هدایت شده از 🌺
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۲۵)🔹 ۲۵ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُح
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیرسوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۵)🔹
✅و یا به صورت انتخاب دوست پنهانى (وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان).(۳)
در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که با نهى از زنا با تعبیر غَیْرَ مُسافِحات نیازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى (أَخْدان) نبوده است.
ولى با توجه به این که جمعى در جاهلیت عقیده داشتند که تنها زناى آشکار ناپسند است اما انتخاب دوست پنهانى مانعى ندارد! روشن مى شود: چرا قرآن مجید به هر دو قسمت تصریح کرده است.
در جمله بعد، به تناسب احکامى که درباره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد، بحثى درباره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت بدین گونه به میان آمده: و در صورتى که محصنه باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت (فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَة فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ).
🔹نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که قرآن مى گوید: اِذا أُحْصِنَّ یعنى اگر آنها محصنه بودند، مجازاتى نصف مجازات زنان آزاد درباره آنها جارى مى گردد .
در این که منظور از محصنه بودن در اینجا چیست؟ مفسران احتمالاتى داده اند:
بعضى آن را به معنى شوهردار، طبق اصطلاح معروف فقهى و طبق آیه سابق.
و بعضى به معنى مسلمان بودن گرفته اند.
ولى با توجه به این که واژه احصان در این جمله دو بار ذکر شده و باید هر دو به یک معنى باشد، و از طرفى زنان آزاد شوهردار مجازاتشان سنگسار کردن است، نه تازیانه، روشن مى شود: تفسیر اول یعنى محصنه، به معنى شوهردار بودن، قابل قبول نیست، همان طور که تفسیر دوم یعنى مسلمان بودن نیز شاهدى ندارد.
حق این است، با توجه به این که کلمه محصنات در قرآن مجید، غالباً به معنى زنان عفیف و پاکدامن آمده است، چنین به نظر مى رسد که آیه فوق نیز اشاره به همین معنى است، یعنى کنیزانى که بر اثر فشار صاحبان خود تن به خود فروشى مى دادند، از مجازات معاف هستند، اما کنیزانى که تحت چنین فشارى نیستند و مى توانند پاکدامن زندگى کنند، اگر مرتکب عمل منافى عفت شدند، همانند زنان آزاد مجازات مى شوند، اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است.
سپس مى فرماید: این ازدواج با کنیزان براى کسانى است که از نظر غریزه جنسى شدیداً در فشار قرار گرفته اند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند (ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ)، بنابراین، براى غیر آنها مجاز نیست.
عَنَت (بر وزن سند) در اصل، به معنى شکستن استخوانى است، که قبلاً شکسته شده، یعنى پس از بهبودى و التیام، مجدداً بر اثر حادثه اى بشکند، بدیهى است این نوع شکستگى بسیار دردناک و رنج آور است، و به همین دلیل عنت در مشکلات طاقت فرسا و کارهاى رنج آور استعمال شده است.
فلسفه این حکم، ممکن است این باشد، که کنیزان مخصوصاً در آن زمان در شرائط تربیتى نامطلوبى به بار مى آمدند و طبعاً داراى کمبودهائى از نظر اخلاقى ، روانى و عاطفى بوده اند، و مسلماً فرزندانى که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را کم و بیش داشت، و به همین جهت، اسلام طرح دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده است، تا به این سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمناً به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند.
البته، این موضوع منافات با آن ندارد که بعضى از کنیزان وضع استثنائى خاصى از نظر اخلاقى و تربیتى داشته باشند; زیرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اکثریت آنها بوده است و اگر مى بینیم مادر بعضى از بزرگان اسلام کنیز بوده اند از همین نظر است.
ولى باید توجه داشت آنچه در مورد کنیزان در غیر مورد ضرورت ممنوع است، ازدواج با آنهاست، نه آمیزش جنسى از راه مالکیت.
بعد از آن مى افزاید: خوددارى کردن از ازدواج با کنیزان تا آنجا که توانائى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شما است (وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ).
و در پایان آیه مى فرماید: و خداوند نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بى خبرى انجام داده اید، آمرزنده و مهربان است (وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ).
