قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ✅همه میهمان اویند! در آخرین آیه اى که گذشت، اشاره اى به وس
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹
↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى بردن به این حقیقت کافى است که، اسلام پایه هر گونه بهره گیرى مادى و معنوى انسان را سعى و کوشش و تلاش مى شمرد، تا آنجا که در جمله شعارگونه قرآنى لَیْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى بهره انسان را منحصراً در کوشش و کارش قرار مى دهد.
پیشوایان اسلامى، براى این که سرمشقى به دیگران بدهند در بسیارى از مواقع کار مى کردند، کارهائى سخت و توان فرسا.
پیامبران پیشین نیز، از این قانون مستثنى نبودند، از چوپانى گرفته، تا خیاطى، زره بافى و کشاورزى، اگر مفهوم تضمین روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسیدن روزى باشد، نباید پیامبران و امامان، که از همه آشناتر به مفاهیم دینى هستند، این همه براى روزى تلاش کنند.
بنابراین، روزىِ هر کس مقدّر و ثابت است، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش مى باشد، و هر گاه این شرط حاصل نشود، مشروط نیز از میان خواهد رفت.
این درست به آن مى ماند که مى گوئیم: هر کس، اجلى دارد و مقدار معینى از عمر مسلماً، مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى و یا تغذیه از مواد زیان بخش بزند، تا اجل معینى زنده مى ماند، بلکه مفهومش این است: این بدن، استعداد بقاء تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط به این که اصول بهداشت را رعایت کند، و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه را که سبب مرگ زودرس مى شود، از خود دور کند.
نکته مهم این است که: آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى، در واقع ترمزى است روى افکار مردم حریص و دنیاپرست، که براى تأمین زندگى به هر در مى زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب مى شوند، به گمان این که اگر چنین نکنند زندگیشان تأمین نمى شود.
آیات قرآن و احادیث اسلامى، به این گونه افراد هشدار مى دهد: بیهوده دست و پا نکنند، و از طریق نامعقول و نامشروع براى تهیه روزى تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند، و تلاش و کوشش کنند، مطمئن باشند خداوند از این راه، همه نیازمندى هاى آنها را تأمین مى کند.
خدائى که، آنها را در ظلمتکده رحم فراموش نکرد.
خدائى که، به هنگام طفولیت، که توانائى بر تغذیه از مواد غذائى این جهان را نداشتند، روزیشان را قبل از تولد به پستان مادر مهربان حواله کرد.
خدائى که، به هنگام پایان دوران شیرخوارگى، در آن حال که ناتوان بودند، روزیشان را به دست پدرى پر مهر داد، که صبح تا شام جان بکند، و خوشحال باشد که براى تهیه غذاى فرزندانش زحمت مى کشد.
آرى، این خدا چگونه ممکن است به هنگامى که انسان بزرگ مى شود، توانائى و قدرت به هر گونه کار و فعالیت پیدا مى کند او را فراموش نماید؟!
آیا عقل و ایمان اجازه مى دهد انسان در چنین حالى، به گمان این که ممکن است روزیش فراهم نشود، در وادى گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران گام بگذارد، و حریصانه به غصب حق مستضعفان پردازد؟!
البته، نمى توان انکار کرد که بعضى از روزى هاست، چه انسان به دنبال آن برود، یا نرود، به سراغ او مى آیند.
آیا مى توان انکار کرد که، نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما مى تابد؟!
و یا باران و هوا بدون کوشش و فعالیت به سراغ ما مى شتابند؟!
آیا مى توان انکار کرد که عقل و هوش، و استعدادى که از روز نخست در وجود ما ذخیره شده، به تلاش ما نبوده است!؟
ولى، این گونه مواهبِ به اصطلاح باد آورده، و یا به تعبیر صحیح تر مواهبى که بدون تلاش، به لطف خدا، به ما رسیده، اگر با تلاش و کوشش خود از آن به طور صحیحى نگهدارى نکنیم، آنها نیز از دست ما خواهد رفت، و یا بى اثر مى ماند.
حدیث معروفى که از على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: وَ اعْلَمْ یا بُنَیَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُک: بدان فرزندم، روزى دو گونه است، یک نوع آن، همان روزى هائى است که تو باید به جستجویش برخیزى، و گونه دیگرش، روزى هائى است که آن در جستجوى تو است و به سراغ تو مى آید نیز اشاره به همین حقیقت است.
این را نیز نمى توان انکار کرد که، در پاره اى از موارد انسان به دنبال چیزى نمى رود، ولى بر اثر یک سلسله تصادف ها، موهبتى نصیب او مى شود، این حوادث گر چه در نظر ما تصادف است، اما در واقع و از نظر سازمان آفرینش حسابى در آن مى باشد.
بدون شک، حساب این گونه روزى ها از روزى هائى که در پرتو تلاش و کوشش به دست مى آیند جدا است، و حدیث بالا ممکن است اشاره به اینها نیز باشد.
ولى به هر حال، نکته اساسى این است که: تمام تعلیمات اسلامى به ما مى گوید: براى تأمین زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى، باید تلاش بیشتر کرد، و فرار از کار، به گمان مقسوم بودن روزى، غلط است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى
↩️۴ ـ متاع حسن!
در آیات مورد بحث، تنها اشاره به مسأله رزق و روزى شده، در حالى که در چند آیه قبل، آنجا که سخن از بندگان توبه کار و باایمان مى گوید، اشاره به متاع حسن (بهره بردارى و تمتع شایسته) شده است.
مقابله این دو با یکدیگر، این مطلب را به ما مى فهماند که براى همه جنبندگان: انسان ها، حشرات، درندگان، نیکان و بدان، همگى بهره اى از روزى است، ولى متاع حسن و مواهب شایسته و ارزنده تنها مخصوص انسان هاى با ایمانى است که، خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگى شستشو داده اند، و نعمتهاى خدا را در مسیر اطاعت فرمانش به کار مى گیرند، نه در طریق هوا و هوس هاى سرکش!.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۲)🔹 🌱نقش محبّت در زندگى: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۳)🔹
🔄از دَرهم شدن جوابها بپرهيزيد:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به نكته مهمى در مسائل مربوط به پرسشها وجوابها اشاره كرده، مىفرمايد: «هنگامى كه جوابها زياد (و دَرهم) شوند حق مخفى مىگردد»؛ (إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ).
بسيار ديدهايم كه سؤالى در مجلسى مطرح مىشود و هركس هرچيزى كه به ذهنش آمد به عنوان جواب ذكر مىكند و حتى احتمالات ضعيف و پاسخهاى بى پايه نيز عنوان مىشود، در چنين مجلس و چنان شرايطى روشن است كه حق براى بسيارى مخفى مىماند، زيرا جدا كردن پاسخ حقيقى از آن همه احتمالات گوناگون كار آسانى نيست. اين سخن درسى براى محققان هم هست كه اصرار نداشته باشند مثلاً در تفسير يك آيه يا يك حديث يا پاسخ يك شبهه، احتمالات زياد و جوابهاى متعددى ذكر كنند. چه بهتر كه فشردهتر و سنجيدهتر سخن گويند. به خصوص اين كه بسيار ديدهايم هنگامى كه جوابهاى يك مسئله متعدد مىشود و يكى از آنها آسيبپذير است، مخالفان، همان يكى را مورد نقد قرار داده و بعد مى گويند: مشت، نمونه خروار است و پاسخهاى متين را نيز از اين طريق زير سؤال مىبرند.
ابن ابىالحديد در شرح اين گفتار حكيمانه مىگويد: اين مانند آن است كه انسانى در بعضى از مسائل نظرى اشكالى ذكر كند آن هم در حضور جماعتى از اهل نظر، سپس آنها در گفتن پاسخ بر يكديگر پيشى گيرند و هركدام بخواهند بر ديگرى غلبه كنند و هركس هرچه به نظرش آمد ذكر كند. شك نيست كه در اين صورت حق مخفى مىشود و اين سخن درواقع به بحث كنندگان درباره مسائل مختلف توصيه مىكند كه انصاف را در بحث خود با دوستان رعايت كنند و قصد مراء و قهر و غلبه بر ديگرى نداشته باشند. (كه در چنين شرايطى حق مخفى مىگردد).(1)
علامه مجلسى در شرح اين گفتار مىگويد: شايد در اين دستور حكيمانه توصيهاى به سؤال كنندگان نيز باشد كه يك مسئله را از افراد زيادى پرسش نكنند، زيرا جوابهاى متعدد سبب مىشود آنها در تشخيص حق، گرفتار شك و ترديد شوند.(2) البته تمام اين تفسيرها قابل جمع است. درواقع ازدحام در جواب، شاخهاى از شاخههاى افراطگرى است كه در همه چيز مذموم است.
*
نكته:
آداب پاسخگفتن:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از آداب مهم پاسخگويى اشاره فرموده ودر كلمات ديگرى به آداب ديگرى پرداخته است؛ از جمله پاسخگويى سريع را مذموم شمرده مىفرمايد: «مَنْ أسْرَعَ فِي الْجَوابِ لَمْ يُدْرِکِ الصَّوابَ؛ كسى كه در پاسخگويى شتاب كند به پاسخ صحيح نخواهد رسيد».(3)
نيز از حدّت و شدّت برحذر داشته مىفرمايد: «دَعِ الْحِدَّةَ وَتَفَكَّرْ فِي الْحُجَّةِ وَتَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ تَأْمَنُ الزَّلَلَ؛ تندى را رها كن و در دليل بينديش و از ياوه گفتن برحذر باش تا از لغزشها در امان باشى».(4)
نيز به بعضى از سؤالات بىجا اشاره كرده مىفرمايد: «رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ؛ چه بسا سخنى كه جوابش سكوت است».(5)
همچنين توصيه مىكند كه هنگام عاجز ماندن از جواب نبايد سكوت را فراموش كرد، مىفرمايد: «إذا غُلبتَ عَلَى الْكَلامِ فَإيّاکَ أنْ تَغْلِبَ عَلَى السُّكُوتِ؛ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت كردن مغلوب گردى».(6)
امام صادق عليه السلام نيز توصيه مىكند كه انسان نبايد هر سؤالى را كه از او كردند پاسخ گويد كه اين كار عاقلان نيست، مىفرمايد: «إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ».(7)
آخرين نكته اين كه در حكمت 85 از نهجالبلاغه اين گفتار حكيمانه نيز گذشت: «مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لا أدْرى أُصيبَتْ مَقاتِلُهُ؛ كسى كه جمله نمىدانم را ترك كند (گاه) خود را به كشتن داده است».(8)
*
پی نوشت:
(1) . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، 76.
(2) . بحارالانوار، ج 1، ص 223.
(3) . غررالحکم، ح 4216.
(4) . غررالحکم، ح 591.
(5) . همان، ح 4228.
(6) . همان، ح 4226.
(7) . بحارالانوار، ج 2، ص 117، ح 15.
(8) . سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه در غررالحکم با تفاوت مختصرى آمده و زمخشرى نیز آن را در ربیع الابرار بدون تفاوت ذکر کرده و طرطوشى در سراج الملوک آن را با تفاوت زیادى آورده که احتمال دارد کلام حکیمانه دیگرى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۳۵ الی ۲۳۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۳۸_و۲۳۹_و_۲۴۰.mp3
8.56M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۳۸ الی ۲۴۰)
@Nahjolbalaghe2
⭐️🍃 حدیثی که باید آن را با طلا نوشت!
اَلْإِمَامُ اَلصَّادِقُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ کِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام: یَجِبُ اَنْ یُکْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ.
🌻💐 امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند : نَفَس کسى که بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود ، تسبیح است و اندوهش براى ما ، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست ، سپس امام صادق علیه السلام افزودند : این حدیث را باید با طلا نوشت!
📚امالى شیخ مفید، ص 338
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
14-GONAHANE KABIRE- VOROOD BE KARBALA 01(www.rasekhoon.net).mp3
14.46M
🔴 گناهان کبیره1
از زبان شهید کافی ره
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ
او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران]آفرید. وعرش (قدرت) او، بر آب قرار داشت. (و جهان در آغاز توده مذابى بود، او آن را آفرید) تا شما را بیازماید که کدام یک عملتان بهتر است. و اگر (به آنها) بگویى: «شما بعد از مرگ، برانگیخته مى شوید.»، به یقین کافران مى گویند: «این سحرى آشکار است!»
(هود/۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۷)🔹
✅هدف آفرینش
در این آیه، از سه نکته اساسى بحث شده است:
نخست، از آفرینش جهان هستى و مخصوصاً آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است، مى فرماید: او کسى است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید (وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّام).
نیاز به توضیح ندارد که، منظور از روز در اینجا روز معمولى بیست و چهار ساعته نیست; زیرا آن زمان که آسمان و زمین وجود نداشت، نه کره زمین بود و نه حرکت بیست و چهار ساعته اش به دور خود، بلکه منظور از آن ـ چنان که سابقاً هم گفته ایم ـ دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانى، حتى به مقدار ملیاردها سال، و چون در ذیل آیه ۵۴ سوره اعراف شرح کافى و جامع در این زمینه داده ایم، نیازى به تکرار نیست.
و نیز، همان جا یادآور شدیم که، آفرینش جهان در شش دوران متوالى و پى در پى، با این که خدا قدرت داشت تمام عالم را در یک لحظه بیافریند، به خاطر آن است که این آفرینش تدریجى، که هر زمان چهره تازه، رنگ نو و شکل بدیعى پیدا مى کند، بهتر و بیشتر، قدرت و عظمت خدا را معرفى مى نماید.
او مى خواست، قدرت خویش را در هزاران چهره بنماید، نه تنها در یک چهره، در هزاران لباس حکمتش را نشان دهد، نه تنها در یک لباس، تا شناخت ذات پاکش و همچنین شناخت قدرت و حکمتش آسان تر و روشن تر باشد، و دلائلى به تعداد ایام، سال ها و قرون و اعصارى که بر عالم گذشته است، براى معرفتش در اختیار ما باشد.
آنگاه اضافه مى کند: و عرش (حکومت) او بر آب قرار داشت (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ).
براى فهم تفسیر این جمله، باید به مفهوم دو کلمه عَرْش و ماء آشنا شویم:
عَرش در اصل به معنى سقف یا شیئى سقف دار است، و به تخت هاى بلند ـ همانند تخت هاى سلاطین گذشته ـ نیز عرش گفته مى شود، و همچنین داربست هائى که درخت هاى مو و مانند آن را روى آن قرار مى دهند.
اما این کلمه بعداً به معنى قدرت نیز، به کار رفته است، همان گونه که واژه تخت در فارسى نیز به همین معنى استعمال مى شود:
در عربى گفته مى شود: فُلانٌ إِسْتَوى عَلى عَرْشِهِ ـ أَوْ ـ ثُلَّ عَرْشُهُ: فلان کس بر تخت نشست یا تختش فرو ریخت کنایه از این که به قدرت رسید و یا قدرتش نابود شد، در فارسى نیز مى گوئیم: فلان کس را بر تخت نشاندند، و یا از تخت به پائین کشیدند.
این نکته را نیز باید توجه داشت، که گاهى کلمه عرش به معنى مجموعه جهان هستى است، زیرا تخت قدرت خداوند، همه این جهان را فرا مى گیرد.
و اما کلمه ماء معنى معمولى آن آب است، اما گاهى به هر شىء مایع ماء گفته مى شود، مانند فلزات مایع و امثال آن.
با آنچه در تفسیر این دو کلمه گفتیم، چنین استفاده مى شود که: در آغاز، آفرینش جهان هستى به صورت مواد مذابى بود (یا گازهاى فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت).
سپس، در این توده آب گونه حرکات شدید، و انفجارات عظیمى رخ داد، و قسمت هائى از سطح آن پى در پى به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگى به انفصال و جدائى گرائید، و کواکب و سیارات و منظومه ها، یکى بعد از دیگرى تشکیل یافتند.
بنابراین، جهان هستى و پایه تخت قدرت خدا، نخست بر این ماده عظیم آب گونه قرار داشت.
این همان چیزى است که در آیه ۳٠ سوره انبیاء نیز به آن اشاره شده است: أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْء حَىٍّ:
آیا آنها که خدا را انکار مى کنند با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند، که آسمان ها و زمین، در آغاز به هم پیوسته بود، سپس ما آنها را از هم گشودیم و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم .
در نخستین خطبه نهج البلاغه نیز اشارات روشنى به همین معنى شده است.
دومین نکته اى که آیه فوق به آن اشاره مى کند، هدف آفرینش جهان هستى است، همان هدفى که قسمت عمده اش به گل سرسبد این جهان یعنى انسان باز مى گردد، انسانى که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید، و هر لحظه به خدا نزدیک تر شود، مى فرماید: این آفرینش با عظمت را به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید، تا کدامین بهتر عمل مى کنید (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً).
لِیَبْلُوَکُم از ماده بلاء و ابتلاء به معنى آزمایش است، همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، آزمایش هاى الهى براى کشف حال و پى بردن به وضع درونى و روحى و فکرى افراد نیست، بلکه به معنى پرورش دادن و تربیت نمودن است.
جالب این که، این آیه ارزش هر انسانى را به حُسن عمل او مربوط مى داند، نه به کثرت و فزونى عمل او، و این نشان مى دهد که اسلام در همه جا روى کیفیت عمل تکیه مى کند، نه روى کثرت و کمیت عمل.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۷)🔹 ✅هدف آفرینش در این آیه، از سه نکته اساسى بحث شده است: نخست
↩️در حدیثى در همین زمینه، از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلاً وَ لکِنْ أَصْوَبُکُمْ عَمَلاً، وَ إِنَّمَا الإِصابَةُ خَشْیَةُ اللّهِ، وَ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ، ثُمَّ قالَ الإِبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَ الْعَمَلُ الْخالِصُ، الَّذِی لاتُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ:
خداوند کثرت عمل را نمى خواهد بلکه درستى عمل را مى خواهد، و درستى عمل به آن است که با خدا ترسى و نیت پاک توأم باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى به ریا و نیات نادرست، مشکل تر از خود عمل است، و عمل خالص، عملى است که نخواهى هیچ کس جز خدا ترا به خاطر آن ستایش کند .
سومین نکته اساسى که در این آیه به آن اشاره شده، مسأله معاد است که پیوند ناگسستنى با مسأله آفرینش جهان و بیان هدف خلقت دارد; زیرا آفرینش جهان هدفش تکامل انسان ها است، و تکامل انسان ها به خاطر آماده شدن براى زندگى در یک جهان وسیع تر و متکامل تر است، لذا مى گوید:
اگر به آنها بگوئى شما بعد از مرگ برانگیخته مى شوید، کافران از روى تعجب مى گویند: این باور کردنى نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد، بلکه این یک سحر آشکار است (وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ).
کلمه هذا اشاره به گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره معاد است، یعنى این ادعائى که تو درباره معاد دارى، سحر آشکارى مى باشد، بنابراین، کلمه سحر در اینجا به معنى سخن عارى از حقیقت و گفتار بى اساس و به تعبیر ساده، حقّه و کلک است; زیرا ساحران غالباً با کار خود چیزهائى را به ناظران نشان مى دهند، که واقعیت و حقیقتى در آن نیست، بنابراین کلمه سحر مى تواند به معنى هر چیز عارى از حقیقت به کار رود.
اما این که، بعضى گفته اند: هذا اشاره به قرآن مجید است; زیرا قرآن نفوذ و جاذبه سحرانگیزى در شنوندگان داشت، صحیح به نظر نمى رسد; چرا که در آیه، سخن از معاد است نه از قرآن، هر چند جاذبه فوق العاده قرآن جاى انکار نیست.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۸)🔹 🔴ماجراى صفين در چند جمله: همان گونه که از عنوان نامه پيداست هدف اما
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹
⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى:
مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» است. در اينکه او جزء صحابه پيامبر بوده يا تابعين و کسانى که پس از پيامبر آمده اند گفتوگوست. در مجموع، وى فرد شناخته شده اى در کتب رجال نيست; ولى از اينکه مقام والايى در عصر اميرمؤمنان على(عليه السلام) داشته معلوم مى شود مسلمان با شخصيتى بوده است.
«حلوان»; (بر وزن سبحان) يکى از مناطق غربى ايران و نزديک به مرزهاى عراق بوده است و تعبير به «صاحب جند» (فرمانده لشکر) با توجّه به اينکه امام(عليه السلام) در نامه اش درباره والى سخن مى گويد نشان مى دهد که تنها مسئوليت فرماندهى منهاى فرماندارى را نداشته بلکه هم والى آن منطقه بوده و هم فرمانده لشکر.
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه چهار سفارش مهم به «اسود» مى کند، نخست به سراغ مهم ترين چيزى مى رود که مانع سعادت انسان هاست; يعنى هواى نفس و «اسود» را از آن برحذر مى دارد و مى فرمايد: «اما پس (از حمد و ثناى الهى) زمامدار، هرگاه دنبال هوا و هوس هاى گوناگون خويش باشد در بسيارى از موارد او را از عدالت باز مى دارد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ).
تعبير به «اخْتَلَفَ هَوَاهُ» ممکن است اشاره به هوا و هوس هاى گوناگون باشد; مانند علاقه به مال و ثروت، جاه و مقام، شهوت جنسى و صفاتى همچون انتقام جويى و حسد که هر يک مى تواند مانعى بر سر راه اجراى عدل گردد در حالى که اگر انسان به دنبال فرمان خدا باشد تنها يک هدف بيشتر نخواهد داشت و آن رضاى خداست.
اين احتمال نيز وجود دارد که اختلاف به معناى پى در پى قرار گرفتن باشد; مانند تعبير به (اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهار) در قرآن مجيد، به اين ترتيب که انسان، امروز به اقتضاى سن يا شرايط محيط، دنبال شهوت باشد و فردا در شرايطى قرار گيرد که به دنبال مال و ثروت و يا مقام و منصب برود و تمام اينها موانعى است بر سر راه اجراى عدالت.
در دومين دستور مى فرمايد: «بنابراين بايد امور مردم از نظر حقوق آنها نزد تو يکسان باشد (همه را به يک چشم بنگرى و يکسان درباره آنها حکم کنى) چرا که هيچ گاه جور و ستم (هر چند منافع فراوان مادى در بر داشته باشد) جايگزين عدالت نخواهد شد»; (فَلْيَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ).
يعنى نه تنها مردم را با يک چشم نگاه کن، بلکه خود را با ديگران نيز يکسان بشمار و اين دستورى است که در روايات متعدد به آن اشاره و بر آن تأکيد شده است. در حديث معروفى مى خوانيم که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عازم يکى از غزوات بود. مرد عربى از راه رسيد و رکاب مرکب را گرفت و حضرت را متوقف ساخت و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِي عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; اى رسول خدا عملى به من ياد ده که به وسيله آن وارد بهشت شوم (و اين در خواست مهم و بزرگى بود)» پيامبر اکرم فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ; آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند همان را درباره آنها انجام ده و آنچه را دوست ندارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده» اين سخن را گفت سپس فرمود: «خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; دست از مرکب بردار و آن را به حال خود واگذار (اشاره به اينکه تمام درخواست تو در اين جمله است و بس)».
سپس در چهارمين اندرز مى فرمايد: «نفس خويش را در راه انجام آنچه خدا بر تو واجب کرده است به اميد ثوابش و ترس از کيفرش تسليم و خاضع کن»; (وَابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِيمَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْکَ، رَاجِياً ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ).
اشاره به اينکه اگر مى خواهى از پاداش هاى الهى در دنيا و آخرت بهره مند شوى و از کيفرهايش در دو سرا در امان باشى، در انجام واجباتى که بر تو به عنوان يک والى است کاملا کوشا باش و غرور مقام، تو را از تسليم و تواضع باز ندارد.
آن گاه در بخش دوم اين نامه او را به چهار امر ديگر توصيه مى کند و از باب مقدّمه مى فرمايد: «بدان که دنيا سراى آزمايش است»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّة).
اين حقيقت در آيات متعددى از قرآن و روايات بسيارى با ذکر مثال هاى مختلف بيان شده است تا کسى اشتباه نکند که اين دنيا هدف نهايى و سراى عيش و عشرت است و همگان بدانند مزرعه اى است براى کشت آخرت و گذرگاهى براى رفتن به سوى آن و ميدان تمرينى براى مسابقاتى که در پيش روى است و بازار تجارتى است براى اندوختن جهت سراى آخرت که اعمال خود و رفتار خود را بر اساس آن تنظيم و اصلاح کند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹 ⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» ا
↩️سپس در اوّلين نصيحت، به او هشدار مى دهد که «هر کس ساعتى در اين دنيا بيکار بماند (و عمل نيکى براى آخرت انجام ندهد) اين ساعتِ فراغت و بيکارى موجب حسرت (و ندامت) او در قيامت خواهد شد»; (لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلاَّ کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
بر اين پايه انسان مى فهمد ساعات و دقايق در دنيا چه اندازه قابل بهره گيرى بود. اگر خدا را ياد مى کرد، استغفارى بر زبانش جارى مى شد، کمکى به دردمندى مى نمود آثار عظيمش را در آن روز مى ديد. به همين دليل يکى از نام هاى روز قيامت «يوم الحسرة» است و قرآن مجيد در آيات مختلف به اين معنا اشاره کرده است از جمله در آيه 39 سوره مريم مى فرمايد: «(وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الاَْمْرُ وَهُمْ في غَفْلَة وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); آنان را از روى حسرت (روز رستاخيز که براى همه مايه تأسف است) بترسان در آن هنگام که همه چيز پايان مى يابد و آنها در غفلت اند و ايمان نمى آوردند».
در روايتى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: «إنَّ اللهَ يُبْغِضُ الصَّحِيحَ الْفارِغَ لا في شُغْلِ الدُّنْيا وَلا في شُغْلِ الاْخِرَةِ; خداوند انسان سالمى که نه کارى براى دنيا و نه عملى براى آخرت انجام مى دهد را مبغوض مى دارد».
سپس در دومين موعظه مى فرمايد: «و بدان هيچ چيز تو را هرگز از حق بى نياز نمى سازد»; (وَأَنَّهُ لَنْ يُغْنِيَکَ عَنِ الْحَقِّ شَيْءٌ أَبَداً).
اشاره به اينکه همه کارهايت بايد بر محور حق بگردد که پيروزى در دنيا و نجات در آخرت در پرتوى طرفدارى از حق حاصل مى شود. حتى اگر حق به زيان انسان باشد، نفع نهايى او در آن است که از آن حق پيروى کند; باطل، سرابى بيش نيست و يا همچون حبابى است بر روى آب و کف هايى که جوش و خروشى دارند و سپس نابود مى شوند.
سپس در بيان سومين و چهارمين اندرز، انگشت روى دو مصداق از مصاديق حق گذارده و او را به حفظ آنها توصيه کرده، مى فرمايد: «از جمله حقوق (واجب) اين است که خويشتن را (در برابر هواى نفس و انحراف از فرمان خدا) حفظ کنى و براى رسيدن به پاداش الهى با تمام توان در خدمت به رعيت بکوشى»; (وَمِنَ الْحَقِّ عَلَيْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ، وَالاِحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِجُهْدِکَ).
سپس به ذکر دليلى براى اين موضوع پرداخته مى فرمايد: «آنچه در اين راه از منافع (معنوى) عايد تو مى شود از مشکلات و ناراحتى هايى که دامنگير تو مى گردد (به مراتب) بيشتر است. والسلام»; (فَإِنَّ الَّذِي يَصِلُ إِلَيْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِي يَصِلُ بِکَ، وَالسَّلاَمُ).
مفسّران نهج البلاغه در تفسير جمله اخير دو نظر متفاوت داده اند: يکى همان گونه که در بالا گفته شد منظور امام اين است: زحماتى را که در راه خدمت به مردم منطقه ات متحمل مى شوى، در مقابل پاداش هاى پروردگار بسيار ناچيز است.
دوم اينکه آنچه از پاداش هاى الهى (در دنيا و آخرت) به تو مى رسد از خدماتى که به مردم مى کنى برتر و بالاتر است.
ولى با توجّه به جمله «يَصِلُ بِکَ; به تو مى رسد» که اشاره به حوادث و مشکلاتى است که دامنگير انسان مى شود، تفسير اوّل صحيح تر به نظر مى رسد.
در هر حال، امام اين نامه را با اجراى عدل و خدمت به مردم آغاز کرده و با خدمت به مردم پايان مى دهد و اين دليل روشنى است بر اينکه حکومت هاى اسلامى بايد صد در صد مردمى باشند و منافع توده هاى رعيت را بعد از جلب رضاى الهى از هر چيز برتر بشمرند.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔴❗️دنیای مردگان
💎✨[الکافی] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا کَافِرٍ إِلَّا وَ هُوَ یَأْتِی أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِذَا رَأَی أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ حَمِدَ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ إِذَا رَأَی الْکَافِرُ أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ کَانَتْ عَلَیْهِ حَسْرَةً.
🌺🌿امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ مومن و کافری (که از دنیا رفته) نیست مگر این که هنگام ظهر به دیدار خانواده خود میآید، و اگر دید که خانواده اش به انجام کارهای نیک، اشتغال دارند، سپاس و حمد خدای را بر این نعمت، به جای میآورد، و وقتی کافر ببیند که افراد خانواده اش به انجام کارهای نیک اشتغال دارند، برای او موجب حسرت و ندامت خواهد شد.
📖کافی ،ج۳،ص ۱۱۸
📖بحارالانوار، ج۶،ص۲۵۷،ح۹۰
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️⚫️⚫️
🥀🥀شعر زیبای صابر خراسانی برای ایام #فاطمیه " حضرت زهرا (س) "
#ایام_شهادت_حضرت_زهرا_س_تسلیت_باد
#التماس_دعا
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه ✉️نامه(۵۷) 🔷بر نفس خود مسلط باش @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_نامه_۵۸.mp3
8.54M
📝شرح صوتی نامه های نهج البلاغه
✉️نامه(۵۸)
🔴ماجرای صفین در چند جمله
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَىٰ أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ ۗ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تأخیر اندازیم، (از روى استهزا) مى گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به
سراغشان آید،از آنها بازگردانده نخواهد شد. و آنچه را مسخره مى کردند، دامانشان را مى گیرد.
(هود/۸)
*
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ
و اگر از جانب خویش، رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را
از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.
(هود/۹)
***
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ
و اگر بعد از ناراحتى و زیانى که به او رسیده، نعمتهایى به او بچشانیم، به یقین مى گوید: «بدى ها از من برطرف
شده، (و دیگر باز نخواهد گشت).» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود.
(هود/۱۰)
*
إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ
مگر آنها که (در سایه ایمان راستین،) صبر واستقامت ورزیدند و کارهاى
شایسته انجام دادند. که براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است.
(هود/۱۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۷)🔹 ✅هدف آفرینش در این آیه، از سه نکته اساسى بحث شده است: نخست
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸ الی۱۱)🔹
⚖مؤمنان، پر ظرفیت، و افراد بى ایمان، کم ظرفیت اند
در این آیات ـ به تناسب بحثى که درباره افراد بى ایمان گذشت ـ گوشه هائى از حالات روانى و نقاط ضعف اخلاقى این گونه افراد تشریح شده، همان نقاط ضعفى که انسان را به راه هاى تاریک و فساد مى کشاند.
نخستین صفتى که براى آنها ذکر مى کند، شوخى کردن با حقایق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است، که بر اثر جهل و نادانى و غرور، هنگامى که تهدید رجال آسمانى را در زمینه مجازات و کیفر بدکاران مى شنوند، عکس العمل نشان مى دهند، مى فرماید: هر گاه چند صباحى بگذرد و ما عذاب و مجازات آنها را تأخیر اندازیم، با بى شرمى مخصوصى مى گویند: چه چیز این عذاب را به تأخیر انداخت ؟ چه شد این مجازات؟ کجا رفت این کیفر؟ (وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّة مَعْدُودَة لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ).
امّت از ماده أُمّ به معنى مادر است، و در اصل به معنى انضمام اشیاء به یکدیگر مى باشد، و به همین جهت، به هر گروهى که در هدف، یا در زمان و مکان واحدى جمعند امت گفته مى شود، ولى این کلمه به معنى وقت و زمان نیز آمده است; چرا که اجزاى زمان به هم پیوسته اند، و یا به خاطر این که هر جماعت و گروهى در عصر و زمانى زندگى مى کنند.
در سوره یوسف آیه ۴۵ مى خوانیم: وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّة: زندانىِ آزاد شده، بعد از مدتى به یاد یوسف افتاد .
در آیه مورد بحث نیز، امّت به همین معنى آمده است، و لذا با کلمه مَعْدُودَة توصیف شده است، یعنى اگر مدت کوتاهى مجازات را از آنها تأخیر بیندازیم مى گویند: چه چیز مانع آن شده است؟
به هر حال، این شیوه همه جاهلان مغرور و بى خبر است، که هر چه با تمایلات آنها سازگار نباشد، در نظرشان مسخره است، لذا تهدیدهاى تکان دهنده و بیدارکننده مردان حق را، به شوخى مى گیرند و همیشه با آتش، بازى مى کنند.
اما قرآن، با صراحت به آنها پاسخ مى گوید: آگاه باشید آن روز که مجازات الهى فرا رسد هیچ چیز جلو آن را نخواهد گرفت (أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ).
و آنچه را مسخره مى کردند بر آنان نازل مى شود و آنها را درهم مى کوبد (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
درست است که در آن موقع ناله و فریادشان به آسمان بلند مى شود، و از گفته هاى شرم آور خود، پشیمان مى گردند، اما نه آن ناله به جائى مى رسد، و نه این پشیمانى سودى خواهد داشت.
* * *
از دیگر نقطه هاى ضعف آنان، کم ظرفیتى در برابر مشکلات، ناراحتى ها و قطع برکات الهى است، چنان که در آیه بعد مى گوید: و هر گاه نعمت و رحمتى به انسان بچشانیم، و سپس آن را از او بر گیریم، او مأیوس و نومید مى شود و به کفران و ناسپاسى بر مى خیزد (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).
گر چه در این آیه، سخن از انسان به طور کلى به میان آمده، ولى همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، کلمه انسان در این گونه آیات اشاره به انسان هاى تربیت نایافته و خودرو و بى ارزش است، بنابراین با بحثى که در آیه قبل درباره افراد بى ایمان گذشت، تطبیق مى کند.
* * *
سومین نقطه ضعف آنها، این است: هنگامى که در ناز و نعمت فرو مى روند، چنان خودباختگى و غرور و تکبر بر آنها چیره مى شود، که همه چیز را فراموش مى کنند، قرآن مى گوید: و اگر نعمت هائى بعد از ناراحتى ها به این انسان برسد، چنان مغرور مى شود که مى گوید: دیگر همه مشکلات و ناراحتى هاى من برطرف شد و هرگز باز نخواهد گشت، و به همین جهت، شادى و سرور بى حساب و فخرفروشى و غرور بى جا سر تا پاى او را فرا مى گیرد، آن چنان که از شکر نعمت هاى پروردگار غافل مى گردد (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ).
احتمال دیگرى در تفسیرِ جمله ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی نیز هست، و آن این که، هنگامى که این گونه اشخاص گرفتار شدائدى مى شوند، و سپس به لطف پروردگار شدائد جاى خود را به نعمت ها مى دهد، آنها مى گویند: شدائد گذشته کفاره گناهان ما بود، و تمام معاصى ما با آن شسته شد، ما دیگر پاک و پاکیزه شدیم!، و از مقربان درگاه خدا، و به همین دلیل نیازى به توبه و بازگشت به درگاه او نداریم!
* * *
سپس اضافه مى کند: تنها افراد با ایمان، که صبر را در برابر شدائد و حوادث سخت زندگى پیشه کرده اند، و در همه حال از اعمال صالح فروگذار نمى کنند، از تنگ نظرى ها، ناسپاسى ها و غرور و تکبر بر کنارند (إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸ الی۱۱)🔹 ⚖مؤمنان، پر ظرفیت، و افراد بى ایمان، کم ظرفیت اند د
↩️آنها نه، به هنگام وفور نعمت، مغرور مى شوند و خدا را فراموش مى کنند، و نه به هنگام شدت و مصیبت مأیوس مى گردند و کفران مى کنند، بلکه روح بزرگ و فکر بلندشان نعمت و بلا را، هر دو در خود هضم کرده، و در هر حال از یاد خدا و وظائفشان غافل نمى گردند.
و به همین دلیل، براى این افراد آمرزش و پاداش بزرگى خواهد بود (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ امّت معدوده و یاران مهدى(علیه السلام)
در روایات متعددى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده، امّت معدوده به معنى نفرات کم، و اشاره به یاران مهدى(علیه السلام)گرفته شده است، به این ترتیب، معنى آیه نخستین چنین مى شود: اگر ما مجازات این ستمگران و بدکاران را به قیام مهدى(علیه السلام) و یارانش واگذار کنیم، آنها مى گویند: چه چیز جلو عذاب خدا را گرفته است؟
البته، همان گونه که گفتیم معنى ظاهر آیه این است که، أُمَّة مَعْدُودَة به معنى زمان معدود و معین است، و در روایتى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر آیه، نقل شده، امت معدوده همین گونه تفسیر گردیده، بنابراین، روایات مزبور، ممکن است اشاره به معنى دوم، و به اصطلاح بطن آیه بوده باشد، که در این صورت بیان یک قانون کلى در مورد ستمگران است، نه یک مسأله مربوط به مشرکان و مجرمان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و مى دانیم: قرآن آیاتش معانى مختلفى دارد، معنى نخستین و ظاهر آن ممکن است درباره یک مسأله خاص یا گروه معینى باشد، اما معنى دوم آن عام و مجرد از زمان و گروه معین.
* * *
۲ ـ چهار پدیده کوتاه فکرى
در آیات فوق، سه حالت مختلف از حالات روحى مشرکان و گنهکاران ترسیم شده، که در ضمن آن چهار وصف براى آنان آمده است:
نخست این که، آنها در برابر قطع نعمت ها یَؤُوس یعنى بسیار ناامید، و دیگر این که کَفُور یعنى بسیار ناسپاسند.
و به عکس، هنگامى که غرق نعمت مى شوند، یا حتى مختصر نعمتى به آنها مى رسد، از خوشحالى دست و پاى خود را گم کرده، یعنى چنان ذوق زده، و غرق لذت و نشاط مى گردند، که از همه چیز غافل مى شوند، و این سرمستى از باده لذت و غرور، آنها را به فساد و تجاوز از حدود الهى مى کشاند.
دیگر این که، فَخُور یعنى در موقع نعمت بسیار متکبر، خود برتربین، و فخرفروش مى شوند.
به هر حال، این صفات چهارگانه، همه، پدیده هائى هستند از کوتاهى فکر و کمى ظرفیت، و اینها اختصاص به گروه معینى از افراد بى ایمان و آلوده ندارد، بلکه یک سلسله اوصاف عمومى براى همه آنها است.
ولى مردم باایمان، که روحى بزرگ، فکرى بلند، سینه اى گشاده، و ظرفیتى وافر دارند، نه دگرگونى هاى روزگار آنها را تکان مى دهد، نه سلب نعمت ها آنان را به ناسپاسى و نومیدى مى کشاند، و نه روى آوردن نعمت ها آنها را در غرور و غفلت فرو مى برد.
لذا در آخرین آیه، که به عنوان یک استثناء یاد مى کند، به جاى کلمه ایمان صبر و استقامت را به کار مى برد (دقت کنید).
* * *
۳ ـ میزان کم ظرفیتى
نکته دیگرى که باید به آن توجه کرد این است: در هر دو مورد (هم مورد سلب نعمت پس از اعطاى آن، و هم مورد اعطاى نعمت پس از سلب آن) تعبیر به أَذَقْنا ـ از ماده اذاقه به معنى چشانیدن ـ شده، اشاره به این که، آنها به قدرى کم ظرفیتند، که حتى اگر مختصر نعمتى به آنها داده شود، و سپس آن را از آنها بگیرند، داد و فریاد ناسپاسیشان بلند مى شود، و نیز اگر بعد از ناراحتى ها، مختصر نعمتى به آنها برسد، چنان ذوق زده مى شوند که سر از پا نمى شناسند!
* * *
۴ ـ نعمت ها همه موهبت است
جالب این که، در آیه اول نعمت را با کلمه رحمت بیان کرده، و در آیه دوم، همان کلمه نعمت و این ممکن است اشاره به آن باشد که، نعمت هاى الهى همه از طریق تفضل و رحمت خدا به انسان مى رسد، نه از طریق استحقاق، و اگر بنا بود نعمت ها جنبه استحقاقى پیدا کند، گروه کمى مشمول آن مى شدند، یا هیچ کس مشمول آن نمى شد.
* * *
۵ ـ اعمال نیک دو اثر دارد
در آخرین آیه، به افراد با ایمان و با استقامت که داراى عمل صالح اند، هم وعده مغفرت و آمرزش از گناه داده شده، و هم وعده اجر کبیر ، اشاره به این که اعمال نیک دو اثر دارد، یکى شستشوى گناهان، و دیگرى جلب پاداش هاى بزرگ.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🌲🌳 امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیات 《وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا 》
سوگند به خورشيد و تابندگى اش * سوگند به ماه وقتی که در پی خورشید میآید * سوگند به روز وقتی عالم را روشن میگرداند. [سوره شمس آیات ۱ - ۳] فرمودند:
"خورشید" رسول خداست که برای مردم دینشان را روشن ساخت. "ماه" امیرالمؤمنین است که در پی رسول خدا آمد. منظور از "روز" امامی از فرزندان حضرت فاطمه و نسل رسولالله است که تاریکی ظلم و جور را خواهد زدود و او همان حضرت قائم است.
📜البرهان ،ج۵،ص۶۷۱
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز)
عنایت حضرت فاطمه حتی به غیر تشیع
🎙استاد عالی
@Nahjolbalaghe2