✨﴾﷽﴿✨
🔺حرام ابدی شدن زن و شوهر به علت شیر دادن مادر زن به نوه دختری خود🔺
✅ بسمه تعالی
❓زنی به علت ندانستن مسأله در حدود چهار ماه به نوۀ دختری خود شیر داده است حکم این مسأله چگونه است؟
✅بسمه تعالی، اگر مادر زن به نوۀ خود که از شوهر [فعلی] دختر او است با شرایط شیر دهد نکاح دختر و شوهرش باطل می شود، و بر هم حرام ابدی می شوند.
✅پرتال امام خمینی
نمونه ای که در این خصوص اتفاق افتاده است⬇️
به گزارش ایسنا، چندی پیش زوج جوانی که کمتر از ۵ سال از زندگی مشترکشان گذشته بود و تنها ۳ ماه از تولد اولین فرزندشان می گذشت، عازم سفر حج می شوند و نوزاد سه ماهه خود را به مادربزرگ می سپارند تا زمان بازگشت مادر و پدر از نوه خود مراقبت کند.
مادر بزرگ که خود او نیز صاحب فرزند نوزادی بوده است، با کمال میل، مراقبت از نوه خود را می پذیرد، زیرا از آنجا که خود فرزند نوزادی داشته است، به گمان خود می تواند همزمان به نوه اش شیر دهد.
حدود بیش از یک ماه، این فرزند نزد مادر بزرگِ مادری خویش مراقبت شده و از شیر او استفاده می کند؛ پس از بازگشت پدر و مادر این نوزاد، فرزند نزد مادر خود بازگردانده می شود؛ مدتی بعد مادر بزرگ که در جلسه ی روضهای شرکت کرده بود، پس از سخنرانی خطیب آن جلسه، از احکام شیر دادن به فرزند اطلاع پیدا می کند و آنجاست که تمام دنیا را در مقابل خود تیره و تار می بیند.
خطیب آن جلسه در رابطه با احکام شیر دادن به فرزند، گفته بود " در صورتی که مادربزرگی به فرزند دختر خود شیر دهد، مادر و پدر آن نوزاد بر یکدیگر حرام ابدی می شوند و باید از هم جدا شوند و به هیچ عنوان امکان بازگشت و ازدواج مجدد آن زوج وجود ندارد".
مادر بزرگ پس از این جلسه، از تمامی مراجع برای حکم شرعی و فقهی این مسئله تحقیق می کند و متوجه می شود که مراجع عظام دررساله ها و توضیح المسائل خود در رابطه با این مسئله، حکم به "حرمت ابدی" این زوج می دهند و هیچ راه حلی برای رفع این مشکل وجود ندارد.
در فقه اسلام، حرام اَبدی یا حرمت مؤبد، به حرام بودن ازدواج مرد و زنی برای همیشه گفته می شود؛ به این معنا، هنگامی که مرد و زنی به یکدیگر حرام ابدی می شوند تحت هیچ شرایطی نمی توانند با هم ازدواج کنند.
در فقه شیعه، زنای محصنه، لعان، خواندن صیغه عقد در زمان عده و احرام، لواط با پسر، پدر و برادر زن و طلاق همسر پس از مرتبه نهم از جمله مسائلی است که موجب حرام شدن ازدواج زن و مرد برای همیشه میشود؛ شیر دادن مادر به فرزند دختر خود (نوه دختری) نیز از جمله همین امور است.
البته باید توجه داشت که شیر دادن به نوزاد و احکامی که پس از آن متوجه این امر می شود، شرایط خاص خود را دارد که به طور مفصل در توضیح المسائل مراجع آمده است و به این شکل نیست که هر خانمی که به نوزادی شیر دهد، چنین احکامی بر او مترتب شود.
از نظر مذهب شیعه امامیه (ع) شیر دادنی که علت محرم شدن است، چند شرط برای آن در نظر گرفته شده است که در اینجا، به ۴ مورد آن اشاره می شود:
۱- به بچه شیرخوار شیر مادری را بنوشد که دارای بچه بوده و همسر داشته باشد.
۲- بچه به واسطه مرض، شیر را برنگرداند و اگر برگرداند، بنابر احتیاط واجب، کسانی که به واسطه شیر خوردن، به آن بچه محرم می شوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او نکنند.
۳ - بچه شیر را از پستان زن بمکد نه این که با وسیله ای شیر را در کام بچه بریزند.
۴- شیر خالص بوده و با چیز دیگری مثل غذا، مخلوط نباشد.
