✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۳۹) 🔹
✉️از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به عمرو عاص نگاشته.
نامه در یک نگاه:
این نامه مملوّ از سرزنش هاى شدیدى است که امام(علیه السلام) نسبت به عمرو بن عاص فرموده و او را به جهت سرسپردگیش در برابر معاویه ملامت مى کند و معاویه را با اوصافى که شایسته اوست توصیف مى نماید.
بخش دیگرى از این نامه تهدیدى است که امام(علیه السلام) نسبت به او و معاویه دارد و مى فرماید: اگر بر شما دو نفر پیروز شوم شما را به مجازاتى که در خور شماست مى رسانم و اگر پیروز نشوم مجازات الهى در انتظار شماست.
شایان توجّه است که مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده، این نامه جمله هاى کوتاهى در آغاز و جمله کوتاهى در پایان داشته که سیّد رضى آن را نیاورده است. آغاز آن چنین بوده: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ عَبْدِاللهِ عَلِیّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ إِلَى الأَبْتَرِ ابْنِ الأَبْتَرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِنِ وَائِلِ، شَانِئ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد فِی الْجَاهِلِیَّةِ الإِسْلاَمِ. سَلاَمٌ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى». و آخر نامه چنین است: «وَاللهُ حَسْبُکُمَا وَکَفى بِانْتِقَامِهِ انْتِقَاماً، وَبِعِقَابِهِ عِقَاباً. السَّلاَمُ لأَهْلِهِ».
دين خود را به دنياى ديگرى فروختى:
امام(عليه السلام) در آغاز نامه سرزنش خود را نسبت به عمرو بن عاص از اينجا آغاز مى کند که مى فرمايد: «تو (اى عمرو بن عاص) دين خود را تابع کسى قرار داده اى که گمراهيش آشکار و پرده حيايش دريده است و به افراد با شخصيت در مجلسش توهين مى کند و عاقل را با معاشرت خود سفيه مى سازد»; (فَإِنَّکَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَکَ تَبَعاً لِدُنْيَا امْرِئ ظَاهِر غَيُّهُ، مَهْتُوک سِتْرُهُ، يَشِينُ الْکَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ، وَيُسَفِّهُ الْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ.
بعضى از شارحان نهج البلاغه جمله «يَشِينُ الْکَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ» را اشاره به سب و لعن شدن مولا على(عليه السلام) و بنى هاشم در مجلس معاويه دانسته اند که اين بزرگواران همواره و طى ساليان دراز در مجلس او و سپس مجالس ديگر مورد هتک و بى احترامى واقع مى شدند; ولى ظاهراً منحصر به اين نيست، بلکه او افزون بر اين کار بسيار زشت، پيوسته حاضران را که داراى شخصيت و مقامى نزد على(عليه السلام) بودند به باد سخريه مى گرفت و با کلمات زشت و رکيک به آنها اهانت مى کرد و بسيارى از آنها نيز پاسخ کوبنده به او مى دادند بى آنکه به خطرات ناشى از آن اعتنا کنند. روى هم رفته معاويه مردى بدزبان و هتاک بود.
از جمله «جارية بن قدامة» که مرد با شخصيتى بود ـ به گفته العقد الفريد ـ روزى وارد بر معاويه شد. معاويه به او گفت چقدر آدم پستى بودى که تو را جاريه (يکى از معانى جاريه کنيز است) نام نهادند و او در جواب گفت: و تو اى معاويه نيز چه آدم پستى بودى که نامت را معاويه گذاشتند که يکى از معانى آن سگ ماده است. معاويه گفت: اى بى مادر چرا چنين سخن مى گويى؟ جاريه گفت: مادرم مرا براى گرفتن شمشيرهايى زاده است که با آن در برابر تو در ميدان هاى نبرد حاضر شديم و آن نيز هم اکنون در دست ماست ... .
و جمله «يُسَفِّهُ الْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ» اشاره به اين است که آن قدر سخنان بى ارزش و ناموزون در مجلس او گفته مى شد که آدم عاقل در آن مجلس، سفيه شمرده مى شد و اين است نتيجه مجلسى که معاويه و هم رديفان او در آن شرکت دارند.
اين اوصاف چهارگانه اى که امام(عليه السلام) براى معاويه بر شمرد، به خوبى مى تواند تمام شخصيت او را مجسم کند و نشان دهد چه کسى ادعاى خلافت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را داشت. از آن شگفت آورتر حال کسانى است که تاريخ او را خوانده اند و با اين حال او را صحابى محترم پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شمرند و کمترين اهانت به او را جايز نمى دانند. راستى تعصب کورکورانه چه بلاهايى بر سر انسان مى آورد.
امام(عليه السلام) در ادامه خطاب به عمرو عاص مى فرمايد: «تو قدم در جاى قدم هاى او گذاشتى و بخشش او را خواستار شدى همچون سگى که به دنبال شير درنده اى برود و به چنگال او متوسل شود و منتظر پس مانده هاى شکار او باشد که به سويش افکنده شود. تو با اين کار دنيا و آخرتت را تباه کردى»; (فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ، وَطَلَبْتَ فَضْلَهُ، اتِّبَاعَ الْکَلْبِ لِلضِّرْغَامِ يَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ، وَيَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ(9)، فَأَذْهَبْتَ دُنْيَاکَ وَآخِرَتَکَ).ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۷۷) 📚 انتشارات عهدمانا - این حرف شما ،
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۷۸)
📚 انتشارات عهدمانا
- البته رفتارهای مدّعیان دفاع از علی ، چیزی از ارزش های علی کم نمی کند .
جرج از جا بلند شد ، جلوی یکی از قفسه های کتاب ایستاد و همان طور که داشت در بین کتاب ها جست وجو می کرد ، گفت : « شاید برایت جالب باشد که بدانی اندیشمندان بزرگ جهان دربارهٔ علی چه می گویند. » بعد کتابی را از قفسه برداشت ، روی صندلی اش نشست و گفت : « من زمانی فکر می کردم تنها مسیحی ای هستم که دربارهٔ علی کتاب نوشته ام و از او تمجید کرده ام . بعدها کتابی به دستم رسید که برایم خیلی جالب بود . دیدم اندیشمندان بزرگی از نقاط مختلف جهان ، علی را ستوده اند ؛ می خواهم یک مورد آن را برایت بخوانم. » بعد گفت : « این کتاب از رودلف ژایگر ، پژوهشگر مشهور آلمانی است ؛ کتابی با عنوان " به نام خداوند علم و شمشیر " است . او شخصیت علی و دوران علی را به خوبی واکاوی می کند . من سعی می کنم نکاتی را پیدا کنم و بخوانم که مطمئن هستم شما در کمتر کتابی آنها را خواهید یافت. ژایگر پس از بیان وضعیت عربستان در پیش از اسلام ، می نویسد : « در دورهٔ خلافت عمر ، علی بن ابی طالب قاضی بزرگ دنیای اسلام شد . گرچه دارای عنوان رسمی از سوی خلیفه نبود ، اما مسؤولیت ادارهٔ امور قضایی را در سراسر دنیای اسلامی بر عهده داشت . اولین رفورم بزرگ که علی در قضاوت اسلامی در عربستان به وجود آورد ، این بود که اخطار کرد ، بعد از این هر کس مورد ستم قرار گیرد ، به قاضی مراجعه کند و هیچکس نباید خود مبادرت به قصاص کند . این دستور برای عربها که امور قضایی شان را به صورت طایفه ای و قبیله ای حل و فصل می کردند ، دشوار آمد و علی مجبور شد برای اینکه مردم را به خانهٔ قاضی بفرستد مجازات وضع کند. »
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
موضوع: امام شناسی در نهج البلاغه(۱۲)
🌹ويژگيهای علمی و سیاسی امیرالمؤمنین
💠 پس از حمد و ستايش پروردگار؛ ای مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هيچ کس جرأت چنين کاری را نداشت، آنگاه که امواج سياهی ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدّت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن که مرا نيابيد. سوگند به خدايی که جانم در دست اوست، نمی پرسيد از چيزی که ميان شما تا روز قيامت می گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدايت يا گمراه می سازد، جز آنکه شما را آگاه می سازم و پاسخ می دهم. و از آنکه مردم را بدان می خواند و آنکه رهبريشان می کند و آنکه آنان را می راند و آنجا که فرود می آيند و آنجا که بارگشايند و آن که از آنها کشته شود و آن که بميرد خبر می دهم. آن روز که مرا از دست داديد و نگرانی ها و مشکلات بر شما باريدن گرفت، بسياری از پرسش کنندگان به حيرت فرو رفته می گويند، سرانجام چه خواهد شد؟ که گروه بسياری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرومانند.
📒 #نهج_البلاغه ، خطبه ۹۳ ، بند ۱
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_کودکانه | جشن امامت
🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
اگر (حال آنها را) هنگامى که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده اند، ببینى! مى
گویند: «اى کاش (بار دیگر به دنیا) بازگردانده مى شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمى کردیم، و از مؤمنان بودیم.»
(انعام/27)
*
بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُوا يُخْفُونَ مِن قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
(آنها پشیمان نیستند) بلکه آنچه (از اعمال و نیات) که قبلاً پنهان مى کردند، در برابر آنها آشکار شده (و به وحشت افتاده اند). و اگر بازگردند، به آنچه که از آن نهى
شده بودند باز مى گردند. و آنها دروغگویانند.
(انعام/۲۸)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه انعام آیه های(۲۷و۲۸)🔹
✅بیدارى زودگذر و بى اثر!
در دو آیه گذشته، به قسمتى از اعمال لجوجانه مشرکان اشاره شده، و در این دو آیه، صحنه اى از نتائج اعمال آنها مجسم گردیده است تا بدانند چه سرنوشت شومى در پیش دارند و بیدار شوند، یا لااقل وضع آنها عبرتى براى دیگران گردد!
نخست مى گوید: اگر حال آنها را به هنگامى که در روز رستاخیز در برابر آتش دوزخ قرار گرفته اند ببینى تصدیق خواهى کرد که به چه عاقبت دردناکى گرفتار شده اند (وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ).(۱)
آنها در آن حالت چنان منقلب مى شوند که: فریاد بر مى کشند اى کاش براى نجات از این سرنوشت شوم، و جبران کارهاى زشت گذشته، بار دیگر به دنیا باز مى گشتیم، و در آنجا آیات پروردگار خود را تکذیب نمى کردیم و در صف مؤمنان قرار مى گرفتیم (فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ).(۲)
* * *
در آیه بعد، اضافه مى کند: این آرزوى دروغینى بیش نیست، بلکه به خاطر آن است که در آن جهان آنچه را از عقائد و نیات و اعمال شوم خویش مخفى مى داشتند، همه براى آنها آشکار گردیده و موقتاً بیدار شده اند (بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ).
ولى این بیدارى، بیدارى پایدار و پا بر جا نیست، و به خاطر شرائط و اوضاع خاصى پدید آمده است، لذا اگر به فرض محال بار دیگر به این جهان برگردند به سراغ همان کارهائى مى روند که از آن نهى شده بودند (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ).
بنابراین آنها در آرزو و ادعاى خویش صادق نیستند و دروغ مى گویند (وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ ظاهر بَدا لَهُمْ
از ظاهر جمله: بَدا لَهُمْ: براى آنها آشکار شد چنین استفاده مى شود که: آنها یک سلسله از حقائق را نه تنها از مردم بلکه از خود نیز مخفى مى کردند که در عرصه قیامت بر آنها آشکار مى شود، و این جاى تعجب نیست که انسان حقیقتى را حتى از خودش کتمان کند و بر وجدان و فطرت خویش سرپوش بگذارد، تا به آرامش کاذبى دست یابد.
مسأله فریب وجدان، و مخفى کردن حقائق از خویش، از مسائل قابل ملاحظه اى است که در بحث هاى مربوط به فعالیت وجدان مورد دقت قرار گرفته است.
مثلاً بسیارى از افراد هوسران را مى بینیم که به زیان شدید اعمال هوس آلود خود متوجه شده اند، اما براى این که با خیال راحت اعمال خویش را ادامه دهند سعى مى کنند به نوعى این آگاهى را در خود مستور دارند.
ولى بسیارى از مفسران، بدون توجه به تعبیر لَهُمْ ، آیه را طورى تفسیر کرده اند که منطبق بر اعمالى مى شود که از مردم مخفى مى داشتند (دقت کنید).
* * *
۲ ـ آیا در انشاء، صدق و کذب است
ممکن است گفته شود: آرزو کردن، چیزى نیست که دروغ و راست در آن باشد، و به اصطلاح از قبیل انشاء است و در انشاء صدق و کذب وجود ندارد.
ولى این سخن درست نیست; زیرا بسیارى از انشاءها یک مفهوم خبرى به همراه دارد که صدق و کذب در آن راه مى یابد، مثلاً گاه مى شود کسى مى گوید: آرزو مى کنم: خداوند به من مال فراوانى دهد و به شما کمک کنم .
البته این یک آرزو است، ولى مفهوم آن این است که اگر خداوند چنین مالى به من بدهد من به تو کمک خواهم کرد و این یک مفهوم خبرى است که ممکن است دروغ بوده باشد، لذا طرف مقابل که از بخل و تنگ نظرى او آگاه است، مى گوید: دروغ مى گوئى اگر هم به تو بدهد، هرگز چنین نخواهى کرد (این موضوع در بسیارى از جمله هاى انشائیه دیده مى شود).
* * *
۳ ـ دلیل این که با بازگشت به دنیا تغییرى حاصل نمى شود
این که در آیه مى خوانیم: اگر آنها به دنیا برگردند باز همان کارها را تکرار مى کنند، به خاطر این است که: بسیارى از مردم هنگامى که با چشم خود نتائج اعمال خویش را ببینند، یعنى به مرحله شهود برسند، موقتاً ناراحت و پشیمان شده و آرزو مى کنند که بتوانند اعمال خویش را به نوعى جبران نمایند.
اما این ندامت ها که مربوط به همان حال شهود و مشاهده نتیجه عمل است ندامت هاى ناپایدارى مى باشد که براى همه کس به هنگام رو به رو شدن با مجازات هاى عینى پیدا مى شود، ولى هنگامى که مشاهدات عینى کنار رفت این خاصیت نیز زائل مى شود، و وضع سابق تکرار مى گردد.
همانند بت پرستانى که به هنگام گرفتار شدن در طوفان هاى سخت دریا و قرار گرفتن در آستانه مرگ و نابودى، همه چیز را جز خدا فراموش مى کردند، اما به محض این که طوفان فرو مى نشست و به ساحل امن و امان مى رسیدند همه چیز به جاى خود برمى گشت!(۳)
* * *
۴ ـ باید توجه داشت: حالات فوق، مخصوص جمعى از بت پرستان است که در آیات قبل به آنها اشاره شده است، نه همه آنها، لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور بود به سایرین پند و اندرز بدهد و آنها را بیدار و هدایت کند.
@Nahjolbalaghe2