كامل روشن نيست؛ و ما بعد از آنكه اسلام عزيز را به عنوان دين انتخاب كرديم، ميبايست احكام و دستورات او را از آنجا كه از طرف خدايي حكيم و عليم و عادل ميباشد اجرا بكنيم. آنچه ذكر شد مشخص شد كه، فرزند بين پدر و مادر مساوي بوده و او فرزند هر دوي آنهاست. بعد از طلاق نيز هر دو در حقوق والدين نسبت به فرزند يكي هستند. و همانگونه كه قبل از طلاق زن، مادر او بوده بعد از طلاق هم همين گونه بوده و وظايف و حقوق مادري باز بر گردن فرزند ميباشد و در صورت عدم توجه فرزند به مادر، مادر حقّ عاق كردن او را دارد، و همين طور است پدر. و تنها فرق اين است كه بعد از طلاق فرزند پيش پدر ميماند تا زن در مضيقة تأمين مخارج او قرار نگيرد و صرف اينكه فرزند پيش پدر است حقي اضافي بر پدر ثابت نميشود. اين مطلب همانند اين است كه زن و مرد از هم با طلاق جدا نشده باشند، ولي فرزند بخواهد به مسافرتي چندين ساله (مثلاً براي تحصيل) برود، در اينجا هم، زن مادر و مرد پدر فرزند است، منتهي مخارج فرزند بر عهدة پدر خواهد بود. نتايج بدست آمده به قرار زير خواهد بود: 1. زن و مرد در حق نسبت به فرزند مشتركند. 2. ماندن فرزند نزد پدر «وظيفه آور» براي مرد و حق انحصاري براي مرد نيست. 3. زن ميتواند براي حضانت اجرت بگيرد. 4. حقوق مادري تا آخر عمر بر گردن فرزند بوده و فرق از اين جهت، بين قبل و بعد طلاق نيست.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۳)🔹 ✅مرزهاى الهى 🔹به دنبال بحثى که در آیات گذشته درباره قوانی
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۱۴)🔹
✅در این آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شد، اشاره کرده، مى فرماید: آنهائى که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود (وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها).
🔹مى دانیم: تنها معصیت خداوند (هر چند گناه کبیره باشد) موجب خلود و عذاب جاودانى، نیست، بنابراین، منظور از آیه فوق، کسانى هستند که از روى طغیان، سرکشى، دشمنى و انکار آیات الهى، حکم خدا را زیر پا مى گذارند، و در حقیقت ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند.
🔹با توجه به این که حدود جمع است، و تمام قوانین الهى را شامل مى شود، این معنى بعید به نظر نمى رسد; زیرا کسى که تمام قوانین الهى را بشکند، معمولاً، به خدا ایمان ندارد، و الا گوشه اى از آن را لااقل محترم مى شمرد.
✅قابل توجه این که: در آیه قبل، درباره بهشتیان خالِدِینَ فِیها: به طور جاودانى در بهشت خواهند بود به صورت جمع آمده، و در این آیه که درباره دوزخیان است، خالِداً فِیْها به صورت مفرد آمده است، این تفاوت تعبیر، در دو آیه پشت سر هم، گویا اشاره به این است، که: بهشتیان براى خود اجتماعاتى دارند، که خود یکى از نعمت هاى بهشتى براى آنها محسوب مى شود.
در حالى که دوزخیان آن چنان به خود مشغولند و در خویش فرو رفته اند، که به دیگرى نمى پردازند، و عملاً تنها هستند.
این موضوع، حتى در این دنیا هم درباره افراد تک رو و مستبد، در برابر افراد متحد و مجتمع نیز صدق مى کند، که اینها در این جهان بهشتى هستند، و آنها دوزخى.
🔹و در پایان آیه، به سرانجام آنها اشاره کرده، مى فرماید: او عذاب خوار کننده و آمیخته با توهینى دارد (وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ). در واقع در جمله قبل، جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده، به جنبه روحانى آن اشاره مى کند.
