📜 خطبه غدیر
🔷 بخش اول
🔻ستايش خداى را سزاست كه در يگانگى اش بلند مرتبه و در تنهايى اش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشش بزرگ است. بر همه چيز احاطه دارد، بى آنكه مكان گيرد و جابه جا شود و بر تمامى آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.
🔻همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگى او را پايانى نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور به سوى اوست. اوست آفرينندهٔ آسمانها و گسترانندهٔ زمينها و حكمران آنها. دور و منزّه از خصايص آفريده هاست و در منزّه بودن خود نيز از تقديس همگان برتر.
🔻هم اوست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونى بخش بر آفريدگان و بخشنده بر همهٔ موجودات است. به نيم نگاهى ديده ها را ببيند و ديده ها هرگز او را نبينند.
🔻كريم و بردبار و شكيباست. رحمتش جهان شمول و عطايش منّت گذار. در انتقام و كيفر سزاواران عذاب، بى شتاب است. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا، پوشيده ها بر او آشكار و پنهانها بر او روشن است. بر هر هستى فراگير و چيره، نيروى آفريدگان از او و توانايى بر هر پديده ويژهٔ اوست. او را همانندى نيست.
🔻در تاريكستان لاشَىء، او هستى بخش هر هستى است؛ جاودانه و زنده و عدل گستر. خداوندى جز او نباشد و اوست ارجمند و حكيم. ديده ها را بر او راهى نيست و اوست كه ديده ها را دريابد و اوست بر پنهانى ها آگاه و بر كارها دانا. از ديدن، كسى وصفش را نيابد و بر چگونگى او، از نهان و آشكار دست نيازد؛ مگر او -عزّوجلّ- راه نمايد و خود بشناساند.
🔻گواهى مى دهم كه او «اللَّه» است؛ همو كه تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفته و پرتواش ابديّت را شامل است. فرمانش را بى مشاور اجرا كند و تقديرش را بى شريك امضاء و هستى را بى ياور سامان دهد. صورت آفرينش او را الگويى نبوده؛ آفريدگان را بدون ياور و سختى و حيله، هستى بخشيده است. جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش او پديدار شده است. پس اوست «اللَّه» و معبودى جز او نيست؛ همو كه صُنعش استوار و ساختمان آفرينشش زيباست.
🔻دادگرى كه ستم روا نمى دارد و بخشنده ترينى كه كارها به او باز مى گردد و گواهى مى دهم او «اللَّه» است كه هر هستى در برابر بزرگى اش فروتن و در مقابل ارجمندى اش رام و به توانايى اش تسليم و به هيبتش خاضع است.
#خطبه_غدیر
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
دوست عزیز پدر بزرگ.mp3
6.62M
#قصه_های_کودکانه | دوست عزیز پدربزرگ
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣 قرائت : سوره حمد
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 شرح خطبه غدیر
🔷 حجتالاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه های(۲۷تا۳۱)🔹 📛نخستین قتل در روى زمین! آیات قبل، درباره بنى اسرائیل و ن
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه مائده ادامه آیه های(۲۷تا۳۱)🔹
از بعضى روایات که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، استفاده مى شود: هنگامى که قابیل برادر خود را کشت او را در بیابان افکنده بود و نمى دانست چه کند؟ چیزى نگذشت که درندگان به سوى جسد هابیل روى آوردند و او (که گویاه تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) براى نجات جسد برادر خود مدتى آن را بر دوش کشید.
ولى باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در این انتظار بودند که چه موقع جسد را به خاک مى افکند، تا به آن حمله ور شوند!
در این موقع ـ همان طور که قرآن مى گوید ـ خداوند زاغى را فرستاد که خاک هاى زمین را کنار بزند و با پنهان کردن جسد بى جان زاغ دیگر، و یا با پنهان کردن قسمتى از طعمه خود ـ آن چنان که عادت زاغ است ـ به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد، مى فرماید: سپس خداوند زاغى را فرستاد که در زمین جستجو مى کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند (فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُواری سَوْأَةَ أَخیهِ).(۳)
این موضوع جاى تعجب نیست که انسان مطلبى را از پرنده اى بیاموزد; زیرا تاریخ و تجربه هر دو نشان داده اند که بسیارى از حیوانات داراى یک سلسله معلومات غریزى هستند که بشر در طول تاریخ خود آنها را از آنان آموخته و دانش خود را با آن تکمیل کرده است، حتى در بعضى از کتب طبّى مى نویسند: انسان در قسمتى از معلومات طبّى خود، مدیون حیوانات است!
سپس قرآن اضافه مى کند: در این موقع قابیل از غفلت و بى خبرى خود ناراحت شد و فریاد بر آورد: اى واى بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوان تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم (قالَ یا وَیْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخی).
با آموزش چگونگى دفن از زاغ، جسد برادر را دفن نمود، ولى سخت پشیمان شد; چرا که هم برادر را از دست داده بود، هم نمى دانست جواب پدر و مادر را چه بگوید، و هم وجدانش پى در پى او را ملامت مى کرد!
آرى، سرانجام از کرده خود نادم و پشیمان شد (فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمینَ).
اما سؤال این است: آیا پشیمانى او به خاطر این بود که عمل زشت و ننگینش سرانجام بر پدر و مادر و احتمالاً بر برادران دیگر آشکار خواهد شد؟ و او را شدیداً سرزنش خواهند کرد؟
یا به خاطر این بود که چرا مدتى جسد برادر را بر دوش مى کشید و آن را دفن نمى کرد؟
و یا به خاطر این بوده که اصولاً انسان بعد از انجام هر کار زشتى یک نوع حالت ناراحتى و ندامت در دل خویش احساس مى کند؟
ولى روشن است: انگیزه ندامت او هر یک از احتمالات سه گانه فوق باشد، دلیل بر توبه او از گناه نخواهد بود، توبه آن است که از ترس خدا و به خاطر زشتى عمل انجام گیرد، و او را وادار کند که در آینده هرگز به سراغ چنین کارهائى نرود، در حالى که هیچ گونه نشانه اى در قرآن از صدور چنین توبه اى از قابیل به چشم نمى خورد، بلکه شاید در آیه بعد، اشاره به عدم چنین توبه اى نیز باشد.
در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که:
لا تُقْتَلُ نَفْسٌ ظُلْماً اِلاّ کانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ کِفْلٌ مِنْ دَمِها لاَِنَّهُ کانَ أَوَّلَ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ:
خون هیچ انسانى به ناحق ریخته نمى شود، مگر این که سهمى از مسئولیت آن بر عهده قابیل، نخستین فرزند آدم است، که این سنت شوم آدم کشى را در دنیا بنا نهاد .ضمناً از این حدیث، به خوبى بر مى آید که هر سنت زشت و شومى مادام که در دنیا باقى است، سهمى از مجازات آن بر دوش نخستین پایه گذار آن مى باشد!
شک نیست که سرگذشت فرزندان آدم(علیه السلام) یک سرگذشت واقعى است.
علاوه بر این که ظاهر آیات قرآن و اخبار اسلامى این واقعیت را اثبات مى کند، تعبیر بِالْحَقِّ که در نخستین آیه از این آیات وارد شده نیز، شاهدى براى این موضوع است.
بنابراین، کسانى که به این آیات جنبه تشبیه و کنایه و داستان فرضى و به اصطلاح سمبولیک داده اند، گفتارى بدون دلیل دارند.
ولى در عین حال، هیچ مانعى ندارد که این سرگذشت واقعى نمونه اى از نزاع و جنگ مستمرى باشد که همیشه در زندگانى بشر بوده است:
در یکسو، مردان پاک و با ایمان، با اعمال صالح و مقبول درگاه خدا.
و در سوى دیگر، افراد آلوده و منحرف با یک مشت کینه توزى و حسادت و تهدید و قلدرى، قرار داشته اند، و چه بسیار از افراد پاک که به دست آنها شربت شهادت نوشیده اند.
ولى سرانجام، آنها از عاقبت زشت اعمال ننگینشان آگاه مى شوند، و براى پرده پوشى و دفن آن به هر سو مى دوند، و در این موقع آرزوهاى دور و دراز که زاغ سمبل و مظهر آن است به سراغشان مى شتابد، و آنها را به پرده پوشى بر آثار جنایاتشان دعوت مى کند، اما در پایان، جز خسران و زیان و حسرت چیزى عائدشان نخواهد شد! ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح نامه(۳۱)ادامه بخش نوزدهم🔹 هفدهم. «کسى که به (کار و حق)
✨﴾﷽﴿✨
🔹شرح نامه(۳۱)ادامه بخش نوزدهم🔹
🔹بيست و دوم. «بدى را به تأخير بيفکن (و در آن عجله نکن) زيرا هر زمان بخواهى مى توانى انجام دهى»; (أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ).
اشاره به اينکه خوبى احتياج به مقدماتى دارد که انسان بايد براى آن عجله کند در حالى که بدى در هر زمان و در هر شرايط از هر شخصى ساخته است.
اين سخن ممکن است به اين معنا باشد که در مجازات ها و توبيخ و سرزنش هاى به حق عجله مکن چرا که در هر زمان ميسّر است شايد بعدا پشيمان شوى و راه بازگشت بر تو بسته شده باشد.
اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا به جمله مورد بحث وجود دارد که کنايه از ترک هرگونه شر و بدى به ناحق باشد مثل اينکه گاه بعضى از افراد مى گويند: ما چنان ناراحت شده ايم که مى خواهيم دست به خودکشى بزنيم و ما به آنها مى گوييم خودکشى دير نمى شود و هر زمان ممکن است. بيا تا راه اصلاح مشکلات را جستجو کنيم. به يقين مفهوم اين سخن آن نيست که بعداً اقدام به خودکشى کن، بلکه کنايه از ترک آن است.
