eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹حکمت(۹۷)🔹 ⚫️عمل بى ارزش: در آغاز این سخن حکمت آمیز و کوتاه
۰ ✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه شرح حکمت (۹۷)🔹 سردمدار اين گروه اشعث بن قيس منافق بود كه تدريجاً عده اى از ساده لوحان را دور خود جمع كرد و هنگامى كه به جنگ با على(عليه السلام) برخاستند و شكست سختى خوردند تنها تعداد كمى از آنها باقى ماندند; ولى اين تفكر از ميان نرفت و در طول تاريخ صدر اسلام طرفدارانى پيدا كرد كه ـ العياذ بالله ـ على(عليه السلام) را تكفير مى كردند. از بعضى از تواريخ معروف استفاده مى شود كه تفكر خارجى حتى در زمان پيغمبر هم در ميان بعضى آشكار شد و آن اين كه در ميان اصحاب شخصى به نام ذوالخويصره بعد از جنگ با هوازن هنگامى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خواست غنائم جنگى را در ميان جنگجويان تقسيم كند برخاست و عرض كرد: اى محمد من كار تو را ديدم رسول خدا فرمود: چگونه ديدى؟ عرض كرد: عدالت را رعايت نكردى؟ پيامبر خشمگين شد، فرمود: واى بر تو اگر عدالت نزد من پيدا نشود نزد چه كسى پيدا خواهد شد؟ عمر گفت: اى رسول خدا اجازه مى دهى من او را به قتل برسانم؟ پيامبر فرمود: نه او را وا نه. مى بينم در آينده پيروانى مى يابد كه (به گمان خود) در دين تعمق پيدا مى كنند به گونه اى كه از دين خارج مى شوند، همان گونه كه تير از چله كمان خارج مى شود.(4) از این حدیث روشن مى شود که در واقع عنوان خوارج را پیغمبر اکرم به آنها داد و مفهومش خروج از آئین اسلام است. خوارج ظاهراً به عبادات اهمیت زیادى مى دادند، بسیارى از آنها اهل نماز شب، حافظ یا قارى قرآن بودند و چهره مقدسى به خود مى گرفتند و همین باعث نفوذ ظاهرى آنها شد و توانستند گروهى از بى خبران نادان را گرد خود جمع کنند. آنها اعتقادات عجیبى داشتند از جمله مى گفتند هر کس گناه کبیره اى مرتکب شود کافر مى گردد و از زمره مسلمین بیرون است و محکوم به اعدام و بر اثر همین عقیده بسیارى از مسلمانان واقعى را که به عقیده آنها لغزشى پیدا کرده بودند کافر شمردند و کشتند. چون خوارج نخستین بار در قریه اطراف کوفه به نام «حروراء» جمع شدند بعضى به آنها نام «حروریه» دادند. به گفته بعضى از دانشمندان این گروه در دوره بنى امیه قدرت بسیارى به دست آوردند و به دو قسمت تقسیم شدند: بخشى در عراق وفارس وکرمان سلطه پیدا کرده وگروهى دیگر در جزیرة العرب فعال بودند. در دوره بنى عباس نیز فعالیت هایى داشتند; اما به تدریج از میان رفتند. خوارج به خلافت خلفاى نخستین; ابوبکر و عمر و عثمان و على(علیه السلام) تا پیش از پذیرش حکمیت موافق بودند; ولى تمام خلفاى اموى و عباسى را باطل مى شمردند و معتقد بودند باید خلیفه را مردم به میل خود انتخاب کنند; خواه عرب باشد یا عجم قرشى یا غیر قرشى. و هرگاه خلیفه برخلاف اوامر الهى گامى بردارد باید فوراً معزول بشود. تقریباً همه آنها معتقد بودند که ایمان تنها اعتقاد نیست و عمل به احکام دین نیز جزء ایمان است، بنابراین اگر کسى به فریضه اى از فرایض الهى عمل نکند یا گناه کبیره اى را مرتکب شود کافر خواهد بود. در جمع آنها افراد ساده لوح قشرى وجود داشت که از اهل فکر و عالمان اسلام فاصله مى گرفت، قرآن بسیار مى خواند; ولى به تعبیرى که از پیغمبر اکرم درباره آنها نقل شده: «یَقْرَئُونَ الْقُرْآنَ وَلایَجُوزُ تَراویهِ; قرآن را مى خواندند ولى از شانه هایشان بالاتر نمى رفت (نه به مغز و عقل آنها مى رسید و نه به آسمانها صعود مى کرد)».(5) وضع روحى و فکرى آنها را مى توان در چند جمله خلاصه کرد: افرادى سطحى نگر، کوتاه فکر، متعصب و بسیار جاهل بودند و چون به ظاهر عبادات و حفظ قرآن اهمیت مى دادند خود را از مقربان درگاه خدا مى پنداشتند و جز خویش را کافر یا مردود درگاه الهى فرض مى کردند و بر اثر همین امور به خود اجازه مى دادند که حتى به پیشوایان بزرگ اسلام که از نظر علم و دانش با آنها هرگز قابل مقایسه نبودند خرده بگیرند. همان گونه که در عصر پیغمبر «ذو الخویصره» که تفکرى شبیه خوارج داشت به عدالت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خرده گرفت. بر این پایه خوارج، افراد خطرناکى محسوب مى شوند که از هیچ جنایتى ابا ندارند. اینان همان گروهى بودند که فرمان قتل على(علیه السلام) به دست آنان صادر شد و امام(علیه السلام) به دست آنها شربت شهادت نوشید. وهابیان افراطى عصر ما نیز شباهت زیادى به خوارج دارند; آنها افرادى متعصب، لجوج و کوتاه فکرند که همه را جز خود تکفیر مى کنند و به راحتى خون بى گناهان; اعم از مرد، زن، کودک، مسلمان و غیر مسلمان را مى ریزند و اموالشان را غارت مى کنند و اگر دستشان برسد زنانشان را به اسارت مى گیرند و این گروه از خوارج عصر ما نه تنها خطرشان کمتر از خوارج قرون اولیه اسلام نیست، بلکه بسیار خطرناک ترند. شاید کلام امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 60 اشاره به همین گروه باشد آنجا که مى فرماید: هنگامى که خوارج نهروان کشته شدند به امام(علیه السلام) عرض کردند خوارج همه هلاک شدند،..‌ادامه⬇️
...⬆️امام(علیه السلام) فرمود: «کَلاَّ وَ اللّهِ; إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلاَبِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ، کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ، حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلاَّبِینَ; چنین نیست، به خدا سوگند! آنها نطفه هایى در صُلب مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان شاخى از آنها سر برآورد قطع مى گردد، تا اینکه آخرشان دزدان و راهزنان خواهند بود!». @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا 《صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم》 و از خداوند، طلب آمرزش نما، که خداوند، آمرزنده و مهربان است. (نساء/106) @Nahjolbalaghe2
🔹تفسیر سوره مبارکه نساءآیه(۱۰۶)🔹 ✅شأن نزول: در شأن نزول دو آیه اول از آیات فوق جریان مفصلى نقل شده که خلاصه اش این است: طایفه بنى ابیرق طایفه اى نسبتاً معروف بودند، سه برادر از این طایفه بُشر ، بشیر و مبشّر نام داشتند. بشیر به خانه مسلمانى به نام رفاعه دستبرد زد و شمشیر، زره و مقدارى از مواد غذائى را به سرقت برد. فرزند برادر او به نام قتاده که از مجاهدان بدر بود، جریان را به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد. ولى آن سه برادر یکى از مسلمانان با ایمان به نام لبید را که در آن خانه با آنها زندگى مى کرد، در این جریان متهم ساختند. لبید از این تهمتِ ناروا سخت برآشفت، شمشیر کشید، به سوى آنها آمد و فریاد زد که مرا متهم به سرقت مى کنید؟ در حالى که شما به این کار سزاوارترید. شما همان منافقانى هستید که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) را هَجْو مى کردید و اشعار هجو خود را به قریش نسبت مى دادید، یا باید این تهمت را که به من زده اید ثابت کنید، یا شمشیر خود را بر شما فرود مى آورم! برادران سارق که چنین دیدند، با او مدارا کردند، اما چون با خبر شدند جریان به وسیله قتاده به گوش پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیده، یکى از سخنوران قبیله خود را دیدند که با جمعى به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بروند و با قیافه حق به جانب سارقان را تبرئه کنند، و قتاده را به تهمت ناروا زدن، متهم سازند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) طبق وظیفه عمل به ظاهر شهادت این جمعیت را پذیرفت و قتاده را مورد سرزنش قرار داد. قتاده که بى گناه بود از این جریان بسیار ناراحت شده، به سوى عموى خود بازگشت و جریان را با اظهار تأسف فراوان بیان کرد. عمویش او را دلدارى داده، گفت: نگران مباش خداوند پشتیبان ما است! آیات فوق نازل شد و این مرد بى گناه را تبرئه کرد و خائنان واقعى را مورد سرزنش شدید قرار داد.(۱) شأن نزول دیگرى براى آیه نقل شده که: زرهى از یکى از انصار در یکى از جنگ ها به سرقت رفت، آنها به یک نفر از طایفه بنى ابیرق ظنین شدند. سارق هنگامى که متوجه خطر شد، زره را به خانه یک نفر یهودى انداخت و از قبیله خود خواست نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) گواهى به پاکى او بدهند و وجود زره را در خانه یهودى دلیل بر برائت او بگیرند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) که چنین دید، طبق ظاهر او را تبرئه فرمود، مرد یهودى محکوم شد، آیات فوق نازل گشت و حقیقت را روشن ساخت.(۲) تفسیر: از خائنان حمایت نکنید در این آیات خداوند نخست به پیامبر(صلى الله علیه وآله) توصیه مى کند که: هدف از فرستادن این کتاب آسمانى این است که: اصول حق و عدالت در میان مردم اجرا شود، مى فرماید: ما این کتاب را به حق بر تو فرو فرستادیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در میان مردم قضاوت کنى (إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ). سپس به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد که هرگز از خائنان حمایت نکند، مى فرماید: و از خائنان حمایت نکن (وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیماً). گرچه روى سخن در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است ولى شک نیست که این حکم یک حکم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مى باشد، و به همین دلیل چنین خطابى مفهومش این نیست که ممکن است چنین کارى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) سر بزند، چه این که: حکم مزبور ناظر به همه افراد است. پایان تفسیر آیه(۱۰۶)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت شصت و هفتم ❇️ بسیج مردم برای مقابله با فتنه ناکثین 🔸مشورت با یاران برای مقابله با فتنه گران 🔻[ با یاران خویش درباره فتنه‌گران مشورت کردم. نظر عمار یاسر این بود که به سوی کوفه برویم. ابن‌عباس نظر داد که قبلا کسی را برای گرفتن بیعت به کوفه بفرستم و سپس عازم آنجا شوم و تاکید می‌کرد که ام‌ سلمه را نیز با خود همراه سازیم. در پاسخ وی گفتم: ] 🔻راه درست این است که خودم با کسانی که همراه من خواهند بود حرکت کرده و ایشان را تعقیب کنم. اگر در راه له آنان رسیدم، مانع حرکتشان شوم و اگر به آنان نرسیدم، به مردم کوفه نامه خواهم نوشت و از شهرهای دیگر هم نیروی امدادی خواهم خواست و به سوی آنان خواهم رفت. درباره ام سلمه، همسر پیامبر، باید بگویم بیرون آوردن او از خانه‌اش روا نیست؛ هر چند طلحه و زبیر عایشه را از خانه بیرون کشیدند و به میدان آوردند. 🔻[ پس از این گفتگو، با صدای بلند خطاب به مردم گفتم: ] برای حرکت آماده شوید که طلحه و زبیر بیعت شکسته و عهد و پیمان گسسته‌اند و عایشه را از خانه خود بیرون آورده‌اند و آهنگ بصره دارند تا در آنجا فتنه‌انگیزی کنند و خون مسلمانان را بریزند. 🔻[ و دستهای خود را به سوی آسمان بلند کردم و عرضه داشتم: ] پروردگارا، این دو مرد بر من ستم روا داشتند و پیمانم را گسستند و بدون اینکه حقی داشته باشند، با من به ستیز پرداختند. پروردگارا، از آن دو به دلیل ظلمی که بر من روا داشتند، بازخواست کن و مرا در برابر آن دو یاری ده و پیروزی بخش. ❇️ مماشات و مسامحه با فتنه‌گران، هرگز! 🔻[ در مشورت با اطرافیان، کسانی هم بودند که نظر دیگری داشتند و از من می خواستند که فعلاً به تعقیب طلحه و زبیر نپردازم و خود را گرفتار جنگ با آن‌ها نکنم، اما به آن‌ها گفتم: ] 🔻به خدا سوگند، من همچون کفتار نیستم که با آهنگی افسونش کنند و به خواب رود، تا صیادِ در کمین نشسته به او برسد و صیدش کند. من با یاری انسان‌های حق طلب، بر سر آن‌کس که به حق پشت کرده است، می‌کوبم و با یاری افراد مطیع و فرمان‌بَر، کسانی را که اهل تردید و نافرمانی هستند درهم می‌شکنم، تا زمانی که دوران زندگانی من به سر آید و روز مرگ من فرا رسد. 🔻به خدا سوگند، من همواره از حق خویش محروم مانده‌ام و از هنگام وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله تا به امروز، حق مرا از من باز داشته و دیگران را بر من مقدم داشته‌اند. ❇️ فراخوان مردم برای نبرد با فتنه‌گران 🔻برای مردم در مورد کتاب خدا و هدایت به وسیله آن، گفتم و در مورد بدعت‌ها و شبهه‌ها که زمینه نابودی و بدبختی است، و این‌که اگر دنبال نجات و سعادت هستند، باید در سایه حاکمیت الهی قرار بگیرند و تمام تلاش خود را برای اطاعت از خداوند به کار گیرند. آنها را برای جنگ ترغیب کردم و از تصمیم خود برای مقابله با طلحه و زبیر که به مخالفت با من برخاسته بودند، آگاهشان کردم. 📚منابع: ۱. الجمل، ص۲۳۹ ۲. نهج البلاغه، خطبه ۶ ۳. الفصول المهمه، ص ۷۱ ۴. الفتوح، ج۱، ص۹۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا