eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️ز) دنیاپرستى دنیاپرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادّى، یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۰ الی ۳۲)🔹 🌧شأن نزول: مفسّران گفته اند نخستین آیه مورد بحث در صلح حدیبیه در سال ششم هجرت نازل شده است در آن هنگام که مى خواستند صلح نامه را بنویسند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام) فرمود: بنویس بِسمِ اللهِ الرَّحمـنِ الرَّحیمِ . سهیل بن عمرو و سایر مشرکان گفتند: ما رحمان را نمى شناسیم. تنها یک رحمان داریم و آن در یمامه است (مقصودشان مسیلمه کذّاب بود که دعوى نبوّت داشت)، بلکه باید بنویسى بِاسمِکَ اللّهُمَّ ـ همان گونه که در زمان جاهلیّت مى نوشتند. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: بنویس این صلح نامه اى است که محمّد رسول خدا... مشرکان قریش گفتند: اگر تو رسول خدا بودى و ما با تو جنگ مى کردیم و راه خانه خدا را بر تو مى بستیم بسیار ستمکار بودیم (دعوا در همین رسالت توست) و لکن بنویس این صلح نامه محمّد بن عبدالله است... . در این هنگام یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) برآشفتند و گفتند: اجازه بده ما با اینها پیکار کنیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: نه، همان گونه که اینها مى خواهند بنویس. در این هنگام آیه فوق نازل شد و در مورد لجاجت و بهانه گیرى و مخالفت آنها با نام رحمان که از اوصاف قطعى خداوند است آنها را به شدّت سرزنش کرد. این شأن نزول در صورتى صحیح است که ما این سوره را مدنى بدانیم، تا با داستان صلح حدیبیه سازگار باشد، امّا اگر ـ آن چنان که مشهور است ـ مکّى بدانیم نوبت به این بحث نمى رسد. مگر آنکه شأن نزول آیه پاسخ به گفتار مشرکان باشد که درآیه ۶٠ سوره فرقان آمده است، آنجا که مى فرماید: و هنگامى که به آنان گفته شود براى خداوند رحمان سجده کنید، مى گویند: رحمان چیست؟ (ما اصلاً رحمان را نمى شناسیم!) آیا بر چیزى سجده کنیم که تو به ما دستور مى دهى؟! (اسْجُدُوا لِلرَّحْمَـنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَـنُ). و در هر حال آیه مورد بحث منهاى شأن نزول مفهوم روشنى دارد که در تفسیر آن خواهید خواند. * در مورد شأن نزول آیه دوم نیز بعضى از مفسّران بزرگ گفته اند: در پاسخ جمعى از مشرکان مکّه نازل شده است که در پشت خانه کعبه نشسته بودند و به دنبال پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستادند. حضرت (به امید هدایت آنان) نزدشان آمد. عرض کردند: اگر دوست دارى از تو پیروى کنیم کوه هاى مکّه را بهوسیله قرآنت عقب بران تا کمى این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد. و زمین را بشکاف و چشمه ها و نهرهایى در اینجا پدید آور تا درختانى غرس و زراعت کنیم، (چون) تو به گمان خود کمتر از داوود نیستى که خداوند کوه ها را براى او مسخّر کرده بود که با او همصدا شده و تسبیح خدا مى گفتند; یا اینکه باد را مسخّر ما گردان که بر دوش آن سوار شویم و به شام رویم و مشکلات خود را حل و نیازمندى هایمان را تهیّه کنیم و همان روز بازگردیم، همان گونه که مسخّر سلیمان بود، (زیرا) تو به گمان خود از سلیمان کمتر نیستى; و نیز جدّت قُصَىّ (جدّ طایفه قریش) یا هر کس دیگر از مردگان ما را مى خواهى زنده کن تا از او بپرسیم آیا آنچه تو مى گویى حقّ است یا باطل، زیرا عیسى مردگان را زنده مى کرد و تو کمتر از او نیستى. در این هنگام آیه نازل شد و به آنها گوشزد کرد که: شما همه آنچه را مى گویید از سر لجاجت است نه براى ایمان آوردن، وگرنه به قدر لازم معجزه براى ایمان آوردن ارائه شده است. تفسیر: هر کار کنى این لجوجان ایمان نمى آورند بار دیگر قرآن در این آیات به بحث نبوّت بازمى گردد و بخش دیگرى از گفتوگوهاى مشرکان و پاسخ آنها را در این زمینه بازگو مى کند. مى فرماید: همان گونه (که پیامبران پیشین را براى هدایت