* * *
✔️نکته ها:
۱ ـ امتیازات قانون ارث اسلامى:
در قوانین عموماً و در قانون ارث اسلامى به خصوص، مزایائى وجود دارد که ذیلاً به قسمتى از آنها اشاره مى شود:
الف ـ در نظام ارث اسلامى هیچ یک از بستگان متوفى با توجه به سلسله، مراتب، از ارث محروم نمى شوند، و آنچه در میان اعراب جاهلى یا پاره اى از کشورها معمول بود که زنان و یا کودکان را به خاطر عدم توانائى بر حمل اسلحه و شرکت در میدان جنگ از ارث محروم مى کردند و ثروت متوفى را به افراد دورتر مى دادند، در اسلام وجود ندارد، و تمام افراد به نسبت ارتباطى که با متوفى دارند مشمول قوانین ارث هستند.
ب ـ این قانون به نیازهاى فطرى و مشروع انسان پاسخ مثبت مى دهد; زیرا افراد بشر همواره مایلند حاصل دسترنج خود را در دست کسانى ببینند که پاره تن آنها محسوب مى شوند و حیات آنها در حقیقت ادامه حیات و زندگى خود آنان مى باشد.
لذا مى بینیم در این قانون، سهم فرزندان از همه بیشتر است، و در عین حال پدر و مادر و سایر بستگان نیز به نوبه خود سهم قابل ملاحظه دارند.
ج ـ این قانون، افراد را به تلاش و کوشش بیشتر در راه تولید ثروت و گردش چرخ هاى اقتصادى تشویق مى کند; زیرا وقتى انسان حاصل زحمات عمر خود را نصیب افراد مورد علاقه خویش مى بیند، در هر سن و شرائطى که باشد به کار تشویق مى گردد و وقفه و رکودى در فعالیت هاى او ایجاد نمى شود.
چنان که اشاره کردیم، قانون ارث در پاره اى از کشورها لغو شد و اموال کسانى که از دنیا مى رفتند، در اختیار دولت قرار گرفت، ولى به زودى آثار منفى این قانون در محیط اقتصادى آن کشور، به صورت یک رکود آشکار گشت و به همین دلیل ناچار قانون مذکور را لغو کردند.
د ـ قانون ارث اسلامى از تراکم ثروت جلوگیرى مى کند; زیرا در این نظام بعد از هر نسل، ثروت به طور عادلانه در میان افراد متعددى تقسیم مى گردد، و از این راه به توزیع عادلانه ثروت کمک مى کند.
قابل توجه این که: این تقسیم همانند پاره اى از اشکال تقسیم ثروت ـ که در دنیاى امروز وجود دارد و غالباً با ناراحتى هاى اجتماعى همراه است ـ نمى باشد و طورى است که همه با آغوش باز آن را مى پذیرند.
هـ ـ قانون ارث اسلامى، تنها بر اساس چگونگى ارتباط متوفى تنظیم نشده، بلکه نیاز واقعى وارثان نیز در نظر گرفته شده است، مثلاً:
اگر مى بینیم ارث پسران در ظاهر دو برابر دختران و یا ارث پدر در پاره اى از موارد بیش از ارث مادر است، به خاطر این است که: مردان در قوانین اسلامى مسئولیت هاى مالى فراوانى دارند و هزینه زندگى زنان بر دوش آنها است، لذا نیاز مالى آنها بیش از زنان مى باشد.
* * *
۲ ـ عول و تعصیب چیست؟
در کتاب ارث اسلامى به دو بحث مهم برخورد مى کنیم که درباره مسأله عول و تعصیب سخن مى گوید، سرچشمه این بحث از آنجا شروع مى شود که سهام ارث به شکلى که در آیات گذشته بیان شد، گاهى از مجموع مال کمتر، و گاهى بیشتر است...ادامه⬇️
...⬆️مثلا: اگر ورثه میت، فقط دو خواهر (پدر و مادرى) و شوهر بوده باشند، ارث دو خواهر، دو سوم مال، و ارث شوهر، نصف مال است که مجموع آن دو، (۲) مى شود، یعنى (۳) از مجموع مال بیشتر مى گردد، در اینجا این بحث پیش مى آید
پی نوشت:
۱ ـ درباره تفسیر حدود اللّه در جلد دوم این تفسیر، ذیل آیه ۲۲۹ سوره بقره بحث بیشترى آمده است.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔺حرام ابدی شدن زن و شوهر به علت شیر دادن مادر زن به نوه دختری خود🔺
✅ بسمه تعالی
❓زنی به علت ندانستن مسأله در حدود چهار ماه به نوۀ دختری خود شیر داده است حکم این مسأله چگونه است؟
✅بسمه تعالی، اگر مادر زن به نوۀ خود که از شوهر [فعلی] دختر او است با شرایط شیر دهد نکاح دختر و شوهرش باطل می شود، و بر هم حرام ابدی می شوند.
✅پرتال امام خمینی
نمونه ای که در این خصوص اتفاق افتاده است⬇️
به گزارش ایسنا، چندی پیش زوج جوانی که کمتر از ۵ سال از زندگی مشترکشان گذشته بود و تنها ۳ ماه از تولد اولین فرزندشان می گذشت، عازم سفر حج می شوند و نوزاد سه ماهه خود را به مادربزرگ می سپارند تا زمان بازگشت مادر و پدر از نوه خود مراقبت کند.
مادر بزرگ که خود او نیز صاحب فرزند نوزادی بوده است، با کمال میل، مراقبت از نوه خود را می پذیرد، زیرا از آنجا که خود فرزند نوزادی داشته است، به گمان خود می تواند همزمان به نوه اش شیر دهد.
حدود بیش از یک ماه، این فرزند نزد مادر بزرگِ مادری خویش مراقبت شده و از شیر او استفاده می کند؛ پس از بازگشت پدر و مادر این نوزاد، فرزند نزد مادر خود بازگردانده می شود؛ مدتی بعد مادر بزرگ که در جلسه ی روضهای شرکت کرده بود، پس از سخنرانی خطیب آن جلسه، از احکام شیر دادن به فرزند اطلاع پیدا می کند و آنجاست که تمام دنیا را در مقابل خود تیره و تار می بیند.
خطیب آن جلسه در رابطه با احکام شیر دادن به فرزند، گفته بود " در صورتی که مادربزرگی به فرزند دختر خود شیر دهد، مادر و پدر آن نوزاد بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و باید از هم جدا شوند و به هیچ عنوان امکان بازگشت و ازدواج مجدد آن زوج وجود ندارد".
مادر بزرگ پس از این جلسه، از تمامی مراجع برای حکم شرعی و فقهی این مسئله تحقیق می کند و متوجه می شود که مراجع عظام دررساله ها و توضیح المسائل خود در رابطه با این مسئله، حکم به "حرمت ابدی" این زوج می دهند و هیچ راه حلی برای رفع این مشکل وجود ندارد.
در فقه اسلام، حرام اَبدی یا حرمت مؤبد، به حرام بودن ازدواج مرد و زنی برای همیشه گفته می شود؛ به این معنا، هنگامی که مرد و زنی به یکدیگر حرام ابدی می شوند تحت هیچ شرایطی نمی توانند با هم ازدواج کنند.
در فقه شیعه، زنای محصنه، لعان، خواندن صیغه عقد در زمان عده و احرام، لواط با پسر، پدر و برادر زن و طلاق همسر پس از مرتبه نهم از جمله مسائلی است که موجب حرام شدن ازدواج زن و مرد برای همیشه میشود؛ شیر دادن مادر به فرزند دختر خود (نوه دختری) نیز از جمله همین امور است.
البته باید توجه داشت که شیر دادن به نوزاد و احکامی که پس از آن متوجه این امر می شود، شرایط خاص خود را دارد که به طور مفصل در توضیح المسائل مراجع آمده است و به این شکل نیست که هر خانمی که به نوزادی شیر دهد، چنین احکامی بر او مترتب شود.
از نظر مذهب شیعه امامیه (ع) شیر دادنی که علت محرم شدن است، چند شرط برای آن در نظر گرفته شده است که در اینجا، به ۴ مورد آن اشاره می شود:
۱- به بچه شیرخوار شیر مادری را بنوشد که دارای بچه بوده و همسر داشته باشد.
۲- بچه به واسطه مرض، شیر را برنگرداند و اگر برگرداند، بنابر احتیاط واجب، کسانی که به واسطه شیر خوردن، به آن بچه محرم می شوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او نکنند.
۳ - بچه شیر را از پستان زن بمکد نه این که با وسیله ای شیر را در کام بچه بریزند.
۴- شیر خالص بوده و با چیز دیگری مثل غذا، مخلوط نباشد.
در مسئله حرمت ابدی زن و شوهری که مادرزن به نوه شیر داده است، بین اکثر قریب به اتفاق علما، توافق نظر وجود دارد، اما نکته قابل توجه این است که آیت الله مکارم شیرازی در حکم این مسئله با دیگر مراجع، نظر متفاوتی دارد.
بخش پاسخگویی سوالات شرعی دفتر مقام معظم رهبری در پاسخ به حکم حرمت ابدی زن و شوهری که مادر آن زن به فرزند دختر خود شیر داده است، به خبرنگار ایسنا منطقه قم، گفت: اگر این مادر به طوری به نوه دختری خود شیر دهد که باعث محرمیت شود(یعنی شرایطی که بخشی از آن ذکر شد) رعایت شده باشد، این مسئله موجب می شود که زن و شوهر به یکدیگر حرام ابدی شوند.
هم چنین در پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی(ره) ( پرتال امام خمینی(ره)) نیز به سوالی در همین خصوص، پاسخ داده شده است: طبق مسأله ۲۴۷۲ توضیح المسائل جناب عالی، «اگر زنی بچه دختر خود را شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود». اگر بر اثر بی اطلاعی از مسأله، تقریباً ۲۰ بار شیر داده و بعد از اطلاع، نداده باشد چه حکمی دارد؟
بسمه تعالی، حرام می شود؛ مگر آن که شرایط معتبره در شیردادن ـ که در رساله هست ـ موجود نباشد.
بنابراین گاهی جهل به یک حکم شرعی و ندانستن احکامی که اطلاع از آن لازمه زندگی یک مسلمان و شیعه است، به همین آسانی یک زندگی را دچار مشکل می کند.ادامه⬇️
⬆️بدیهی است، از آنجا که دین اسلام، کامل ترین دین میان ادیان بوده و هست، بنابراین احکام اسلامی جهت محدود کردن زندگی انسان، وضع نشده بلکه در ورای هر حکم شرعی، علت متقن و منطقی نهفته است که با پیشرفت علم، برخی از این دلایل برای انسان مشخص شده است
🔹آنچه که مهم و جای تامل است، اینکه طبق وظیفه شرعی برهرمسلمانی واجب است که به احکام دین خود آگاه باشد و در جزئیات احکام زندگی خود، به مرجع تقلیدی که سال ها تحصیل دین کرده است، رجوع کند، همانطور که انسان، به محض بروز یک بیماری کوچک به متخصص این امر مراجعه می کند.
🔹البته لازم است مبتلایان به این مشکل به توضیح المسائل و یا دفتر استفتائات مرجع تقلید خود مراجعه و با پرسش سوال به وظیفه دینی خود آگاه گردد.
@Nahjolbalaghe2