در مسئله حرمت ابدی زن و شوهری که مادرزن به نوه شیر داده است، بین اکثر قریب به اتفاق علما، توافق نظر وجود دارد، اما نکته قابل توجه این است که آیت الله مکارم شیرازی در حکم این مسئله با دیگر مراجع، نظر متفاوتی دارد.
بخش پاسخگویی سوالات شرعی دفتر مقام معظم رهبری در پاسخ به حکم حرمت ابدی زن و شوهری که مادر آن زن به فرزند دختر خود شیر داده است، به خبرنگار ایسنا منطقه قم، گفت: اگر این مادر به طوری به نوه دختری خود شیر دهد که باعث محرمیت شود(یعنی شرایطی که بخشی از آن ذکر شد) رعایت شده باشد، این مسئله موجب می شود که زن و شوهر به یکدیگر حرام ابدی شوند.
هم چنین در پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی(ره) ( پرتال امام خمینی(ره)) نیز به سوالی در همین خصوص، پاسخ داده شده است: طبق مسأله ۲۴۷۲ توضیح المسائل جناب عالی، «اگر زنی بچه دختر خود را شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام می شود». اگر بر اثر بی اطلاعی از مسأله، تقریباً ۲۰ بار شیر داده و بعد از اطلاع، نداده باشد چه حکمی دارد؟
بسمه تعالی، حرام می شود؛ مگر آن که شرایط معتبره در شیردادن ـ که در رساله هست ـ موجود نباشد.
بنابراین گاهی جهل به یک حکم شرعی و ندانستن احکامی که اطلاع از آن لازمه زندگی یک مسلمان و شیعه است، به همین آسانی یک زندگی را دچار مشکل می کند.ادامه⬇️
⬆️بدیهی است، از آنجا که دین اسلام، کامل ترین دین میان ادیان بوده و هست، بنابراین احکام اسلامی جهت محدود کردن زندگی انسان، وضع نشده بلکه در ورای هر حکم شرعی، علت متقن و منطقی نهفته است که با پیشرفت علم، برخی از این دلایل برای انسان مشخص شده است
🔹آنچه که مهم و جای تامل است، اینکه طبق وظیفه شرعی برهرمسلمانی واجب است که به احکام دین خود آگاه باشد و در جزئیات احکام زندگی خود، به مرجع تقلیدی که سال ها تحصیل دین کرده است، رجوع کند، همانطور که انسان، به محض بروز یک بیماری کوچک به متخصص این امر مراجعه می کند.
🔹البته لازم است مبتلایان به این مشکل به توضیح المسائل و یا دفتر استفتائات مرجع تقلید خود مراجعه و با پرسش سوال به وظیفه دینی خود آگاه گردد.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۱۴)🔹 ✅در این آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شد، اشاره کرده
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۵)🔹
💡۱۵ وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً
✅ترجمه:
۱۵ ـ و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبید; اگر گواهى دادند، آنان (زنان) را در خانه ها (ى خود) نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد; یا این که خداوند، براى آنها راهى قرار دهد.
✅تفسیر:
🔹شهادت بر فحشاء🔹
🔹این آیه، به طورى که غالب مفسران از آن فهمیده اند، اشاره به مجازات زنان شوهردارى است که آلوده فحشاء مى شوند، نخست مى فرماید: آن کسان از زنان شما که آلوده به زنا شدند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شهود بر این کار دعوت کنید (وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ).
واژه فاحشة چنان که قبلاً هم اشاره کرده ایم، در اصل، به معنى کار و یا گفتار بسیار زشت است، و اگر در مورد زنا و عمل منافى عفت، به کار مى رود، نیز به همین مناسبت است.
و این کلمه در ۱۳ مورد در قرآن مجید آمده است، که گاهى در مورد زنا ، گاهى در مورد لواط و گاهى در اعمال زشت ننگین به طور کلى استعمال شده است.
🔹آن گاه مى فرماید: اگر این چهار نفر، به موضوع (زنا) گواهى دادند، آنها را در خانه ها (خود) محبوس سازید، تا مرگ آنها فرا رسد (فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ).
🔹دلیل بر این که آیه فوق، اشاره به زناى محصنه مى کند، علاوه بر قرینه اى که در آیه بعد است، تعبیر به مِنْ نِسائِکُمْ: از همسرانتان مى باشد; زیرا این تعبیر در مورد همسران، در قرآن مکرر وارد شده است.
✅بنابراین، مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در این آیه حبس ابد تعیین شده است.
🔹ولى بلافاصله مى فرماید: و یا این که خداوند راهى براى آنها قرار بدهد (أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً).
🔹بنابراین، باید مجازات حبس درباره آنها ادامه یابد، تا مرگ آنها فرا رسد، و یا این که قانون جدیدى از طرف خداوند براى آنها معین شود.
🔹از این تعبیر، استفاده مى شود این حکم، یک حکم موقت بوده، و از همان آغاز اعلام شده است که در آینده حکم جدیدى درباره آنها نازل خواهد شد، و در آن موقع زنانى که مشمول این قانون شده اند، و هنوز در قید حیات هستند، طبعاً از زندان آزاد خواهند شد، و مجازات دیگرى نیز در مورد آنها عملى نخواهد گردید.
🔹آزادى آنها از زندان به خاطر الغاى حکم سابق است، و اما عدم اجراى مجازات جدید درباره آنها به خاطر آن است که قانون مجازات شامل مواردى که قبل از آمدن قانون انجام یافته، نمى گردد، و به این ترتیب قانون آینده هر چه باشد، راهى براى نجات این زندانیان است، ولى البته این قانون جدید شامل حال تمام کسانى که در آینده مرتکب این عمل مى شوند خواهد بود (دقت کنید).
و اما این که بعضى احتمال داده اند منظور از جمله أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً این است که خداوند به وسیله دستور آینده درباره سنگسار کردن این گونه افراد، راهى براى آزادى آنها گشوده است، درست نیست; چرا که هیچ گاه با تعبیر لَهُنَّ سَبیلاً: راهى به سود آنان سازگار نمى باشد، چه این که اعدام راه نجات نمى باشد.
🔹زیرا مى دانیم قانونى که بعداً در اسلام براى مرتکبین زناى محصنه، مقرر گردید، قانون رَجْم (سنگسار کردن) بود. (این قانون در احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور مسلّم وارد شده است، اگر چه در قرآن به آن اشاره اى نگردیده است).(۱)
✅از آنچه در بالا گفتیم، روشن مى شود: آیه فوق هرگز نسخ نشده; زیرا نسخ در مورد احکامى است که از آغاز به صورت مطلق گفته شود، نه به صورت موقت و محدود، در حالى که آیه فوق حبس ابد را به عنوان یک حکم محدود و موقت ذکر کرده است و اگر مشاهده مى کنیم در پاره اى از روایات تصریح شده، که آیه فوق به وسیله احکامى که درباره مجازات عمل منافى عفت وارد شده، نسخ گردیده است، منظور از آن، نسخ اصطلاحى نیست; زیرا نسخ در زبان روایات به هر گونه تقیید و تخصیص حکم گفته مى شود (دقت کنید).
✅ضمناً باید توجه داشت: دستور محبوس ساختن این گونه زنان در خانه ها حکمى است که از یک سو به نفع آنهاست; چرا که از محبوس ساختن در زندان هاى عمومى به مراتب بهتر است، و از سوى دیگر، تجربه نشان داده زندان هاى عمومى اثر عمیقى در آلوده شدن اجتماع دارد; زیرا این مراکز معمولاً به صورت آموزشگاه بزرگ مفاسد درمى آید که افراد مجرم در آنجا تجربیات خود را در معاشرت دائمى توأم با وقت وسیع، در اختیار یکدیگر مى گذارند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۱)🔹 ✅بعضى «محمّد بن حنيفيّه» را متّهم
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۱۲) نهجالبلاغه🔹
✅وحدت عقیده
🔹خطبه در يك نگاه:
✅همان گونه كه از گفته «سيّد رضى» پيداست اين خطبه نيز مربوط به داستان جنگ «جمل» است و هنگامى بيان شد كه پيروزى آشكار گرديد و ياران على (ع) غرق شادى گشتند و يكى از ياران على (ع) كه علاقه فوق العاده اى به برادرش داشت جاى برادر را در اين صحنه خالى ديد و آرزو كرده بود كه اى كاش برادرش مى بود و در اين شادى شركت مى كرد و آثار عظمت الهى را در اين پيروزى سريع مشاهده مى نمود.
🔹اين جا بود كه على (ع) با بيان لطيف و عميقى حضور معنوى برادرش را كه همدل و هم عقيده با او بود اعلام فرمود، زيرا از ديدگاه اسلام در ميان پيوندهاى گوناگونى كه در بين انسانها ديده مى شود (پيوند نژاد، زبان، تفكّر سياسى و منافع اقتصادى و ...) برترين و والاترين پيوند، همان پيوند مكتبى است كه در اين خطبه اشاره به آن شده است.
🔹به تعبير ديگر، على (ع) در اين خطبه مى فرمايد: تمام كسانى كه امروز در مناطق دور و نزديك جهان وجود دارند و به علل گوناگونى در اين ميدان و ميدانهاى مشابه آن حضور نداشته اند، امّا با ما همدل و هم عقيده بوده اند و همچنين كسانى كه فردا و تا آينده دور دست از صلب پدران و رحم مادران قدم به عرصه جهان مى نهند و با ما همدل و هم عقيده اند، در واقع در اين ميدان نبرد حق و باطل حضور داشته و در بركات و حسنات آن شريكند!
🔹پیوند مکتبی:🔹
امام (علیه السلام) اين سخن را در پاسخ يکى از يارانش که آرزوى حضور برادرش را در آن معرکه داشت بيان کرد و به او فرمود: «آيا قلب و فکر و علاقه برادرت با ماست؟!» (فَقال لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخيکَ مَعَنا؟) «او در پاسخ عرض کرد: آرى» (فَقالَ: نَعَمْ).
امام فرمود: «او نيز به طور مسلّم در اين صحنه با ما بوده و حضور داشته است!» (فَقَدْ شَهِدَنا).
سپس افزود: «(نه تنها او حضور داشته بلکه براى تو بگويم که) گروهى در اين لشکر ما حضور داشته اند که هم اکنون در صلب پدران و رحم مادرانند (هنوز متولّد نشده اند)» (وَلَقَدْ شَهِدَنا! في عَسْکَرِنا هذا اَقْوام في اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ).
«همان اقوامى که زمانهاى آينده آنها را به وجود مى آورد و آشکار مى سازد و لشکر ايمان به وسيله آنها قوى و نيرومند مى شود!» (سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ يَقْوى بِهِمُ الإيمانُ).
✅آرى آنها که در هر زمان و مکان در آينده دور و نزديک با ما پيوند مکتبى دارند، همه جا با ما هستند هر چند تقدير الهى در ميان صفوف آنها در ظاهر جدايى افکند. ولى در عالم معنا همه با همند و در پيروزيها و برکات و حسنات الهى مشترکند.
جمله «سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ» ترجمه تحت اللفظى اش چنين است: «زمان آنها را همانند خون رعاف(1) از بينى خود مى چکاند». اين تعبير ظاهراً اشاره به اين است که همان گونه که خون در عروق انسان وجود دارد هرچند آشکار نيست ولى لحظه اى فرا مى رسد که آشکار مى شود و به سادگى و آسانى از بدن بيرون مى ريزد، آنها نيز در باطن و درون اين جهان وجود دارند، ولى تدريجاً طبق زمانبندى الهى از مرحله کمون به مرحله ظهور مى رسند و به وظايف خود مى پردازند. ويژگى آنها در اين است که: «وَيَقْوى بِهِمُ الإيمانُ; دين و ايمان به وسيله آنها نيرو مى گيرد (و در مسير خدا و آيين حق گام بر مى دارند و رسالتى را که زمان و مکان بر عهده آنان گذارده است به درستى انجام مى دهند)».
✅در ميان شارحان نهج البلاغه در اين جا گفتگوهايى درباره نحوه حضور غايبان در گرفته است که آيا حضور آنها، حضور روحانى است؟ يعنى ارواح آنها که قبل از بدنها آفريده شده اند در آن جا حضور دارند، يا حضور بالقوّة است؟ يعنى گويى حضور دارند و چند ظاهراً حاضر نيستند؟
ولى ظاهر اين است که منظور امام(عليه السلام) حضور در تقسيم حسنات و نتيجه ها و پاداشهاست. يعنى آنها که دلهايشان با ماست و در حزب و گروه ما «حزب الله» قرار دارند; در پاداشهاى الهى با ما سهيم و شريکند و به اين ترتيب حضور معنوى در همه ميدانهاى مبارزه حقّ و باطل دارند. همانها که در زمان خود همان وظايفى را انجام مى دهند که امروز ما انجام مى دهيم; گرچه دست تقدير ميان ما و آنها جدايى افکنده، ولى عقايد يکى است و برنامه هاى عملى يکى; و به همين دليل همه در نتيجه کار يکديگر سهيم و شريکند، بلکه در حقيقت آنها وجود واحدى هستند که هر زمان در لباسى تجلّى مى کنند.
🔹همان گونه که لشکر باطل نيز چنين اند! آنها که در مسير شيطان گام بر مى دارند عقايدشان فاسد و اعمالشان آلوده و کارشان ظلم و ستم و بيدادگرى است و دلهايشان در اين مسير باهم است، در جرايم اعمال و کيفرها سهيم و شريکند، همان گونه که شرح آن در ذيل خواهد آمد.
✔️پی نوشت:
1. «رعاف»: خونى که از بينى بيرون آيد. (فرهنگ عميد).
@Nahjolbalaghe2
❓بدترین غیبت کدام است؟
🔺غیبت از هر مسلمانی زشت و ناروا است؛ اما غیبت از خوبان و صالحان، بسی زشت تر و ناپسندتر است.
💡در روایات آمده است: انسانی که عیوب و نقایص نیکان را مطرح و پشت سرشان غیبت کند، دچار یکی از زشت ترین پستی ها شده است: «من اقبح اللؤم غیبه الاخیار/ از زشت ترین پستی ها غیبت کردن از نیکان است».
غیبت کردن از اخیار، برگزیدگان و نیکان از نظر دنیایی، پیامدهای منفی در زندگی انسان به بار می آورد. عمر را کوتاه می کند و گرفتاری های بسیاری پیش می آورد و انسان را از خوبی های دنیا و آخرت محروم می سازد.
✅برگرفته از کتاب نکوهش غیبت از دید شرع
نوشته: آیتالله مجتبی تهرانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓چگونه بايد از صبر و نماز كمك گرفت؟
✅پاسخ:
«وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ...»؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد.(1)
🔹صبر، هر بلا و يا حادثه عظيمي را كوچك و ناچيز می كند، و نماز كه اقبال به خدا، و التجاء به او است، روح ايمان را زنده مي سازد، و به آدمی می فهماند: كه به جایی تكيه دارد كه انهدام پذير نيست، و به سببی دست زده كه پاره شدنی نيست.(2) در واقع براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است، يكى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيه گاه محكم برونى، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير صبر و صلوة اشاره شده است: صبر آن حالت استقامت و شكيبائى و ايستادگى در جبهه مشكلات است، و نماز پيوندى است با خدا و وسيله ارتباطى است با اين تكيه گاه محكم.
🔹گر چه كلمه صبر در روايات فراوانى به روزه تفسير شده است، ولى مسلّما منحصر به روزه نيست، بلكه ذكر روزه به عنوان يك مصداق بارز و روشن آن است، زيرا انسان در پرتو اين عبادت بزرگ اراده اى نيرومند و ايمانى استوار پيدا مى كند و حاكميت عقلش بر هوس هايش مسلّم مى گردد.
🔹مفسران بزرگ در تفسير اين آيه نقل كرده اند كه رسول گرامى اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) هر گاه با مشكلى روبرو مى شد كه او را ناراحت مى كرد از نماز و روزه مدد مى گرفت.
💡و نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: هنگامى كه با غمى از غم هاى دنيا روبرو مى شويد وضو گرفته، به مسجد برويد، نماز بخوانيد و دعا كنيد، زيرا خداوند دستور داده «و استعينوا بالصبر و الصلوة».
✅توجه به نماز و راز و نياز با پروردگار نيروى تازه اى در انسان ايجاد مى كند و او را براى روياروئى با مشكلات نيرو مى بخشد.
💡از امام صادق (عليه السلام) نقل است: «كان على (عليه السلام) اذا احاله امر فزع قام الى الصلوة ثم تلا هذه الاية و استعينوا بالصبر و الصلوة»؛ هنگامى كه مشكل مهمى براى على (عليه السلام) پيش مى آمد به نماز بر مى خاست سپس اين آيه را تلاوت مى فرمود "و استعينوا بالصبر و الصلوة".(3) و (4)
✔️پی نوشت:
(1) بقره/ 45.
(1) ترجمة الميزان، ج 1، ص 229.
(3) تفسير برهان،ج 1، ص9.
(4) با اندكي تغيير ر.ك: تفسير نمونه ، ج 1، صص218و 21.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۵)🔹 💡۱۵ وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاس
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۱۶)🔹
✅در این آیه ، حکم زنا و عمل منافى عفت غیر محصنه را بیان مى کند، و مى فرماید: و از میان شما آن کسانى که اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى کنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید (وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما).
گرچه در این آیه تصریحى به زناى غیر محصنه نشده، ولى از آنجا که این آیه دنبال آیه گذشته آمده، و مجازاتى که براى زنا در این آیه ذکر شده، با مجازات آیه گذشته تفاوت دارد، و از آن خفیف تر است استفاده مى شود که: این حکم درباره آن دسته از مرتکبین زنا است، که در آیه قبل داخل نبوده اند.
و از آنجا که آیه قبل با قرینه اى که اشاره شد، مخصوص زناى محصنه است نتیجه مى گیریم، که این آیه حکم زناى غیر محصنه را بیان مى کند.
🔹این نکته نیز روشن است که مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است، و آیه ۲ سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده، مى تواند، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد، و به همین دلیل این حکم نیز نسخ نشده است.
✅در تفسیر عیاشى از امام صادق(علیه السلام) نیز در ذیل این آیه نقل شده، که فرمود: یَعْنِى الْبِکْرُ اِذا أَتَتِ الْفاحِشَةَ الَّتِى أَتَتْها هذِهِ الثَّیِّبُ فَآذُوهُما: یعنى: منظور از این آیه مرد و زن بى همسر است، که اگر مرتکب عمل منافى عفت شوند، آنها را باید آزار داد (و مجازات کرد) .
🔹بنا بر آنچه گفتیم، کلمه اللَّذانِ اگر چه تثنیه مذکر است، منظور از آن، زن و مرد هر دو مى باشد، و به اصطلاح از باب تغلیب است.
🔹جمعى از مفسران احتمال داده اند: این آیه درباره عمل زشت لواط بوده باشد، و آیه قبل را مربوط به مساحقه (هم جنس گرائى زنان) دانسته اند، ولى با توجه به رجوع ضمیر یَأْتِیانِها به کلمه فاحشة که در آیه قبل آمده است، استفاده مى شود که نوع عمل منافى عفت که در این آیه آمده، همانند نوعى است که در آیه قبل مى باشد.
🔹بنابراین، یکى را درباره لواط و دیگرى را درباره مساحقه دانستن، خلاف ظاهر است (اگر چه هر دو نوع در یک جنس کلى یعنى هم جنس گرائى مشترکند) بنابراین هر دو آیه درباره زنا است.
🔹از این گذشته، مى دانیم مجازات لواط در اسلام اعدام است، نه آزار رساندن و یا تازیانه زدن، و هیچ دلیلى نداریم که حکم آیه مورد بحث، نسخ شده باشد.
🔹در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، مى فرماید: اگر آنها به راستى توبه کنند، خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید; زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است (فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحیماً).
🔹این دستور، در حقیقت راه بازگشت را به روى این گونه خطاکاران گشوده است که در صورت توبه و اصلاح، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى پذیرد و به صورت یک عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود.
🔹ولى البته (همان طور که در کتب فقهى آمده) توبه در صورتى صحیح است که قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى، و اقامه شهود، و صدور حکم دادگاه، انجام یافته باشد، و گر نه توبه اى که بعد از صدور حکم باشد، هیچگونه تأثیرى نخواهد داشت.
🔹از این حکم، ضمناً استفاده مى شود: هرگز نباید افرادى را که توبه کرده اند در برابر گناهان سابق، مورد ملامت قرار داد، جائى که حکم مجازات و حدّ شرعى، با توبه ساقط بشود، به طریق اولى باید مردم از گذشته آنها چشم بپوشند، همچنین کسانى که این حدّ درباره آنها جارى مى شود و بعد از آن توبه مى کنند، باید مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند.
* * *
✅روش سهل و ممتنع قوانین کیفرى اسلام
گاه و بى گاه به مناسبت هائى مى پرسند: چرا اسلام قوانین جزائى و کیفرى سخت و طاقت فرسائى مقرر نموده؟
مثلاً در برابر یک بار آلوده شدن به زناى محصنه در آغاز، مجازات حبس ابد، مقرر گردید و سپس مجازات اعدام تعیین شد، آیا بهتر نبود مجازات هاى ملایم ترى در برابر این گونه اعمال تعیین گردد تا تعادلى در میان جرم و کیفر برقرار شده باشد؟!
ولى باید توجه داشت قوانین کیفرى اسلام گرچه ظاهراً سخت و شدید هستند، ولى در مقابل، راه اثبات جرم در اسلام به این آسانى نیست، و براى آن شرائطى تعیین شده که غالباً تا گناه علنى نشود، آن شرائط حاصل نمى گردد.
مثلاً: افزایش دادن تعداد شهود به چهار نفر که در آیه فوق به آن اشاره شده، به قدرى سنگین است که فقط افراد بى باک و بى پروا ممکن است مجرم شناخته شوند، بدیهى است این چنین اشخاص باید به اشدّ مجازات گرفتار شوند، تا عبرت دیگران گردند و محیط از آلودگى گناه پاک گردد.
🔹همچنین براى شهادت شهود شرائطى تعیین شده، از قبیل رؤیت و عدم قناعت به قرائن، و هماهنگى در شهادت، و مانند آن، که اثبات جرم را سخت تر مى کند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ⬇️ترجمه و شرح حکمت (۸۶) نهجالبلاغه 🔹اهميت رأى پير:🔹 💡امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۸۷)🔹
🔺نوميدى چرا؟
💡امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود راه امیدوارى را به روى همه گنهکاران گشوده است مى فرماید: «در شگفتم از کسى که نومید مى شود در حالى که استغفار با اوست»; (عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَمَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ).
اشاره به این که خداوند درهاى توبه و استغفار را به روى بندگانش گشوده و آنها را به رحمت خود امیدوار ساخته است و فرمود: «(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ); اى بندگانى که راه اسراف به خود را درپیش گرفته اید و مرتکب گناهان شده اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید، چرا که او همه گناهان (توبه کنندگان) را به یقین او آمرزنده مهربان است».(1)
«یَقْنَطُ» از ماده «قُنوط» به معناى ناامیدى است و مى دانیم یأس از رحمت خدا بالاترین گناهان است، زیرا کسى که از رحمت حق مأیوس شود از هیچ گناهى إبایى ندارد، چون مى گوید: آب از سر من گذشته و من غرق شده ام چه یک قامت چه صد قامت. نومیدى خطرناک ترین راه نفوذ شیطان در دل آدمى است که او را آلوده هر گونه گناه مى کند، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که لقمان به فرزندش چنین مى گفت: «خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَک; از خداوند آن گونه بترس که اگر تمام عبادات و اعمال نیک جن و انس را انجام داده باشى امکان دارد به سبب لغزشى تو را مجازات کند و آن قدر به رحمت خدا امیدوار باشد که اگر تمام گناه جن و انس را کرده باشى امکان دارد تو را (به موجب توبه واستغفار و امر خیرى) رحمت کند».(2)
قرآن مجید نیز با صراحت مى گوید: «(إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ); از رحمت خدا تنها کافران مأیوس مى شوند».(3)
✅شایان توجه است که ابن ابى الحدید در شرح این کلام سخنى با نظر موافق از ربیع بن خثعم نقل مى کند که بسیار نادرست به نظر مى رسد و آن اینکه او مى گفت: هیچ کس نگوید: «أسْتَغْفِرُ اللّهِ وَ أتُوبُ إلَیْهِ» چرا که ممکن است دروغ و گناه باشد اگر به آن عمل نکند، و به جاى آن بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لى وَتُبْ عَلَىَّ» (خدایا مرا ببخش و به سوى من باز گرد (و رحمت خود را فرو فرست).
این سخن با تعبیرات زیادى که به عنوان استغفار در دعاها وارد شده سازگار نیست. اضافه بر این در قرآن امر به استغفار شده از جمله در داستان نوح مى خوانیم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً)(4) و در آیات متعدد دیگرى نیز همین تعبیر دیده مى شود. گویى ربیع بن خثعم آشنایى چندانى با این آیات قرآنى نداشته است.
افزون بر این، اگر انسان واقعاً به سوى خدا باز نگردد و از او طلب غفران نکند چگونه ممکن است خداوند به سوى او برگردد و او را مشمول رحمت کند؟ آیا مى توان گفت: خدایا! ما گناه را ادامه مى دهیم اما تو ما را ببخش! ما از تو دور مى شویم ولى تو به ما نزدیک شو؟! چه گفتار بى اساسى!
🔹کوتاه سخن اینکه هیچ گونه تفاوتى میان «أسْتَغْفِرُ اللّه» و «أللّهُمَّ اغْفِر لى» نیست.(5)
*
پی نوشت:
(1). زمر، آیه 53.
(2). کافى، ج 3، ص 67، ح 1.
(3). یوسف، آیه 87.
(4). نوح، آیه 10.
(5). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکیمانه را پیش از مرحوم سیّد رضى، مبرد در کتاب کامل و ابن عبد ربه در عقد الفرید و ابن قتیبه در عیون الاخبار و بعد از سیّد رضى، شیخ طوسى آن را با تفاوتى در امالى آورده است که نشان مى دهد از مصدر دیگرى گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 83)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹طریقه محاسبه دقیق سن بلوغ جهت انجام واجبات دینی در دختران و پسران🔹
دختران یا پسرانی که تاریخ تولّدشان به سال قمری مشخّص نیست ولی تاریخ تولّد آنان به سال شمسی معلوم است، برای تبدیل سال شمسی به قمری، کافی است ابتدا دختران روزی که نُه سال شمسی آنان و پسران روزی که پانزده سال شمسیشان کامل میگردد را مشخص نموده، سپس دختران 97 روز و پسران 162 روز از آن کم کنند به این ترتیب روز کامل شدن 9 یا 15 سال قمری آنان معین میشود.
به عنوان مثال دختر خانمی که در تاریخ 10 مرداد ماه 1384 به دنیا آمده است، در تاریخ 10 مرداد ماه 1393، نه سال شمسی وی کامل میگردد. چنانچه 97 روز از این تاریخ کم نماید، تاریخ 6 اردیبهشت ماه 1393 بدست میآید که بیانگر تاریخ کامل شدن 9 سال قمری او و رسیدن به سنّ تکلیف است.
آقا پسری که در تاریخ 10 مهر ماه 1378به دنیا آمده است، در تاریخ 10 مهر ماه 1393، پانزده سال شمسی وی کامل میگردد. چنانچه 162 روز از این تاریخ کم نماید، تاریخ 3 اردیبهشت ماه 1393 بدست میآید که بیانگر تاریخ کامل شدن 15 سال قمری اواست.
شایان ذکر است به علّت وجود موقعیتهای جغرافیایی مختلف و یکسان نبودن تعداد روزهای ماههای سال، گاه این محاسبه، یک یا دو روز خطا دارد بنابر این تا حدّ دو روز، احتیاط در مورد این محاسبه رعایت گردد و برای آنکه محاسبه دقیقتر از این باشد، باید هر موردی جداگانه حساب شود.
✅پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓در سوره فرقان، سخن در باره تبدیل بدی ها به خوبی ها است. این تبدیل در باره خداوند عکس نیست، زیرا خداوند در هیچ شرایطی خوبی ها را به بدی تبدیل نمی کند.
اما مثالی بزنید که چگونه بدی به خوبی تبدیل می شود؟
✅پاسخ:
خداوند متعال، خوبی ها را که به بدی تبدیل نمی کند، هیچ؛ تازه ثواب مضاعف هم می دهد، در قرآن کریم برای ثواب ده برابری(1) و حتی ثواب هفتصد برابری(2) آیه داریم.
البته افرادی هم هستند که با مسیری که انتخاب می کنند، موجب حبط و نابودی اعمالشان می شوند.
ارتداد و کفر(3)، قتل پیامبران(4)، شرک(5) و... از جمله مواردی است که موجب نابودی و حبط اعمال می شود و چنین شخصی در روز قیامت، حسابرسی ندارد زیرا نامه عملش از عمل خیر، خالی است و چیزی برای حسابرسی نیست.
اما آیه شریفه:
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»
مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى كند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.(6)
در باره چگونگی تبدیل سیئات به حسنات، تفاسیر مختلفی بیان شده است:
1. در اثر توبه و دگرگونی درونی، بدی هایش در آینده به حسنات تبدیل می شود، زیرا به جای بدی، نیکی می کند و در نامه اعمالش، به جای نیکی، حسنه ثبت می شود.
2. خداوند سیئات و بدی های نامه عملش را محو و پاک کرده و به جای آن، حسنه و نیکی ثبت می کند و حتی از حافظه ها نیز می رود و در روز قیامت کسی نیست که در حق او شهادت بدهد.(7)
این قول، مستندات روایی هم دارد.(8)
3. نفس عمل، خیر و شر ندارد، بلکه آن ذات انسان است که اگر شقی باشد، آثار عملش زشت و اگر سعید باشد، آثار عملش نیک می شود.
لذا تبدیل سیئات به حسنات، تبدیل اعمال نیست بلکه تبدیل آثار اعمال است. وقتی انسان شقی توبه می کند و مؤمن می شود، ذاتش سعید می شود و لازمه اش این است که آثار سعید بودن را داشته باشد؛ لذا آن آثار سوء شقاوت، از روحش برداشته و آثار نیک سعادت، جایگزین آن می شود.(9)
4. اين تبديل كه بگونه مطلق آمده دو مرحله را شامل است:
یکی، بخشودن گناهان گذشته و جلوگيرى از گناهان آينده؛ دیگر این که آن ها اگر هم بعدا گناهان کوچكى داشته باشند، به جهت شايستگى والايشان، اين گناهان محو مى گردد و به جاى آن ها حسناتى نمودار مى گردد.(10)
5. اين تفاسير، منافاتى با هم ندارند و ممكن است همه در مفهوم آيه جمع باشند.(11)
پی نوشت ها:
1. انعام: 6/ 160.
2. بقره: 2/ 261.
3. بقره: 2/ 217.
4. آل عمران: 3/ 22.
5. انعام: 6/ 88.
6. فرقان: 25/ 70.
7. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 9، ص 658.
8. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 7، ص 281؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج 4، ص 149.
9. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 15، ص 336.
10. صادقی تهرانی، ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، ناشر: شكرانه ـ قم، 1388 ه.ش، چاپ اول، ج 3، ص 490.
11. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 15، ص 161.
@Nahjolbalaghe2