اقوام گذشته مبعوث کردیم) تو را به میان امّتى فرستادیم که قبل از آنان امّت هاى دیگرى آمدند و رفتند (کَذلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِى أُمَّة قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ). و هدف این بود تا آنچه را به تو وحى کرده ایم بر آنان بخوانى (لِتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ). در حالى که به رحمان کفر مىورزند ، خداوندى که رحمتش همگان را فراگرفته و فیض گسترده و عامش کافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است (وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ). بگو: او (رحمان، خداوندى که فیض و رحمتش عام است) پروردگار من است (قُلْ هُوَ رَبِّى). معبودى جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوى اوست (لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتَابِ). * سپس در پاسخ بهانه جویانى که به همه چیز ایراد مى گیرند مى فرماید: حتّى اگر بهوسیله قرآن، کوه ها به حرکت درآیند یا زمین ها قطعه قطعه شوند، یا بهوسیله آن با مردگان سخن گفته شود ، باز هم ایمان نخواهند آورد (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَْرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى).⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۰ الی ۳۲)🔹 🌧شأن نزول: مفسّران گفته اند نخستین آیه مورد بحث در صلح حد
↩️ولى همه کارها در اختیار خداست و هر اندازه لازم بداند انجام مى دهد (بَلْ لِلَّهِ الاَْمْرُ جَمِیعًا). امّا شما طالب حق نیستید و اگر بودید، همان مقدار از نشانه هاى اعجاز که از پیامبر صادر شده براى ایمان آوردن کاملاً کافى بود. اینها همه بهانه جویى است. سپس اضافه مى کند: آیا آنان که ایمان آورده اند نمى دانند که اگر خدا بخواهد، همه مردم را (به اجبار) هدایت مى کند؟ (أَفَلَمْ یَایْئَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا). یعنى خداوند مى تواند از طریق اجبار درونى یا برونى، حتّى منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان کند زیرا او بر همه چیز تواناست و هیچ کارى در برابر قدرتش دشوار نیست; ولى هرگز او چنین نخواهد کرد چون ایمان اجبارى،بنابراین، ثبوت یأس آنها لازمه اش علم آنهاست. ولى این گفتار راغب نتیجه اش این مى شود که یأس در اینجا به معنى علم به وجود نباشد، بلکه به معنى علم به عدم باشد که با مفهوم آیه سازگار نیست. ازاین رو حق همان است که مشهور مفسّران گفته اند و شواهدى از سخن عرب نیز بر آن آورده اند. نمونه این شواهد را فخر رازى در تفسیرش آورده است ـ دقّت کنید.بى ارزش و فاقد معنویّت و تکاملى است که انسان به آن نیاز دارد. بعد اضافه مى کند: و پیوسته بلاهاى کوبنده اى بر کافران به خاطر اعمالشان وارد مى شود که این مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنین جنگ هاى کوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مى آید (وَ لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ). و یا (اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید) نزدیک خانه شان فرود مى آید (أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِنْ دَارِهِمْ). تا عبرت بگیرند و به سوى خدا بازگردند. و این هشدارها همچنان ادامه خواهد یافت تا وعده (نهایى) خدا فرا رسد (حَتَّى یَأْتِىَ وَعْدُ اللهِ). این وعده ممکن است اشاره به مرگ یا روز قیامت باشد و یا به گفته بعضى، فتح مکّه که آخرین قدرت دشمن را در هم شکست. به هر حال وعده خدا قطعى است و به یقین خداوند در وعده خود تخلّف نمى کند (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ). * آخرین آیه مورد بحث روى سخن رابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: تنها تو را با تقاضاهاى گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحى استهزا نکردند، این یک سابقه طولانى در تاریخ انبیا دارد، پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُل مِنْ قَبْلِکَ). ولى من به کافران مهلت دادم (فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند، یا با آنان اتمام حجّت بشود، زیرا اگر آنها بدکار و گناهکارند، مهربانى خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایى نرفته است. ولى این مهلت و تأخیر به معناى آن نبود که مجازات و کیفر ایشان فراموش شده است، سپس آنان را گرفتم، دیدى مجازات من چگونه بود؟ این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ). نکته ها: ۱. چرا روى کلمه رحمان تکیه شده است؟ آیات فوق و شأن نزولى که درباره آن ذکر شده، نشان مى دهد که کفّار قریش توصیف خداوند به رحمان را نمى پسندیدند و چون چیزى در میان آنها معمول نبود آن را به باد استهزا گرفتند، در حالى که آیات فوق تأکید و اصرار بر آن دارد، زیرا لطف خاصّى در این کلمه نهفته است. مى دانیم صفت رحمانیّت خداوند اشاره به لطف عامّ اوست که دوست و دشمن را فرامى گیرد و مؤمن و کافر مشمول آن است. در برابر صفت رحیمیّت که اشاره به رحمت خاصّ ایزدى در مورد بندگان صالح و مؤمنان است. یعنى شما چگونه به خدایى که منبع لطف و کرم است و حتّى دشمنان خویش را مشمول لطف و رحمتش قرار مى دهد ایمان نمى آورید؟ این نهایت نادانى شماست. ۲. چرا پیامبر تسلیم درخواست معجزات نشد؟ باز در اینجا به گفتار کسانى برخورد مى کنیم که مى پندارند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)جز قرآن معجزه اى نداشت و از آیاتى شبیه آیات فوق کمک مى گیرند، زیرا ظاهر این آیات مى گوید پیامبر در برابر درخواست معجزات مختلف از قبیل عقب راندن کوه هاى مکّه و شکافتن زمین آنجا و آشکار شدن نهرها و زنده کردن مردگان و سخن گفتن با آنها، دست رد به سینه تقاضاکنندگان زد. ولى بارها گفته ایم که اعجاز تنها براى نشان دادن چهره حقیقت است براى آنها که حقیقت طلب باشند، نه اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به صورت یک معجزه گر درآید و هرکس هر عملى را پیشنهاد کرد انجام دهد و تازه حاضر به قبول آن نباشند.این گونه درخواست معجزه (معجزات اقتراحى) تنها از ناحیه افراد لجوج و سبک مغزى انجام مى گرفت که حاضر به قبول هیچ حقّى نبودند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️ولى همه کارها در اختیار خداست و هر اندازه لازم بداند انجام مى دهد (بَلْ لِلَّهِ الاَْمْرُ جَمِیعً
↩️و اتّفاقاً نشانه هاى این امر در آیات فوق به خوبى به چشم مى خورد، زیرا در آخرین آیه مورد بحث دیدیم که سخن از استهزاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آمده، یعنى آنها نمى خواستند چهره حق را ببینند، بلکه با این پیشنهادها مى خواستند پیامبر(صلى الله علیه وآله) را استهزا کنند. به علاوه از شأن نزول هایى که در آغاز این آیات خواندیم استفاده مى شود که آنها به پیامبر پیشنهاد کرده بودند یکى از اجداد و نیاکانشان را زنده کند تا از او بپرسند که آیا او بر حقّ است یا باطل؟ در حالى که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اقدام به چنین معجزه اى (زنده کردن مردگان) کند، دیگر جاى این نیست که آنها بپرسند پیامبر بر حقّ است یا بر باطل؟ این نشان مى دهد که آنها افراد متعصّب و لجوج و معاندى بودند که هدفشان جستوجوگرى از حق نبود. همیشه پیشنهادهاى غریب و عجیبى مى کردند و تازه آخر کار هم ایمان نمى آوردند (در ذیل آیه ۹٠ سوره اسراء ـ به خواست خدا ـ باز هم در این باره توضیح خواهیم داد). ۳. قارعه چیست؟ قارعه از مادّه قرع به معنى کوبیدن است. بنابراین قارعه یعنى کوبنده و در اینجا اشاره به امورى است که آدمى را مى کوبد و هشدار مى دهد و اگر آماده بیدار شدن باشد بیدار مى کند. در حقیقت، قارعه معنى وسیعى دارد که هرگونه مصیبت شخصى یا جمعى و مشکلات و حوادث دردناک را شامل مى شود. لذا بعضى از مفسّران آن را به معنى جنگ و خشکسالى و کشته شدن و اسیرشدن دانسته اند، در حالى که بعضى دیگر آن را تنها اشاره به جنگ هایى گرفته اند که در صدر اسلام ذیل عنوان سَرِیّه واقع مى شد و آن جنگ هایى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شخصاً در آن شرکت نداشت، بلکه مأموریّت را به اصحاب و یاران خود مى داد.مسلّماً قارعه اختصاص به هیچ یک از این امور ندارد و همه را فرامى گیرد. جالب اینکه در آیات فوق مى خوانیم این حوادث کوبنده یا به خود آنها مى رسد یا در نزدیکى خانه آنها پیاده مى شود. یعنى اگر خود آنها هم مبتلا به این حوادث هشداردهنده نشوند، در همسایگى یا نزدیکى آنها واقع مى گردد. آیا براى بیدار شدن کافى نیست؟ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۸)🔹 ✅ دلسوزترین فرد برای جامعه 🔷نامه در یک نگا
🔹ترجمه و شرح نامه های نهج‌البلاغه🔹 ⬇️ادامه نامه(۷۸) ↩️نکته ديگر اينکه مى فرمايد: «(من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام) آنچه را نمى دانى رها کن (و به شايعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زيرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گويند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام»; (فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْکَ بِأَقَاوِيلِ السُّوءِ، وَالسَّلاَمُ). اين مسأله مهمى است که در هر جامعه اى ممکن است دو عامل سبب فساد گردد: نخست شايعات بى اساس است که گاه عمدا از سوى مغرضان شايعه افکن براى برهم زدن نظم جامعه و گل آلود کردن آب منتشر مى شود و گاه بر اثر اشتباهات و مبالغه ها و کاهى را کوهى کردن به خصوص اينکه بسيارى از مردم همواره انتظار دارند خبر تازه اى بشنوند و عده اى لذت مى برند از اينکه مسائل عجيب و غريب براى ديگران بازگو کنند و همين امر باعث پخش شايعات زيانبار مى شود. ديگر اينکه اشرار با دروغ، تهمت و سخن چينى سعى مى کنند ذهن کسانى را که در جامعه در مصدر کارى هستند مشوش سازند و آنها را به مردم يا افراد خاصى بدبين کنند و از اين ايجاد بدبينى و سوء ظن و اختلاف بهره گيرند; شاعر عرب در اين زمينه مى گويد: إنْ يَسْمَعُوا الْخَيْرَ يُخْفُوهُ وَإنْ سَمِعُوا * شَرّاً أذاعُوا وَإنْ لَمْ يَسْمَعُوا کَذِبُوا اين (بد سيرتان) هرگاه سخن خوبى درباره کسى بشنوند پنهان مى کنند و اگر سخن بدى بشنوند منتشر مى سازند و اگر مطلقا سخنى نشنوند دروغ مى بافند. شاعر ديگرى مى گويد: إنْ يَسْمَعُوا ريبَةً طارُوا بِها فَرَحاً * وَإنْ ذُکِرْتُ بِخَيْر عِنْدَهُمْ دَفَنُوا هرگاه سخن مفسده انگيزى بشنوند از خوشحالى پرواز مى کنند و اگر مطلب خوبى از من نزد آنها گفته شود آن را همانجا دفن مى کنند. اين بلايى است که در طول تاريخ بوده و هم اکنون نيز به شدت ادامه دارد و بخش مهمى از نابسامانى جوامع مسلمانان از آن سرچشمه مى گيرد. امام درباره تمام اينها به ابو موسى هشدار مى دهد، هرچند او نادان تر از اين بود که اين نصايح نجات بخش را پذيرا شود. * نکته: ابوموسى اشعرى کيست؟ نام او عبدالله بن قيس بود. به گفته بعضى از مورخان در مکه ايمان آورد و همراه با مهاجران به حبشه رفت و در جنگ خيبر به پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) ملحق شد. به همين دليل جزء صحابه محسوب مى شود. در زمان خليفه دوم به فرماندارى بصره منصوب گرديد و در سال سوم خلافت عثمان طبق نوشته ابن اثير در کامل عزل شد. علّت عزلش اين بود که مردم را به جهاد جمعى از شورشيان فراخواند و خودش برخلاف آن رفتار نمود به طورى که مردم ريختند و اموالش را غارت کردند اين خبر به عثمان رسيد و او را عزل کرد بعد از مدتى مردم کوفه از فرماندارى «سعيد بن عاص» سرباز زدند و از عثمان خواستند ابوموسى را فرماندار آنجا کند و او پذيرفت و در دوران خلافت على(عليه السلام) حضرت او را بر فرماندارى کوفه باقى گذاشت اما هنگامى که امام براى سرکوب شورشيان بصره به سوى بصره آمد و از مردم کوفه خواست به آن حضرت بپيوندند. ابوموسى مانع شد و گفت