پی نوشت:
۳ ـ أَخَدان جمع خدن در اصل، به معنى دوست و رفیق است، اما معمولاً به افرادى گفته مى شود که با جنس مخالف خود، ارتباط نامشروع پنهانى برقرار مى سازند و نیز باید توجه داشت: خدن هم بر مرد و هم بر زن در قرآن مجید، اطلاق شده است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه وشرح نامه(۳۱) ادامه بخش سوم🔹 در سومين دستور مى فرمايد: «و بسيار از خدا بخواه که خير و نيکى را
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۳۱) بخش چهارم🔹
✅امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيّت نامه اش بار ديگر به انگيزه خود در بيان اين وصيّت نامه طولانى و مملوّ از اندرزهاى نافع مى پردازد; انگيزه اى که از دو بخش تشکيل مى شود: بخشى از آن در وجود امام(عليه السلام) و بخشى از آن در وجود امام مجتبى(عليه السلام) و خلاصه اش اين است که سن من بالا رفته و مى ترسم اجلم فرا برسد به همين دليل اقدام به اين وصيّت نامه کردم و از سوى ديگر تو جوان هستى و آماده پذيرشِ حق. از اين مى ترسم سن تو بالا رود و آن آمادگى در تو نباشد. به اين دو دليل به اين وصيّت نامه مبادرت کردم.
نخست مى فرمايد: «پسرم! هنگامى که ديدم سن من بالا رفته و ديدم قوايم به سستى گراييده، به اين وصيتم، براى تو مبادرت ورزيدم»; (أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً، وَرَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً، بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْکَ).
مى دانيم سن مبارک امام(عليه السلام) در آن زمان 60 سال يا کمى بيشتر بود و سن فرزندش بيش از 30 سال که هنوز بقاياى جوانى را با خود داشت و اين درسى است براى همه پدران در برابر فرزندان، هنگامى که سنين عمر آنها بالا مى رود پيش از آنکه اجل فرا رسد و يا فرزندانشان دوران جوانى و يا نوجوانى را که آمادگى فراوان براى پذيرش حق در آن است، پشت سر بگذارند، آنچه را لازم است به آنها بگويند و وصيّت کنند.
آن گاه امام(عليه السلام) به توضيح بيشترى مى پردازد و مى فرمايد: «و نکات برجسته اى را در وصيتم وارد کردم مبادا اجلم فرا رسد در حالى که آنچه را در درون داشته ام بيان نکرده باشم و به همين دليل پيش از آنکه در رأى و فکرم نقصانى حاصل شود آن گونه که در جسمم (بر اثر گذشت زمان) به وجود آمده و پيش از آنکه هوا و هوس و فتنه هاى دنيا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى به تعليم و تربيت تو مبادرت کردم»; (وَأَوْرَدْتُ خِصَالاً مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ(1) إِلَيْکَ بِمَا فِي نَفْسِي، أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي کَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي، أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَفِتَنِ الدُّنْيَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ(2)).
✅امام(عليه السلام) در اينجا نه به عنوان معصوم و نيز مخاطبش نه به عنوان فرزندى معصوم، بلکه به عنوان پدرى پير و دلسوز در برابر فرزندى که ممکن است در معرض تندباد وسوسه هاى نفس و فتنه هاى دنيا قرار بگيرد، به دو نکته راجع به خود و يک نکته درباره فرزندش اشاره مى کند و مى فرمايد: از يک سو سن من بالا رفته و بيم فرا رسيدن اجل و از دست رفتن فرصت را دارم و از سوى ديگر همراه بالا رفتن سن همان گونه که اعضاى بدن ضعيف و ناتوان مى شود، فکر هم ممکن است به سستى گرايد و از سوى سوم تو که مخاطب من هستى نيز در معرض آفات مختلفى قرار بگيرى; وسوسه هاى شيطان، هواى نفس و بندگى دنيا که اگر چنين شود باز فرصت پند و اندرز از دست مى رود.
🔹روى اين جهات، من مبادرت به اين وصيّت و اندرزنامه کردم تا به نتيجه مطلوب، قبل از فوت فرصت برسم.
