eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅راه زدودن كينه ها: امام(عليه السلام) در اي
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۹)🔹 🔺نتيجه لجاجت: امام(عليه السلام) در اين گفتار به يكى از مهم ترين آثار سوء لجاجت اشاره كرده، مى فرمايد: «لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مى برد»; (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى). «تسل» از ريشه «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بيرون كشيدن شمشير از غلاف با نرمش و يا خارج كردن هر چيزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همين مناسبت سليل مى گويند، چون از وجود ديگرى خارج شده است. گاهى اين واژه را به نابود كردن تفسير كرده اند، زيرا چيزى را كه از محلى بيرون بكشند آن محل خالى مى ماند و به اشخاصى كه مخفيانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جايى مى گريزند و يا به جايى وارد مى شوند «متسلّلون» گفته مى شود. به هرحال منظور امام(عليه السلام) از اين كلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زيرا لجاجت به انسان اجازه درست انديشيدن و فكر صحيح را نمى دهد و غالباً لجوجان به راه خطا مى روند و منافع و موقعيت هاى خود را از دست مى دهند، چرا كه تصميم گيرى هاى آنها نابجا و ناصواب است. بعضى از شارحان در تفسير اين كلام حكيمانه احتمال ديگرى نيز داده اند و گفته اند منظور آن است كه هرگاه رئيس و مدير و بزرگ تر ببيند افراد زيردست لجاجت به خرج مى دهند از اصلاح آنها صرف نظر مى كند و حمايت خود را از آنها بر مى گيرد و آنان را به حال خود وا مى گذارد كه سبب خسارتى عظيم براى آنان مى شود. ولى تفسير اول صحيح تر به نظر مى رسد، زيرا منظور اين است در همانجا كه لجاجت است اين اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج كمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افكار خود پافشارى مى كنند و محروم بودنشان از مشورت ضربه ديگرى نيز بر آنان وارد مى سازد، هر چند جمع ميان دو تفسير در يك عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بيش از يك معنا به اعتقاد ما جايز است. مفاسد لجاجت به قدرى زیاد است که گاهى سرچشمه بروز جنگ هاى خونین مى شود همان گونه که در حدیثى از امام امیرمؤمنان آمده است: «إیّاکَ وَمَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ یُثِیرُ الْحُرُوبُ; از خصلت نکوهیده لجاج بپرهیز که آتش جنگ ها را شعله ور مى سازد».(1) لجاجت گاه سبب از هم پاشیدن خانواده ها، به هم خوردن دوستى هاى پرسابقه، ایجاد اختلاف در میان شرکا و به هم خوردن وحدت صفوف مى شود و اگر لجاجت در مدیران جامعه پیدا شود آثار سوء آن بسیار گسترده تر است. به همین دلیل در احادیث فراوانى که از رسول خدا و ائمه هدى(علیهم السلام) به ما رسیده لجاجت سخت نکوهش شده است; از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْخَیْرُ عادَةٌ وَالشَّرُّ لَجاجَةٌ; خوبى سبب مى شود که انسان به کار خیر عادت کند و انجام کارهاى بد ناشى از لجاجت است». در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان مى خوانیم: «اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ; لجاجت بذر بدى هاست».(2) در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اللَّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زیان بارترین اشیا در دنیا و آخرت است».(3) در حدیث دیگرى لجاجت به مرکب چموشى تشبیه شده که انسان بر آن سوار مى شود; امام امیرمؤمنان مى فرماید: «لامَرْکَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ; هیچ مرکبى سرکش تر و چموش تر از مرکب لجاجت نیست».(4) این احادیث را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «إیّاکَ وَاللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَآخِرَها نَدامَةٌ; از لجاجت بپرهیز که آغازش نادانى و سرانجامش پشیمانى است».