قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّ
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات ۷۸ تا ۸۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️۲ ـ نعمت ابزار شناخت.
بدون شک، هرگز عالم خارج به درون وجود ما راه نمى یابد، بلکه تصویر و ترسیم و اشکالى از آن با وسائلى در روح ما نقش مى بندد، و به این ترتیب، همیشه شناخت ما نسبت به جهان خارج، به وسیله ابزارى صورت مى گیرد که از همه مهمتر سَمْع و بَصَر (چشم و گوش) است.
این ابزار، آنچه را از خارج دریافته اند، به ذهن و فکر ما منتقل مى سازند و ما با نیروى عقل و اندیشه آن را در مى یابیم و به تجزیه و تحلیل آن مى پردازیم.
به همین دلیل، در آیه فوق، پس از بیان عدم آگاهى مطلق، انسان به هنگام گام نهادن در این جهان، مى فرماید: خداوند چشم و گوش و دل را در اختیارتان گذاشت (تا حقایق هستى را دریابید).
و اگر مى بینیم نخست، از گوش نام مى برد و آن گاه از چشم ، با این که: چشم ظاهراً دایره فعالیت وسیعترى دارد شاید به خاطر آنست که در نوزاد نخست فعالیت گوش شروع مى شود، و بعد از مدتى چشمها قدرت دید پیدا مى کنند، زیرا چشم در عالم رحم مادر که تاریکى مطلق بر آن حکومت مى کند، در آغاز تولد آمادگى براى پذیرش اشعه نور ندارد.
به همین دلیل، بعد از تولد غالباً بسته است، تدریجاً به نور عادت مى کند، و قدرت دید در آن زنده مى شود، در حالى که گوش انسان، به اعتقاد بعضى، حتى در عالم جنین کم و بیش قدرت شنوائى دارد، و آهنگ قلب مادر را مى شنود و به آن عادت مى کند!
از این گذشته، انسان با چشم، تنها امور حسى را مى بیند در حالى که گوش وسیله اى است براى تعلیم و تربیت در همه زمینه ها، زیرا از طریق شنیدن کلمات به همه حقایق ـ اعم از آنچه در دائره حسّ است و آنچه بیرون از دائره حسّ ـ آشنا مى گردد، اما چشم، این وسعت عمل را ندارد، درست است که انسان با خواندن کلمات، از طریق چشم مى تواند به این مسائل آشنا شود، اما مى دانیم خواندن و سؤاد در مورد همه انسانها جنبه عمومى ندارد، در حالى که شنیدن کلمات، عمومى است.
اما این که: چرا سَمْع به صورت مفرد ذکر شده و أَبْصار (جمع بَصَر) به صورت جمع؟ دلیل آن را در جلد اول، ذیل آیه ۷ سوره بقره بیان کرده ایم.
این نکته نیز، قابل توجه است که: فؤاد گرچه به معنى قلب (عقل) آمده است، ولى این تفاوت را با قلب دارد، که در معنى فؤاد، جوشش و افروختگى و یا به تعبیر دیگر تجزیه و تحلیل و ابتکار افتاده است.
راغب در مفردات مى گوید: الفُؤادُ کَالْقَلْبِ لکِنْ یُقالُ لَهُ فُؤادٌ اِذَا اعْتُبِرَ فِیْهِ مَعْنَى التَّفَؤُّدِ أَىِ التَّوَقُّدِ: فؤاد مانند قلب است، و لکن این کلمه در جائى گفته مى شود که افروختگى و پختگى در آن منظور باشد ، و مسلماً این موضوع پس از تجربه کافى به انسان دست مى دهد، و به هر حال، گرچه ابزار شناخت، منحصر به این دو، یا این سه، نیست، ولى مسلماً مهمترین ابزار همین ها است.
زیرا علم انسان یا از طریق تجربه حاصل مى شود یا استدلالات عقلى ، اما تجربه بدون استفاده از چشم و گوش امکان ندارد، و اما استدلالات عقلى از طریق فؤاد، یعنى عقل صورت مى گیرد.
۳ ـ تا شکر او را به جاى آورید (لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
از آنجا که، نعمت ابزار شناخت برترین نعمتى است که به انسان داده شده است، چرا که نه تنها با چشم و گوش، آثار خدا را در پهنه هستى مى نگرد و سخنان رهبران الهى را مى شنود، و با دل درک و تجزیه و تحلیل مى کند، بلکه در زندگى مادى او نیز هر گونه پیشرفت و ترقى و تکامل مرهون این سه وسیله است، لذا بلافاصله بعد از آن با جمله لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ اهمیت این سه موضوع را یادآور مى شود، یعنى این وسائل را به شما داد تا عالم و آگاه شوید و سپس شکر این همه آگاهى و علم و دانش که بزرگترین امتیاز شما از حیوانات است به جاى آورید، و بدون شک، هیچ انسانى قادر بر اداى شکر این سه نعمت بزرگ نیست جز این که: عذر تقصیر به درگاه خدا آورد!.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر حکمت ۳۰۲ 🤲نيازمندان به دعا: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى
شرح و تفسیر حکمت ۳۰۳
🔷ارتباط مردم با دنیا
🔹مردم، فرزند دنيا هستند:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به واقعيتى اشاره مى كند كه كاملاً منطقى است، مى فرمايد: «مردم، فرزندان دنيا هستند و كسى را نمى توان به سبب محبت به مادرش سرزنش كرد»؛ (النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْيَا، وَلاَ يُلامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ).
تشبيه دنيا به مادر به سبب آن است كه همه چيز ما از اين آب و خاك آفريده شده و در دامان اين جهان متولد شده و در آن پرورش يافته ايم، بنابراين دنيا را تشبيه به مادر كردن كاملاً مناسب است و تعبير وطن به مادر كه بسيار رايج است نيز درواقع ناظر به همين معناست كه ما وقتى در كشورى متولد شده و در فضاى آن پرورش يافته ايم، آن كشور به منزله مادر ماست و علاقه داشتن به مادر امرى طبيعى است، بنابراين، هم علاقه به وطن و هم علاقه به دنيا امرى طبيعى است وجاى تعجب نيست.
در اينكه هدف اصلى امام عليه السلام از بيان اين حقيقت چيست؟ در ميان شارحان نهج البلاغه اختلاف نظر است. بعضى آن را نوعى مذمت و نكوهش نسبت به محبت دنيا شمرده اند و بعضى به عكس، محبت دنيا را امرى طبيعى مى دانند. حقيقت اين است كه امام عليه السلام مى خواهد بفرمايد: نه از علاقه خودتان به دنيا نگران باشيد و نه از علاقه ديگران نسبت به آن، چراكه پيوندى بسيار مستحكم ميان شما و دنياست. از آن بترسيد كه اين علاقه افراطى شود و به شكل دنياپرستى درآيد. شبيه همين معنا روايت ديگرى است كه در آن مى خوانيم: كسى حضور اميرمؤمنان عليه السلام برخاست و عرض كرد: اى اميرمؤمنان! چرا ما دنيا را دوست داريم؟ امام عليه السلام فرمود: چون ما از دنيا آفريده شده ايم. آيا مى شود كسى را به سبب محبتش نسبت به پدر و مادر سرزنش كرد؟»؛ (رُوِىَ عَنْ أميرِالْمُوْمِنينَ عليه السلام أنَّ رَجُلاً قامَ إِلَيْهِ، فَقالَ: يا أَمِيرَالْمُوْمِنينَ ما بالُنا نُحِبُّ الدُّنْيا، قالَ: لاِنّا مِنْها وَهَلْ يُلامُ الرَّجُلُ بِحُبِّهِ لاِبِيهِ وَأُمِّهِ؟ قالَ: وَأَنْشَدَنا أبُو عَبْدِاللهِ الاَْزْدي).
بنابراين هرگز نبايد علاقه مردم به مال و زن و فرزند و خانه و شهر وكشورشان را مورد ملامت قرار داد و حتى نبايد انتظار داشته باشيم كه مردم به همه اين امور پشت پا زنند. مهم اين است كه براى رسيدن به دنيا آلوده به گناه نشوند و ايمان و شرف خود را به آن نفروشند. در حديث معروفى مى خوانيم: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْيَاهُ لاِخِرَتِهِ وَلا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ؛ كسى كه دنياى خود را براى آخرتش ترك كند از ما نيست، همچنين كسى كه آخرتش را براى دنيا ترك گويد». به تعبير ديگر دنيايى خوب است كه وسيله رسيدن به آخرت باشد نه آنكه هدف اصلى انسان را تشكيل دهد، همانگونه كه در ساير كلمات امام عليه السلام آمده است. «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ؛ آنكس كه به وسيله دنيا بنگرد به او بصيرت و بينايى مى بخشد و آنكس كه به دنيا بنگرد نابينايش مى كند».
آرى دنيا وسيله است نه هدف. بنابراين آنچه به عنوان نكوهش دنيا در روايات مختلف آمده است ناظر به روش كسانى است كه ارزش هاى والاى انسانى و اسلامى را فداى منافع مادّى مى كنند و دل و دين بر سر دنيا مى نهند وگرنه زندگى آبرومندانه و بهره گيرى معقول از نعمت هاى خدا هرگز در اسلام ممنوع و نكوهيده نيست. قرآن مجيد نيز به اين حقيقت اشاره دارد و مى فرمايد: «(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنْ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنْ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَـآبِ)؛ محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب هاى ممتاز وچهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نيك (و زندگىِ والا وجاويدان)، نزد خداست». اين تزئين درواقع يك تزئين طبيعى است منتها نبايد انسان فقط به آن بينديشد و در آن غرق شود. بايد فراموش نكند كه مطابق آنچه در ذيل آيه آمده، اينها متاع دنياست؛ متاعى ناپايدار و گذرا. مهم سراى جاويدان و حيات ابدى است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمت: « ۳۰۱» ✅ا از نشانههای عقل @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۳۰۲_و۳۰۳.mp3
4.74M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت های: « ۳۰۲ و ۳۰۳»
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
💎امام علی علیه السلام:
🔺بدترین مردم کسی است که خود را بهترین مردم پندارد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: نود و هشتم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی 32- ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺣﻤﻮﻳﻨﻲ، ﻣﺘﻮﻓ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: نود و نهم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﻬﺮ ﻣﻮﻣﻨﻲ ﺍﻭﻟﻲ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ، ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﻬﺎﻱ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﺮﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﺲ ﺍﻳﻦ (ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ- ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ) ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ، ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻲ. ﺳﭙﺲ (ﺣﻤﻮﻳﻨﻲ) ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺎﻓﻆ- ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺴﻨﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻂ ﻣﺒﺎﺭﻛﺶ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ- ﺍﺳﺘﺎﺩ- ﭘﻴﺸﻮﺍ ﻋﻤﺎﺩ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺤﺎﻓﻆ ﺑﻦ ﺑﺪﺭﺍﻥ ﺑﻦ ﺷﺒﻞ ﺑﻦ ﻃﺮﺣﺎﻥ ﻣﻘﺪﺳﻲ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻧﺎﺑﻠﺲ، ﻭ ﺷﻴﺦ ﺻﺎﻟﺢ- ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺣﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﻄﺮﻳﻖ
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻥ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻓﻀﻞ ﻋﺮﺍﻭﻱ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺍﺫﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻥ، ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ- ﭘﻴﺸﻮﺍ، ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻣﻮﺩﺏ ﺑﺤﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺣﺒﺎﺏ ﺑﺤﺪﻳﺚ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺣﻤﺎﺩ ﺑﻦ ﺳﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺟﺪﻋﺎﻥ، ﺍﺯ ﻋﺪﻱ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺀ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ. 33- ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻗﻤﻲ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﻭ ﺑﻠﻔﻆ ﺍﺑﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﺩﺭ ﺹ 99 ﮔﺬﺷﺖ. 34- ﻭﻟﻲ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺧﻄﻴﺐ ﺩﺭ " ﻣﺸﻜﺎﻩ ﺍﻟﻤﺼﺎﺑﻴﺢ " ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 737 ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺹ 557 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺀ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ ﻭ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺑﻠﻔﻆ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﻭﻱ ﺩﺭ ﺹ 182 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ. 35- ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺯﺭﻧﺪﻱ ﻣﺪﻧﻲ ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﻫﻔﺘﺼﺪ ﻭ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﺍﻧﺪ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺩﺭﺭ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ " ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺀ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ ﺑﻠﻔﻆ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺯ ﺣﻤﻮﻳﻨﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﺯﻳﺎﺩﺗﻲ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ: - ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﻭ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ: ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﺫﻱ ﺍﻟﺤﺠﻪ ﺑﻐﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ ﭘﺲ
ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺷﺪ...
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2