شرح_صوتی_نامه_۵۳_جلسه_۷_(عهد_نامه_مالک_اشتر).mp3
6.12M
شرح صوتی نامه ۵۳ جلسه هفتم(عهدنامه مالک اشتر)
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۴)🔹 رابعاً ـ ائمه اهل بیت(علی
🔹تفسیرآیه(۲۴)نساء🔹
من مشروعیت آن را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى پذیرم، اما تحریم آن را از هیچ کس نخواهم پذیرفت!(۱۶)
مطلب دیگرى که در اینجا لازم به یادآورى است، این است که: ادعا کنندگان نسخ این حکم با مشکلات مهمى رو به رو هستند:
نخست این که: در روایات متعددى از منابع اهل تسنن تصریح شده که این حکم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)هرگز نسخ نشد، بلکه در زمان عمر از آن نهى گردید، بنابراین طرفداران نسخ باید پاسخى براى این همه روایات پیدا کنند.
این روایات بالغ بر بیست و چهار روایت است، که علامه امینى در الغدیر ، جلد ششم، آنها را مشروحاً بیان کرده است، که به دو نمونه آن ذیلاً اشاره مى شود:
۱ ـ در صحیح مسلم از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده که مى گفت: ما در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور ساده اقدام به ازدواج موقت مى کردیم و این وضع ادامه داشت تا این که عمر در مورد عمرو بن حریث از این کار (به طور کلى) جلوگیرى کرد.(۱۷)
۲ ـ و در حدیث دیگرى در کتاب موطّأ مالک و سنن کبرا ى بیهقى از عروة بن زبیر نقل شده که: زنى به نام خوله بنت حکیم در زمان عمر بر او وارد شد و خبر داد که یکى از مسلمانان به نام ربیعة بن امیه اقدام به متعه کرده است.
او گفت: اگر قبلاً از این کار نهى کرده بودم، او را سنگسار مى کردم (ولى از هم اکنون از آن جلوگیرى مى کنم!).(۱۸)
در کتاب بدایة المجتهد تألیف ابن رشد اندلسى نیز مى خوانیم: جابر ابن عبداللّه انصارى مى گفت: ازدواج موقت در میان ما در عهد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در خلافت ابوبکر و نیمى از خلافت عمر، معمول بود سپس عمر از آن نهى کرد .(۱۹)
مشکل دیگر این که: روایاتى که حکایت از نسخ این حکم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کند، بسیار پریشان و ضد و نقیضند.
بعضى مى گوید: در جنگ خیبر نسخ شده.
بعضى دیگر در روز فتح مکّه .
بعضى در جنگ تبوک.
و بعضى در جنگ اوطاس، و مانند آن.
بنابراین، به نظر مى رسد: روایات نسخ، همه مجعول بوده باشد، که این همه با یکدیگر تناقض دارند.
از آنچه گفتیم روشن مى شود: این که نویسنده تفسیر المنار مى گوید: ما سابقاً در جلد سوم و چهارم مجله المنار، تصریح کرده بودیم که عمر از متعه نهى کرد، ولى بعداً به اخبارى دست یافتیم که نشان مى دهد در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نسخ شده نه در زمان عمر، و لذا گفته سابق خود را اصلاح کرده و از آن استغفار مى کنیم .(۲٠)
سخنى تعصب آمیز است; زیرا در برابر روایات ضد و نقیضى که نسخ حکم را در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام مى کند روایاتى داریم که صراحت در ادامه آن تا زمان عمر دارد.
بنابراین، نه جاى عذر خواهى است، و نه استغفار، و شواهدى که در بالا ذکر کردیم نشان مى دهد: گفتار اول او مقرون به حقیقت بوده است نه گفتار دوم!
ناگفته پیدا است، نه عمر و نه هیچ شخص دیگر و حتى ائمه اهل بیت(علیهم السلام)که جانشینان اصلى پیامبرند، نمى توانند احکامى را که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده، نسخ کنند و اصولاً نسخ بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بسته شدن باب وحى، مفهوم ندارد، و این که بعضى کلام عمر را حمل بر اجتهاد کرده اند، جاى تعجب است; زیرا اجتهاد در برابر نص ممکن نیست.
و عجیب تر این که: جمعى از فقهاى اهل تسنن آیات مربوط به احکام ازدواج ـ مانند آیه ۶ سوره مؤمنون ـ را ناسخ آیه فوق که درباره متعه است دانسته اند، گویا تصور کرده اند: ازدواج موقت اصلاً ازدواج نیست، در حالى که به طور مسلّم یکى از اقسام ازدواج است.
* * *
۳ ـ ازدواج موقت یک ضرورت اجتماعى
این یک قانون کلى و عمومى است که اگر به غرائز طبیعى انسان، به صورت صحیحى پاسخ گفته نشود، براى اشباع آنها، متوجه طرق انحرافى خواهد شد; زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرائز طبیعى را نمى توان از بین برد، و فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامى عاقلانه نیست; زیرا این کار یک نوع مبارزه با قانون آفرینش است.
بنابراین، راه صحیح آن است که: آنها را از طریق معقولى اشباع و از آنها در مسیر سازندگى بهره بردارى کنیم.
این موضوع را نیز نمى توان انکار کرد که غریزه جنسى، یکى از نیرومندترین غرائز انسانى است، تا آنجا که پاره اى از روانکاوان آن را تنها غریزه اصیل انسان مى دانند و تمام غرائز دیگر را به آن باز مى گردانند.
اکنون این سؤال پیش مى آید: در بسیارى از شرائط و محیط ها، افراد فراوانى در سنین خاصى قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرت هاى طولانى و یا ماموریت ها با مشکل عدم ارضاى غریزه جنسى رو به رو مى شوند.
این موضوع مخصوصاً در عصر ما که سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعى بالا رفته، و کمتر جوانى مى تواند در سنین پائین یعنى در داغ ترین دوران غریزه جنسى اقدام به ازدواج کند، شکل حادترى به خود گرفته است.
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیرآیه(۲۴)نساء🔹 من مشروعیت آن را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى پذیرم، اما تحریم آن را از
🔹ادامه تفسیر آیه(۲۴) سوره مبارکه نساء🔹
❓با این وضع چه باید کرد؟
❓آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند راهبان و راهبه ها) تشویق نمود؟
✅یا این که آنها را در برابر بى بند و بارى جنسى آزاد گذاشت، و همان صحنه هاى زننده و ننگین کنونى را مجاز دانست؟
و یا این که راه سومى را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى بند و بارى جنسى را؟
خلاصه این که: ازدواج دائم نه در گذشته و نه در امروز، به تنهائى جوابگوى نیازمندى هاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نیست، و ما بر سر دو راهى قرار داریم:
یا باید فحشاء را مجاز بدانیم (همان طور که دنیاى مادى امروز عملاً بر آن صحه گذارده و آن را به رسمیت شناخته).
و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم.
معلوم نیست آنها که با ازدواج موقت و فحشاء مخالفند چه جوابى براى این سؤال فکر کرده اند؟!
طرح ازدواج موقت، نه شرائط سنگین ازدواج دائم را دارد که با عدم تمکن مالى یا اشتغالات تحصیلى و مانند آن نسازد، و نه زیان هاى فجایع جنسى و فحشاء را در بر دارد.
۴ ـ ایرادهائى که بر ازدواج موقت مى شود
منتها در اینجا اشکالاتى مى شود که باید به طور فشرده به آنها پاسخ گفت:
الف ـ گاهى مى گویند: چه تفاوتى میان ازدواج موقت و فحشاء وجود دارد؟ هر دو خودفروشى در برابر پرداختن مبلغى محسوب مى شوند و در حقیقت این نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگى هاى جنسى! تنها تفاوت آن دو، در ذکر دو جمله ساده، یعنى اجراى صیغه است.
پاسخ:
آنها که چنین مى گویند، گویا اصلاً از مفهوم ازدواج موقت آگاهى ندارند; زیرا ازدواج موقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمى شود، بلکه مقرراتى همانند ازدواج دائم دارد، یعنى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت، منحصراً در اختیار این مرد باید باشد، و به هنگامى که مدت پایان یافت باید عده نگاه دارد، یعنى حد اقل چهل و پنج روز باید از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص دیگرى خوددارى کند، تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن گردد، حتى اگر با وسائل جلوگیرى اقدام به جلوگیرى از انعقاد نطفه کرده، باز هم رعایت این مدت واجب است.
و اگر از او صاحب فرزندى شد باید همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمایت قرار گیرد و تمام احکام فرزند بر او جارى خواهد شد.
در حالى که در فحشاء هیچ یک از این شرائط و قیود وجود ندارد. آیا این دو را با یکدیگر هرگز مى توان مقایسه نمود؟
البته ازدواج موقت، از نظر مسأله ارث (در میان زن و شوهر)(۲۱) و نفقه و پاره اى از احکام دیگر تفاوت هائى با ازدواج دائم دارد، ولى این تفاوت ها هرگز آن را در ردیف فحشاء قرار نخواهد داد، و در هر حال شکلى از ازدواج است با مقررات ازدواج.
ب ـ ازدواج موقت سبب مى شود بعضى از افراد هوسباز از این قانون سوء استفاده کرده و هر نوع فحشاء را در پشت این پرده انجام دهند، تا آنجا که افراد محترم، هرگز تن به ازدواج موقت نمى دهند، و زنان با شخصیت از آن ابا دارند.
پاسخ:
سوء استفاده از کدام قانون در دنیا نشده است؟ آیا باید جلو یک قانون فطرى و ضرورت اجتماعى را به خاطر سوء استفاده گرفت؟
یا جلو سوء استفاده کنندگان را؟!
اگر فرضاً عده اى از زیارت خانه خدا سوء استفاده کردند و در این سفر اقدام به فروش مواد مخدر کردند، آیا باید جلو مردم را از شرکت در این کنگره عظیم اسلامى بگیریم؟ یا جلو سوء استفاده کنندگان را؟!
و اگر ملاحظه مى کنیم: امروز افراد محترم استفاده از این قانون اسلامى را کراهت دارند، عیب قانون نیست، عیب عمل کنندگان به قانون، و یا صحیح تر، سوء استفاده کنندگان از آن است.
اگر در جامعه امروز، هم ازدواج موقت به صورت سالم در آید و حکومت اسلامى تحت ضوابط و مقررات خاص، این موضوع را به طور صحیح پیاده کند، هم جلو سوء استفاده ها گرفته خواهد شد و هم افراد محترم (به هنگام ضرورت هاى اجتماعى) از آن کراهت نخواهند داشت.
ج ـ مى گویند: ازدواج موقت سبب مى شود افراد بى سرپرست همچون فرزندان نامشروع تحویل به جامعه داده شود!
پاسخ:
از آنچه گفتیم، جواب این ایراد کاملاً روشن شد; زیرا فرزندان نامشروع از نظر قانونى نه وابسته به پدرند و نه مادر، در حالى که فرزندان ازدواج موقت کمترین و کوچک ترین تفاوتى با فرزندان ازدواج دائم، حتى در میراث و سایر حقوق اجتماعى ندارند.
گویا عدم توجه به این حقیقت، سرچشمه اشکال فوق شده است.
۵ ـ راسل و ازدواج موقت
در پایان این سخن، یادآورى مطلبى که برتراند راسل دانشمند معروف انگلیسى در کتاب زناشوئى و اخلاق تحت عنوان زناشوئى آزمایشى آورده است، مفید به نظر مى رسد:
او پس از ذکر طرح یکى از قضات محاکم جوانان به نام بن بى لیندسى در مورد زناشوئى دوستانه یا زناشوئى آزمایشى چنین مى نویسد:
طبق طرح لیندسى ، جوانان باید قادر باشند در یک نوع زناشوئى جدید وارد شوند که با زناشوئى هاى معمولى (دائم) از سه جهت تفاوت دارد:...ادامه⬇️
....⬆️نخست این که: طرفین قصد بچه دارشدن نداشته باشند، از اینرو باید بهترین طرق پیشگیرى از باردارى را به آنها بیاموزند.
دیگر این که: جدائى آنها به آسانى صورت پذیرد.
و سوم این که: پس از طلاق، زن هیچگونه حق نفقه نداشته باشد .
راسل بعد از ذکر پیشنهاد لیندسى که خلاصه آن در بالا بیان شد، چنین مى گوید: من تصور مى کنم: اگر چنین امرى به تصویب قانونى برسد، گروه کثیرى از جوانان از جمله دانشجویان دانشگاه ها تن به ازدواج موقت بدهند و در یک زندگى مشترک موقتى پاى بگذارند، زندگى که متضمن آزادى است و رها از بسیارى نابسامانى ها و روابط جنسى پر هرج و مرج فعلى مى باشد .(۲۲)
همان طور که ملاحظه مى کنید: طرح فوق درباره ازدواج موقت از جهات زیادى همانند طرح اسلام است، منتها شرائط و خصوصیاتى که اسلام براى ازدواج موقت آورده از جهات زیادى روشن تر و کامل تر است. در ازدواج موقت اسلامى، هم جلوگیرى از فرزند کاملاً بى مانع است، هم جدا شدن آسان و هم نفقه واجب نیست.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳)🔹 🔺سرزنش اهل بصره 🔹سپس به ششمين توصيف اشاره کرده و مى فرمايد:
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳) نهجالبلاغه🔹
✅سرانجام مى فرمايد: «وَ في رواية اُخرى بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ، وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ، اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْو اللهِ. کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر».
