eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۰) 📚 انتشارات عهدمانا طبقات محروم این
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۱) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش سرش را بالا گرفته بود تا بتواند تابلوهای کتاب فروشی ها را بخواند، با دیدن تابلوی نشر دارالهادی ، دو پلهٔ کوتاه ابتدای ورودی را طی کرد و وارد کتاب فروشی شد و از یکی از متصدّیان فروش کمک گرفت تا کتاب های مورد نظرش را پیدا کند، جوان کتاب فروش با دیدن او تبسّمی کرد و سلام داد . کشیش به او نزدیک شد و پرسید : « ببخشید پسرم ! می توانید مرا برای یافتن چند جلد کتاب راهنمایی کنید ؟ » جوان از پشت پیشخوان بیرون آمد. رو به روی کشیش ایستاد و گفت : « بله ، البته . » بعد با دقّت به صورت کشیش نگاه کرد و قبل از اینکه او حرفی بزند پرسید: « شما عرب هستید؟ » کشیش گفت : « خیر ، اصالتاً روس هستم ، اما سالها در لبنان زندگی کرده ام ؛ بیش از پنجاه سال . » جوان لبخند زد و گفت : « دیدم عربی را خوب حرف می زنید ، اما به چهره تان نمی آمد عرب باشید ؛ هر چند محاسنتان بلند است . چهره ای نورانی دارید... حالا بفرمایید چه کتابی می خواهید ؟ » کشیش گفت : « کتاب خاصی نمی خواهم ؛ من به دنبال کتاب هایی هستم که دربارهٔ علی باشد ؛ امام علی . » جوان گفت : « ما این جا کتابهای بسیاری دربارهٔ امام علی داریم . بفرمایید نگاهی به آنها بیندازید ، کتابهای این قفسه ، همه شان دربارهٔ امام علی است... گفتید کتاب خاصی نمی خواهید ؟ » کشیش سرش را به علامت تأیید تکان داد . جوان گفت : « اگر می خواهید دربارهٔ امام على مطالعه کنید ، خوب است اول از نهج البلاغه شروع کنید ... می خواهید آن را نشانتان بدهم ؟ » کشیش گفت : « نه پسرم ، نهج البلاغه را دارم و خوانده ام . » جوان با انگشت کتابهایی را نشان داد و گفت : « این دورهٔ چند جلدی شرح کاملی از زندگی امام است ؛ به نام علی بن ابی طالب که از عبدالمقصود مصری است، می خواهید ببینید ؟ » کشیش گفت : « نیازی نیست ؛ کتابهای عبدالفتاح عبدالمقصود را هم خوانده ام . » جوان با تعجّب به کشیش نگاه کرد و گفت : « لابد کتابهای جرج جرداق را هم مطالعه کرده اید ؟ » ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ به یقین مى دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مى کند. ولى (غم مخور. و بدان که) آنها تو را تکذیب نمى کنند. بلکه ستمکاران، آیات خدا را انکار مى نمایند. (انعام/۳۳) @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ ✅مصلحان و مشکلات راه شک نیست که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گفتگوهاى منطقى و مبارزات فکرى که با مشرکان لجوج و سرسخت داشت، گاهى از شدت لجاجت آنها و عدم تأثیر سخن در روح آنان، و گاهى از نسبت هاى ناروائى که به او مى دادند غمگین و اندوهناک مى شد، خداوند بارها در قرآن مجید پیامبرش را در این مواقع دلدارى مى داد، تا با دلگرمى و استقامت بیشتر، برنامه خویش را تعقیب کند. از جمله در نخستین آیه فوق مى فرماید: ما مى دانیم که سخنان آنها تو را محزون و اندوهگین مى کند (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذی یَـقُولُونَ). ولى بدان که آنها تو را تکذیب نمى کنند و در حقیقت آیات ما را انکار مى کنند و بنابراین طرف آنها در حقیقت ما هستیم نه تو (فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظّالِمینَ بِآیاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ). نظیر این سخن در گفتگوهاى رائج میان ما نیز دیده مى شود که: گاهى شخص برتر به هنگام ناراحت شدنِ نماینده اش، به او مى گوید: غمگین مباش طرف آنها در واقع منم و اگر مشکلى ایجاد شود، براى من است نه براى تو، و به این وسیله مایه تسلّى خاطر او را فراهم مى سازد. در تفسیر آیه فوق، مفسران احتمالات دیگرى نیز داده اند، ولى ظاهر آیه همان است که در بالا گفتیم. این احتمال نیز از جهتى قابل ملاحظه است که: منظور از آیه، این است که: مخالفان تو در حقیقت به صدق و راستى تو معتقدند، و در حقانیت دعوتت شک ندارند، اگر چه ترس از به خطر افتادن منافعشان مانع از تسلیم در مقابل حق مى شود و یا تعصب و لجاجت اجازه قبول به آنها نمى دهد . از تواریخ اسلامى نیز استفاده مى شود که: حتى مخالفان سرسخت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در باطن، به صدق و راستى او در دعوتش معتقد بودند، از جمله این که نقل کرده اند: روزى ابوجهل با پیامبر(صلى الله علیه وآله)ملاقات کرد و با او مصافحه نمود کسى به او اعتراض کرد: چرا با این مرد مصافحه مى کنى؟ گفت: به خدا سوگند مى دانم او پیامبر است و لکن ما زمانى تابع عبد مناف بوده ایم! (یعنى پذیرفتن دعوت او سبب مى شود که ما تابع قبیله آنان شویم).(۱) و نیز نقل شده: شبى ابوجهل ، ابوسفیان و اخنس بن شریق که از سران سرسخت مشرکان بودند هر کدام به طور مخفیانه که هیچ کس متوجه نشود، و حتى این سه نفر از حال یکدیگر هم با خبر نبودند، براى شنیدن سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گوشه اى خزیده تا صبح تلاوت آیات قرآن حضرت را مى شنیدند، هنگامى که سپیده صبح دمید، پراکنده شدند. اما در راه بازگشت به هم رسیدند و هر کدام عذر خود را براى دیگرى شرح مى داد، سپس عهد کردند: این کار را تکرار نکنند; زیرا قبول داشتند اگر جوانان قریش از آن آگاه گردند، سبب گرایش آنها به محمّد(صلى الله علیه وآله) خواهد شد. شب دیگر، هر کدام به گمان این که رفقایش آن شب نخواهد آمد براى شنیدن آیات قرآن به نزدیکى خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا مجمعى که مسلمانان داشتند آمد، اما هنگام صبح باز سرّ آنان بر یکدیگر فاش شد، و به سرزنش یکدیگر پرداختند و مجدداً عهد و پیمان بستند که این آخرین بار بوده باشد. ولى اتفاقاً این کار در شب سوم باز تکرار شد، صبح اخنس بن شریق عصاى خود را برداشت و به سراغ ابوسفیان آمده، به او گفت: صریحاً با من بگو: عقیده تو درباره سخنانى که از محمّد شنیدى چیست؟ گفت: به خدا سوگند! من چیزهائى شنیدم که آنها را به خوبى درک کردم، و مقصود و مضمون آن را مى فهمم، اما آیاتى نیز شنیدم که معنى و مقصود آن را نفهمیدم. اخنس گفت: من نیز به خدا سوگند چنین احساس مى کنم، سپس برخاست و به سراغ ابوجهل آمد و همین سؤال را از او کرد که رأى تو درباره سخنانى که از محمّد شنیدى چیست؟ او در جواب گفت: چه مى خواهى بشنوم؟ حقیقت این است که ما و فرزندان عبد مناف در به چنگ آوردن ریاست با هم رقابت داریم، آنها مردم را اطعام کردند، ما نیز براى این که عقب نمانیم اطعام کردیم، آنها مرکب بخشیدند ما نیز مرکب بخشیدیم، آنها بخشش هاى دیگر داشتند ما نیز داشتیم و به این ترتیب دوش به دوش یکدیگر پیش مى رفتیم. اکنون آنها مى گویند: ما پیامبرى داریم که وحى آسمانى بر او نازل مى شود، اما ما اکنون چگونه مى توانیم در این موضوع با آنها رقابت کنیم؟! وَ اللّهِ لا نُؤْمِنُ بِهِ أَبَداً وَ لا نُصَدِّقُهُ: به خدا سوگند! هرگز نه به او ایمان نخواهیم آورد و نه او را تصدیق خواهیم نمود . اخنس برخاست و مجلس او را ترک گفت.(۲) در روایت دیگرى مى خوانیم: روزى اخنس بن شریق با ابوجهل رو به رو شد، در حالى که هیچ کس دیگر در آنجا نبود، به او گفت: راستش را بگو! محمّد صادق است یا کاذب؟ هیچ کس از قریش در اینجا غیر از من و تو نیست که سخنان ما را بشنود. ابوجهل گفت: واى بر تو و اللّه به عقیده من او راست مى گوید و هرگز دروغ نگفته است... ادامه⤵️
⤴️ولى اگر بنا شود خاندان محمّد همه مناصب را به چنگ آورند: پرچم حج، آب دادن به حجاج، پرده دارى کعبه، و مقام نبوت، براى بقیه قریش چه باقى مى ماند؟!(۳) از این روایات و مانند آنها استفاده مى شود که: بسیارى از دشمنان سرسخت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در باطن به صدق گفتار او معترف بودند. اما رقابت هاى قبیلگى و مانند آن، به آنها اجازه نمى داد، و یا شهامت آن را نداشتند که رسماً ایمان آورند. البته این را نیز مى دانیم که: این گونه اعتقاد باطنى مادام که با روح تسلیم آمیخته نشود، کمترین اثرى نخواهد داشت، و انسان را در سلک مؤمنان راستین قرار نمى دهد. 🔹پایان آیه(۳۳)🔹 🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۳۹) نهج البلاغه🔹 ...معمولا در اين گونه موارد تشبيه به روباهى مى شود که به دنبال شير درنده اى مى رود تا از پس مانده شکار او استفاده کند و اينکه امام(عليه السلام) واژه کلب (سگ) را به جاى ثعلب (روباه) به کار مى برد براى نشان دادن شدت پستى عمرو بن عاص است و مى دانيم عمرو عاص خودش کسى نبود که بتواند حکومتى به چنگ آورد ولى با نيرنگ هايى که براى پيشرفت کار معاويه به کار بست سرانجام زمامدارى مصر را از طرف او در اختيار گرفت. دنياى او تباه شد، چرا که آبرويى براى او باقى نماند و تباهى آخرتش نياز به بحث ندارد. در کتاب تاريخ يعقوبى آمده است هنگامى که عمرو بن عاص در آستانه مرگ قرار گرفت، نگاهى به اموال فراوان خود کرد (و از اينکه مى خواهد از آنها چشم بپوشد و همه را رها سازد سخت ناراحت بود) گفت: اى کاش به جاى اين فضولات شتران بود اى کاش سى سال قبل چشم از دنيا فرو بسته بودم. دنياى معاويه را سر و سامان دادم و دين خودم را فاسد کردم. دنيا را مقدم داشتم و آخرت را به فراموشى سپردم. راه راست را رها کردم تا مرگم فرا رسيد. مى بينم معاويه تمام اموال مرا در اختيار خود مى گيرد و با شما (بستگان و نزديکانم) بد رفتارى خواهد کرد.(10) سپس امام(عليه السلام) اضافه مى فرمايد که: «اگر طرفدار حق بودى، به آنچه مى خواستى مى رسيدى»; (وَلَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَکْتَ مَا طَلَبْتَ). اشاره به اينکه هم دنيا را داشتى و هم آخرت را چون استعداد کافى براى اين کار داشتى; اما مع الاسف آن را در مسير باطل به کار بستى. بسيارند کسانى که مى توانند با هوش و استعداد خود دنيا را از طريق حلال به دست آورند بى آنکه لطمه اى به آخرت آنها وارد شود; ولى راه را اشتباه مى روند. در اينجا سؤالى پيش مى آيد و آن اينکه آيا واقعاً اگر عمرو بن عاص در برابر حق تسليم مى شد، امام(عليه السلام) آنچه را او مى خواست به او مى داد، مثلا حکومت مصر را در اختيار او مى گذاشت در حالى که از سيره امام(عليه السلام) چنين چيزى استفاده نمى شود. در پاسخ اين سؤال مى توان گفت که اگر او واقعاً راه حق را پيش مى گرفت و تقواى الهى داشت، با هوش و ذکاوت خاصى که در او بود چرا امام(عليه السلام) مقام مهمى را به او ندهد؟ به علاوه منظور از «مَا طَلَبْتَ» تنها حکومت مصر نيست، بلکه داشتن مقام شايسته اى است که او را اقناع کند، هر چند مقامى کمتر از حکومت مصر باشد. در پايان اين نامه، امام(عليه السلام) او و معاويه را تهديد مى کند و مى فرمايد: «و اگر خداوند مرا بر تو و پسر ابوسفيان (معاويه) مسلط سازد، کيفر همه آنچه را در گذشته انجام داديد به شما خواهم داد و اگر من به شما دست نيابم و (بعد از من) باقى بمانيد، آنچه را (از عذاب الهى در آخرت) در پيش داريد براى شما بدتر است. والسلام»; (فَإِنْ يُمَکِّنِّي اللهُ مِنْکَ وَمِنِ ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا، وَإِنْ تُعْجِزَا تَبْقَيَا فَمَا أَمَامَکُمَا شَرٌّ لَکُمَا، وَالسَّلاَمُ). بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا بحثى را عنوان کرده اند که اگر امام(عليه السلام) بر آنها پيروز مى شد آيا آنها را به قتل مى رساند يا مشمول عفو مى ساخت يا مجازاتى در ميان اين دو. گرچه سخن درباره مسأله اى که هرگز روى نداد چندان فايده اى ندارد، ولى به يقين اگر امام(عليه السلام) از حق خود مى گذشت از حق مردم نمى گذشت و نتيجه جنايات آنها را به آنها مى داد. شاهد اين سخن چيزى است که ذيل اين نامه در روايات ديگر آمده است: «فَإِنْ يُمَکِّنِّي اللهُ مِنْکَ وَمِنِ ابْنِ أَبي سُفْيَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا وَأُلْحِقْکُمَا بِمَنْ قَتَلَهُ اللهُ مِنْ ظَلَمَةِ قُرَيْش عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله); اگر خداوند مرا بر تو و پسر ابوسفيان مسلط سازد شما را به آنچه از پيش انجام داده ايد کيفر مى دهم و شما را به ظالمان قريش که خداوند آنها را در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) کشت ملحق مى سازم». * نکته ها: 1. عمرو بن عاص در جاهليت و اسلام: دانشمند معروف مصرى «محمد عبده» در شرح نهج البلاغه خود در آغاز اين نامه مى نويسد: يکى از امور اسف انگيز زمان و در عين حال از شوخى هاى دوران اين است که عمرو بن عاص همان کسى است که قريش او را به سوى نجاشى پادشاه حبشه فرستادند تا از او بخواهد جعفر بن ابى طالب و مهاجران و گروهى از مهاجران مسلمين را که با او بودند به آنها تحويل دهد تا به مکّه باز گردانند و قريش درباره آنها حکم کند (و مجازات نمايد) ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2