1_26538.mp3
3.12M
✅ سوره المطففین
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✅ادامه پست قبل⬆️⬇️ قرآن به این امتیاز دروغین آنها پاسخ گفته و در سوره مائده آیه ۱۸ مى گوید: بَلْ أ
✨
🌱ادامه تفسیر سوره آلعمران
🌷آیه۲۶
شأن نزول:
مفسر معروف طبرسى در مجمع البیان دو شأن نزول براى آیه اول ذکر کرده است که هر دو یک حقیقت را تعقیب مى کنند:
۱ ـ هنگامى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مکّه را فتح نمود، به مسلمانان نوید داد که: به زودى کشورهاى ایران و روم نیز زیر پرچم اسلام قرار خواهند گرفت، منافقان که دل هایشان به نور ایمان روشن نشده بود، و روح اسلام را درک نکرده بودند، این مطلب را اغراق آمیز تلقى کرده و با تعجب گفتند:
محمّد(صلى الله علیه وآله) به مدینه و مکّه قانع نیست و طمع در فتح ایران و روم دارد در این هنگام، آیه اول نازل شد.(۱)
۲ ـ هنگامى که پیغمبر گرامى(صلى الله علیه وآله) به اتفاق مسلمانان مشغول حفر خندق در اطراف مدینه بود و با نظم خاصى مسلمانان، گروه، گروه با سرعت و جدیت، مشغول حفر خندق بودند تا پیش از رسیدن سپاه دشمن، این وسیله دفاعى، تکمیل گردد، ناگهان در میان خندق سنگ سفید بزرگ و سختى پیدا شد که مسلمانان از شکستن و حرکت دادن آن عاجز ماندند.
سلمان به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و جریان را عرض کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد خندق شد، کلنگ را از سلمان گرفت و محکم بر سنگ فرود آورد، از برخورد کلنگ با سنگ، جرقه اى جستن کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) تکبیر فتح و پیروزى گفت.
مسلمانان نیز با او هم صدا شده و آهنگ تکبیر در همه جا پیچید.
بار دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) کلنگ را بر سر سنگ فرود آورد و مجدداً جرقه اى جستن کرد و قسمتى از سنگ شکست و صداى تکبیر پیروزى پیامبر و مسلمانان، فضاى اطراف را پر کرد.
براى سومین بار، کلنگ را بلند کرد و بر بقیه سنگ محکم کوبید، مجدداً از برخورد کلنگ با سنگ، جرقه اى جستن نمود و اطراف خود را روشن ساخت، و بقیه سنگ درهم شکسته شد، و براى سومین بار صداى تکبیر در خندق پیچید.
سلمان عرض کرد: امروز وضع عجیبى از شما مشاهده کردم!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: در میان جرقه اى که بار اول جستن کرد، کاخ هاى حیره و مدائن را دیدم و برادرم جبرئیل به من بشارت داد آنها در زیر پرچم اسلام قرار خواهند گرفت!
در درون جرقه دوم کاخ هاى روم را دیدم، و هم او به من خبر داد که در اختیار پیروانم قرار خواهد گرفت.
در سومین جرقه، کاخ هاى صنعاء و سرزمین یمن را دیدم و او به من بشارت داد که مسلمانان بر آن پیروز مى شوند و من در آن حال، تکبیر پیروزى گفتم، اى مسلمانان به شما مژده باد!...
مسلمانان راستین از خوشحالى در پوست نمى گنجیدند و خدا را شکر مى کردند. اما منافقان، چهره در هم کشیده و با ناراحتى و به صورت اعتراض، گفتند: چه آرزوى باطل و چه وعده محالى؟! اینها از ترس جان خود، حالت دفاعى به خویش گرفته اند و مشغول حفر خندق هستند و با آن دشمن محدود، یاراى جنگ ندارند، خیال فتح کشورهاى بزرگ جهان را در سر مى پرورانند، در این موقع آیات مورد بحث نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(۲)
تفسیر:
همه چیز به دست اوست!
در آیات قبل، سخن از امتیازاتى بود که اهل کتاب (یهود و نصارى) براى خود قایل بودند و خود را از خاصان خداوند مى پنداشتند (علاوه بر این مدعى بودند حاکمیت و مالکیت نیز از آن آنها است) خداوند در این دو آیه، ادعاى باطل آنان را با این بیان جالب رد مى کند، مى فرماید: بگو:
بارالها! مالک ملک ها توئى، تو هستى که به هر کس بخواهى و شایسته بدانى حکومت مى بخشى و از هر کس بخواهى حکومت را مى ستانى
🌺(قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ).
هر کس را بخواهى بر تخت عزت مى نشانى، و هر کس را اراده کنى بر خاک مذلت قرار مى دهى
🌺(وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ).
و در یک جمله کلید تمام خوبى ها به دست تواناى تو است، زیرا تو بر هر چیز توانائى
🌺 (بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ).
ناگفته پیدا است منظور از اراده و مشیت الهى در این آیه این نیست که بدون حساب و بى دلیل، چیزى را به کسى مى بخشد و یا از او مى گیرد، بلکه مشیت او از روى حکمت و مراعات نظام و مصلحت و حکمت جهان آفرینش و عالم انسانیت است، گاه این حکومت ها به خاطر شایستگى ها است، و گاه حکومت ظالمان هماهنگ ناشایستگى امت ها است.
این نکته نیز قابل توجه است که لفظ خَیْر افعل التفضیل است و معادل فارسى آن بهتر ، و براى برترى چیزى بر چیز دیگر ذکر مى شود ولى، در بسیارى از موارد، به معنى خوب (بدون مفهوم صفت تفضیلى) نیز به کار مى رود و ظاهر این است که در آیه مورد بحث، به معنى دوم است. یعنى سرچشمه تمام خوبى ها از او و به دست او است.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚 نهج البلاغه / حکمت ۴۴
🔻ارزش آخرت گرایی
(اخلاقی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : طُوبَي لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: خوشا به حال كسي كه به ياد معاد باشد، براي حسابرسي قيامت كار كند، با قناعت زندگي كند، و از خدا راضي باشد.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚 نهج البلاغه / حکمت ۴۴ 🔻ارزش آخرت گرایی (اخلاقی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : طُوبَي لِمَنْ ذَكَر
✨
شرح حکمت ۴۴
( مکارم شیرازی )
🍃خوشا به حال چنين كسان:
امام(علیه السلام) در این گفتار پرمعناى خود به چهار جمله اشاره مى کند و آن را مایه خوشبختى انسان مى داند که جمله سوم و چهارم آن با حکمت 43 مشترک است.
در جمله اول و دوم مى فرماید: «خوشا به حال کسى که (پیوسته) به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند»; (طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ).
هنگامى که واژه معاد گفته مى شود دنیایى در برابر انسان مجسم مى گردد که در آن موازین سنجش اعمال برپاست و نامه هاى اعمال به دست افراد است
گروهى (نیکوکاران) به دست راست و گروهى (بدکاران) به دست چپ; همان نامه عملى که «(لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصَاهَا);
هیچ عمل کوچک و بزرگى از صاحب آن سر نزده مگر این که در آن احصا شده است»(1) همه از سرنوشت خود نگرانند و اضطراب بر همه حاکم است. تمام اعضاى بدن انسان در آن دادگاه بزرگ گواه بر اعمال او هستند و نیازى به گواهى فرشتگان ثبت اعمال نیست، هرچند آنها نیز گواهى مى دهند.
آن کس که چنین دادگاهى را باور داشته باشد و به یاد آن بیفتد به یقین به سراغ گناه و ظلم و فساد نمى رود، زیرا چنین ایمانى انگیزه عمل است; عملى پاک و خالى از هرگونه آلودگى و اگر لغزشى از او سر زند به زودى توبه مى کند و به سراغ جبران مى رود. ممکن نیست ایمان به چیزى در دل انسان راسخ باشد و عملى هماهنگ آن انجام ندهد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در کتاب شریف کافى آمده است که شخصى از او سؤال کرد
«أَلاَ تُخْبِرُنِى عَنِ الاِْیمَانِ أَقَوْلٌ هُوَ وَعَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلاَ عَمَل;
عرض کرد آیا به من خبر نمى دهى که ایمان اعتقاد و عمل هر دو است یا فقط اعتقاد است» امام در پاسخ فرمود: «الاِْیمَانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِکَ الْعَمَلِ; تمام ایمان عمل است و ایمان بعضى از آن عمل است. (اشاره به این که رکن اصلى ایمان عمل است)».(2)
آن گاه در سومین و چهارمین جمله مى فرماید: «به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضى باشد»; (وَقَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَرَضِیَ عَنِ اللَّهِ).