ترجمه:
به خدا سوگند سرزمين شما زير آب غرق مى شود، گويى من به مسجد آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا شتر مرغى است که خود را به زمين چسبانيده است.
در روايت ديگرى آمده است: همانند سينه پرنده اى که روى آب درياى عميق و مواجى نشسته باشد.
🔹نيز در روايت ديگرى مى فرمايد: خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست! از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است و «نُه عُشْر» بديها در محيط شماست. کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست. گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود.
* * *
بايد توجّه داشت که روايت نخست تفاوت چندانى با آنچه در روايت سابق آمد ندارد. تفاوت آن در اين است که با قسم شروع مى شود و با صراحت از غرق اين شهر سخن مى گويد و در مورد پيدا بودن مسجد آن از زير آب تشبيه ديگرى بر تشبيه سابق مى افزايد و مى فرمايد: «به خدا سوگند سرزمينتان زير آب غرق مى شود، گويى من به (بالاترين نقطه) «مسجد» آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا «شتر مرغى» است که خود را به زمين چسبانيده است» (وَاَيْمُ اللهِ لَتَغْرِقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتّى کَانّى اَنْظُرُ اِلى مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفينَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة(13)).
در روايت دوّم تفاوت بسيار کمتر است فقط به جاى تشبيه سينه کشتى، تشبيه به سينه پرنده آمده است. مى فرمايد: «همانند سينه پرنده اى که روى آب دريا نشسته باشد» (کَجُؤجُؤِ طَيْرِ في لُجًةِ(14) بَحْر).
🔹ولى در سوّمين روايت تفاوتهاى بيشترى با روايتى که در اصل خطبه نقل شد ديده مى شود. در اين روايت در ذمّ اهل بصره به سه نکته اشاره کرده، مى فرمايد: «خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست» (بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةٌ).
«چرا که از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است» (اَقْرَبُها مرنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ).
درست است که تمام درياهاى جهان در يک سطح قرار دارند و طبعاً همه بنادر از نظر فاصله با آب خورشيد يکسانند، ولى بعيد نيست که اين تعبير امام(عليه السلام) اشاره به شهرهاى بلاد اسلام باشد که بصره نسبت به ساير آنها در موقعيّتى پست تر قرار دارد و مى دانيم شهرهايى که به سطح دريا نزديکترند نور کمترى از آفتاب را دريافت مى دارند چرا که هواى مجاور آنها فشرده وغليظ است و هر جا نور کمترى از آفتاب دريافت دارد، آلودگيهاى بيشترى دارد چرا که نور آفتاب اثر عميقى در از ميان بردن ميکروبها دارد.
در دوّمين توصيف مى فرمايد: «نُه عُشر (نُه دهم) بدى ها در محيط شماست!» (وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ).
اين امر ممکن است به خاطر ويژگيهاى اخلاقى مردم آن جا باشد و يا از جهت خاصيت بندر بودن که مرکز رفت و آمد اشخاص مختلف و هجوم فرهنگهاى بيگانه و آلودگيهاى اخلاقى است که از خارج بر آن تحميل مى شود. و لذا در تاريخ مى خوانيم که بسيارى از حوادث دردناک قرنهاى نخستين اسلام، از همين شهره بصره برخاست.
در سوّمين توصيف مى فرمايد: «کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست» (اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْوِ اللهِ).(15)
سپس به سراغ همان جمله اى مى رود که شبيه آن را در روايات گذشته داشتيم، مى فرمايد: «گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان، همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود» (کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شَرَفُ(16) الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر).
اين تعبيرات که در روايات مختلف آمده به خاطر آن است که راويان حديث گاه قسمتى از آن را نقل به معنا کرده اند و يا در ثبت حديث گرفتار خطا شده اند و اين احتمال که امام اين سخن را در چند مورد تکرار کرده باشد و در هر مورد غير از آنچه قبلا فرموده است فرموده باشد، بعيد به نظر مى رسد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه تفسیر آیه(۲۴) سوره مبارکه نساء🔹 ❓با این وضع چه باید کرد؟ ❓آیا باید مردم را به سرکوب کردن ای
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۲۵)🔹
۲۵ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنات غَیْرَ مُسافِحات وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَة فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
ترجمه:
۲۵ ـ و آنها که توانائى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن با ایمان را ندارند، مى توانند با زنان پاکدامن از بردگان با ایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند ـ خدا به ایمان شما آگاه تر است; و همگى اعضاى یک پیکرید ـ آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمائید، و مهرشان را به خودشان بدهید; به شرط آن که پاکدامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که محصنه باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند; و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
تفسیر:
ازدواج با کنیزان
در تعقیب بحث هاى مربوط به ازدواج، آیه مورد بحث، شرائط ازدواج با کنیزان را بیان مى کند، نخست مى فرماید: کسانى از شما که قدرت ندارند با زنان آزاد با ایمان ازدواج کنند، مى توانند با کنیزانى با ایمان ازدواج نمایند (وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ)(۱) که مهر و سایر مخارج آنها معمولاً سبک تر و سهل تر است.
البته منظور از ازدواج با کنیزان این نیست که صاحب کنیز با کنیز ازدواج کند، بلکه مالک با شرائط خاصى که در کتب فقهى ذکر شده، مى تواند همانند همسر با او رفتار نماید، بنابراین منظور، ازدواج افراد غیر مالک با کنیز است.
ضمناً از تعبیر به مؤمنات استفاده مى شود: باید حتماً کنیز، مسلمان باشد تا بتوان با او ازدواج کرد و بنابراین ازدواج با کنیزان اهل کتاب صحیح نیست.
جالب توجه این که: قرآن در این آیه از کنیزان تعبیر به فَتَیات کرده است که جمع فتات مى باشد و معمولاً این تعبیر آمیخته با احترام خاصى در مورد زنان است و غالباً در مورد دختران جوان به کار مى رود.
در جمله بعد مى گوید: شما براى تشخیص ایمان آنها، مأمور به ظاهر اظهارات آنان هستید، و اما درباره باطن و اسرار درونى آنان خداوند به ایمان و عقیده شما آگاه تر است (وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ).
از آنجا که بعضى در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند، قرآن مى فرماید: شما همه از یک پدر و مادر به وجود آمده اید و بعضى از بعض دیگرید (بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض).
بنابراین، نباید از ازدواج با کنیزان، که از نظر انسانى با شما هیچگونه تفاوتى ندارند کراهت داشته باشید; زیرا از نظر ارزش معنوى، ارزش آنها مانند دیگران بسته به تقوا و پرهیزگارى است; چرا که همه اعضاء یک پیکر محسوب مى شوید.
پس از آن، به یکى از شرایط این ازدواج اشاره کرده، مى فرماید: این ازدواج باید به اجازه مالک، صورت گیرد و بدون اجازه او باطل است (فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ).
از تعبیر از مالِک به کلمه اهل معلوم مى شود: نباید آنها با کنیزان خود همچون یک متاع رفتار کنند، بلکه باید همچون سرپرست یک خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتارى کاملاً انسانى داشته باشند.
در جمله بعد، مى فرماید: مهر آنان را طبق متعارف به خودشان بدهید (وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
از جمله فوق استفاده مى شود: باید مهرِ متناسب و شایسته اى براى آنها قرار داد، و آن را به خود آنان داد، یعنى مالک مهر، خود کنیزان خواهند بود، اگر چه جمعى از مفسران معتقدند: آیه محذوفى دارد و در اصل، آتُوا مالِکَهُنَّ أُجُورَهُنَّ: مهر آنها را به مالکان آنها بپردازید بوده است.(۲)
ولى این تفسیر، با ظاهر آیه موافق نیست، اگر چه بعضى از روایات آن را تأیید مى کند.
ضمناً، از ظاهر آیه استفاده مى شود: بردگان نیز مى توانند مالک اموالى گردند که از طرق مشروع به آن دست یافته اند.
و از تعبیر بِالْمَعْرُوفِ: به طور شایسته بر مى آید که نباید در تعیین مهر آنها، ظلم و ستمى بر آنان شود، بلکه حق واقعى آنها طبق معمول باید ادا گردد.
یکى دیگر از شرائط این ازدواج آن است: کنیزانى انتخاب شوند که مرتکب عمل منافى عفت، نگردند (مُحْصَنات).
نه این که به صورت آشکار مرتکب زنا شوند (غَیْرَ مُسافِحات).
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۹۰) نهجالبلاغه🔹 ✅فقيه كامل: 🔹امام(عليه السلام) در حقيقت در اين كلام پرب
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه وشرح حکمت (۹۱)🔹
✅راه رفع خستگى روح:
امام در اين سخن حكمت آميز خود به نكته مهم روانى كه در زندگى انسان تأثير شايان توجهى دارد اشاره كرده مى فرمايد: «اين قلب ها همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند، بنابراين براى رفع ملالت آنها لطائف حكمت آميز را انتخاب كنيد»; (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ).
بى شك، انسان بعد از انجام كارى سنگين، خسته مى شود و نياز به استراحت و تفريح براى رفع خستگى دارد كه آن استراحت اهميتش كمتر از آن كار نيست، زيرا بدن وى را آماده براى شروع به كار ديگر مى كند. روح انسان نيز چنين است; مسائل پيچيده علمى و حل مشكلات اجتماعى و سياسى و فرهنگى او را خسته مى سازد. بايد به او آرامش داد; آرامش آن از طرق مختلفى تأمين مى شود. گاه رفتن به دامان طبيعت و ديدن مناظر زيبا، باغ ها و گلستان ها، آبشارها و سبزه ها و شنيدن صداى مرغان چمن و مشاهده پرندگان زيبا و گاه به وسيله شنيدن طنزهاى پرمعنا و گاه گفت و گوهاى دوستانه با رفقاى مورد علاقه و گاه مطالعه تاريخ پيشينيان. همه اينها مى تواند به روح خسته انسان آرامش دهد; ولى از همه مهم تر همان سخنان زيباى حكمت آميز است كه گاه در قالب شعر و گاه در قالب نثر ادا مى شود كه هم چيزى بر دانش انسان مى افزايد و هم براى انسان شادى مى آفريند. شايد به همين دليل است كه جمعى از بزرگان علماى دين كتاب هاى مشتمل بر قصه هاى زيبا، شعرهاى جالب و لطيفه هاى خوب نوشته اند تا طالبان علم به هنگام خستگى آنها را بخوانند و رفع خستگى كنند.
به كار بستن اين دستور مبارك امام(عليه السلام) مى تواند به صورت شخصى باشد يا به صورت جمعى و عام به اين معنا كه هر انسانى لازم است براى خود جهت موارد خستگى از كارهاى علمى يا اجتماعى برنامه ريزى داشته باشد تا بتواند با نشاط بيشتر به كارهاى مثبت خود ادامه دهد و نيز براى مراكز علمى و جمعيت هاى مختلف بايد برنامه ريزى هايى شود كه آنها را به هنگام خستگى از كار و ملالت، نشاط و آرامش بخشد. بى ترديد ساعات يا دقايقى كه انسان به طرائف الحكم مى پردازد («طرائف» جمع «طريفه» به هر چيز تازه و جالب و شگفت انگيز گفته مى شود) از ساعات مفيد عمر اوست، زيرا هم آموزندگى دارد و هم نشاط و هم سبب مى شود بازدهى كار او بيشتر گردد.
همان گونه كه در حكمت 390 نيز آمده كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَبَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَيَجْمُلُ وَلَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلاَّ فِي ثَلاَث مَرَمَّة لِمَعَاش أَوْ خُطْوَة فِي مَعَاد أَوْ لَذَّة فِي غَيْرِ مُحَرَّم; انسان با ايمان ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى كند: بخشى را صرف عبادت و مناجات با پروردگارش مى نمايد. بخش ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگى به كار مى گيرد و بخش سوم را در راه بهره گيرى از لذت هاى حلال و دلپسند صرف مى كند».
شبيه اين مضمون در بحارالانوار از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان يكى از مطالبى كه در صحف ابراهيم از سوى خدا نازل شد، آمده است(1). (2)
*
پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 12، ص 71، ح 14.
(2). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه را جاحظ در رساله نفى التشبیه و ابن عبد ربه در کتاب عقد الفرید آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 87) و هر دو نفر قبل از مرحوم سیّد رضى مى زیستند. قابل توجه این که عین این کلام حکمت آمیز در شماره 197 تکرار شده است و نشان مى دهد که مرحوم سیّد رضى کلمات قصار را با فواصل زمانى جمع آورى کرده به گونه اى که به هنگام نوشتن حکمت 197 فراموش کرده که در حکمت 91 آن را بعینه آورده است.
@Nahjolbalaghe2