بيست و سوم. «بريدن از جاهل معادلِ پيوند با عاقل است»; (وَقَطِيعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ).
اشاره به اينکه همان گونه که از ارتباط با عقلا سود مى گيرى از جدايى با جاهلان نيز بهره مند خواهى شد. (مطابق اين معنا جاهل و عاقل مفهوم قطيعه و صله است).
اين احتمال نيز در تفسير اين جمله وجود دارد که اگر جاهل از تو قطع پيوند کرد هرگز ناراحت مباش، زيرا به منزله اين است که عاقلى با تو رابطه برقرار کند; از زيانش برکنار مى مانى و شر او از تو قطع مى شود. (مطابق اين تفسير، جاهل و عاقل جنبه فاعلى دارد).
بيست و چهارم. «کسى که خود را از حوادث زمان ايمن بداند زمانه به او خيانت خواهد کرد و کسى که آن را بزرگ بشمارد او را خوار مى سازد»; (مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ، وَمَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ).
جمله اوّل اشاره به اين است که هيچ يک از نعمت هاى دنيا مورد اعتماد نيست; پيروزى ها، ثروت ها، حسن و جمال، محبوبيت ها و ساير مواهب مادى در هر لحظه در معرض زوال است. آنها که بر اين امور اعتماد کنند ناگهان دنيا به آنها خيانت کرده و يکى را پس از ديگرى از آنها مى گيرد. اين درست به آن مى ماند که انسان در مسير سيلاب خانه مجللى بنا کند که هر لحظه ممکن است سيلاب عظيمى جارى شود و خانه را در هم بکوبد، بنابراين منظور از زمان در اينجا دنيا و مواهب مادى دنياست و منظور از جمله دوم اين است که دنيا در نظرش مهم باشد و براى به چنگ آوردن آن تن به هر کارى بدهد. به يقين چنين کسى خوار و بى مقدار و در نظرها موهون خواهد شد.
اين احتمال نيز در تفسير دو جمله بالا هست که منظور از زمان، اهل زمان است; يعنى انسان نبايد به همه مردم زمان خود اطمينان کند، چرا که ممکن است ناگهان از پشت به او خنجر زنند و منظور از بزرگ داشتن زمان، اهل زمان است مخصوصاً طاغوت ها و صاحبان قدرت که اعتماد بر آنها و بزرگ شمردنشان سبب وهن انسان مى شود، لذا بسيارى از بزرگان و علماى گذشته، نزديک شدن به طاغوت ها را خطر شمرده و افراد محترم را از قرب سلطان برحذر داشته اند و اينکه در شرح حال بزرگان پيشين مى بينيم که از فساد زمان خود شکوه داشته اند منظور فساد مردم زمانشان بوده است.(7)
در اشعار منسوب به حضرت عبدالمطلب مى خوانيم:
يَعِيبُ النَّاسُ کُلُّهُمْ زَمَاناً * وَمَا لِزَمَانِنَا عَيْبٌ سِوَانَا
نَعِيبُ زَمَانَنَا وَالْعَيْبُ فِينَا * وَلَوْ نَطَقَ الزَّمَانُ بِنَا هَجَانَا
وَإِنَّ الذِّئْبَ يَتْرُکُ لَحْمَ ذِئْب *** وَيَأْکُلُ بَعْضُنَا بَعْضاً عِيَاناً
«مردم هر کدام زمانى را نکوهش مى کنند در حالى که زمان ما عيبى جز ما ندارد.
ما بر زمان خود عيب مى گيريم در حالى که عيب در خود ماست و اگر زمان زبان بگشايد ما را مسخره خواهد کرد (شاهد اين سخن اينکه:)
گرگ ها گوشت يکديگر را نمى خورند ولى ما گوشت يکديگر را آشکارا مى خوريم».(8)
بيست و پنجم. حضرت در اين وصيّت پربارش مى فرمايد: «چنين نيست که هر تيراندازى به هدف بزند»; (لَيْسَ کُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ).
اشاره به اينکه نبايد انسان توقع داشته باشد هميشه به مقصد برسد و تلاش هايش نتيجه بخش باشد به گونه اى که اگر يک بار به هدف نرسيد مأيوس گردد يا کسانى را که مرتکب خطايى شدند و به هدف نرسيدند زير رگبار ملامت و سرزنش قرار دهد. انسان ها هميشه جايز الخطا هستند. (جز معصومين(عليهم السلام)).
اين سخن براى تسلى خاطر و تقويت اراده در مقابل بعضى از شکست ها و نيز براى طرد نکردن دوستان و مديران به علت يک يا چند خطاست.
نيز محتمل است منظور آن باشد که هر تيراندازى موفق نمى شود به هدف بزند، بلکه تيراندازان ماهر و لايق از عهده چنين کارى برمى آيند.
جمع هر دو معنا در تفسير اين جمله نيز بعيد نيست.
@Nahjolbalaghe2