منظور از قانع بودن به مقدار کفایت این است که حداقل لازم زندگى را داشته باشد، زیرا بالاتر از آن خالى از مسئولیت نیست و کمتر از آن خالى از ذلت.
قانع بودن به مقدار کفایت به قدرى اهمیت دارد که در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که با یارانش از بیابانى مى گذشت، ساربانى در آنجا بود، حضرت براى رفع عطش یا براى نیاز به غذا مقدارى شیر از او طلب کردند (البته در برابر وجه) و او بخل ورزید و گفت: آنچه از شیر در پستان و یا در ظرف هاست همه براى صبحانه و شام قبیله است و به دیگرى نمى رسد. پیامبر در حق او دعا کرد: خداوندا مال و فرزندانش را افزایش ده.
بعدا به چوپان دیگرى رسید و همین درخواست را نمود. چوپان نه تنها شیرى را که در ظرف داشت بلکه آنچه در پستان گوسفند بود را نیز دوشید و به عنوان هدیه، با احترام به نزد پیامبر آورد و به آن حضرت تقدیم کرد. پیغمبر در حق او نیز دعا کرد; ولى چنین عرضه داشت:
«اللّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفافِ;
خداوندا به حد کفاف به او مرحمت کن»
بعضى از یاران تعجب کردند که چگونه در حق آن بخیل پیغمبر اکرم دعاى فزونى مال و فرزند کرد ولى درباره این مؤمن سخاوتمند دعایى کمتر از آن فرمود. از این مطلب سؤال کردند و پیامبر در جواب فرمود:
«إِنَّ مَا قَلَّ وَکَفَى خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَأَلْهَى;
مقدار کم که براى زندگانى انسان کافى باشد بهتر از مقدار فراوانى است که آدمى را از خدا غافل سازد».(3)
منظور از رضایت پروردگار که در سخن پربار بالا به آن اشاره شده همان رضایت از مقدارات خداست چه مطابق میل انسان باشد و چه بر خلاف میل او همان گونه که در حدیثى از امام صادق مى خوانیم:
«رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَالرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ کَرِهَ وَلاَ یَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ إِلاَّ کَانَ خَیْراً لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ;
برترین طاعت الهى صبر و شکیبایى و رضایت و خشنودى از خداست;
چه در امورى که بنده او دوست دارد یا دوست ندارد و هیچ بنده اى از مقدرات الهى در آنچه دوست دارد یا دوست ندارد راضى نمى شود مگر این که در هر دو صورت خیر اوست»(4). (5)
📚پی نوشت:
(1). کهف، آیه 49.
(2). کافى، ج 2، ص 33، ح 1.
(3). کافى، ج 2، ص 140، ح 4 با تلخیص.
(4). همان، ص 60، ح 1.
(5). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در شرح مدرک حکمت 43 آمد، جمعى آن جمله حکمت آمیز را جمله 44 یک جا آورده اند و مدرک آن را در یک جا ذکر کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 40 و 41).
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/حکمت ۴۹
💥شناخت بزرگوار و پست فطرت(اخلاقی،اجتماعی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : احْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَرِيمِ إِذَا جَاعَ وَ اللَّئِيمِ إِذَا شَبِعَ .
✅و درود خدا بر او فرمود: از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگي، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيري، بپرهيز.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
Hekmat 049.mp3
3.84M
✅شرححکمت ۴۹
🔹شناخت بزرگوار و پستفطرت(اخلاقی،اجتماعی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرححکمتهاینهجالبلاغه