قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت: « ۲۹۲» @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۹۳و_۲۹۴و_۲۹۵_و۲۹۶.mp3
8.41M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت: « ۲۹۳ تا ۲۹۶»
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🌷 امام صادق(علیه السلام) :
🖋 مُرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود ، شادمان میگردد ؛ همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد.
📒 الفقیه ، ج1 ،ص117
@Nahjolbalaghe2
ویژگیهای طرفداران امام زمان(عج)!.mp3
10.68M
#موعظه
👆ویژگیهای طرفداران امام زمان(عج)
#سخنرانی
#ایمان_به_غیب
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
🎙 استاد ماندگاری
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هفتاد و هفتم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺍﺯ ﻗﺘﺎﺩﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: هفتاد و هشتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ: ﻋﺬﺍﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﺴﺒﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻤﺪﻟﻮﻝ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﻣﻌﻬﻮﺩ ﻧﻔﻲ ﺷﺪﻩ ﻣﺮﺍﺩ ﻧﻔﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﺠﻤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻧﻔﻲ ﻛﻠﻲ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻋﻀﻮﻱ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﺪ ﺷﺪ ﺑﺎﻟﻀﺮﻭﺭﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺼﻤﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﻋﻀﺎﺀ ﺁﻥ ﻋﻀﻮ ﻓﺎﺳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﻄﻊ ﺷﻮﺩ، ﺑﺨﻠﺎﻑ ﻋﻀﻮﻱ ﻛﻪ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻄﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺳﺮﺍﻳﺖ ﺑﺴﺎﻳﺮ ﺍﻋﻀﺎﺀ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻋﻀﻮﻱ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﺻﺪﻣﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺍﻣﻴﺪ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩﻱ ﻳﺎﺑﺪ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻋﺎﺩ ﻭ ﺛﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺣﺎﻛﻲ ﺍﺳﺖ: " ﻓﺎﻥ ﺍﻋﺮﺿﻮﺍ ﻓﻘﻞ ﺍﻧﺬﺭﺗﻜﻢ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻣﺜﻞ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻋﺎﺩ ﻭ ﺛﻤﻮﺩ " ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﻨﺎﻁ ﺣﻜﻢ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻭ ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻣﻮﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪ، ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﺸﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﮕﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﮕﻤﺮﺍﻫﻲ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻴﺪﺍﺩﻧﺪ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﺗﻬﺪﻳﺪﻱ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻴﮕﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻴﻜﻪ ﺍﮔﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺭﺳﻮﻝ
ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﻴﺒﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﻧﻤﻴﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺍﺣﺪﻱ ﺩﺭ ﻏﺰﻭﺍﺕ ﻭ ﺟﻨﮕﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺴﺒﺐ ﺧﺸﻢ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻛﺸﺘﻪ ﻧﻤﻴﺸﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﻗﺴﺎﻡ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﻫﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ. ﻭﺟﻪ ﭘﻨﺠﻢ- (ﺍﺯ ﺍﺷﻜﺎﻟﻬﺎﻱ ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ) ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ (ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺣﺎﺭﺙ) ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻮﺩ، ﺧﻮﺩ ﺁﻳﺘﻲ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻳﺖ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ- ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺁﻳﺘﻲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﻘﻞ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻥ ﻫﻤﺖ ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ- ﻭ ﻧﻈﺎﺋﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻣﺼﻨﻔﻴﻦ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻣﺴﻨﺪﻫﺎ ﻭ ﺻﺤﺎﺡ ﻭ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺭﺍﺳﺎ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺟﺰ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﺸﺪﻩ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺑﻲ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﺳﺖ. ﺟﻮﺍﺏ- ﻗﻴﺎﺱ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻓﺮﺩﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ، ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﻭ ﮔﺰﺍﻑ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ، ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﻛﻴﻔﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﺀ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ، ﻣﻀﺎﻓﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ
ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻫﺪﻑ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺑﻜﺸﻨﺪ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﺻﻞ ﻣﻮﺿﻮﻉ (ﺍﻣﺮ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ) ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻘﺪﺭﻱ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﺑﻄﺎﻝ ﺁﻥ ﺟﺪ ﻭ ﺟﻬﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﺪﻑ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺋﻞ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺼﺒﺎﻧﻪ ﻭﺿﻊ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺑﺮﻏﻢ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﺎﻥ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺤﺪ ﻛﻤﺎﻝ ﻣﻴﺮﺳﺎﻧﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۱تا ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹گر حکم شود که مست
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۱ تا۶۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️بار دیگر با بیان تازه اى بدعتهاى زشت و خرافاتى را که عربهاى جاهلى داشتند (در زمینه تنفر از فرزندان دختر و اعتقاد به این که: فرشتگان دختران خدایند) محکوم کرده مى گوید: آنها از یکسو از فرزندان دختر کراهت دارند ولى از سوى دیگر آن را براى خدا قائل مى شوند ! (وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ ما یَکْرَهُونَ).
این تناقض عجیبى است و همان گونه که در سوره نجم آیه ۲۲ آمده است: این یک تقسیم ناهنجار است ! اگر فرشتگان، دختران خدایند، پس معلوم مى شود دختر چیز خوبى است، چرا شما از فرزندان دختر ناراحت مى شوید! و اگر بد است چرا براى خدا قائل هستید؟
و با این حال آنها به دروغ مى گویند که سرانجام نیک و پاداش خیر از براى آنها است (وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى).
با کدام عمل، انتظار چنین پاداشى را دارند؟ با زنده به گور کردن دختران معصوم و بى گناه و بى دفاع؟ و یا با تهمت و افتراء به ساحت مقدس پروردگار؟ با کدامین عمل؟
کلمه حُسْنى که مؤنث احسن است و به معنى نیکوتر یا نیکوترین مى آید در اینجا به معنى بهترین پاداشها و یا بهترین عاقبتها است که این قوم مغرور گمراه با همه جنایاتشان براى خود قائل بودند، و در این صورت این سؤال پیش مى آید: با این که عرب جاهلى عقیده به معاد نداشت، چگونه چنین سخنى را مى گفتند؟!.
ولى باید توجه داشت: همه آنها منکر معاد به طور مطلق نبودند، بلکه معاد جسمانى را نفى مى کردند و از این که: انسان بار دیگر به حیات مادى باز گردد، تعجب داشتند! به علاوه این تعبیر ممکن است به صورت قضیه شرطیه بوده باشد یعنى آنها مى گفتند: اگر جهان دیگرى هم در کار باشد ما در آنجا بهترین پاداش را خواهیم داشت و همین گونه است طرز تفکر بسیارى از جباران و منحرفان لجوج که در عین دورى از خدا خود را به خدا از همه نزدیکتر مى دانند و ادعاهاى پوچ و مسخره اى دارند.
این احتمال را نیز بعضى از مفسران داده اند که منظور از حُسْنى همان نعمت حسنى یعنى پسران است; چرا که دختران را شوم و بد مى دانستند، ولى پسران را خوب و نعمت عالى مى دانستند.
اما تفسیر اول صحیحتر به نظر مى رسد، لذا بلافاصله مى گوید: ناچار براى آنها آتش دوزخ است (لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النّارَ).
یعنى نه تنها عاقبت نیکى ندارند، بلکه پایان کارشان جز آتش دوزخ نیست.
و آنها از پیشگامان در آتشند (وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ).
مُفْرَط از ماده فَرَط (بر وزن فقط) به معنى پیشگام و متقدم است.
* * *
و از آنجا که ممکن است، بعد از شنیدن داستان عرب جاهلى براى بعضى این سؤال پیش آید که چگونه ممکن است انسان جگر گوشه خود را با آن قساوت، زنده به زیر خاکها بفرستد مگر چنین چیزى امکان پذیر است؟ در آیه بعد گوئى به پاسخ سؤال پرداخته مى گوید:
به خدا سوگند ما پیش از تو پیامبرانى به سوى امتهاى پیشین فرستادیم، ولى شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد (تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَم مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ).
آرى، شیطان آن چنان در وسوسه هاى خود، مهارت دارد که زشت ترین و بدترین جنایات را گاهى در نظر انسان چنان زینت مى دهد که آن را یک افتخار مى پندارد، همان گونه که عرب جاهلى زنده به گور کردن دختران خود را سند افتخار مى دانست و آن را به عنوان حمایت از ناموس و حفظ حیثیت و آبروى قبیله! مدح و تمجید مى کرد، و مى گفت: من امروز دخترم را به دست خود زیر خاک مى فرستم تا فردا در یک جنگ به دست دشمن نیفتد.
جائى که ننگین ترین اعمال را در زیر فریبنده ترین ماسکها بر اثر تزیین و وسوسه شیطان امکان پذیر باشد، حال بقیه کارها روشن است.
و ما امروز نمونه هاى بسیارى از این تزیینات شیطانى را در اعمال بسیارى از افراد مى بینیم که دزدیها و غارتگریها و تجاوزها و جنایات خود را با تعبیرات مختلفى توجیه مى کنند و در زیر لفافه هاى فریبنده قرار مى دهند.
پس از آن اضافه مى کند: گروه مشرکان فعلى نیز دنباله رو همان برنامه هاى انحرافى امتهاى پیشین اند که شیطان اعمالشان را در نظرشان تزیین داده بود.
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه ۸۳بخش چهارم 🔹توصیف قیامت ↩️در اين فراز از خطبه بالا نيز، امام(عليه السلام) با ص
📝شرح و تفسیر خطبه ۸۴
✔️آیت الله مکارم شیرازی
🔹جواب امام به تهمتهای عمر عاص
❌این مرد دروغگو را بشناسید!
امام(علیه السلام) سخن خود را از دروغ و تهمتى که «عمرو بن عاص» نسبت به ساحت مقدّسش گفته بود، آغاز مى کند و به دنبال تکذیب آن، معرّفى گویایى نسبت به این عنصر کثیف تاریخ اسلام، مى آورد.
دروغ این بود که: امام(علیه السلام) بسیار شوخ طبع و مزّاح و - نعوذ باللّه - اهل هزل و باطل است، تا به این بهانه، عدم شایستگى آن حضرت را براى امر خلافت - به زعم خود - ثابت کند.
مى فرماید: «از «ابن نابغه» (پسر آن زن بدنام) در شگفتم! او براى مردم شام چنین وانمود مى کند که من بسیار اهل مزاح و مردى شوخ طبعم، که مردم را با شوخى و هزل، پیوسته سرگرم مى کنم.» (عَجَباً لاِبْنِ النَّابِغَةِ!دُعَابَةً)، وَ أَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ: أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ! یَزْعُمُ لاَِهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِىَّ
تعبیر به «ابن النابغه» در باره «عمرو عاص» از یک سو، اشاره به وضع زشت و ننگین خانواده اوست; چرا که رسم عرب این بود اگر کسى مادرش مشهور به شرافت و یا مشهور به پستى بود، او را به مادرش نسبت مى دادند، به جاى اینکه به پدرش نسبت دهند. و از سوى دیگر، تعبیر به «نابغه» از مادّه «نبوغ» در اصل به معناى ظهور و بروز است; ولى هنگامى که درباره زنى بکار برده مى شد، اشاره به شهرت او به فساد بود و این واژه به خاطر فساد اخلاقى مادر «عمرو» تدریجاً لقب مادر او شد، در حالى که اسم اصلیش «سلمى» یا «لیلى» بود. در تواریخ آمده است که این زنِ مشهور به فساد، به طور نامشروع، با چند نفر از جمله «ابو سفیان» همبستر شد و هنگامى که «عمرو» متولّد گردید، آنها بر سر او اختلاف کردند; ولى «نابغه» ترجیح داد که او را فرزند «عاص» بداند و این به خاطر کمک هاى مالى بیشترى بود که عاص نسبت به او داشت. از «ابو سفیان» نقل شده است که همواره مى گفت من تردید ندارم که «عمرو» فرزند من است و از نطفه من منعقد شده است. و این تعبیر امام(علیه السلام) در واقع مقدمّه اى است براى سخنى که بعد از آن آمده. یعنى از چنین انسانى نباید تعجّب کرد که نسبت به پاکان و نیکان جهان، تهمت بزند و درباره آنها دروغ بگوید.
تعبیر به «دُعابه» اشاره به شوخى بى حدّ و حساب است و «تِلْعابه» به معناى کسى است که مردم را با سخنان هزل سرگرم مى کند و «اُعافس» و «اُمارس» تقریباً به یک معنا است و در اصل به معناى سرگرم کردن زنان، با شوخى هاى مختلف است; سپس به معناى وسیعتر و گسترده ترى، یعنى: «هر نوع سرگرمى هزل آمیز نسبت به هر کس» آمده است; در واقع امام(علیه السلام) تمام نسبت هاى دروغِ «عمرو بن عاص» درباره خودش را در این چند جمله گویا خلاصه فرموده، تا مقدّمه اى باشد براى پاسخ گویى به آن.
جالب اینکه دشمنان مولا امیرمؤمنان(علیه السلام) هنگامى که نمى توانستند کوچکترین نقطه ضعفى در مورد شایستگى هاى او براى امر خلافت بیابند، یا مقام علمى و تقوا و زهد و پارسایى و شجاعت و تدبیر او را انکار کنند، به مسائلى از قبیل آنچه در بالا آمد، متشبّث مى شدند، که چون آن حضرت بسیار مزاح مى کند، پس شایسته خلافت نیست و این خود مى رساند که شایستگى هاى امام(علیه السلام) به حدّى روشن بود که هیچ کس نمى توانست انگشت انکار بر آن بگذارد; به همین دلیل، طبق مَثَل معروف «أَلْغَریِقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیش» به این بهانه هاى واهى متشبّث مى شدند.
البتّه، در مورد مزاح و این که تا چه حدّ سنجیده و قابل قبول و در چه حدّ ناپسند و مذموم است، در نکاتِ ذیل خطبه، به خواست خدا، بحث کافى خواهیم کرد.
سپس امام(علیه السلام) به پاسخ سخنان دروغ و تهمت آمیز «عمرو بن عاص» پرداخته، مى فرماید: «او سخنى باطل و کلامى به گناه گفته است و بدترین سخنان، گفتار دروغ است» (لَقَدْ قَالَ بَاطِلاً، وَ نَطَقَ آثِماً. أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْکَذِبُ)
چه کسى است که بتواند مزاح هاى لطیف و خالى از هرگونه باطل و خلاف و افراط و زیاده روى را انکار کند؟ و چه کسى است که بتواند جدّى بودن على(علیه السلام) را در سخنان و نامه ها و کلمات قصارش، نادیده بگیرد؟! او از همه جدّى تر بود و در مدیریّت، اراده اى آهنین داشت; هر چند، گاهى براى زدودن گرد و غبار غم و اندوه از دل دوستان، از لطفِ سخن و مزاح لطیف استفاده مى کرد; کارى که در زندگى پیشواى او، یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کاملاً نمایان است. امّا دشمنى که دستش از همه جا کوتاه شده است و دنبال بهانه جویى است، به هر چیز دست مى زند و دروغ هاى زیادى مى بافد و بر آن مى افزاید.
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙خطبه: (۸۲) 🎙 جلسه: دوازدهم 🔶روز های اول مرگ @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_خطبه_۸۲_جلسه_۱۳_(غراء).mp3
6.27M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙خطبه: (۸۲)
🎙 جلسه: سیزدهم(آخرین قسمت)
🔶روز های اول مرگ
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✅ امام صادق علیه السلام:
مبادا به هم حسودی کنید زیرا کفر و بیدینی از حسادت بر میخیزد.
@Nahjolbalaghe2
1_1247127893.mp3
2.22M
#موعظه
🔴دلخوری پیامبر(ص) از بی همتی سائل
🎙حجت الاسلام عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: هفتاد و هشتم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: هفتاد و نهم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ، ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻱ ﺑﻮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﺎﻫﺮﻩ ﻧﺒﻲ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻋﻈﻴﻤﻲ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻭ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺍﻣﺘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺘﺮﻗﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻣﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻛﻴﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺑﻘﺎﺀ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺁﻥ ﺍﻣﺖ ﻭ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻣﻘﺪﺳﺎﺕ ﺍﻭ ﻭ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﺍﻭ (ﻛﻌﺒﻪ) ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻃﻮﺍﻑ ﮔﺎﻩ ﺍﻣﻢ ﻭ ﻣﺮﻛﺰ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﻋﺒﻮﺩﻳﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪﻳﻦ ﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﻣﻮﺯ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺮﻧﻬﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﻭﺍﻋﻲ ﻭ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻭﻟﻲ (ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻓﻴﻞ) ﻏﻴﺍﺯ ﺩﻭﺍﻋﻲ ﻭ ﻣﻘﺎﺻﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ (ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ) ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻗﻴﺎﺱ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻬﻤﺪﻳﮕﺮ ﺯﻭﺭﮔﻮﺋﻲ ﻭ ﺍﻏﻤﺎﺽ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻕ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺨﻮﺑﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺣﺎﺩ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻌﺾ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺗﻮﺍﺗﺮ ﻫﻢ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﺋﻲ ﺑﺴﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺸﻮﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﺨﻮﺩ ﺁﻥ ﻣﻌﺠﺰﻩﻫﺎ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻳﺎ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﻣﻘﺎﺭﻧﺎﺕ ﺁﻧﻬﺎ. ﺍﻣﺎ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ ﺩﺍﻳﺮ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﻣﺼﻨﻔﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﺎﻫﻤﺎﻝ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﮔﺰﺍﻑ ﮔﻮﺋﻲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺼﻨﻔﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺣﺎﻣﻠﺎﻥ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺎﻓﻈﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﻧﺎﻗﻠﺎﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻛﺘﺐ ﺭﺟﺎﻝ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻳﻜﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺩﺭﺍﻳﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ
ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻴﻢ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﺎﺭ ﺍﻟﻴﻪ ﺍﻭ (ﺟﺰ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ... (ﻛﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺯﻳﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﺤﺬﻳﻔﻪ ﺑﻦ ﻳﻤﺎﻥ ﺻﺤﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺹ60 ﮔﺬﺷﺖ) ﻭ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻴﻴﻨﻪ ﻛﻪ ﭘﻴﺸﻮﺍﺋﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 139 ﮔﺬﺷﺖ) ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ (ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺗﺼﻮﺭ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﻱ ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺷﻬﺮﺕ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻓﻴﺖ ﻭ ﻣﻮﺻﻮﻑ ﺑﻪ ﺛﻘﻪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ).
↩️ ادامه دارد..
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۱ تا۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️بار دیگر با بیان
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۶۱ تا ۶۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
شیطان امروز ولىّ و راهنما و سرپرست آنها است ! (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ).
و از رهنمودهاى او الهام مى گیرند.
و به همین جهت عذاب دردناک الهى در انتظار آنها است (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
در تفسیر جمله فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ (شیطان امروز سرپرست آنها است) مفسران بیانات گوناگونى دارند که، شاید از همه روشنتر همانست که در بالا گفتیم، یعنى این جمله، اشاره به وضع مشرکان عرب در عصر جاهلیت است که اینها هم از برنامه هاى امتهاى منحرف پیشین پیروى کردند، و شیطان سرپرست آنها است همان گونه که سرپرست گمراهان گذشته بود.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از جمله مزبور آن باشد که: هنوز بازماندگان امتهاى منحرف پیشین وجود دارند، و به راه انحرافى خود ادامه مى دهند و شیطان نیز امروز ولىّ و سرپرست آنها است، همان گونه که در گذشته بود.
* * *
آخرین آیه مورد بحث، هدف بعثت پیامبران را بیان مى کند تا روشن شود اگر اقوام و ملتها، هوى و هوسها، و سلیقه هاى شخصى خود را کنار بگذارند و دست به دامن راهنمائى پیامبران بزنند، اثرى از این گونه خرافه ها، اختلافها، و اعمال ضد و نقیض، باقى نمى ماند، مى گوید:
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر به خاطر این که: آنچه را در آن اختلاف داشته اند براى آنها تبیین کنى (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ).
و این قرآن مایه هدایت و رحمت است، براى آنها که ایمان دارند (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْم یُؤْمِنُونَ).
وسوسه هاى شیطان را از دل آنها مى زداید، پرده هاى فریبنده نفس اماره و شیطان صفتان را از چهره حقایق کنار مى زند، خرافات و جنایاتى که در زیر ماسکهاى فریبنده پنهان شده آشکار مى سازد، اختلافاتى را که در سایه هوا و هوس پدید آمده بر مى چیند، به قساوتها پایان مى دهد، و نور هدایت و رحمت را در همه جا مى پاشد.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝ترجمه و شرح حکمت ۲۹۷ 🔹اسباب عبرت، بسیار است ولى... امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود به
شرح و تفسیر حکمت ۲۹۷
↩️بخش دوم، درسهاى عبرت انگیزى است که در زندگى انسانها در طول عمر خودمان مى بینیم. امیرمؤمنان على علیه السلام مطابق آنچه در غررالحکم آمده، مى فرماید: «فى تَصارِیفِ الْقَضاءِ عِبْرَةٌ لاِولِى الاْلْبابِ وَالنُّهى؛ در دگرگونى هاى حوادث عبرتى است براى صاحبان عقل و اندیشه». در کلام دیگرى مى فرماید: «لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما أضَعْتَ مِنْ ماضی عُمْرِکَ لَحَفِظْتَ ما بَقِىَ؛ اگر از آنچه از گذشته عمرت ضایع کردهاى عبرت بگیرى، باقىمانده عمر را حفظ خواهى کرد». بخش دیگرى از درس هاى عبرت انگیز را در جهان غیر انسانها مى بینیم. در هر خزانى که بعد از بهار مى آید، ویرانى هایى که پس از عمارت صورت مى گیرد، زلزله ها، سیلاب ها، آتشفشان ها و مانند آنها. این سخن را با حدیث دیگرى از امیرمؤمنان علیه السلام ـ که پیش از این هم به آن اشاره کرده ایم ـ پایان مى دهیم: آن حضرت از کنار مدائن عبور مى کرد، هنگامى که آثار کاخ کسرا را دید که در شرف ویران شدن است یکى از مردانى که در خدمت آن حضرت بود این شعر را قرائت کرد : جَرَتِ الرِّیاحُ عَلى رُسُومِ دِیارِهِمْ فَکَأنَّهُمْ کانُوا عَلى میعادٍ بادها در ویرانه هاى خانه هاى آنها وزید؛ گویى آنها وعده گاهى داشتند که مى بایست به سراغ آن بروند. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: چرا این آیات را نخواندى؟: «(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ * وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ * وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ * کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمآ آخَرِینَ * فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالاَْرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ)؛ چه بسیار باغها وچشمه ها که از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زیبا و گرانقیمت و نعمتهاى فراوان دیگرى که در آن غرق بودند. آرى اینگونه بود ماجراى آنان و ما اینها را میراث براى اقوام دیگرى ساختیم، نه آسمان بر آنان گریست ونه زمین (و نه اهل زمین و آسمان) و نه (به هنگام رسیدن لحظه سرنوشت) به آنها مهلتى داده شد».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
💎پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود:
اَلْمُؤْمِنُ مَنْ اَمِنَهُ المُسلِمونَ عَلى اَمْوالِهِمْ وَدِمائِهِمْ وَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسانِهِ، وَ الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّيّئاتِ.
مؤمن كسى است كه مسلمانان او را بر مال و جان خويش، امين بدانند، مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند. مهاجر كسى است كه از بدى ها هجرت كند و گناهان را واگذارد.
📗[من لايحضره الفقيه، ج 4 ص 362]
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام رفیعی 11-03-402.mp3
4.87M
💠 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
▫️موضوع: خوشگمانی به ذات اقدس الهی
@Nahjolbalaghe2