جاى تعجب است که ابن ابى الحديد در شرح جمله هايى که امام(عليه السلام) درباره خود بيان فرموده مى گويد: «اين جمله ها نشان مى دهد، بر خلاف عقيده شيعه که مى گويند امام(عليه السلام) از اين گونه امور معصوم است نه در فکر او نقصانى حاصل مى شود نه رأى او فتور مى پذيرد»، باطل است.(3)
در حالى که تمام قراين ـ همان گونه که گفتيم ـ نشان مى دهد امام(عليه السلام)، اين سخنان را نه از موضع امامت و عصمت، بلکه از موضع پدرى پير و پر تجربه که براى فرزندى جوان و کم تجربه نصيحت و اندرز مى دهد، بيان فرموده است.
🔹اگر ابن ابى الحديد سخن ديگر مولا على(عليه السلام) را که در همين نهج البلاغه وارد شده توجه مى کرد که مى فرمايد: «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لاَ تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْء فِيمَا بَيْنَکُمْ وَبَيْنَ السَّاعَة; از من سؤال کنيد (آنچه را مى خواهيد) پيش از آنکه مرا از دست دهيد. سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست از هيچ حادثه اى که از امروز تا دامنه قيامت واقع مى شود از من سؤال نمى کنيد (مگر اينکه پاسخ آن را آماده دارم)».(4)
نيز سخن ديگرى که در خطبه 189 آمده است که مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الاَْرْضِ; اى مردم هرچه مى خواهيد از من بپرسيد، چرا که من به راه هاى آسمان از راه هاى زمين آگاه ترم (و همه چيز به فرمان خدا و به اذن الله نزد من روشن است). آرى اگر ابن ابى الحديد اين سخنان را در کنار هم مى گذاشت هرگز چنين نمى گفت.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیرسوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۵)🔹 ✅و یا به صورت انتخاب دوست پنهانى (وَ لا مُتَّخِذاتِ
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه های ۲۶ الی ۲۸
❓این محدودیت ها براى چیست؟
🔹به دنبال احکام مختلف گذشته در زمینه ازدواج، قیود و شروطى که در آیات پیش بیان شد، ممکن است، این سؤال در ذهن جمعى منعکس شود، که:
❓منظور از این همه محدودیت ها و قید و بندهاى قانونى چیست؟
❓آیا بهتر نبود که آزادى عمل در این مسائل به افراد داده مى شد؟ و همان طور که بعضى از دنیاپرستان از هر وسیله لذت بهره مى گیرند، دیگران هم بهره بردارى کنند؟!
✅آیات فوق در حقیقت پاسخ به این سؤالات مى دهد، و مى گوید: خداوند مى خواهد به وسیله این مقررات، حقایق را براى شما آشکار سازد، و به راه هائى
که مصالح و منافع شما در آن است، شما را رهبرى کند
💡(۲۶)(یُریدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ).
وانگهى شما در این برنامه تنها نیستید، اقوام پاک گذشته نیز این گونه سنت ها داشته اند، و به سنت هاى صحیح پیشینیان هدایت کند (وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).
علاوه بر این خدا مى خواهد شما را ببخشد (وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ).
و نعمت هاى خود را که بر اثر انحرافات شما قطع شده، بار دیگر به شما بازگرداند و این در صورتى است که شما از آن راه هاى انحرافى که در زمان جاهلیت و قبل از اسلام داشتید، بازگردید.
و در پایان آیه، مى فرماید: خداوند از اسرار احکام خود آگاه است، و روى حکمت خود آنها را براى شما تشریع کرده است (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ).
* * *
✅در آیه بعد، مجدداً تأکید مى کند، که خدا به وسیله این احکام مى خواهد، نعمت ها و برکاتى که بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده، به شما بازگردد
💡(۲۷)(وَ اللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ).
ولى شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند شما از طریق سعادت به کلى منحرف شوید (وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمیلُوا مَیْلاً عَظیماً) و همانند آنها از فرق تا قدم، آلوده انواع گناهان گردید.
اکنون شما فکر کنید، آیا آن محدودیت آمیخته با سعادت و افتخار، براى شما بهتر است؟ یا آزادى و بى بندوبارى توأم با آلودگى و نکبت و انحطاط؟!
این آیات، در حقیقت به افرادى که در عصر و زمان ما نیز به قوانین مذهبى
ـ مخصوصاً در زمینه مسائل جنسى ـ ایراد مى کنند، پاسخ مى گوید، که این آزادى هاى بى قید و شرط، سرابى بیش نیست، و نتیجه آن، انحراف عظیم از
مسیر خوشبختى، تکامل انسانى و گرفتار شدن در بیراهه ها و پرتگاه ها است که نمونه هاى زیادى از آن را با چشم خودمان به شکل متلاشى شدن خانواده ها، انواع جنایات جنسى، فرزندان نامشروع جنایت پیشه و انواع بیمارى هاى آمیزشى و ناراحتى هاى روانى، مشاهده مى کنیم.
* * *
✅سپس در آخرین آیه مى فرماید: حکم سابق درباره آزادى ازدواج با کنیزان تحت شرائط معین، در حقیقت یک نوع تخفیف و توسعه محسوب مى شود
💡(۲۸)(یُریدُ اللّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ).
و در بیان علت آن مى فرماید: زیرا انسان ضعیف آفریده شده (وَ خُلِقَ الإِنْسانُ ضَعیفاً).
و در برابر طوفان غرائز گوناگون که از هر سو به او حملهور مى شود، باید طرق مشروعى براى ارضاى غرائز به او ارائه شود، تا بتواند خود را از انحراف حفظ کند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳) نهجالبلاغه🔹 ✅سرانجام مى فرمايد: «وَ في رواية اُخرى بِلادُکُمْ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه ترجمه خطبه (۱۳) نهجالبلاغه🔹
🔺سرزنش اهل بصره
✔️نکته ها:
✅1ـ پيشگويى پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره جنگ جمل
🔹جالب توجّه است که در روايات متعددى از پيامبر مى خوانيم که نسبت به داستان جنگ جمل و موضع گيرى «عايشه» در آن، پيشگوييهايى فرموده و به او هشدار داده است، از جمله اين که: چون «عايشه» عازم بر خروج شد به جستجوى شترى براى او برآمدند که «هودجش» را حمل کنند; شخصى به نام «يعلى بن امية» شترى به نام «عسکر» براى او آورد که بسيار درشت اندام و مناسب اين کار بود. هنگامى که «عايشه» آن را ديد از آن خوشش آمد و در اين هنگام شتربان به توصيف قدرت و قوّت شتر پرداخت و در لابه لاى سخنش نام «عسکر» را که نام آن شتر بود بر زبان جارى کرد، هنگامى که «عايشه» اين نام را شنيد تکان خورد و «اِنّا لله وَ انّا اِلَيه راِجُعون» بر زبان جارى کرد و بلافاصله گفت اين شتر را ببريد که مرا در آن حاجتى نيست. هنگامى که دليلش را از او سؤال کردند، گفت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نام چنين شترى را براى من ذکر فرموده و مرا از سورا شدن بر آن نهى فرموده است. سپس دستور داد شتر ديگرى براى او بياورند امّا هرچه گشتند شتر ديگرى که مناسب اين کار باشد نيافتند; ناچار جهاز شتر و صورت ظاهرى آن را تغيير دادند و نزد او آوردند، گفتند شترى قوى تر و نيرومندتر براى تو آورديم او هم راضى شد.
🔹«ابن ابى الحديد» بعد از نقل اين داستان، داستان ديگرى از «ابومخنف» نقل مى کند که «عايشه» در مسير راه خود به سوى «بصره» به يک آبادى به نام «حوأب» رسيد; سگهاى آبادى سر و صداى زيادى کردند به طورى که شترهاى کاروان رَم کردند.
يکى از ياران «عايشه» گفت: ببينيد چقدر سگهاى «حوأب» زياد است و چقدر فرياد مى کنند، «عايشه» فوراً زمام شتر را کشيد و ايستاد، گفت: اين جا «حوأب» و اين صداى سگهاى «حوأب» بود، فوراً مرا برگردانيد! چرا که از «پيامبر» شنيدم که مى فرمود... در اين جا به ذکر خبرى پرداخت که پيامبر او را هشدار داده بود: بترس از آن روزى که به راهى مى روى که سگ هاى «حوأب» در آن جا در اطراف تو سر و صداى زيادى خواهند کرد!
در آن جا يک نفر (براى منصرف ساختن عايشه از اين فکر) صدا زد: خداى تو را رحمت کند ما مدّتى است از «حوأب» گذشته ايم! گفت: شاهدى داريد؟ آنها رفتند و پنجاه نفر از عرب هاى آن بيابان را ديدند و پاداشى براى آنها قرار دادند که بيايند شهادت دهند اين جا «حوأب» نيست! و «حوأب» را پشت سر گذاشتيد; «عايشه» پذيرفت و به راه خود ادامه داد!(17)
🔹عجيب اين است که اين گونه مطالب، سبب تردید «عايشه» مى شد ولى آن همه روايات صريحى که از پيامبر اکرم درباره على(عليه السلام) شنيده بود و راوى بسيارى از آنها خود او بوده است، سبب ترديد و انصراف او نشد; و اين از عجايب است! در ضمن از اين داستانها استفاده مى شود که او به آسانى فريب مى خورد و تغيير عقيده مى داد.
🔹2ـ نکوهش اهل بصره
آنچه در خطبه بالا از مذمّت اهل «بصره» آمد، قسمتى از آن مربوط به تأثير آب و هوا و موقعيّت شهر و وضع اجتماعى آن جا (که بندرگاه بود; و محل ورود انواع فرهنگها و افکار و اخلاق آلوده، که به طور طبيعى در آن جا و مانند آن بوده و هست) مى باشد. ولى بخشى از آن مربوط به صفات و روحيّات ساکنان آن جا بوده، که اين قسمت لزومى ندارد در هر عصر و زمانى چنان باشد; بلکه اشاره به مردم همان عصر و همان زمان است که به آسانى تسليم برنامه هاى زشت و نفاق افکن «طلحه» و «زبير» شدند و پيمان خود را با على(عليه السلام) شکستند و آن همه کشته در اين راه خطا، دادند. بنابراين مانعى ندارد که در اعصار ديگر، نيکان و پاکانى در آن جا باشند.
به همين دليل در بعضى از روايات، مدح و ستايش اين شهر نيز ديده مى شود; از جمله در خطبه اى که از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده، ضمن بر شمردن بخشهايى از حوادث سختى که بر اين شهر مى گذرد مى خوانيم که امام(عليه السلام) اهل بصره را مخاطب ساخت و فرمود: خداوند براى هيچ يک از شهرهاى مسلمين شرافت و کرامتى قرار نداده، مگر اين که در شما برتر از آن را قرار داده است... قاريان شما بهترين قاريان قرآنند و زاهدان شما بهترين زاهدان، عابدان شما بهترين عبادت کنندگان و تاجران شما بهترين و صادقترين تاجرانند... کودکان شما باهوش ترين و زنان شما قانعترين زنانند.(18)
هيچ منافاتى ندارد که قوم و ملّتى بر اثر برخوردار شدن از تعليم و تربيت کافى و خودسازى و تهذيب نفوس، رذايل اخلاقى را کنار بگذارند و به سوى فضايل گام بردارند; به خصوص اين که مفاسد اخلاقى آنها رسواييهايى همچون جنگ جمل و پيامدهاى نامطلوب آن به بار آورد و آنها را تکان دهد و بيدار کند....ادامه⬇️
...⬆️3ـ تأثير محيط در اخلاق
از تعبيراتى که امام(عليه السلام) در اين خطبه داشتند دو نکته به خوبى روشن مى شود: نخست تأثير محيط طبيعى و جغرافيايى در خلق و خوى انسانها (آن جا که فرمود: ماؤُکُمْ زُعاق... بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةً اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ) و ديگر تأثير محيط اجتماعى در اخلاق انسانهاست (آن جا که فرمود: وَالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِکُمْ مَرْتَهَنِ بِذَنْبِهِ).
ولى مسلّم است که تأثير اينها در حدّ فراهم آوردن زمينه هاست و هرگز علّت تامّه نيست; به همين دليل در چنين محيط هايى هميشه افراد خوب و شايسته اى پيدا مى شوند; و به عکس در مناطقى که آب و هواى مناسب براى خلق و خوى سالم دارد و از محيط اجتماعى خوبى نيز برخوردار است، افراد شرور و فاسد و زشت سيرتى نيز پيدا مى شوند.
***
پی نوشت:
17. «شرح ابن ابى الحديد»، ج 6، ص 225.
18. «بحارالانوار»، ج 32، ص 256 (با تلخيص).
@Nahjolbalaghe2