در جاى خود بنشينيد و حرکت نکنيد. مالک اشتر به کوفه آمد و او را از فرماندارى عزل کرد و مردم کوفه را براى پيکار با شورشيان بصره (جنگ جمل) بسيج نمود. او مردى متظاهر به آداب اسلامى و مقدس نما بود. به يقين او بعد از اين ماجرا کينه اميرمؤمنان على(عليه السلام) و يارانش را به دل گرفت و منتظر فرصتى بود تا انتقام بگيرد. تا آنجا که بعد از جنگ صفين مسأله حکمين پيش آمد و با اينکه امام با انتخاب او به عنوان حکميت از سوى مردم عراق سخت مخالف بود، اصرار گروهى از ساده لوحان يا عوامل مرموز معاويه و يا منافقان سبب شد امام با انتخاب او موافقت کند. او بهترين فرصت را براى انتقام جويى به دست آورد و بر خلاف آنچه معروف است که عمرو عاص در ماجراى حکميت وى را اغفال کرد و فريب داد و به همين دليل ضرب المثل در بلاهت و کودنى شد بعيد به نظر نمى رسد که اين کار توطئه مشترکى از سوى ابوموسى و عمرو عاص باشد. او مطمئن بود در حکومت على راه به جايى نمى برد ولى در حکومت معاويه راه پيشرفت و ترقى مادى به رويش باز است. به همين دليل روايات شديدى در مذمت او وارد شده که نشان مى دهد مرد بسيار خبيث و جنايتکارى بود. از جمله ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود نقل مى کند که على(عليه السلام) بعد از نماز صبح و مغرب گروهى را لعنت مى کرد از جمله آنها ابوموسى اشعرى بود. مرحوم صدوق در کتاب خصال از ابوذر نقل مى کند که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: بدترين اوّلين و آخرين دوازده کس بودند: شش نفر از پيشينيان و شش نفر از آخرين و عبدالله بن قيس (ابوموسى اشعرى) را از اين شش نفر شمرد و او را به سامرى اين امت وصف کرد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه های نهج‌البلاغه🔹 ⬇️ادامه نامه(۷۸) ↩️نکته ديگر اينکه مى فرمايد: «(من خواهان وحدت ا
↩️اين تشبيه نشان مى دهد که او مرد مرموز و خطرناک و فريبکارى بوده است. در روايت ديگرى از امام على بن موسى الرضا(عليهما السلام) مى خوانيم که بيزارى جستن از ابوموسى اشعرى از اسلام خالص است و او از سگ هاى دوزخ است. روايات متعدد ديگرى نيز در مذمت شديد او وارد شده است و به گفته مرحوم آية الله خويى در کتاب معجم رجال الحديث خبث طينت و عداوت او نسبت به اميرمؤمنان واضح تر از آن است که بر کسى مخفى بماند و در رسوايى او همين بس که اميرمؤمنان را در ماجراى حکميت (به پندار خودش) از خلافت عزل کرد. عجيب تر اينکه او خود با على (عليه السلام) بيعت کرده بود و مى دانست عامه مسلمانان با آن حضرت بيعت کردند و اينکه هر کس بر خلاف آن حضرت قيام کند گمراه است با اين حال به علت عناد و دشمنى و دنياپرستى و هواى نفس همه اين معلومات خود را رها ساخت و حکم به خلع آن حضرت از خلافت نمود در حالى که عمرو عاص وفادارى خود را به معاويه نشان داد و رأى به تثبيت او در خلافت داد. از قرائنى که گواهى مى دهد کار ابو موسى در مسأله حکمين توطئه بوده داستانى است که طبرى در تاريخ خود نقل مى کند. او در حوادث سنه 60 هجرى مى نويسد ابو موسى اشعرى بر معاويه وارد شد در حالى که جبه سياهى بر تن کرده بود بر معاويه سلام کرد و گفت: «السَّلامُ عَلَيْکَ يا أمينَ اللهِ» معاويه سلام او را جواب گفت وقتى که از نزد معاويه بيرون آمد معاويه گفت: اين پيرمرد نزد من آمده بود که فرماندارى يکى از ولايات را به او بسپارم ولى به خدا سوگند اين کار را نخواهم کرد (زيرا مى دانست او در ميان مردم منفور است). @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌺امام على عليه السلام: از توكّلت تو را همين بس كه براى خود روزى رسانى جز خداوند سبحان نبينى حَسبُكَ مِن تَوكُّلِكَ أن لا تَرى لِرِزقِكَ مُجرِيا إلاّ اللّهَ سُبحانَهُ 📜غررالحكم حدیث4895 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️اثرات عجیب و فوق العاده سوره واقعه در شب جمعه 🎙حجت الاسلام عالی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا