✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ ۗ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ ۚ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ ۗ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ۞
آیا کسى که بر همه سلطه دارد (و مراقب همه است)
و اعمالشان را مى بیند (،همچون کسى است که هیچ یک از این صفات را ندارد)؟! آنان براى خدا همتایانى قراردادند. بگو: «آنها را نام ببرید! آیا چیزى رابه او خبر مى دهید که از وجود آن در روى زمین بى خبر است، یا سخنان ظاهرى و بى محتوا مى گویید؟!»
(او همتایى ندارد.) ولى در نظر کافران، دروغ و نیرنگشان جلوه داده شده است،
(و مى پندارند واقعیتى دارد) و آنها (به سبب اعمالشان) از راه (خدا) بازداشته شده اند.
و هر کس را خدا گمراه کند، هدایت کننده اى براى او وجود نخواهد داشت.
(الرعد/۳۳)
***
۞لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ ۖ وَمَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ۞
«صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم»
در زندگى دنیا، براى آنها عذابى (دردناک) است. و عذاب آخرت سخت تر است. و در برابر (عذاب) خدا، هیچ نگهدارنده اى براى آنها نیست.
(الرعد/۳۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۰ الی ۳۲)🔹 🌧شأن نزول: مفسّران گفته اند نخستین آیه مورد بحث در صلح حد
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۳و۳۴)🔹
🔺چگونه خدا را با بت ها قرین مى سازید؟
در این آیات بار دیگر به بحث درباره توحید و شرک بازمى گردد و مردم را با این دلیل روشن مخاطب مى سازد که: آیا کسى که بالاى سر همه ایستاده (و حافظ همه چیز در پهنه جهان هستى است و همه را زیر پوشش تدبیر خود قرار داده) و اعمال همه را مى بیند همچون کسى است که هیچ یک از این صفات را ندارد (أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْس بِمَا کَسَبَتْ).(۱)
در حقیقت، جمله فوق به وضوح مى گوید: احاطه او چنان است که گویى خداوند بالاى سر همه ایستاده و آنچه را که انجام مى دهند مى بیند، مى داند، حساب مى کشد، پاداش و کیفر مى دهد و تدبیر و تصرّف مى کند. بنابراین، کلمه قائم معنى وسیعى دارد که همه این امور را شامل مى شود; گرچه گروهى از مفسّران هر یک آن را در یک بُعد خلاصه کرده اند.
آن گاه به عنوان تکمیل بحث گذشته و مقدّمه اى براى بحث آینده مى فرماید: و آنان براى خدا همتایانى قرار دادند (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ).
سپس از چند راه به آنها پاسخ مى دهد:
نخست اینکه: بگو: آنان را نام ببرید (قُلْ سَمُّوهُمْ).
منظور از نام بردن، یا این است که آنها حتّى بى ارزش تر از آن هستند که نام و نشانى داشته باشند، یعنى چگونه یک عدّه موجودات بى نام و نشان و بى ارزش را در ردیف پروردگار قادر متعال قرار مى دهید؟
یا اینکه منظور این است که صفات آنها را بیان کنید ببینیم آیا شایسته عبودیّت هستند؟
درباره الله مى گوییم: او خالق، رازق، حیات بخش، عالم و قادر و بزرگ است. آیا این صفات را مى توانید در مورد بت ها به کار برید، یا به عکس اگر بخواهیم از آنها نام ببریم باید بگوییم بت هایى از سنگ و چوب و بى حرکت، فاقد عقل و شعور، نیازمند به عبادت کنندگان خود و خلاصه فاقد همه چیز. این دو را چگونه مى توان همسان قرار داد؟ آیا شرم آور نیست؟
و یا اینکه منظور آن است که کارهاى آنها را برشمرید، آیا تاکنون زیانى به کسى رسانیده اند یا منفعتى؟ مشکلى را گشوده اند؟ یا گرهى در کار کسى زده اند؟
با این حال کدام عقل اجازه مى دهد که آنها را در ردیف خدایى قرار دهند که همه برکات و نعمت ها و سود و زیان ها و پاداش و کیفرها از اوست؟
البتّه هیچ مانعى ندارد که همه این معانى در جمله سَمّوهُم (آنها را نام ببرید) جمع باشد.
دوم اینکه چگونه چنین شریکى وجود دارد در حالى که خداوند که به پندار شما شریک آنهاست از وجودشان هیچ اطّلاعى ندارد، با اینکه علمش همه جهان را در برگرفته؟ آیا چیزى را به او خبر مى دهید که از وجود آن در روى زمین بى خبر است (أَمْ تُنَبِّـُونَهُ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِى الاَْرْضِ).
این تعبیر در حقیقت بهترین راه براى کوبیدن سخن واهى طرف است و به این مى مانَد که شخصى به شما مى گوید دیشب فلان کس در خانه تو میهمان بوده است و شما در پاسخ مى گویید تو از میهمانى خبر مى دهى که من از آن بى اطّلاعم. یعنى آیا ممکن است کسى میهمان من باشد و من بى خبر و تو از آن آگاه باشى؟
سوم اینکه یا سخنان ظاهرى (و توخالى که درآن هیچ مفهوم صحیحى نهفته نیست) مى گویید؟ (أَمْ بِظَاهِر مِنَ الْقَوْلِ).
شما در دل، ایمان به چنین چیزى ندارید; به همین دلیل هنگامى که در تنگناهاى سخت زندگى قرار مى گیرید به سراغ الله مى روید، زیرا در دل مى دانید که کارى از بت ها ساخته نیست.
همان گونه که خداوند حال آنها را به هنگامى که سوار کشتى مى شوند و طوفان سخت آنها را احاطه مى کند و تنها به خدا رو مى آورند، در آیه ۶۵ سوره عنکبوت بیان فرموده است.
چهارم اینکه مشرکان درک درستى ندارند و چون از هوىوهوس و تقلیدهاى کورکورانه پیروى مى کنند قادر به قضاوت عاقلانه و صحیح نیستند; به همین دلیل به گمراهى کشیده شده اند.
بلکه در نظر کافران، دروغ هایشان زینت داده شده است (و بر اثر ناپاکىِ درون، چنین مى پندارند که واقعیّتى دارد); و آنها از راه خدا بازداشته شده اند آنها موجودات بى ارزش و بى نام و نشان را شریک خدا دانسته اند (بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ).
و هر کس را خدا گمراه کند راهنمایى براى او وجود نخواهد داشت (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد).
بارها گفته ایم که این ضلالت به معنى اجبار نیست و مسأله دل بخواهى و بى حساب نمى باشد، بلکه اضلال الهى به معنى عکس العمل کارهاى نادرست و غلط خود انسان است که او را به گمراهى ها مى کشاند و چون این خاصیّت را خدا در چنین اعمالى قرار داده، به خدا نسبت داده مى شود.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۳و۳۴)🔹 🔺چگونه خدا را با بت ها قرین مى سازید؟ در این آیات بار دیگر
↩️و در آخرین آیه مورد بحث به مجازات هاى دردناک آنها در دنیا و آخرت که طبعاً شامل شکست و ناکامى و سیه روزى و آبروریزى و غیر آن مى شود اشاره کرده مى فرماید: در دنیا براى آنها عذابى (دردناک) است و عذاب آخرت
سخت تر است (لَهُمْ عَذَابٌ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الاْخِرَةِ أَشَقُّ).
چراکه همیشگى و جسمانى و روحانى و توأم با انواع ناراحتى هاست.
و اگر گمان کنند راه فرار و وسیله دفاعى در برابر آن دارند، سخت در اشتباهند، و در برابر (عذاب) خداوند هیچ کس نمى تواند آنان را نگه دارد (وَ مَا لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ وَاق).
✔️پی نوشت
۱. در حقیقت جمله فوق مشتمل بر مبتداست و خبر آن محذوف است و در تقدیر چنین بوده: أفَمَن هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفس بِما کَسَبَت کَمَن لَیسَ کَذلِکَ ، یعنى آیا کسى که داراى این صفت است همچون کسى است که فاقد آن است؟
پایان آیات (۳۳و۳۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. ✨﴾﷽﴿✨ ترجمه و شرح خطبه(۷۱) ↩️نکته ها: 1- نخستين کسى که ايمان آورد
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۲)🔹
1⃣ بخش اول
✅وصف پیامبر اعظم
🔭خطبه در يك نگاه:
اين خطبه در واقع از سه بخش تشكيل مى شود: بخش اوّل: كه بسيار كوتاه است، بيان قسمتى از صفات خداوند متعال است كه به عنوان مقدّمه براى تقاضاى رحمت و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر شده است.بخش دوم: چگونگى درود فرستادن بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تعليم داده شده و بسيارى از صفات آن بزرگوار و خدمات بزرگ و بى مانندى كه به جامعه انسانيّت و آيين حق فرمود، ذكر شده است و در واقع گوياى اين حقيقت است كه اگر ما بهترين درود و صلوات را بر آن بزرگوار مى فرستيم به خاطر اين خدمات بزرگ و بى مانند او است.
بخش سوم: در برگيرنده مجموعه اى از دعاهاى پر معنا درباره آن حضرت است كه در ضمن، از خداوند نيز تقاضا شده كه رابطه ما با آن بزرگوار همواره برقرار باشد و در بهشت جاويدان در سايه آن حضرت باشيم.
اى نگهدارنده آسمانهاى رفيع:
در اين بخش از خطبه امام(عليه السلام) خداوند را به سه صفت از صفات والايش مى ستايد، عرضه مى دارد: «بار خدايا! اى گستراننده گسترده ها، و اى نگهدارنده آسمان هاى رفيع، و اى کسى که دلها را با فطرت هاى ويژه آفريدى: هم آنان که سرانجام به بدبختى گراييدند و هم آنان که سعادتمند شدند(اَلّلهُمَّدَاحِىَ(1) الْمَدْحُوَّاتِ، وَ دَاعِمَ(2) الْمَسْمُوکَاتِ(3)، وَ جَابِلَ(4) الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِيِّهَا وَ سَعِيدِهَا).جمله اوّل اشاره به آغاز آفرينش آسمانها و زمين است. مى دانيم طبق نظريات معروف در ميان دانشمندان، جهان هستى و کرات و اجرام آسمانى در آغاز به صورت توده واحدى بوده است که به علل معلوم و نامعلومى از هم جدا شده و گسترش يافته و امروز همچنان رو به گستردگى پيش مى رود.زمين نيز در آغاز زير آب فرو رفته بود. آب ها تدريجاً در مناطق عميق و شکاف هاى زمين قرار گرفتند و خشکى ها پديدار شدند و با گذشت زمان، گسترش يافتند، تا اين که وضع خشکى ها و درياها تثبيت شد و امروز نيز بر اثر جذب سنگ هاى آسمانى، زمين به آرامى گستردگى بيشترى پيدا مى کند. قرآن مى فرمايد: «وَ السَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْد وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ * وَ الاَْرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ; و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم و همواره آن را وسعت مى بخشيم و زمين را گسترديم و چه خوب گستراننده اى هستيم»(5).تعبير به «دَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ» اشاره به نگهدارى کرات آسمانى اعم از سيّارات و ثوابت و کهکشان ها، بوسيله نيروى جاذبه -که در واقع يک ستون نامريى است- مى باشد; نيرويى که چنان آنها را در جاى خود نگه مى دارد که گاه ميليون ها سال مى گذرد و فواصل موجود بين کرات منظومه شمسى، تغيير پيدا نمى کند.
قرآن مجيد مى گويد: «إِنَّ اللّهَ يُمْسِکُ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَد مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِيماً غَفُوراً; خداوند آسمان ها و زمين را نگاه مى دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هر گاه منحرف گردند کسى جز او نمى تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است».(6)
جمله «وَ جـَابِلَ الْقُلُوبِ...» اشاره به علوم فطرى و الهى و غرائز و تمايلات ثمربخشى است که خداوند در درون جان انسانها قرار داده; علوم و غرايز و اميالى که به منزله ابزارى هستند که انسان در مسير تکامل و پيمودن طرق پيشرفت مادّى و معنوى و سير الى اللّه از آن بهره مى گيرد و بدون آنها تلاشها و کوشش هايش يا متوقّف، و يا کم اثر مى شود.ممکن است کسانى از جمله بالا چنين استفاده کنند که خداوند شقاوت و سعادت را ذاتى انسانها قرار داده; گروهى ذاتاً سعادتمندند، و گروه ديگرى ذاتاً شقاوتمند; در حالى که جمله بالا چنين مطلبى را القا نمى کند، بلکه مى گويد: خداوند به همه انسانها اعم از کسانى که سرانجام سعادتمند، يا شقاوتمند مى شوند، علوم فطرى و غرائز ضرورى را مرحمت فرموده، هر چند گروهى از آن استفاده کرده و مسير سعادت را با آن طىّ مى کنند و گروه ديگرى با سوء استفاده، خود را در پرتگاه شقاوت مى افکنند، حديث معروف: «کُلُّ مَوْلُود يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ...; همه انسانها بر فطرت توحيد از مادر متولّد مى شوند (و انحراف از اين فطرت، بر اثر تعليم و تربيت نادرستى است که بعداً حاصل مى شود)»(7) نيز اشاره به همين معنا است.واضح است که اگر سعادت و شقاوت ذاتى باشد و هرکس مجبور باشد که در همان مسير از پيش تعيين شده، گام بردارد، آمدن پيامبران و نزول کتاب هاى آسمانى و تکليف و مسئوليّت و احکام الهى و ثواب و عقاب، و در يک کلمه، تمام مسايل مربوط به تعليم و تربيت و آثار و نتايج آن، بى معنا خواهد شد; نه عقل چنين چيزى را مى پذيرد و نه شرع.قرآن مجيد مى گويد: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۲)🔹 1⃣ بخش اول ✅وصف پیامبر اعظم 🔭خطبه در يك نگاه: اين خطبه در واقع از سه بخش
↩️ ما انسان را به راه صحيح هدايت کرده ايم، خواه شاکر باشد و پذيرا شود و يا کفران کند و رها سازد»(8).
و در جاى ديگر مى فرمايد:«وَ نَفْس وَ مَا سَوَّيهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْويهَا; و قسم به جان آدمى! و آن کس که آن را آفريده (و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام کرده است»(9).در واقع راه و چاه و عوامل سعادت و شقاوت را به او نشان داده است، بى آن که او را مجبور به پذيرش چيزى کند، او در پيمودن هر دو راه مختار است و به همين دليل، در برابر خداوند و وجدان خويش مسئوليّت دارد.
✅درود بر چنين پيامبرى:
امام(ع) در آغاز اين فراز از خطبه، بهترين درود و برکات الهى را نثار روان پاک پيامبر اسلام(ص) کرده و آن حضرت را به بيش از بيست وصف از اوصاف برجسته اش، که او را شايسته اين درود و صلوات مى کند، ياد مى فرمايد و مى گويد: (خداوندا!) «گرامى ترين درودها و افزونترين و پربارترين برکاتت را بر محمد(ص) بنده ات و رسولت بفرست» (اجْعَلْ شَرَائِفَ(10) صَلَوَاتِکَ وَ نَوَامِىَ(11) بَرَکَاتِکَ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ).صلوات، همان رحمت هاى الهى است; و برکات، انواع نعمت هاى پروردگار را شامل مى شود و مجموعه صلوات و برکات چنان فراگير است که هيچ خير و سعادتى از آن بيرون نخواهد بود.در اين قسمت از سخن امام(ع)، دو وصف معروف و مهم، که در واقع مهمترين اوصاف پيامبر اکرم(ص) است بيان شده: نخست، مسأله عبوديّت و دوم، رسالت.عبوديّت بزرگترين افتخار يک انسان است که تسليم محض در برابر خداوند باشد، همه چيز را از آنِ او بداند و چشم و گوش بر امر و فرمانش نهد; حتّى اموالى را که ظاهراً ملک او است، امانت الهى در دست خود بشمرد و حداکثر تلاش را در جلب رضاى او انجام دهد و در عين حال خود را به او بسپارد، همان گونه که اميرمؤمنان(ع) به پيشگاه خداوند عرض مى کند: «إِلهي کَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِي رَبّاً; خدايا اين عزّت براى من بس است که بنده تو باشم و اين افتخار براى من کافى است که تو پروردگار من باشى»(12).
در سومين توصيف به مسأله خاتميّت اشاره مى کند و مى فرمايد «پيامبرى که خاتم پيامبران پيشين بود» (الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ).در صورتى که (ما) در اينجا به معناى «ذَوِى الْعُقُول» باشد اشاره به پيامبران پيشين است، که پيامبر اسلام(ص) «خاتم النّبيين» بود. و اگر به معناى «ذوى العقول» نباشد، اشاره به پايان گرفتن شرايع پيشين، به دست پيامبر اسلام(ص) است.و در چهارمين و پنجمين توصيف مى فرمايد: «کسى که درهاى بسته را گشود و حقّ را با حقّ آشکار ساخت» (وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ، وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ).منظور از پيچيدگى ها و درهاى بسته، ابواب علوم و دانشها و مسايل پيچيده اخلاقى و اجتماعى انسانها است که پيامبر(ص) با دين و آيين و هدايت هاى خود، آنها را به روى انسانها باز کرد و منظور از آشکار ساختن حق به حق، ممکن است اشاره به معجزات باشد که حقّانيت پيامبر(ص) را تبيين کرد و يا اشاره به بيانات منطقى او باشد که حقايق را شرح داد و يا اشاره به جنگ ها و غزواتى است که دشمنان حق را کنار زد تا مردم چهره حق را ببينند و يا روشن ساختن حقايق به قرينه يکديگر مى باشد همان گونه که آيات قرآن را به کمک يکديگر تفسير مى کنند; هيچ مانعى ندارد که تمام معانى چهارگانه فوق، در اين جمله جمع باشد.در ششمين و هفتمين توصيف مى فرمايد: «همان کسى که غوغاى باطل را دفع کرد و حملات گمراهى ها را درهم شکست» (وَ الدَّافِعِ جَيْشَاتِ(13) الاَْبَاطِيلِ، وَ الدَّامِغِ(14) صَوْلاَتِ(15) الاَْضَالِيلِ).جالب اين که در مورد باطل تعبير به سر و صدا و غوغا مى کند (جَيْشات) و در مورد عوامل گمراهى تعبير به حملات (صولات) که دقيقاً هر کدام منطبق با وضعيّت آنهاست. باطل پر سر و صدا است و عوامل گمراهى نيز، همواره به مردم بى دفاع حمله ور مى شوند.در هشتمين توصيف که در واقع به منزله بيان علّت براى تقاضاى اين درود وافر و گسترده است، مى فرمايد: «به دليل اين که با تمام قدرت بار سنگين رسالت را بر دوش کشيد» (کَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ(16)).
در اينجا(کما) به منزله تعليل است و معناى «لاِنَّه» مى دهد. در واقع قبول اين مسئوليّت بزرگ و تحمّل آن با قوّت و قدرت، يکى از مهمترين ويژگى هاى پيامبراکرم(ص) است که او را شايسته هر گونه درودى مى کند.
در نهمين و دهمين توصيف آمده است که: «آن حضرت به فرمانت قيام نمود و در طريق رضا و خشنودى تو، با سرعت گام بر مى داشت» (قَائِماً بِأَمْرِکَ،مُسْتَوْفِزاً(17) فِي مَرْضَاتِکَ).«قيامِ به امر»، اشاره به جدّى گرفتن اوامر الهى است; زيرا انسان براى کارهاى جدّى بر مى خيزد. به همين دليل، قيامِ به چيزى، اشاره به برخورد جدّى با آن است.اين دو تعبير نشان مى دهد که آن بزرگوار نه تنها گوش بر فرمان الهى بود،⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️ ما انسان را به راه صحيح هدايت کرده ايم، خواه شاکر باشد و پذيرا شود و يا کفران کند و رها سازد»(8).
↩️بلکه هر جا رضاى او را - حتّى بدون فرمان نيز- کشف مى کرد، به سرعت به سوى انجام آن مى شتافت.در يازدهمين و دوازدهمين توصيف مى فرمايد: در گام هايى که (به سوى انجام اوامر تو) بر مى داشت، ترديد به خود راه نداد و عقب گرد، نکرد، و عزم و اراده اش به سستى نگراييد» (غَيْرِ نَاکِل(18) عَنْ قُدُم(19)، وَلاَ وَاه فِي عَزْم).بسيارند کسانى که در تصميم گيرى ها و شروع کار جدّى هستند، ولى در ادامه راه ترديد و سستى به خود راه مى دهند. مهمّ آن است که انسان از آغاز تا پايان محکم بايستد و به راه خود ادامه دهد. تاريخ پيامبر اکرم(ص) نشان مى دهد که او هرگز در برابر وسوسه ها و فشارها تسليم نشد و هر پيشنهاد انحرافى را که به آن حضرت کردند، با صراحت ردّ نمود تا آنجا که مى فرمود: «اگر خورشيد آسمان را در يک دستم بگذارند و ماه را در دست ديگرم، حاضر نيستم مسير خود را تغيير دهم.»(20)
در سيزدهمين تا پانزدهمين وصف مى فرمايد: «اين در حالى بود که وحى تو را با آگاهى گرفت و عهد تو را پاسدارى کرد و در انجام فرمانت (با قدرت و جدّيت) پيش رفت» (وَاعِياً(21) لِوَحْيِکَ، حَافِظاً لِعَهْدِکَ، مَاضِياً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِکَ).سپس آن حضرت در ادامه اين سخن، نتيجه تلاش ها و کوشش ها و فداکارى هاى پيامبر(ص) را، ضمن بيان اوصاف ديگرى بازگو مى کند، امام(ع) در شانزدهمين تا هجدهمين وصف مى فرمايد: «او همچنان در اين راه به پيش رفت تا شعله حق را براى طالبانش برافروخت و راه را براى ناآگاهان روشن ساخت، دل هايى که در فتنه ها و گناهان فرو رفته بود، به برکت وجودش هدايت شد» (حَتَّى أَوْرَى(22) قَبَسَ(23) الْقَابِسِ، وَ أَضَاءَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ، وَ هُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَ الاْثامِ).اين سخن اشاره به پيشرفت سريعِ اسلام، در تمام جهات و روشن شدن «جزيره عربستان» که مهد کفر و شرک و کانون جهل و جنايت بود، مى باشد که هر کس کمترين اطلاعى از تاريخ اسلام داشته باشد، آن را تصديق مى کند و حتّى دشمنان اسلام نيز به آن معترفند.سپس در نوزدهمين وصف از اوصاف کريمه آن حضرت، مى افزايد: «او پرچم هاى آشکار کننده حق را برافراشت و احکام نورانى اسلام را برپا ساخت» (وَ أَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الاَْعْلاَمِ، وَ نَيِّرَاتِ الاَْحْکَامِ).
پی نوشت:
1. «داحى» از مادّه «دَحْو» (بر وزن محو) به معناى گسترش دادن است و «دَحْوُ الاَْرْض» اشاره به زمانى است که خشکى ها تدريجاً از زير آب بيرون آمدند و گسترش يافتند.
2. «داعم» از مادّه «دَعْم» (بر وزن فهم) به معناى صاف کردن کژى ها است و از همين رو، واژه «دعامه» به معناى ستون به کار مى رود.
3. «مسموکات» از مادّه «سَمْک» (بر وزن سقف) به معناى برپا کردن و بلند نمودن است و به همين جهت اين واژه بر سقف نيز اطلاق مى شود.
4. «جابل» از مادّه «جَبْل» (بر وزن جبر) به معناى آفريدن است.
5. سوره ذاريات آيات 47-48.
6. سوره فاطر، آيه 41.
7. مضمون اين حديث در روايات متعددى آمده است که شايد بالغ بر «بيست» حديث مى شود و مرحوم «علاّمه مجلسى» آنها را در بحار الانوار، جلد 3، کتاب التوحيد، صفحه 276 تا 281 آورده است.
8. سوره دهر، آيه 3.
9. سوره شمس، آيات 7-8.
10. «شَرائف» جمع «شريفه» به معناى با ارزش است.
11. «نَوامى» جمع «ناميه» از مادّه «نموّ» به معناى رشد و افزايش است.
12. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 400.
13. «جَيْشات» جمع «جَيْشَة» از مادّه «جَيْش» (بر وزن عيش) به معناى جوش و خروش است و به همين جهت، به لشکر که داراى جنب و جوش فراوانى است «جيش» گفته مى شود.
14. «دامغ» از مادّه «دَمْغ» (بر وزن ضَرب) به معناى کوبيدن سر، و شکستن جمجمه است.
15. «صَوْلات» جمع «صَوْله» به معناى حمله کردن براى چيره شدن است و در مورد گاز گرفتن شتر نيز اين واژه به کار مى رود.
16. «اِضْطَلَعَ» از مادّه «اِضطِلاع» به معناى قوّت و قدرت داشتن بر انجام کارى است. در اصل از مادّه «ضِلع» (بر وزن جسم) به معناى دنده گرفته شده که استخوانى است مقاوم در مقابل حوادث مختلف، سپس مادّه «ضَلْع» (بر وزن منع) به معناى قوّت و قدرت يافتن اطلاق شده است.
17. «مُسْتَوفِز» از مادّه «استيفاز» به معناى عجله کردن و سرعت نمودن است.
18. «ناکل» از مادّه «نُکول» به معناى بازگشت نمودن و ترسيدن است.
19. «قُدُم» در اينجا معناى مصدرى دارد و به معناى تقدّم يافتن و پيشروى کردن است.
20. کامل ابن اثير، جلد 1، صفحه 489. (اين سخن در سيره ابن هشام و تاريخ طبرى نيز آمده است).
21. «واعى» از مادّه «وَعْى» (بر وزن وقت) به معناى درک کردن و فهميدن و حفظ کردن چيزى است.
22. «أوْرى» از مادّه «وَرْى» (بر وزن نفى) به معناى روشن شدن آتش است. بنابراين، «اَوْرى» که فعل متعدّى است، به معناى بر افروختن مى آيد.
23. «قَبَس» (بر وزن قفس) به معناى آتش مختصرى است که از مجموعه اى جدا مى شود.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
✨﴾﷽﴿✨
#در_محضر_اهل_بیت
💎☀️كُلُهُم نورٌ واحِدٌ
🌲🌵زید شحام گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: میان امام حسن و امام حسین علیهما السلام کدام يک برتر از ديگری هست؟ فرمود: «فضیلت اولین ما امامان به فضیلت آخرین ما پیوند خورده و فضیلت آخرین ما با فضیلت اولین فرد ما پیوستگی دارد، و هر یک از ما دارای فضلی است». زید گفت به حضرت گفتم فدایتان شوم بيشتر توضیح بدهيد، حضرت فرمودند: ما از شجرهای هستیم که خدا ما را از یک طینت آفریده، فضیلت و برتری ما از جانب خداست، علم ما نیز از نزد اوست، ما امنای خداوند بر خلقش هستیم، و دعوت کنندگان به دین او، ما حجاب*میان او و خلق اوئیم. ای زید، خلقت ما یکسان، علم ما یکسان و فضیلت ما نیز یکسان است، و ما همگی نزد خدای عزوجل یکی هستیم. ما ائمه، #دوازده تن بودیم که از آغاز خلقت حول عرش پروردگارمان حلقه زده بودیم، اولین ما محمد، وسطین ما محمد، و آخرین ما نیز محمد است.
#اهل_بیت
📙غیبت نعمانی، باب۴، ح۱۶
📘المحتضر، ص۱۵۹
📕بحار الأنوار، ج۳۶، ص۳۹۹، ح۹
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2