«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر
عملى که انجام داده اند، بعنوان یک مجازات الهى، (به مقدار چهار انگشت) قطع کنید. و خداوند توانا و حکیم است.
(مائده/۳۸)
*
فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
و هر کس که پس از ستم کردن، توبه و
جبران نماید، خداوند توبه او را مى پذیرد. (و از این مجازات، معاف مى شود.) زیرا خداوند، آمرزنده و مهربان است.
(مائده/۳۹)
*
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
آیا نمى دانى که حکومت و مالکیت آسمانها و
زمین تنها از آن خداست؟! هر کس را بخواهد (و سزاوار باشد)، کیفر مى کند. و هر کس را بخواهد (وشایسته ببیند)، مى بخشد. و خداوند بر هر چیزى توانا
است.
(مائده/۴۰)
《صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم》
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه های(۳۸الی۴۰)🔹
🗡مجازات دزدان
🔹در چند آیه قبل احکام محارب یعنى کسى که با تهدید به وسیله اسلحه آشکارا متعرّض جان، مال و نوامیس مردم مى شود بیان شد، در این آیات، به همین تناسب، حکم دزد، یعنى کسى که به طور پنهانى و مخفیانه اموال مردم را مى برد بیان گردیده است:
نخست مى فرماید: دست مرد و زن سارق را قطع کنید (وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما).
در اینجا مرد دزد، بر زن دزد، مقدّم داشته شده در حالى که در آیه حدّ زنا، زن زانیه، بر مرد زانى مقدّم ذکر شده است، این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که در مورد دزدى عامل اصلى بیشتر مردانند، و در مورد ارتکاب زنا، عامل و محرّکِ مهم تر زنان بى بند و بار!
آنگاه مى گوید: این کیفرى است در برابر اعمالى که انجام داده اند و مجازاتى است از طرف خداوند (جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ).
در حقیقت این جمله اشاره به آن است که:
اوّلاً ـ این کیفر نتیجه کار خودشان است و چیزى است که براى خود خریده اند.
و ثانیاً ـ هدف از آن پیشگیرى و بازگشت به حق و عدالت است; زیرا نَکال به معنى مجازاتى است که به منظور پیشگیرى و ترک گناه انجام مى شود ـ این کلمه در اصل، به معنى لجام و افسار است و سپس به هر کارى که جلوگیرى از انحراف کند گفته شده است ـ
و در پایان آیه براى رفع این توهّم که مجازات مزبور عادلانه نیست مى فرماید: خداوند توانا و حکیم است (وَ اللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ).
هم توانا و قدرتمند است، بنابراین دلیلى ندارد که از کسى انتقام بگیرد، و هم حکیم است، بنابراین دلیلى ندارد که کسى را بى حساب مجازات کند.
* * *
در آیه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده مى فرماید: کسى که بعد از این ستم، توبه کند و در مقام اصلاح و جبران برآید خداوند او را خواهد بخشید; زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ).
اما آیا به وسیله توبه، تنها گناه او بخشوده مى شود؟ و یا این که: حدّ سرقت (بریدن دست) نیز ساقط خواهد شد؟
معروف در میان فقهاى ما این است که: اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه کند، حدّ سرقت نیز از او برداشته مى شود، ولى هنگامى که از طریق دو شاهد عادل، جرم او ثابت شد با توبه از بین نمى رود.
در حقیقت، توبه حقیقى که در آیه به آن اشاره شده، آن است که قبل از ثبوت حکم در محکمه، انجام گیرد، و گرنه هر سارقى هنگامى که خود را در معرض مجازات ببیند، اظهار توبه خواهد نمود، و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند.
و به تعبیر دیگر: توبه اختیارى آن است که: قبل از ثبوت جرم در دادگاه، انجام گیرد، و گرنه توبه اضطرارى همانند توبه اى که به هنگام مشاهده عذاب الهى و یا آثار مرگ صورت مى گیرد، ارزشى ندارد.
* * *
و به دنبال حکم توبه سارقان، روى سخن را به پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده، مى فرماید: آیا نمى دانى که خداوند مالک آسمان و زمین است؟! و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرّف مى کند؟! هر کس را که شایسته مجازات بداند مجازات، و هر کس را که شایسته بخشش ببیند مى بخشد و او بر هر چیز توانا است (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ شرائط مجازات سارق
قرآن در این حکم، همانند سایر احکام، ریشه مطلب را بیان کرده و شرح آن را به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) واگذارده است.
آنچه از مجموع روایات اسلامى استفاده مى شود این است که: اجراى این حدّ اسلامى (بریدن دست) شرائط زیادى دارد که بدون آن، اقدام به این کار جائز نیست از جمله این که:
الف ـ متاعى که سرقت شده باید حداقل یک ربع دینار(۱) باشد.
ب ـ از جاى محفوظى مانند خانه، مغازه و جیب هاى داخلى سرقت شود.
ج ـ در قحط سالى که مردم گرسنه اند و راه به جائى ندارند نباشد.
د ـ سارق، عاقل و بالغ باشد، و در حال اختیار دست به این کار بزند.
هـ ـ سرقت پدر از مال فرزند، یا سرقت شریک از مال مورد شرکت این حکم را ندارد.
و ـ سرقت میوه از درختان باغ را نیز از این حکم استثناء کرده اند.
ز ـ کلیه مواردى که احتمال اشتباهى براى سارق در میان باشد که مال خود را با مال دیگرى احتمالاً اشتباه کرده است از این حکم مستثنى است.
و پاره اى از شرائط دیگر که شرح آن در کتب فقهى آمده است.
اشتباه نشود! منظور از ذکر شرائط بالا این نیست که سرقت تنها در صورت اجتماع این شرائط حرام است، بلکه منظور این است که اجراى حدّ مزبور، مخصوص اینجا است و گرنه سرقت به هر شکل، به هر صورت، و به هر اندازه و هر کیفیت در اسلام حرام است.
* * *
ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه نامه(۳۱) بخش بیستم🔹
✔️از رأى زدن با زنان بپرهيز، زيرا ايشان را رأيى سست و عزمى ناتوان است. زنان را روى پوشيده دار تا چشمشان به مردان نيفتد، زيرا حجاب، زنان را بيش از هر چيز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نيست از اين كه كسى را كه به او اطمينان ندارى به خانه در آورى. اگر توانى كارى كنى كه جز تو را نشناسد چنان كن. و كارى را كه برون از توان اوست، به او مسپار، زيرا زن چون گل ظريف است، نه پهلوان خشن. گرامى داشتنش را از حد مگذران و او را به طمع مينداز، چندان كه ديگرى را شفاعت كند. زنهار از رشك بردن و غيرت نمودن نابجا، زيرا سبب مى شود كه زن درستكار به نادرستى افتد و زنى را كه به عفت آراسته است به ترديد كشاند.
براى هر يك از خادمانت وظيفه اى معين كن كه به انجام آن پردازد و هر يك، كار تو را به عهده آن ديگر نيندازد. عشيره خود را گرامى دار، كه ايشان بالهاى تو هستند كه به آن مى پرى و اصل و ريشه تواند كه بدان بازمى گردى و دست تو هستند كه به آن حمله مى آورى.
دين و دنيايت را به خدا مى سپارم و از او بهترين سرنوشت را براى تو مى طلبم، هم اكنون و هم در آينده، هم در دنيا و هم در آخرت. و السلام.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹شرح نامه(۳۱)بخش بیستم🔹
✔️رفتار حکيمانه و عادلانه با زن:
در آخرین قسمت از اين وصيّت نامه تاريخى، امام(عليه السلام) به مسائل مربوط به زنان مى پردازد و دستورات هشت گانه اى را در اين زمينه به فرزندش مى دهد.
نخست مى فرمايد: «از مشاوره با زنان (کم خرد) بپرهيز که رأى آنها ناقص و تصميمشان سست است»; (وَإِيَّاکَ وَمُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْن(1) وَعَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْن).
امام(عليه السلام) در اثناى اين نصايح هفتگانه علتى بيان کرده که مى تواند به تمام سؤالاتى که امروز پيرامون اين دستورات مطرح مى شود، پاسخ گويد، حضرت مى فرمايد: زيرا زن همچون شاخه گل است نه قهرمان (مدير مسلط).
روشن است چنين موجود لطيفى نمى تواند در مسائل مهم طرف مشورت باشد. به علاوه، مى دانيم که مسائل احساسى و عاطفى بر زنان غلبه دارد و همين امر در مقام مشاوره با آنها اثر مى گذارد. بديهى است هر حکم عامى استثنائاتى دارد و در اين مورد نيز زنانى را مى توان يافت که در عزم و اراده و رأى، با مردان صاحب نظر برابرى مى کنند.
سپس در دومين توصيه مى فرمايد: «و از طريق حجاب، ديده آنها را از ديدن مردان بيگانه باز دار، زيرا تأکيد بر حجاب، آنها را سالم تر و پاک تر نگاه خواهد داشت»; (وَاکْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِيَّاهُنَّ، فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ).
اين سخن شبيه دستورى است که در آيه 31 سوره نور آمده است: «(وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ); و به زنان باايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را (از بى عفتى) حفظ کنند».
نيز نشان مى دهد که بر خلاف تصور بسيارى از مردم، همه فتنه ها از ناحيه نگاه مردان به زنان نيست، بلکه بسيارى از آنها به سبب نگاه زنان به مردان و وسوسه هاى آنهاست که امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از آن دستور مى دهد آنها را در حجاب نگه دار. روشن است که اين قبح نيز همه زنان را شامل نمى شود بلکه زنان بى بند و بار يا ضعيف الايمان را مى گويد.
در سومين توصيه مى فرمايد: «(افراد غير مطمئن را بر آنها وارد نکن، زيرا) بيرون رفتن آنها بدتر از آن نيست که افراد غير مطمئن را به آنها راه دهى»; (وَلَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ).
در چهارمين توصيه که در واقع تکميل توصيه قبل است مى فرمايد: «اگر بتوانى که آنها غير از تو (از مردان بيگانه) ديگرى را نشناسند چنين کن»; (وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ يَعْرِفْنَ غَيْرَکَ فَافْعَلْ).
اشاره به اينکه هر چه مى خواهند، تنها از تو بخواهند، حتى اگر خواسته اى از ديگران داشته باشند، به وسيله تو باشد و عملا رابطه آنها را با ديگران که در بسيارى از موارد مبدل به رابطه فاسدى مى شود قطع کن و رابطه ايشان را با خودت در همه جا محکم و استوار دار و به اين ترتيب هم خواسته هايشان انجام شود و هم رابطه هاى مفسده انگيز قطع گردد.
حضرت در پنجمين دستور مى افزايد: «و به زن بيش از کارهاى خودش را وامگذار، زيرا او همچون شاخه گل است نه قهرمان و مسلط بر امور»; (وَلاَ تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَلَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَة(2)).
اشاره به اينکه زنان به علت داشتن جنبه هاى عاطفى و لطافت روحى نمى توانند عهده دار امور خشن شوند و مديريت هاى سخت را بر عهده گيرند، بنابراين آنها در محدوده امور مربوط به خويش بايد فعاليت کنند نه امور مربوط به ديگران مخصوصاً پست هاى حساس و سنگين.
علتى را که امام(عليه السلام) براى اين دستور و دستورات مشابه آن بيان فرموده، علت بسيار حساب شده اى است که با ساختمان روح و جسم زنان سازگار است، هرچند بعضى از غرب زده ها در سخن، حاضر به پذيرش اين معنا نيستند; ولى در عمل، سعى دارند آن را پياده کنند. حتى در مغرب زمين که سال هاى طولانى است شعار مساوات زنان با مردان را مى دهند در عمل طور ديگرى رفتار مى کنند به گونه اى که کمتر زنى مى تواند به پست هاى حساس دست يابد و نسبت آنها که توفيق بر اين کار پيدا مى کنند به کسانى که نمى توانند شايد به پنج درصد هم نرسد.
کوتاه سخن اينکه رعايت عدالت در ميان زنان و مردان و رفع تبعيض ناروا گرچه يک واقعيّت است; اما نمى توان قوانين را طورى تنظيم کرد که با واقعيّت هاى عامل تکوين در تضاد باشد و شعارهايى که اين تضاد را پرورش مى دهد شعارهايى است رياکارانه و دروغين که هرگز به واقعيّت نمى رسد.
در ششمين توصيه مى فرمايد: «به جهت احترام او، ديگرى را (بيگانه اى را) احترام مکن»; (وَلاَ تَعْدُ(3) بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا).
اشاره به اينکه هر گاه براى او اين و آن را اکرام کنى ممکن است رابطه اى عاطفى ميان آنها پيدا شود، رابطه اى که در آينده ممکن است منشأ فسادى گردد.
✨﴾﷽﴿✨
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و پنجاه و سوم
❇️ ورود به کوفه
🔹توقفخوارج در آستانهٔ شهر کوفه!
[ قبل از ورود به شهر کوفه، به گروهی از خوارج برخوردیم که در کنار شهر اجتماع کرده و حاضر به رفتن به منازلشان نبودند. در جمع آنان سخنرانیکردم: ]
🔻پروردگارا، در موقعیتی قرار گرفتهایم که هر کسی در آن به حقیقت برسد، فردای قیامت نیز سعادتمند و سربلند خواهد بود و هر کسی گرفتار تردید باشد یا ادعای باطل کند، فردای قیامت نیز کور و گمراهتر میماند.
شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید آن هنگامی که اهل شام قرآنها را بلند کردند و شما گفتید ما دعوت آنان به کتاب خدا را میپذیریم و به آنان پاسخ مثبت میدهیم؟!
🔻به شما گفتم: من آنان را بهتر از شما میشناسم. آنان اهل دین و اهل قرآن نیستند.
من با آنان بزرگ شدهام و از کودکی تا بزرگسالی آنان را کاملاً میشناسم. آنان در موقع کودکی بدترین کودکان بودند و در بزرگسالی نیز بدترینها هستند. شما به راه حق خویش برگردید و در راه راستی که قدم برمیداشتید، ادامهٔ مسیر دهید. آنان قرآنها را برای حیله و نیرنگ بر سر نیزهها کردهاند.
ولی شما نظر مرا رد کردید و سخنم را نپذیرفتید و گفتید: نه، چنین نیست. پیشنهاد آنان را قبول میکنیم.
من نیز به شما گفتم: این سخنان مرا به خاطر بسپارید و فراموش نکنید شما هستید که به مخالفت با من اقدام میکنید!
🔻هنگامی که شما به چیزی جز نوشتن عهدنامه راضی نشدید، من با داوران شرط کردم که آنچه قرآن زنده کرده، زنده بدارند و آنچه قرآن از بین بردهاست، از بین ببرند.
اکنون نیز اگر طبق نظر قرآن قضاوت کنند، ما حق نداریم با حکم کسی که مطابق دستور قرآن عمل کردهاست، مخالفت کنیم؛ اما اگر برخلاف قرآن نظر دادند، از حکم آنها برائت میجوییم.
[ برخی از آنان سؤال کردند: به ما پاسخ بده آیا از عدالت است که مردان دربارهٔ خون مردم قضاوت کنند؟ پاسخ دادم: ]
🔻ما مردان را حکومت ندادهایم؛ بلکه قرآن را به حٓکمیت پذیرفتهایم. قرآن خطی است که نگارش یافته و میان دو جلد قرار گرفتهاست. خود سخن نمیگوید؛ بلکه مردان با توجه به آیات آن سخن میگویند.
[ آنان پرسیدند: دربارهٔ مدت معیّن توضیح بده. چرا بین خود و آنان مدت زمانی را تعیین کردی؟ گفتم: ]
🔻برای آنکه جاهل یاد گیرد و دانا ثبات قدم پیدا کند؛ بدان امید که خدا در این مدت بین امت را اصلاح فرماید. اکنون وارد شهر شوید. خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد.
🔹هواپرستی؛ سرآغاز رویش فتنهها
[ با رسیدن به کوفه خطبهای ایراد کردم و در بخشی از آن به مردم گفتم: ]
🔻همانا آغاز پیدایش فتنهها، هواپرستی و پیروی از خواستهای نفسانی و بدعتگذاری در احکام الهی است.این بدعتها بر خلاف کتاب خداست و به وسیلهٔ آنها گروهی بر گروه دیگر سلطه مییابند و برای ترویج آن بدعتها، یکدیگر را یاری میدهند.
🔻پس اگر باطل با حق نمیآمیخت، بر جویندگان حق پنهان نمیماند و اگر حق از باطل متمایز میگشت، زبان معاندان قطع میشد؛ ولی همواره پارهای از حق و پارهای از باطل را میگیرند و درهم میآمیزند و آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میشود و تنها کسانی نجات مییابند که الطاف الهی شامل حالشان شده باشد.
📚منابع:
۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۷۰
۲. نهجالبلاغه، کلام۵۰، ص۸۸
۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱
۴. کافی، ج۱، ص۵۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
📜 خطبه غدیر 2⃣1⃣
🔷 بخش هفتم
🔻هان! بهشت پاداش دوستان امامان است كه «در آن بى حساب روزى داده خواهند شد ». (غافر / 40) هشدار! دشمنان امامان «در آتش درآيند». (نساء / 10)
🔻هشدار! كه «نالهٔ افروزش جهنّم را - در حالى كه شعله هاى آن زبانه مى كشد - مى شنوند و زفير (صداى بازدم) آن را درمى يابند ». (ملك / 7)
و خداوند در وصفشان فرمايد: «هرگاه امّتى در جهنّم درآيد، همتاى خود را نفرين كند تا آنكه تمامى آنان به يكديگر بپيوندند؛ پسينيان به پيشينيان گويند: پروردگارا! اينان ما را گمراه كردند؛ پس بر آنان كيفر دو چندان از آتش فرود آور. خداوند فرمايد: براى هر دو گروه، كيفر دو چندان خواهد بود وليكن شما نمى دانيد». (اعراف / 38)
🔻هشدار! كه خداوند دربارهٔ دشمنان امامان فرمايد: «هر گروه از آنان كه در جهنّم انداخته شوند، نگاهبانان از آنان مى پرسند: مگر بر شما ترساننده ای نيامد؟ گفتند: چرا! ليكن تكذيب كرده، گفتيم: خداوند خبرى نداده و شمايان نيستيد مگر در گمراهى بزرگ و نيز مى گويند: اگر سخن خدا را مى شنيديم يا انديشه مى كرديم، اكنون در ميان اهل آتش نبوديم. پس اينان به گناه خود اعتراف نمودند، پس دور باد دوزخيان از رحمت خدا» (ملك / 11 - 8)
🔻هان! ياران امامان «در نهان، از پروردگار خويش ترسانند. آمرزش و پاداش بزرگ برايشان خواهد بود».(ملك / 12)
🔻هان! چه بسيار راه است ميان شعله هاى آتش و پاداش بزرگ.
🔻هان مردمان! ستيزه جوى ما كسى است كه خداوند او را ناستوده و نفرين فرموده و ياران و دوستان ما آنان اند كه خدا ايشان را ستوده و دوست مى دارد.
🔻هان مردمان! همانا من انذارگرم و على بشارت دهنده !
🔻هان مردمان! من بيم دهنده ام و على راهنماست.
🔻هان مردمان! من پيامبرم و على وصىّ من است.
🔻هان مردمان! من رسول ام و على، امام و وصىّ پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اويند. آگاه باشيد! من والد آنان و ايشان از صُلب اويند.
#خطبه_غدیر
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2