«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیه (۱۸)🔹
۞لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمِهَادُ
«صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم»
براى آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، پاداش نیکو است. و کسانى که دعوت او را اجابت نکردند، (آنچنان در وحشت عذاب الهى فرو مى روند، که) اگر تمام آنچه در روى زمین است، و همانندش، از آن آنها باشد، همه را براى رهایى از عذاب فدیه مى دهند. (ولى از آنها پذیرفته نخواهد شد.) براى آنها حساب بدى است. و جایگاهشان جهنم، وچه بد جایگاهى است!
(الرعد/۱۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه رعد ادامه آیه (۱۷)🔹 ↩️روى هم رفته مى توان گفت: مثال در مباحث مختلف علمى و
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیه (۱۸)🔹
✅آنها که دعوت حق را اجابت کردند
پس از بیان چهره حقّ و باطل در ضمن یک مثال رسا و بلیغ در آیات گذشته، در اینجا به سرنوشت کسانى که دعوت حق را اجابت کردند و به آن گرویدند و هم کسانى که از حق رویگردان شده و به باطل روى گراییدند اشاره مى کند، مى گوید: براى آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند پاداش نیکوست (لِلَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى).
حسنى (نیکى) معنى وسیعى دارد که هر خیر و سعادتى را شامل مى شود. از خصلت هاى نیک و فضایل اخلاقى گرفته، تا زندگى اجتماعى پاک و پاکیزه و پیروزى بر دشمن و بهشت جاودان.
سپس مى افزاید: و کسانى که دعوت او را اجابت نکردند (سرنوشتشان به قدرى شوم و رقّت بار است که) اگر تمام آنچه روى زمین است و همانندش از آنِ ایشان باشد، همه را براى رهایى از عذاب مى دهند ولى از آنان پذیرفته نخواهد شد (وَالَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِى الاَْرْضِ جَمِیعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ).
براى ترسیم عظمت عذاب و کیفر آنها تعبیرى از این رساتر نمى شود که یک انسان مالک همه روى زمین بلکه دو برابر آن باشد و همه را بدهد تا خود را رها سازد و سودى نداشته باشد.
این جمله در حقیقت اشاره به این است که آخرین آرزوى یک انسان ـ که برتر از آن تصوّر نمى شود ـ این است که مالک تمام روى زمین شود ولى شدّت مجازت ستمکاران و مخالفان دعوت حق در آن حد است که حاضرند این آخرین هدف دنیوى ـ بلکه برتر و بالاتر از آن ـ را هم فدا کنند تا آزاد شوند; به فرض که از آنها پذیرفته مى شد تنها نجات از عذاب بود، امّا از پاداش هاى فوق العاده عظیم اجابت کنندگان دعوت حق خبرى نبود.
و از اینجا روشن مى شود که تعبیر وَ مِثْلَهُ مَعَهُ تنها به این معنى نیست که همانند مجموع کره زمین را بر آن بیفزاید، بلکه منظور آن است که هر قدر بیش از آن هم مالک باشند حاضرند براى رهایى خود بدهند. دلیل آن هم روشن است، زیرا انسان همه چیز را براى خودش مى خواهد، هنگامى که خودش غرق عذاب باشد، مالکیّت همه دنیا براى او چه سودى دارد؟
و به دنبال این بدبختى ـ یعنى عدم پذیرش همه آنچه در زمین است در برابر نجات از عذاب ـ به بدبختى دیگر آنها اشاره کرده مى گوید: براى آنان حساب بدى است (أُوْلَـئِکَ لَهُمْ سُوءُالْحِسَابِ).
در اینکه منظور از سُوءُ الْحِسَابِ چیست؟ مفسّران تعبیرات گوناگونى دارند.
بعضى معتقدند که منظور حساب دقیق و بدون کمترین گذشت است، زیرا سوءالحساب به معنى ظلم، درباره خداوند عادل هیچ مفهومى ندارد.
حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است نیز این تفسیر را تأیید مى کند. در این حدیث مى خوانیم که امام به یکى از یاران خود فرمود: چرا فلان کس از تو شکایت دارد؟
عرض کرد: شکایتش به خاطر این است که من حقّم را تا آخر از او گرفتم. هنگامى که امام این سخن را شنید به حالت غضبناک نشست سپس فرمود: کَأنَّکَ إذَا استَقصَیتَ حَقَّکَ لَم تُسِىء أرءیتَ ما حَکَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ یَخافونَ سوءَ الحِسابِ، أتَراهُم یَخافونَ اللاهَ َّن یَجورَ عَلَیهِم. لا واللهِ ما خافوا إلاّ الاستِقصاءَ فَسَمّاهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ سوءَ الحِسابِ فَمَنِ استَقصى فَقَد أساءَ: گویا گمان مى کنى که اگر تا آخرین مرحله حقّت را بگیرى بدى نکردى، چنین نیست، آیا سخن خدا را ندیده اى که مى فرماید: وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (اولواالالباب، از بدى حساب مى ترسند) آیا تو فکر مى کنى آنها از این مى ترسند که خدا بر آنها ستم کند؟ نه، به خدا سوگند آنها از این مى ترسند که خدا حساب آنها را دقیقاً و تا آخرین مرحله برسد، خداوند نام این را بدى حساب نهاده است; بنابراین هر کس در کشیدن حساب دقّت و سختگیرى کند بدحسابى کرده است .(۱)
بعضى دیگر گفته اند: منظور از سوءالحساب آن است که محاسبه آنها توأم با سرزنش و توبیخ و مانند آن است که علاوه بر وحشت از اصل حساب، آنها را رنج مى دهد.
برخى دیگر نیز گفته اند: منظور از سوءالحساب، سوءالجزاء است، یعنى پاداش بدى براى آنهاست. این درست به آن مى مانَد که مى گوییم: فلان کس حسابش پاک است، یا فلان کس حسابش تیره و تاریک است. یعنى نتیجه حساب آنها خوب یا بد است. یا مى گوییم: حساب فلانى را کف دستش بگذارید. یعنى بر طبق کارش مجازاتش کنید.
این تفسیرهاى سه گانه در عین حال با همدیگر منافاتى هم ندارند و ممکن است همه آنها از آیه استفاده شود.
یعنى چنین اشخاصى هم محاسبه سخت و دقیقى را پس مى دهند و هم در حال محاسبه مورد توبیخ قرار مى گیرند و هم کیفر آنها بعد از حساب بى کموکاست به آنان داده مى شود.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیه (۱۸)🔹 ✅آنها که دعوت حق را اجابت کردند پس از بیان چهره حقّ و باطل در ض
↩️در پایان آیه به سومین مجازات یا نتیجه نهایى مجازات آنان اشاره کرده مى فرماید: و جایگاهشان جهنّم است، و (جهنّم) چه بد جایگاهى است! (وَ مَأْوَیهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ).
مهاد در اصل از مادّه مهد به معنى آماده و مهیّا کردن است و نیز به معنى بستر که انسان هنگام استراحت از آن استفاده مى کند آمده است زیرا آن را براى استراحت کردن آماده مى سازد. ذکر این کلمه اشاره به آن است که طغیانگران به جاى اینکه در بستر استراحت بیارامند باید روى شعله هاى آتش سوزان قرار گیرند.
نکته ها:
از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که مردم در قیامت به دو گروه تقسیم مى شوند. گروهى خداوند حسابشان را به آسانى رسیدگى مى کند و هیچ سختگیرى در موردشان نخواهد کرد (فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا).(۲)
و کسانى که با شدّت به حسابشان رسیدگى مى شود و ذرّه و مثقال آن مورد دقّت قرار مى گیرد چنانکه درباره بعضى از بلاد که مردم آن سرکش و گنهکار بودند مى فرماید: فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا وَ عَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُکْرًا.(۳)
یا در آیه مورد بحث که تعبیر به سوءالحساب شده است.
این به خاطر آن است که عدّه اى در زندگى دنیا و رسیدگى به حساب دیگران فوق العاده سختگیرند و به اصطلاح مو را از ماست مى کشند. آنها سعى دارند حقّ خود را تا آخرین دینار به هر قیمتى شده بگیرند و هنگامى که خطایى از دیگرى سر زد، تا آخرین حدّ ممکن او را مجازات کنند.
اینان که در زندگى کمترین گذشت حتّى در مورد زن و فرزند و برادر و دوستان ندارند و چون زندگىِ جهان دیگر، بازتاب و انعکاس از زندگى این جهان است، خداوند نیز در حسابشان چنان سختگیرى مى کند که باید در برابر هر کارى که کرده اند جوابگو باشند بى آنکه کمترین گذشتى درباره آنها شود.
امّا بر عکس، کسانى هستند آسان گیر، پرگذشت و بزرگوار، خصوصاً هنگامى که در برابر دوست و آشنا یا کسانى که بر آنها حق دارند و یا افراد ضعیف قرار مى گیرند، آن قدر بزرگوارند که سعى مى کنند در بسیارى از موارد خود را به تغافل بزنند و گناهان بعضى را نادیده بگیرند. البتّه گناهانى که نسبت به آنها جنبه شخصى دارد.
خداوند در مورد چنین اشخاص، آسان مى گیرد و آنها را مشمول عفو بى پایان و رحمت وسیع خود قرار مى دهد و با حساب یسیر آنها را محاسبه مى کند.این درسى است بزرگ براى همه انسان ها خصوصاً کسانى که مصدّر کارى هستند و با گروه زیادى سروکار دارند.
۱ . تفسیر برهان، ج ۲، ص ۲۸۸. گرچه این حدیث در تفسیر آیه ۲۱ این سوره آمده است، روشن است کلمه سوء الحساب را به طور کلّى و در همه جا معنى مى کند.
۲ . سوره انشقاق، آیات ۷ و ۸.
۳ . سوره طلاق، آیه ۸.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۰)🔹 🔴 شکایت از امت به پیامبر با اين که على(عليه السلام) تا آنجا که ام
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۱)🔹
🔶سرزنش یاران نادان
🔭خطبه در يك نگاه:
در بعضى از روايات آمده است كه على عليه السلام روزى بر منبر فرمود: «لَوْ كُسِرَتْ لِيَ الْوَسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِمْ وَ مَا مِنْ آيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ أُنْزِلَتْ فِي سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ إِلَّا وَ أَنَا عَالِمٌ مَتَى أُنْزِلَتْ وَ فِيمَنْ أُنْزِلَتْ؛ اگر مسندى براى سخن گفتن جهت من ترتيب داده شود كه گروههايى از پيروان مذاهب مختلف حضور داشته باشند، من در ميان اهل توارت، به توراتشان داورى مى كنم و در ميان اهل انجيل، به انجيل شان و در ميان پيروان قرآن، به قرآن شان و هيچ آيه اى در كتاب اللَّه نيست، كه در دشت، يا كوهستان نازل شده، مگر اين كه من مى دانم كِى نازل شده و درباره چه كسى نازل شده است.»
هنگامى كه امام عليه السلام اين سخن را فرمود، يكى از كسانى كه پاى منبر امام عليه السلام نشسته بود، گفت: «يَا لَلَّهِ وَ لِلدَّعْوَى الْكَاذِبَةِ؛ خدايا! چه ادّعاى بزرگ دروغى.» و عجب اين كه، كسى كه در كنار او نشسته بود، رو به على عليه السلام كرد (و آهسته) گفت: «من گواهى مى دهم كه تو خداوند عالميانى (يكى در جهت افراط و ديگرى در جهت تفريط گام برمى دارد)».
در روايت ديگرى آمده است كه: روزى على عليه السلام خطبه اى خواند و از حوادث آينده خبر داد و فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي؛ هرچه مى خواهيد از من بپرسيد پيش از آن كه من در ميان شما نباشم» و سپس بخشى از حوادث دردناك آينده را بيان فرمود. گروهى از كسانى كه پاى منبر نشسته بودند، به آن حضرت جسارت كرده و به ساحت مقدّسش نسبت دروغگويى دادند.
اين گونه سخنان به سمع مبارك مولا رسيد و به نظر مى رسد كه خطبه مورد بحث را، بعد از آنها ايراد كرد. به هر حال، اين خطبه از خطبه هايى است كه امام عليه السلام بعد از جنگ «صفّين» ايراد فرموده و آن ها را سرزنش مى كند كه چرا از پيروزى كه در چند قدمى شما بود استقبال نكرديد و كار را ناتمام گذارديد و كشور اسلام را در فتنه فروبرديد؟! به همين جهت، آنها را تشبيه به زن باردارى مى كند كه در آخرين روزهاى دوران حمل، جنين خود را ساقط كند و سرپرستش بميرد و ميراث او را بستگان دوردستش ببرند و به تمام معنا بيچاره شود. سپس در بخش ديگرى از اين خطبه، به پاسخ كسانى مى پردازد كه پاره اى از سخنانش را تكذيب كردند و حقايق گرانبهايى را كه امام عليه السلام در اختيار آنها گذارده بود، بر اثر نادانى و عدم شناخت ناديده گرفتند. اين خطبه نيز به خوبى نشان مى دهد كه على عليه السلام تا چه حدّ مظلوم بود و گرفتار چه مردمى شده بود.
باز هم گله شديد از دوستان نادان:
اين خطبه بعد از ماجراى صفّين ايراد شده است، ماجرايى که دردناکترين خاطره زمان حکومت على(عليه السلام) بود; چراکه مسلمانان تا آستانه پيروزى پيش رفتند، ولى بر اثر فريبکارى دشمن و ساده لوحى گروهى از لشکريان على(عليه السلام) نه تنها پيروزى را براى هميشه از دست دادند، بلکه اسباب تفرقه و نفاقِ داخلىِ لشکر نيز، آماده شد و اختلاف چنان در ميان آنان بالا گرفت، که سرانجام به جنگ و خونريزى داخلى، منتهى شد.
امام(عليه السلام) که از اين حادثه دردناک، دل پرخونى داشت، مردم عراق را مورد نکوهش شديد قرار داده، مى فرمايد: «امّا بعد اى مردم عراق! شما به زن باردارى مى مانيد که در آخرين روزهاى دوران حملش، جنين خود را ساقط کند و با اين حال قيّم و سرپرستش نيز بميرد و بيوگى او به طول انجامد (سپس از دنيا برود) و ميراثش را دورترين بستگانش ببرند (چراکه نتوانست فرزند سالمى به دنيا آورد)» (أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ، فَإِنَّمَا أَنْتُمْ کَالْمَرأَةِ الْحَامِلِ، حَمَلَتْ فَلَمَّا أَتَمَّتْ أَمْلَصَتْ وَ مَاتَ قَيِّمُهَا، وَ طَالَ تَأَيُّمُهَا، وَ وَرِثَهَا أَبْعَدُهَا ).
در اين جمله هاى کوتاه، تشبيهات ظريف و نکات بسيار دقيقى نهفته شده است; نخست اينکه: مردم «عراق» را به «زن» تشبيه مى کند; چون مردانه از عزّت و شرف خود دفاع نکردند، سپس روى باردار بودن اين «زن» تکيه مى کند، چراکه آنها حدّاقل اين شايستگى را داشتند که با اطاعت از فرمان على(عليه السلام) فرزند پيروزى را به دنيا بياورند و دست غارتگران شام را، از دامان اسلام و قرآن و مسلمين کوتاه سازند; ولى متأسّفانه در آخرين روزهاى باردارى، در اثر جهل و نادانى، اين فرزند را ساقط کردند; نيرنگ «عمروعاص» در رابطه با بالا بردن قرآن ها بر سر نيزه ها، به نتيجه مى رسد و جمعيّت با اين خدعه و نيرنگ، دست از جنگ مى کشند و حتّى از پيشروى «مالک اشتر» به سراپرده معاويه و فرود آوردنِ آخرين ضربت، جلوگيرى مى نمايند، که اگر مالک برنگردد تو را خواهيم کشت.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۱)🔹 🔶سرزنش یاران نادان 🔭خطبه در يك نگاه: در بعضى از روايات آمده است كه على عل
↩️چنين زنى اگر شوهر و سرپرست خود را از دست بدهد و همسر مناسب ديگرى نيز انتخاب نکند و با حسرت و اندوه از دنيا برود، بديهى است که ميراث او را افراد دوردست مى برند، نه فرزندى دارد که ادامه بخش حيات او باشد، نه همسرى که براى او اشک بريزد (و فرض اين است که پدر و مادر نيز ندارد)!
بعضى از بزرگان معتقدند که اين بخش از کلام مولا(عليه السلام) اشاره به پيشگويى هايى از آينده است و نشان مى دهد که امام(عليه السلام) پيش بينى مى کند که مردم «عراق» بر اثر سوء تدبيرى که در مسأله «جنگ صفّين» و مانند آن داشتند، با گرفتارى هاى شديد، روبه رو مى شوند; پيشوايشان على(عليه السلام) را از دست مى دهند و جانشين آن حضرت به خاطر بى وفايى ها و تمرّدها آنها را رها مى سازد و افراد دوردست، بر آنها مسلّط مى شوند و روزگار آنان را سياه مى کنند، همان طور که اين مسئله انجام شد.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه سخن، به اين نکته توجّه مى دهد که هجرت او از مدينه به کوفه، در واقع يک امر اضطرارى بوده، نه اين که مردم کوفه، چنان شايستگى داشته باشند که امام(عليه السلام) با علاقه به سوى آنان هجرت کند، به عکسِ مردمِ مدينه، که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با علاقه و محبّت به سوى آنان هجرت نمود; چراکه واقعاً شايستگى داشتند. مى فرمايد: «آگاه باشيد! به خدا سوگند! من به ميلِ خود، بسوى شما نيامدم، بلکه حوادث اضطرارى مرا به طرف شما حرکت داد!» (أَمَا وَاللهِ مَا أَتَيْتُکُمُ اخْتِيَاراً; وَلکِنْ جِئْتُ إِلَيْکُمْ سَوْقاً).
تاريخ نيز به اين واقعيت، شهادت مى دهد که اگر مسأله «جنگ جمل» نبود، امام(عليه السلام) به سوى بصره حرکت نمى کرد و اگر نيروهاى حجاز براى درهم شکستن پيمان شکنانِ بصره، کافى بود، از کوفيان کمک نمى طلبيد و اگر خطر «معاويه» کشور اسلام را تهديد نمى کرد، براى دفع او، در پايگاه کوفه مستقر نمى شد و جوار رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) و قبر بانوى اسلام و سرزمين وحى را رها نمى فرمود.
اين سخن، در واقع پاسخى است براى يک اشکال مقدّر، و آن، اين که اگر مردم عراق و کوفه داراى چنين صفات نکوهيده اى هستند، چرا امام(عليه السلام) آنها را به عنوان ياران خويش برگزيد، امام(عليه السلام) در پاسخ اين سؤال مى فرمايد: «اين يک گزينش اجبارى بود، نه اختيارى».
سپس به پاسخ يکى از سخنان بسيار زشت آنها درباره خودش پرداخته، مى فرمايد: «به من خبر رسيده است که (بعضى از شما) مى گوييد: «على خلاف مى گويد.» خدا شما را بکشد! به چه کسى دروغ بسته ام؟ آيا به خداوند؟ حال آن که نخستين مؤمن به او بوده ام; يا به پيامبرش؟ حال آن که نخستين تصديق کننده او بوده ام» (وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّکُمْ تَقُولُونَ: عَلِيٌّ يَکْذِبُ، قَاتَلَکُمُ اللهُ تَعَالَى! فَعَلَى مَنْ أَکْذِبُ؟ أَعَلَى اللهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ! أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ!).
پرونده زندگى امام(عليه السلام) در اين جهات، کاملاً روشن است; نخستين کسى که از مردان، به خدا ايمان آورد - بلکه در تاريخ زندگيش، هرگز غير خداپرستى ديده نمى شود - و نخستين کسى که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را تصديق کرد و به ياريش برخاست، على(عليه السلام) بود.
اين سخن ممکن است، اشاره به اخبار غيبى و حوادثى که از چشم و گوش آنها پنهان بوده است، بوده باشد; زيرا گروهى از منافقان، در صفوف مردم کوفه بودند که هرگاه على(عليه السلام) از مسائل غيبى خبر مى داد و آن را به عنوان «تَعلُّم مِنْ ذِي عِلْم» (فراگرفتن از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) معرفى مى کرد، آن تاريک دلان کورباطن، زبان به تکذيب مى گشودند.
و نيز مى تواند اشاره به احکام و معارف عاليه اسلام باشد که امام(عليه السلام) آنها را از قرآن مجيد، يا از پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آموخته بود و افکار منافقان، کِشِش درک آنها را نداشت.
در واقع - و به گفته «ابن ابى الحديد» - دقّت در اين سخنان و بررسى تاريخ زندگى على(عليه السلام) بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشان مى دهد که همان منافقان عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) يا کسانى که در خطّ آنها گام برمى داشتند، همان نسبت هايى را که به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دادند، به على(عليه السلام) نيز مى دادند. گويى حالات آن امام(عليه السلام) عصاره اى از حالات پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. کسى که در سوره هايى از قرآن، مانند سوره «برائت» دقّت کند و پاسخهايى را که قرآن به منافقين مى دهد در نظر بگيرد، مى بيند حال و هوايى همچون حال و هواى بعضى از خطبه هاى نهج البلاغه را دارد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️چنين زنى اگر شوهر و سرپرست خود را از دست بدهد و همسر مناسب ديگرى نيز انتخاب نکند و با حسرت و اندوه
↩️روشن است کسى که نخستين موحّد و خداپرست و تصديق کننده پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله) بوده، هيچ گاه دروغى به خدا يا پيغمبر نمى بندد و از مسايلى که آگاه نيست، خبر نمى دهد. اين گونه سخنان خلاف، از آنِ کسانى است که ايمان درستى ندارند و به کانون وحى و ايمان نزديک نبوده اند. و از کانون تقوا دور مانده اند.
به تعبير ديگر: على(عليه السلام) تمام معارفى که داشت و حتّى اخبار غيبى را که بيان مى فرمود، به عنوان درسهايى بود که ازپيامبر(صلى الله عليه وآله) آموخته بود، آيا ممکن است خلافى در آنها راه داشته باشد، در حالى که او وفادارترين و مخلص ترين و آگاه ترين و باتقواترين شاگرد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بود؟! ولى منافقين که دنبال منافع مادّى کثيف خود بودند، به اين گونه مسايل، هرگز توجّه نمى کردند; چراکه با منافع آنها در تضادّ بود، بلکه اصرار داشتند چهره امام(عليه السلام) را طور ديگرى نشان دهند.
امام(عليه السلام) در پايان اين سخن، که پايان خطبه است، مى افزايد: «نه به خدا سوگند! اين گونه نيست (که منافقان کوردل مى پندارند) بلکه آن چه گفته ام واقعيتى است که شما از آن غايب بوديد و حضور نداشتيد (بلکه) اهل درک آن نبوديد» (کَلاَّ وَاللهِ! لکِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا، وَلَمْ تَکُونُوا مِنْ أَهْلِهَا).
«مادر آن گوينده به عزايش بنشيند، اگر آنها ظرفيت مى داشتند، اينها پيمانه اى بود (از علوم و دانشها و معارف والا) که رايگان در اختيارشان قرار مى گرفت، و به زودى خبر آن را خواهيد دانست!» (وَيْلُ اُمِّهِ کَيْلا بِغَيْرِ ثَمَن! لَوْ کَانَ لَهُ وِعَاءٌ، «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِين»).
منظور از جمله (لکِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا) - با توجّه به اين که «لَهجه» در اينجا به معناى حقايق و مطالب و اسرارى است که از آنها مکتوم بوده - اين است که، تکذيب و انکار شما، از کوتاهى افکار و پايين بودن سطح معلومات و بى خبر بودن شما از اسرارى است که من در مکتب پيامبر(صلى الله عليه وآله) آموخته و از «کتاب اللّه» استفاده کرده ام; ولى چون شما اهل آن نبوده ايد، طبق مَثَل معروف: «اَلنَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا; مردم دشمن چيزى هستند که نمى دانند»، به مخالفت و دشمنى با آن از طريق تکذيب و مانند آن برخاستيد.
جمله (وَيْلُ اُمِّه) - با توجه به اين که کلمه «وَيْل» گاه به عنوان دعاى شرّ به کار مى رود و گاه به عنوان ترحّم يا تعجّب است - از سوى مفسّران «نهج البلاغه» دوگونه تفسير شده است; گاه گفته اند که منظور تأسّفِ آن حضرت، نسبت به زحماتى است که در حقّ آن جمعيّتِ نااهل کشيد; و گاه گفته اند که منظور نفرين در حق منافقانى است که پيوسته در حکومت آن حضرت، مشغول فسادانگيزى بودند; معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎤خطبه های:[ ۶۹(نکوهش سستی یاران)و۷۰(شکایت از امت به پیامبر)] @Nahjo
شرح_صوتی_خطبه_۷۱_جلسه_۱.mp3
10.26M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎤خطبه: (۷۱) جلسه اول
🔶 سرزنش یاران نادان
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔵❗️ قَالَ امیرالمومنین علیه السلام فِی بَعْضِ خُطَبِهِ نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ لَا تُؤْتَی الْبُیُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّیَ سَارِقاً فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا .
💌⚡️امیرالمومنین علیه السلام در یکی از خطبههای خود فرمودند: ما شعاریم و یاران و گنجینهها و ابوابیم؛ داخل خانه نمی توان شد مگر از درب آن. هر کس از غیر درب وارد شود، دزد نام دارد. در میان آنان گرامی ترین مزایای قرآن وجود دارد؛ آنها گنجینههای رحمانند، اگر سخن گویند به راستی میگویند و اگر ساکت باشند، عقب نمی مانند.
📖نهج البلاغه ،ج۱،ص ۲۷۸ - ۲۷۹
📖بحارالانوار، ج۲۶،ص۲۶۶،ح۵۴
🤲اللهم عجل لولیک الفرج