(5) * نكته: لجاجت و ريشه ها و پيامدهاى آن: لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر يك سخن يا يك كار است و معمولا در امور باطل به كار مى رود; ولى به طور نادر در امورى كه جنبه مثبت دارد نيز اين واژه به كار رفته است، مانند حديث معروف يا برگرفته از حديث معروف «من قَرَعَ وَ لَجَّ وَلَج; كسى كه درى را بكوبد و اصرار ورزد و ايستادگى كند سرانجام در باز مى شود و وارد خواهد شد». قرآن مجید نیز این واژه را در مورد طغیان به کار برده مى فرماید: «(لَلَجُّوا فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ); آنها در طغیانشان لجاجت مىورزند و در این وادى سرگردان مى مانند».(6) از جمله شواهدى که دلالت مى کند لجاجت معمولا بار منفى دارد حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مى فرماید: «سِتَّةٌ لاتَکُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّکَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْکَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ; شش چیز است که در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر دیگران».(7) سرچشمه لجاجت امور زیادى مى تواند باشد; از جمله حب ذات افراطى که سبب پافشارى بر رأى و عقیده خود مى شود و خود بزرگ بینى که سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببیند و بخل و حسادت که او را از پذیرش نظر دیگران باز مى دارد و جهل و نادانى که به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را⬇️
⬆️ببیند و تعصب شدید که سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود که مورد تعصب اوست و دفاع بى دلیل از قوم و قبیله و خانواده و بستگان که سبب مى شود بر اعتقادات آنها پافشارى کند و امورى از این قبیل. یکى دیگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذیرفتن نظرات صحیح است; شجاعتى که متأسفانه در بسیارى از افراد وجود ندارد و همین امر گاه سبب مى شود عمرى در مسیر باطل بمانند و به پرتگاه ها کشیده شوند. تاریخ صحنه هاى زیادى از بدبختى هایى که باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد. قرآن مجید در سوره «ملک» بعد از آنکه آیات روشنى را از خداوند ذکر مى کند به انحراف کافران اشاره کرده مى فرماید: «(بَلْ لَّجُّوا فِى عُتُوّ وَنُفُور); آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى ورزند».(8) در سوره «نوح» درباره خودپرستان زمانش مى خوانیم: آنها به قدرى لجوج بودند که براى نشنیدن کلام نوح انگشت ها را در گوش مى گذاردند و جامه به خود مى پیچیدند تا سخنان بیدارگر نوح را نشنوند. (وَإِنِّى کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً)(9). (10) * پی نوشت: (1). غررالحکم، ح 10657 . (2). همان، ح 10637 . (3). همان، ح 10640 . (4). غررالحکم، ح 10643. (5). بحارالانوار، ج 74، ص 68 . (6). مؤمن، آیه 75. (7). بحارالانوار، ج 69، ص 209. (8). ملک، آیه 21 . (9).نوح، آیه 7.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ سپس به دنبال آنها [= پیامبران پیشین ]موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم. امّا آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین سرانجام مفسدان چگونه بود! (اعراف/۱۰۳) * وَقَالَ مُوسَىٰ يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستاده اى از سوى پروردگار جهانیانم. (اعراف/۱۰۴) * حَقِيقٌ عَلَىٰ أَن لَّا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آورده ام.پس بنى اسرائیل را با من بفرست.» (اعراف۱۰۵) * قَالَ إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (فرعون) گفت: «اگر نشانه اى آورده اى، نشان بده اگر از راستگویانى.» (اعراف/ ۱۰۶) * فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (موسى) عصاى خود را افکند. ناگهان اژدهاى آشکارى شد. (اعراف/۱۰۷) * وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد. سفید و نورانى براى بینندگان بود. (اعراف/۱۰۸) @Nahjolbalaghe2
🔹مقدمه ای در مورد تفسیر آیات فوق🔹 🔴خاطره درگیرى هاى موسى و فرعون به دنبال سرگذشت جمعى از انبیاى بزرگ که در آیات قبل به طور فشرده بیان شد، در این آیات، و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مى آید، داستان موسى بن عمران(علیه السلام) و سرگذشت درگیرى هاى او با فرعون و فرعونیان، و سرانجام کار آنها بیان شده است. و این که: مى بینیم این سرگذشت مشروح تر از سرگذشت انبیاى دیگر در این سوره بیان شده، ممکن است به خاطر این باشد که: اوّلاً ـ یهود و پیروان موسى بن عمران در محیط نزول قرآن زیاد بوده اند و توجیه آنها به سوى اسلام به مراتب لازم تر بود.(۱) ثانیاً ـ قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شباهت بیشترى به قیام موسى بن عمران(علیه السلام)داشت. در هر حال، علاوه بر این سوره، در سوره هاى دیگرى مانند: بقره، طه، شعرا، نمل، قصص و سوره هاى دیگر به قسمت هاى مختلف این سرگذشت عبرت انگیز اشاره شده است. و اگر آیات هر سوره را جداگانه مورد بررسى قرار دهیم و سپس کنار هم بچینیم، خواهیم دید که بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند، جنبه تکرار ندارد، بلکه در هر سوره، به تناسب بحثى که در آن سوره مطرح بوده، به عنوان شاهد به قسمتى از این سرگذشت پرماجرا اشاره شده است. ضمناً چون کشور مصر وسیع تر و مردم مصر داراى تمدن پیشرفته ترى از قوم نوح و هود و شعیب و مانند آنها بودند، و مقاومت دستگاه فراعنه به همین نسبت بیشتر بود، قیام موسى بن عمران(علیه السلام) از اهمیت بیشترى برخوردار گردیده و نکات عبرت انگیز فراوان ترى در بر دارد. لذا به تناسب هاى مختلف روى فرازهاى گوناگون زندگى موسى و بنى اسرائیل تکیه شده است: به طور کلّى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران(علیه السلام) را در پنج دوره مى توان خلاصه کرد: ۱ ـ دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت تا هنگام پرورش او در دامان فرعون. ۲ ـ دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین مدین در محضر شعیب(علیه السلام) پیامبر. ۳ ـ دوران بعثت او و سپس درگیرى هاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت. ۴ ـ دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان و حوادثى که بر آنها در راه و به هنگام ورود در بیت المقدس گذشت. ۵ ـ دوران درگیرى هاى موسى با بنى اسرائیل! باید توجه داشت در قرآن مجید در هر سوره از سوره هائى که اشاره شد، به یک یا چند قسمت از این دوران هاى پنجگانه اشاره شده است. از جمله در آیات مورد بحث، و آیات دیگر از همین سوره، که خواهد آمد، تنها اشاره به دوران هاى بعد از بعثت موسى بن عمران و رسالت او شده است. به همین دلیل، ما بحث هاى مربوط به دوران هاى قبل را به تفسیر آیات مربوط به همان قسمت در سوره هاى دیگر مخصوصاً سوره قصص واگذار مى کنیم. با این مقدمه به سراغ تفسیر آیات مى رویم:⬇️
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه بقره آیات (۱۰۳ تا ۱۰۸)🔹 در نخستین آیه مورد بحث مى فرماید: بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ). باید توجه داشت فرعون ، اسم عام است و به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مى شد، همان طور که به سلاطین روم، قیصر و به سلاطین ایران کسرى مى گفتند. کلمه مَلاَ ـ همان طور که سابقاً هم اشاره کردیم ـ به افراد سرشناس و اشراف پر زرق و برق ـ که چشم ها را پر مى کنند و در صحنه هاى مهم جامعه حضور دارند ـ گفته مى شود. و این که مى بینیم موسى(علیه السلام) در درجه اول به سوى فرعون و ملأ او مبعوث مى گردد ـ علاوه بر این که یکى از برنامه هاى موسى(علیه السلام) نجات بنى اسرائیل از چنگال استعمار فرعونیان و استخلاص آنها از سرزمین مصر بود، و این بدون گفتگو با فرعون امکان پذیر نبود ـ ; به خاطر آن است که: طبق مثل معروف همیشه آب را باید از سرچشمه صاف کرد ، مفاسد اجتماعى و انحراف هاى محیط تنها با اصلاحات فردى و موضعى چاره نخواهد شد بلکه باید سردمداران جامعه و آنها که نبض سیاست، اقتصاد و فرهنگ را در دست دارند در درجه اول اصلاح گردند، تا زمینه براى اصلاح بقیه فراهم گردد، و این درسى است که قرآن به همه مسلمانان براى اصلاح جوامع اسلامى مى دهد. پس از آن مى فرماید: آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند (فَظَلَمُوا بِها). مى دانیم حقیقت ظلم به معنى وسیع کلمه، آن است که چیزى را در غیر محل آن به کار برند، و شک نیست که آیات الهى ایجاب مى کند همگان در برابر آن تسلیم شوند و با پذیرا شدن آنها، خود و جامعه خویش را اصلاح نمایند. ولى فرعون و اطرافیانش با انکار این آیات به این آیات ظلم و ستم کردند. در پایان اضافه مى کند: بنگر سرانجام کار مفسدان چگونه بود ؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ). این جمله در حقیقت یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش او است که شرح آن بعداً خواهد آمد. 🔹آیه گذشته در حقیقت اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى(علیه السلام) و درگیرى هاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع به طور مشروح تر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مى فرماید: موسى گفت: اى فرعون من فرستاده پروردگار جهانیانم (وَ قالَ مُوسى یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ). و این نخستین برخورد موسى(علیه السلام) با فرعون و چهره اى از درگیرى حق و باطل است. جالب این که: گویا فرعون، اولین بار بود که با خطاب اى فرعون! روبرو مى شد، خطابى که در عین رعایت ادب، از هر گونه تملّق، چاپلوسى و اظهار عبودیت تهى بود; چرا که دیگران معمولاً او را به عنوان سرورا! مالکا! پروردگار! و امثال آن، خطاب مى کردند. و این تعبیر موسى(علیه السلام) براى فرعون به منزله زنگ خطرى محسوب مى شد! به علاوه این جمله که موسى مى گوید: من فرستاده پروردگار جهانیان هستم ، در حقیقت یک نوع اعلان جنگ به تمام تشکیلات فرعون است; زیرا این تعبیر اثبات مى کند که: فرعون و مدعیان دیگرى همانند او همه دروغ مى گویند، و تنها پروردگار جهانیان خدا است. 🔹در آیه بعد مى خوانیم که موسى(علیه السلام) به دنبال دعوى رسالت پروردگار، مى گوید: اکنون که من فرستاده او هستم، سزاوار است که درباره خداوند جز حق نگویم; زیرا فرستاده خداوندى که از همه عیوب، پاک و منزه است، ممکن نیست دروغگو باشد (حَقیقٌ عَلى أَنْ لاأَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ). آنگاه براى تثبیت دعوى نبوت خویش، اضافه مى کند: چنان نیست که این ادعا را بدون دلیل گفته باشم، من از پروردگار شما، دلیل روشن و آشکارى با خود دارم (قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَة مِنْ رَبِّکُمْ). اکنون که چنین است: بنى اسرائیل را با من بفرست (فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنی إِسْرائیلَ). و این در حقیقت قسمتى از رسالت موسى بن عمران(علیه السلام) بود که بنى اسرائیل را از چنگال استعمار فرعونیان رهائى بخشد و زنجیر اسارت و بردگى را از دست و پاى آنها بردارد; زیرا بنى اسرائیل در آن زمان، به صورت بردگانى ذلیل در دست قبطیان (مردم مصر) گرفتار بودند، و از وجود آنها براى انجام کارهاى پست و سخت و سنگین استفاده مى شد. از آیات آینده و همچنین آیات دیگر قرآن، به خوبى استفاده مى شود که موسى(علیه السلام) مأمور دعوت فرعون و دیگر مردمان سرزمین مصر به سوى آئین خویش نیز بود، یعنى رسالت او منحصر به بنى اسرائیل نبود. 🔹فرعون با شنیدن این جمله که: من دلیل روشنى با خود دارم، بلافاصله گفت: اگر راست مى گوئى و نشانه اى از طرف خداوند با خوددارى آن را بیاور (قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَة فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ)....« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا