قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۳۰)🔹 ✅در این آیه، به مجازات کسانى که از قوانین الهى سرپیچى کنند
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیرسوره مبارکه نساء آیه (۳۱)🔹
🔺گناهان کبیره و صغیره
🔹این آیه به کسانى که از گناهان کبیره پرهیز مى کنند، بشارت مى دهد که خداوند گناهان صغیره آنان را مى بخشد و این پاداشى است که به این گونه افراد داده شده است، مى فرماید: اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم، و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً).
از تعبیر کبائر و سیئات استفاده مى شود: گناهان بر دو دسته اند: دسته اى که قرآن نام آنها را کبیره و دسته اى که نام آنها را سیئة گذاشته است.
در آیه ۳۲ سوره نجم به جاى سیئة تعبیر به لَمَمْ (۱) آمده است، و در آیه ۴۹ سوره کهف در برابر کبیره، صغیره را ذکر فرموده است، آنجا که مى فرماید: لا یُغادِرُ صَغِیْرَةً وَ لا کَبِیْرَةً اِلاّ أَحْصاها: این نامه عمل، هیچ گناه کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده، مگر این که به شماره در آورده است .
از تعبیرات فوق، به روشنى ثابت مى شود: گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم مى شوند که گاهى از آن دو به کبیره و صغیره ، گاهى کبیره و سیئه و گاهى کبیره و لمم تعبیر مى شود.
🔹اکنون باید دید ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست؟
🔹بعضى مى گویند: این دو از امور نسبى هستند، یعنى به هنگام مقایسه کردن دو گناه با یکدیگر آن یک که اهمیتش بیشتر است کبیره و آن که کمتر است صغیره مى باشد، و بنابراین، هر گناهى نسبت به گناه بزرگ تر، صغیره، و نسبت به گناه کوچک تر، کبیره است.(۲)
ولى روشن است: این معنى به هیچ وجه با آیه فوق نمى سازد; زیرا آیه فوق این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده، در برابر هم قرار داده است و پرهیز از یکى را موجب بخشودگى دیگرى مى شمارد (دقت کنید).
ولى اگر به معنى لغوى کبیره بازگردیم، کبیره هر گناهى است که از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است، و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند: قتل نفس، زنا، رباخوارى و امثال آنها، و لذا در روایات اهل بیت(علیهم السلام) مى خوانیم: اَلْکَبائِرُ الَّتِى أَوْجَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهَا النّارَ: گناهان کبیره، گناهانى است که خداوند مجازات آتش براى آنها مقرر داشته است .(۳)
🔹مضمون این حدیث از امام باقر(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام) و امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده است.
و بنابراین، به دست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کار آسانى است، و اگر ملاحظه مى کنیم، در پاره اى از روایات تعداد کبائر، هفت،(۴) و در بعضى بیست و در بعضى هفتاد،(۵) ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد; زیرا در حقیقت بعضى از این روایات به گناهان کبیره درجه اول، بعضى به گناهان کبیره درجه دوم و بعضى به همه گناهان کبیره اشاره مى کند.
✔️نکته ها:
۱ ـ تشویق به صغائر؟
ممکن است گفته شود: این آیه، مردم را به گناهان صغیره تشویق مى نماید و مى گوید: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان کوچک مانعى ندارد!
پاسخ:
از تعبیرى که در آیه ذکر شده، پاسخ این ایراد روشن مى شود; زیرا قرآن مى گوید: نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: گناهان کوچک شما را مى پوشانیم .
یعنى پرهیز از گناهان بزرگ خصوصاً با فراهم بودن زمینه هاى آنها، یک نوع حالت تقواى روحانى در انسان ایجاد مى کند که مى تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق، همانند آیه اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَیِّئاتِ: حسنات، سیئات را از بین مى برند (۶) مى باشد.
و در واقع اشاره به یکى از آثار واقعى اعمال نیک است و این درست به این مى ماند که: مى گوئیم اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد مى تواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را به واسطه سلامت مزاج از بین ببرد.
و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع پاداش معنوى براى تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده اى براى ترک کبائر دارد.
۲ ـ تبدیل صغیره به کبیره
نکته مهمى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره، طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود در چند مورد تبدیل به کبیره مى گردند:
الف ـ تکرار صغائر
تکرار گناه، صغائر را به کبائر تبدیل مى کند، همان طور که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: لا صَغِیْرَةَ مَعَ الاِصْرارِ: هیچ گناهى با تکرار، صغیره نیست .(۷)
ب ـ تحقیر گناه
در صورتى که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند، تبدیل به کبیره مى شود، چنان که در نهج البلاغه مى خوانیم: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهانَ بِهِ صاحِبُهُ: شدیدت
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیرسوره مبارکه نساء آیه (۳۱)🔹 🔺گناهان کبیره و صغیره 🔹این آیه به کسانى که از گناهان کبی
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء،ادامه آیه (۳۱)🔹
🔺شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد .(۸)
ج ـ طغیان و گردن کشى
در صورتى که از روى طغیان و تکبر و گردنکشى در برابر فرمان پروردگار انجام شود، تبدیل به کبیره مى شود، این موضوع را از آیات مختلفى اجمالاً مى توان استفاده کرد، از جمله آیات ۳۷ تا ۳۹ سوره نازعات : فَأَمّا مَنْ طَغى * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * فَاِنَّ الْجَحِیمَ هِىَ الْمَأْوى: اما آنها که طغیان کنند * و زندگى دنیا را مقدم بشمرند * جایگاهشان دوزخ است .
د ـ صغائر و موقعیت گناهکار
در صورتى که گناهان صغیره از افرادى سر بزند که موقعیت خاصى در اجتماع دارند و لغزش هاى آنها با دیگران برابر محسوب نمى شود، بلکه ممکن است سرمشق دیگران و سنتى در اجتماع گردد، چنان که قرآن درباره همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه ۳٠ سوره احزاب مى گوید: مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَة مُبَیِّنَة یُضاعَفْ لَهَا العَذابُ: اگر شما کار زشتى انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید .
و از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیْهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها لا یَنْقُصُ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْئاً: هر کس سنت بدى بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانى که به آن عمل کنند، بدون این که از گناه آنها چیزى کاسته شود !(۹)
هـ ـ افتخار به گناه
در صورتى که گناهکار از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند، چنان که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده: مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضاحِکٌ دَخَلَ النّارَ وَ هُوَ باک: هر کس گناهى کند در حالى که خندان باشد در آتش وارد مى شود در حالى که گریان است .(۱٠)
و ـ راضى شمردن خدا بر گناه
در صورتى که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چنان که آیه ۸ سوره مجادله از زبان بعضى از گنهکاران مغرور نقل مى کند که آنها در پیش خود مى گویند: چرا خداوند ما را مجازات نمى کند و سپس قرآن اضافه مى کند که: آتش دوزخ براى آنها کافى است .
پی نوشت:
۸ ـ نهج البلاغه ، کلمات قصار، حکمت ۳۴۸.
۹ ـ محجة البیضاء ، جلد ۷، صفحه ۱ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱۶، صفحه ۱۷۴، با تفاوت، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۶۸، صفحه ۲۵۸ و جلد ۷۴، صفحه ۱٠۶ و جلد ۹٠، صفحه ۱۱۷.
۱٠ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱۵، صفحات ۳٠۴ و ۳۳۸، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۶، صفحه ۳۶، و جلد ۷٠، صفحه ۳۵۶.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه خطبه (۱۳) نهجالبلاغه🔹 🔺سرزنش اهل بصره ✔️نکته ها: ✅1ـ پيشگويى پيامبر(صلى الل
✅خطبه(۱۴)
بازهم در نکوهش اهل بصره:
اين سخن بخش ديگرى از همان خطبه مشروحى است که اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در نکوهش اهل «بصره» بعد از «جنگ جمل» ايراد فرمود که در عباراتى کوتاه به هفت نکته از صفات زشت و شرايط خاصّ جغرافيايى آنها که غالباً لازم و ملزوم يکديگرند اشاره مى کند.
در جمله اوّل و دوّم مى فرمايد: «سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور» (اَرْضُکُمْ قَريبَة مِنَ الْماءِ، بَعيدَة مِنَ السَّماءِ).
در اين که اين دو جمله اشاره به جنبه هاى مادّى آن است يعنى نزديک بودن به آب دريا و شط و طبعاً دور بودن از آسمان و يا اشاره به جنبه هاى معنوى آن است که سرزمين دلهاى شما با اين که به آب حيات وجود امام نزديک است، از آسمان رحمت الهى دور است و يا اين که يک جمله ناظر به جنبه هاى مادّى و جمله ديگر ناظر به جنبه هاى معنوى است، در ميان شارحان «نهج البلاغه» گفتگوست. ولى ظاهر عبارت ـ با توجه به معناى حقيقى «ارض و سما» که به مفهوم ظاهرى زمين و آسمان است ـ همان معناى اوّل است و در اين که زمين آنها به آب نزديک بود و مشکلات زندگى ساحل دريا را داشت، مخصوصاً سرزمينهايى همانند «بصره» که شط بزرگى از کنار آن گذشته و به دريا مى ريزد و در معرض جزر و مدّ سنگين است، بحثى نيست; امّا اين که چگونه از آسمان دور است، جمعى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: «علماى نجوم» مطابق رصدهايى که کرده اند ثابت نموده اند که دورترين منطقه آباد زمين از آسمان قريه اى است نزديک بصره به نام «اُبُلَّه».
ولى از نظر دانشمندان امروز ظاهراً اين سخن قابل قبول نيست; چون زمين «بصره» مانند تمام بندرهاى جهان تقريباً همسطح آب درياست و مى دانيم آب درياهاى جهان که متصل به يکديگر است در يک سطح قرار دارد; در حالى که مناطق زيادى در روى زمين وجود دارد که از سطح دريا بسيار پايين تر است، ولى اين احتمال وجود دارد که منظور مقايسه با تمام مناطق روى زمين نيست; بلکه مقايسه با ساير شهرهاى اسلامى آباد و معروف آن زمان است.
در جمله سوّم و چهارم مى فرمايد: «عقلهايتان سبک و افکارتان سفيهانه است!» (خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ).
دليل روشن اين گفتار امام همان است که در خطبه هاى قبل آمد که به آسانى تسليم هوسهاى «طلحه» و «زبير» شدند و براى حفظ «شتر عايشه» هزاران کشته دادند و سرانجام با شکست و رسوايى تسليم شدند و از کار خود پشيمان گشتند.
در اين که ميان «عقول» که جمع «عقل» است و «حلوم» که جمع «حُلُم» است چه تفاوتى مى باشد، از مفردات راغب چنين استفاده مى شود که «حُلُم و حِلْم» از آثار «عقل» است، به تعبير ديگر: «عقل» همان نيروى ادراک انسان مى باشد و فکر و خويشتن دارى و انديشه در انجام کارها از نتايج آن محسوب مى شود و مردم «بصره» چون عقلهاى سبکى داشتند طبعاً افکارشان سست بود و در برابر تبليغات سؤء هوسبازان به سرعت تحريک مى شدند.
به همين دليل در جمله پنجم و ششم و هفتم، امام مى فرمايد: «از اين جهت شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد و لقمه چربى براى مفتخواران و شکار خوبى براى صيادان و درندگان!» (فَاَنْتُمْ غَرَض لِنابِل، وَ اُکْلَة لاکِل، وَ فَريسَةلِصائِل
بديهى است افراد ساده لوح و سبک مغز به آسانى در دام صيّادان دين و ايمان و تشنگان مال و مقام و هوسبازان سياسى گرفتار مى شوند; به همين جهت بهترين چيزى که مى تواند جوامع انسانى را در برابر اين مکّاران بيمه کند، بالا بردن سطح افکار عموم و آگاه ساختن مردم از مسائل مختلف اجتماعى و سياسى است; همان چيزى که اسلام روى آن تأکيد دارد و يکى از فلسفه هاى مهم خطبه هاى «نماز جمعه» دادن آگاهى مستمر در اين زمينه است.
مردم بصره اگر کمى درکار خود مى انديشيدند و از شرايط زمان و مکان آگاهى داشتند، هرگز بازيچه دست امثال «طلحه و زبير» نمى شدند که پيمان بيعت خويش را با امام خود بشکنند و بر ضدّ او قيام کنند و آن همه کشته بدهند و سرانجام آن شکست و رسوايى باشد.
در اين که ميان جمله هاى سه گانه «فَاَنْتُمْ غَرَض لِنابِل; شما هدف خوبى براى تيراندازان هستيد»; «وَاُکْلَة لاکِل; و لقمه چربى براى خورندگان»; «وَ فَريسَة لِصائِل; و صيد مناسبى براى صيّادان و درندگان»; چه تفاوتى است و آيا هر سه جمله يک معنا دارد که با عبارات متفاوت بيان شده، يا از معانى مختلف خبر مى دهد، جاى تأمّل است.
ولى بعيد نيست هرکدام به يکى از زوايا و ابعاد اين مسأله ناظر باشد. جمله اوّل نشانه گيرى از دور را بيان مى کند که حتّى اگر دور از دسترس بازيگران سياسى باشيد، شما را شکار مى کنند. و جمله سوّم حمله از نزديک را بيان مى کند و جمله دوّم نتيجه نهايى صيد را. (دقّت کنيد).
بايد توجّه داشت که اين جملات و سرزنشها متوجه همان گروهى است که آلت دست نفاق افکنان شدند و گرنه در بصره در آن زمان و در زمان هاى بعد مردمان با شخصيّتى بودند که امام(عليه السلام) در جمله هايى که در شرح خطبه سابق آمد از آنها ستايش مى کند.
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء،ادامه آیه (۳۱)🔹 🔺شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد .
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۳۲)🔹
✅شأن نزول:
🔹مفسر معروف طبرسى در مجمع البیان نقل مى کند: امّ سلمه (یکى از همسران پیامبر) به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد:
❓چرا مردان به جهاد مى روند و زنان جهاد نمى کنند؟
❓چرا براى ما نصف میراث آنها مقرر شده؟
✔️اى کاش ما هم مرد بودیم و همانند آنها به جهاد مى رفتیم، و موقعیت اجتماعى آنها را داشتیم.
💡آیه فوق نازل گردید و به این سؤالات و مانند آن پاسخ گفت.
🔹و در تفسیر المنار مى خوانیم: جمعى از مردان مسلمان، هنگامى که آیه ارث نازل شد و سهم مردان را دو برابر زنان ذکر کرد، گفتند:
🔹اى کاش! اجر و پاداش معنوى ما نسبت به آنها نیز چنین بود!
و جمعى از زنان نیز گفتند: اى کاش! مجازات و کیفرهاى ما نصف مجازات
مردان بود، همان طور که سهم ارث ما نیمى از ارث آنها است!
✅آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
🔹همین شأن نزول در تفسیر فى ظلال و روح المعانى با تفاوت مختصرى ذکر شده است.
✅تفسیر:
تساوى مرد و زن در کسب
همان طور که در شأن نزول آمده است، تفاوت سهم ارث مردان و زنان براى جمعى از مسلمانان به صورت یک سؤال در آمده بود، آنها گویا توجه نداشتند که این تفاوت به خاطر آن است که: هزینه زندگى، عموماً بر دوش مردان مى باشد، و زنان از آن معافند.
به علاوه هزینه خود آنها نیز بر دوش مردان است، و همان طور که سابقاً اشاره شد، سهمیه زنان عملاً دو برابر مردان خواهد بود.
لذا آیه فوق مى گوید: برترى هائى را که خداوند براى بعضى از شما نسبت به بعض دیگر قائل شده هرگز آرزو نکنید 💡(وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْض).
زیرا این تفاوت ها هر کدام اسرارى دارد که از شما پوشیده و پنهان است، چه تفاوت هائى که از نظر آفرینش، جنسیت، صفات جسمى و روحى دارید و پایه نظام اجتماعى شما است.
و چه تفاوت هائى که از نظر حقوقى به خاطر موقعیت هاى مختلف همانند ارث قرار داده شده است.
تمام این تفاوت ها بر طبق عدالت و قانون الهى مى باشد و اگر غیر از آن مصلحت بود براى شما قائل مى شد.
بنابراین، آرزوى تغییر آنها یک نوع مخالفت با مشیت پروردگار که عین حق و عدالت است مى باشد.
🔹البته نباید اشتباه کرد، آیه اشاره به تفاوت هاى واقعى و طبیعى مى کند، نه تفاوت هاى ساختگى که بر اثر استعمار و استثمار طبقاتى به وجود مى آید، چه این که آنها نه خواست خدا است، و نه چیزى است که آرزوى دگرگون کردن آن نادرست باشد، بلکه تفاوت هائى است ظالمانه و غیر منطقى که باید در رفع آن کوشید.
🔹فى المثل زنان نمى توانند آرزو کنند: اى کاش! مرد بودند، و مردان نیز نباید آرزو کنند: اى کاش! زن مى شدند; زیرا این دو جنس اساس نظام اجتماع انسانى است.
🔹اما در عین حال نباید این تفاوت جنسیت سبب شود که یکى از این دو جنس حقوق دیگرى را پایمال کند، و آنها که آیه را دستاویز براى ادامه تبعیضات نارواى اجتماعى پنداشته اند، سخت در اشتباهند.
لذا بلافاصله مى فرماید: مردان نصیبى از آنچه به دست مى آورند دارند، و زنان نیز نصیبى از آنچه کسب کرده اند
💡(لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ).
خواه موقعیت طبیعى باشد (مانند تفاوت دو جنس مرد و زن با یکدیگر) و یا تفاوت به خاطر تلاش ها و کوشش هاى اختیارى.
✔️قابل توجه این که: کلمه اکتساب که به معنى تحصیل کردن و به دست آوردن است، مفهوم وسیعى دارد، که هم کوشش هاى اختیارى را شامل مى شود، و هم آنچه را که انسان به وسیله ساختمان طبیعى خود مى تواند به دست بیاورد.
پس از آن مى فرماید: به جاى آرزو کردن این گونه تفاوت ها، از فضل خدا و لطف و کرم او تمنا کنید که به شما از نعمت هاى مختلف و موفقیت ها و پاداش هاى نیک ارزانى دارد
💡(وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ).
و در نتیجه، افرادى خوشبخت و سعادتمند باشید، خواه مرد باشید یا زن، و خواه از این نژاد باشید یا نژاد دیگر، و در هر حال آنچه را خیر واقعى و سعادت شما در آن است بخواهید، نه آنچه شما خیال مى کنید ـ و تعبیر به مِنْ فَضْلِهِ شاید اشاره به همین معنى مى باشد ـ .
روشن است: تقاضاى فضل و عنایت پروردگار به این نیست که انسان به دنبال اسباب و عوامل هر چیز نرود، بلکه باید فضل و رحمت او را در لابلاى اسبابى که او مقرر داشته است جستجو کرد; چرا که خداوند به همه چیز دانا است
💡 (إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْء عَلیماً).
او مى داند براى نظام اجتماع چه تفاوت هائى از نظر طبیعى و یا حقوقى لازم است، و بنابراین، در کار او هیچ گونه تبعیض ناروا، و بى عدالتى نیست، و نیز از اسرار درون مردم با خبر است و مى داند چه افرادى آرزوهاى نادرست در دل مى پرورانند و چه افرادى به آنچه مثبت و سازنده است، مى اندیشند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۹۲)🔹 ✅بهترين و بدترين نوع علم: 🔹امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه
ترجمه و شرح حکمت(۹۳)
آزمون هاى بشرى با دو هدف انجام مى شود: گاه براى کشف مجهولى است مانند تمام امتحاناتى که در سطوح مختلف آموزش و پرورش و دانشگاه هاست; همه براى این است که بدانند کدام شاگرد دروس خود را به گونه صحیح و کامل آموخته و کدام نیاموخته است و یا این که طلاى مشکوکى را به درون کوره مى برند تا معلوم شود باطن آن چیست; آیا واقعاً طلاست یا فلز دیگر و اگر طلاست خالص است یا ناخالص.
نوع دیگرى از امتحان براى کشف مجهول نیست، بلکه براى رساندن به کمال صورت مى گیرد، مثل این که مى دانیم فلان طلا ناخالصى دارد، آن را به کوره مى بریم تا ناخالصى ها بسوزد و طلاى خالص به دست آید و از این قبیل تمام تمرین هایى است که ورزشکاران پیش از حضور در میدان مسابقه انجام مى دهند; همه اینها براى پرورش و رسیدن به کمال مطلوب است.
آزمون هاى الهى به معناى اول نیست، همان گونه که امام(علیه السلام)در جمله بالا به آن اشاره فرموده و مى گوید: «وَإنْ کانَ سُبْحانَهُ أعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أنْفُسِهِمْ» و همان گونه که در سوره «عنکبوت» آمده «(أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ); آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پیش از آنها بودند آزمودیم (و اینها را هم آزمایش مى کنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد».(2)
بنابراین تمام امتحانات الهى براى این است که ناخالصى ها برطرف گردد و بندگان به خلوص واقعى برسند، همان گونه که در آیه شریفه 155 سوره «بقره» آمده است: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوالِ وَالاَْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرینَ).
مطابق این آیه خداوند با انواع مشکلات، ناامنى ها، گرسنگى ها، کمبود محصولات زمینى و آفات انسانى بندگانش را مى آزماید تا صابران یعنى کسانى که دربرابر این آزمایش ها مقاومت کردند به وجود آیند و به آنها بشارت نیل به مقامات عالیه داده شود.
و در آیه 141 «آل عمران» این مطلب با وضوع بیشترى بیان شده، زیرا بعد از ذکر پاره اى از امتحانات الهى مى فرماید: «(وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکافِرینَ); هدف این است که خداوند افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».
2. معیار پاداش و کیفر؟
به یقین نیت انسان رابطه نزدیکى با صفات درونى او دارد. کسى که نیت کار خیرى مى کند انسان وارسته، با سخاوت و ایثارگرى است، هرچند به مقصود خود نرسد و آن کس که نیت آزار و اذیت و کشتار مردمان دارد به یقین آدم شرورى است; ولى نه در شرع و نه در عرف عقلا کسى را بر نیتش کیفر نمى دهند مگر این که بر طبق آن کارى انجام داده باشد. نیز کسى را به دلیل نیتش مستحق پاداش نمى بینند.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که اگر چنین است چرا در روایات اسلامى آمده است که نیت شر، کیفر ندارد اما نیت خیر، پاداش دارد؟ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَکَذَا مِنَ الْبِرِّ وَوُجُوهِ الْخَیْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّة کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ; بنده مؤمن تنگدست مى گوید خداوندا به من روزى فراوان ده تا چنین و چنان از کارهاى نیک و برنامه هاى خوب انجام دهم. هنگامى که خدا بداند او در این نیتش صادق است اجر و پاداشى را که اگر عمل مى کرد به او مى داد، به سبب نیتش مى دهد. خداوند بخشنده و کریم است».(3)
در روایت دیگرى نیز در همان باب آمده است که هرگاه افراد با ایمان نیت خیرى کنند و موفق بر انجام آن نشوند یک حسنه براى آنها نوشته مى شود و اگر عمل کنند ده حسنه; ولى هنگامى که نیت معصیتى کنند تا عمل نکرده اند چیزى براى آنها نوشته نمى شود.(4)
پاسخ این سؤال روشن است و آن این که ثواب بر دوگونه است ثواب استحقاقى و ثواب تفضلى; پاداشى که بر عمل داده مى شود از باب استحقاق است (هرچند استحقاق نیز خود نوعى تفضل الهى است) و پاداشى که به نیت داده مى شود پاداش تفضلى است.(5)
*
پی نوشت:
(1). براى شرح بیشتر به تفسیر نمونه، ج 2، ص 32 (ذیل آیه 191 سوره بقره) مراجعه شود.
(2). عنکبوت، آیه 2 و 3.
(3). کافى، ج 2، ص 85، ح 3.
(4). همان، ص 498، ح 2.
(5). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه، حدیثى شبیه این حدیث (البته با تفاوت هایى) از امیرمؤمنان از کتاب تنبیه الخاطر مالکى و امالى شیخ طوسى نقل کرده که تفاوت هایش نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته شده است. (مصادر نهج البلاغه،
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه تفسیر سوره نساء ادامه آیه (۳۲)
✅نکته ها:
این تفاوت ها براى چیست؟
بسیارى از خود مى پرسند:
چرا بعضى از افراد استعدادشان بیشتر و بعضى کمتر؟!
بعضى زیبا و بعضى دیگر از زیبائى کم بهره اند؟!
بعضى از نظر جسمى فوق العاده نیرومند و بعضى معمولى هستند؟!
آیا این تفاوت هاى طبیعى با اصل عدالت پروردگار سازگار است؟
در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:
۱ ـ تفاوت هاى ساختگى
قسمتى از تفاوت هاى جسمى و روحى مردم با یکدیگر، معلول اختلافات طبقاتى و مظالم اجتماعى و یا سهل انگارى هاى فردى است که هیچ گونه ارتباطى به ـ دستگاه آفرینش ندارد، مثلاً بسیارى از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر هم از نظر جسمى قوى تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند.
به دلیل این که آنها از تغذیه و بهداشت کافى بهره مندند، در حالى که اینها در محرومیت قرار دارند، و یا افرادى هستند که بر اثر تنبلى و سهل انگارى نیروهاى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند. این گونه اختلاف ها را باید اختلاف هاى ساختگى و بى دلیل دانست، که با از بین رفتن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت، و هیچ گاه اسلام و قرآن بر این گونه تفاوت ها صحّه نگذاشته است.
* * *
۲ ـ تفاوت هاى واقعى
قسمتى دیگر از این تفاوت ها، طبیعى و لازمه آفرینش انسان است، یعنى یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعى کامل برخوردار باشد، تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهند بود، و طبعاً با هم تفاوت هائى خواهند داشت.
ولى باید دانست: معمولاً مواهب الهى و استعدادهاى جسمى و روحى
انسان ها آن چنان تقسیم شده که هر کسى قسمتى از آن را دارد.
یعنى کمتر کسى پیدا مى شود که این مواهب را یک جا داشته باشد.
یکى از نیروى بدنى کافى برخوردار است، و دیگرى استعداد ریاضى خوبى دارد.
یکى ذوق شعر، و دیگرى عشق به تجارت.
و بعضى هوش سرشارى براى کشاورزى، و بعضى از استعدادهاى ویژه دیگرى برخوردارند.
مهم این است که: جامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند، و آنها را در محیط سالمى پرورش دهند، تا هر انسانى بتواند نقطه قوت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند.
* * *
۳ ـ جامعه به منزله یک پیکر
این موضوع را نیز باید یادآورى کرد که یک جامعه همانند یک پیکر انسان، نیاز به بافت ها، عضلات و سلول هاى گوناگون دارد، یعنى همان طور که اگر یک بدن، به طور کامل از سلول هاى ظریف همانند سلول هاى چشم و مغز ساخته شده باشد، دوام ندارد، و یا اگر تمام سلول هاى آن خشن و غیر قابل انعطاف، همانند سلول هاى استخوانى باشند، کارائى کافى براى وظائف مختلف نخواهد داشت.
بلکه باید از سلول هاى گوناگونى که یکى وظیفه تفکر، دیگرى مشاهده، سومى شنیدن و چهارمى سخن گفتن را عهده دار شوند، تشکیل شده باشد.
همچنین براى به وجود آمدن یک جامعه کامل نیاز به استعدادها، ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است.
اما نه به این معنى که بعضى از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند، یا خدمات آنها کوچک شمرده شود، و یا تحقیر گردند، همان طور که سلول هاى بدن با تمام تفاوتى که دارند، همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى ها به مقدار لازم بهره مى گیرند.
به عبارت دیگر، تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمت هائى که طبیعى است (نه ظالمانه و تحمیلى) به مقتضاى حکمت پروردگار است و عدالت هیچ گاه نمى تواند از حکمت جدا باشد.
فى المثل، اگر تمام سلول هاى بدن انسان یکنواخت آفریده مى شد، دور از حکمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود، نیز در آن وجود نداشت.
همچنین اگر یک روز، تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلى درهم مى ریزد.
بنابراین، آنچه در آیه فوق درباره اختلاف ساختمان زن و مرد آمده، در واقع اشاره اى به همین موضوع است; زیرا بدیهى است اگر تمام افراد بشر، مرد و یا همه زن باشند، نسل بشر به زودى منقرض مى شود.
علاوه بر این که قسمت مهمى از لذات مشروع بشر از میان مى رود، حال اگر جمعى ایراد کنند که چرا بعضى زن و بعضى مرد آفریده شده اند؟ و این چگونه با عدالت پروردگار مى سازد؟ مسلّم است که این ایراد منطقى نخواهد بود; زیرا آنها به حکمت آن نیاندیشیده اند.
@Nahjolbalaghe2