داستان هشتاد شتر ص104.mp3
1.19M
✅ #نمی_از_دریای #فضایل_امیرالمومنین_علیه_السلام
💠 وعده پیامبر ( صل الله علیه وآله ) به ابوصمصام
🔵 #فضیلت_29
🔹 که در صورت مسلمان شدن ، 80 ناقه پشت سرخ و شکم سفید هدیه بگیرد
🌿 و خروج 80 شتر از دل سنگ بواسطه امیرالمومنین علیه السلام
📚 منبع : فضیلت 29 از کتاب 1001 داستان از زندگی امام علی (علیه السلام) صفحه 104
┅•═༅𖣔✾🌹✾𖣔༅═•┅
@Nahjolbalaghe2
کادوی مامان.mp3
3.39M
#قصه_های_کودکانه | کادوی مامان
🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
《صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم》
مگر
کسانى که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند. پس بدانید (خدا توبه آنها را مى پذیرد.) خداوند آمرزنده و مهربان است.
(مائده/۳۴)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه(۳۴)🔹
براى این که راه بازگشت را حتى بر روى این گونه جانیان خطرناک نبندد و در صورتى که در صدد اصلاح بر آیند، راه جبران و تجدیدنظر به روى آنها گشوده باشد مى فرماید:
مگر کسانى که پیش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت کنند که مشمول عفو خداوند خواهند شد و بدانید خداوند غفور و رحیم است (إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ).
از این قسمت استفاده مى شود که تنها در صورتى مجازات و حدّ از آنها برداشته مى شود که پیش از دستگیر شدن به میل و اراده خود از این جنایت توبه کنند و پشیمان گردند.
البته نیاز به تذکر ندارد که توبه آنها سبب نمى شود اگر قتلى از آنها صادر شده، یا مالى را به سرقت برده اند مجازات آن را نبینند، بلکه تنها مجازات تهدید مردم با اسلحه برداشته خواهد شد.
و به عبارت دیگر، توبه او تنها تأثیر در ساقط شدن حق اللّه دارد و اما حق النّاس بدون رضایت صاحبان حق، ساقط نخواهد شد (دقت کنید).
و نیز به تعبیر دیگر: مجازاتِ محارب، از مجازات قاتل یا سارق معمولى شدیدتر است و با توبه کردن، مجازات محارب از او برداشته مى شود، اما مجازات سارق و غاصب یا قاتل معمولى را خواهد داشت.
با این توضیح که: اگر توبه نمى کرد حاکم او را به قتل مى رساند، یا به دار مى آویخت، یا دست و پاى آنها را بر خلاف یکدیگر قطع و یا تبعید مى نمود، چه صاحبان حق و اولیاء دم راضى باشند یا خیر، چه حاضر به عفو شوند، یا به دیه رضایت دهند، در هر صورت حاکم موظف به اجراء حکم محارب بود، اما پس از توبه، قصاص، دیه، و یا عفو مربوط به صاحبان حق و اولیاء دم است، هر گونه آنها تصمیم بگیرند، حاکم عمل خواهد نمود.
ممکن است سؤال شود: توبه یک امر باطنى است از کجا مى توان آن را اثبات کرد؟
در پاسخ مى گوئیم: طریق اثبات این موضوع فراوان است، از جمله این که: دو شاهد عادل گواهى بدهند که در مجلسى توبه او را شنیده اند و بدون این که کسى آنها را اجبار کند به میل خود توبه نموده اند و یا این که برنامه و روش زندگى خود را چنان تغییر دهند که آثار توبه از آن آشکار باشد.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح خطبه(۱۸)ادامه بخش دوم🔹 ...اين جمله اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن دارد، الفاظش بسيار مو
✨﴾﷽﴿✨
🔹شرح خطبه (۱۸)ادامه بخش دوم🔹
✅وصف قران کریم
🔹در اين جا حديث جالبى است که از گفتگوى «عُمَرِ بْنَ اُذْيْنَه»(17) يکى از ياران امام صادق(عليه السلام) با «ابن ابى ليلى»(18) که حقايق مهمّى در آن برملا شده است.
او مى گويد: روزى وارد بر «ابن ابى ليلى» شدم که از قضات بود، گفتم: مى خواهم چند مسأله از تو سؤال کنم ـ و من در آن موقع نوجوانى بودم ـ گفت فرزند برادر بپرس!
گفتم: شما جمعيّت قضات کار عجيبى داريد، مسأله اى در امور مالى يا مربوط به ازدواج و خون، نزد شما مطرح مى شود و در آن به رأى خود قضاوت مى کنيد; امّا همان مسأله نزد قاضى «مکّه» مطرح مى شود او رأى ديگرى صادر مى کند; و باز همان مسأله نزد قاضى بصره و قاضى يمن و قاضى مدينه مطرح مى شود آنها نيز آراى ديگرى صادر مى کنند که برخلاف آراى قبلى است; سپس همه شما نزد خليفه اى که شما را به منصب قضاوت نصب کرده است جمع مى شويد و از آراى مختلف، او را با خبر مى سازيد و او رأى همه شما را (با آن همه ضدّ و نقيضها) صحيح مى شمرد! در حالى که خداى شما يکى و پيامبرتان يکى و دين شما يکى است، آيا خداوند، شما را به اختلاف دعوت کرده و اطاعتش نموده ايد؟ يا شما را از آن نهى فرموده و نافرمانى کرده ايد؟ يا شما در تشريع احکام، شريک خدا هستيد و حق داريد هرچه مى خواهيد بگوييد و حکم صادر کنيد و بر او لازم است که راضى باشد؟ يا اين که خداوند، دين ناقصى را نازل کرده و از شما براى تکميلش يارى طلبيده است؟ يا دين کاملى را نازل کرده ولى رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) در ابلاغ آن کوتاهى نموده؟ راستى چه پاسخ مى گوييد؟
«ابن ابى ليلى» گفت: از کجا هستى اى فرزندم؟ گفتم: از اهل بصره; گفت: از کدام قبيله اى؟ گفتم: از طايفه «عبدقيس»; گفت: از کدام شاخه هاى آن؟ گفتم: از «بَنى اُذينَه»; گفت: با «عبدالرحمان ابن اذينه» چه نسبتى دارى؟ گفتم: او جدّ من است.
در اين جا او به من خوش آمد گفت و مرا نزد خود نشانيد و گفت: برادرزاده سؤال کردى و خشونت به خرج دادى و در سخن خود اصرار ورزيدى و اعتراض کردى و من ان شاء الله جواب تو را مى گويم.
امّا سؤال تو درباره اختلاف آراى قضات، به دليل اين است که هر مسأله اى براى ما پيش آيد که بيانى در رابطه با آن، در کتاب الله و يا سنّت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) باشد، هرگز براى ما شايسته نيست که از کتاب و سنّت فراتر رويم و امّا مسائلى که براى ما پيش مى آيد و در کتاب الله و سنّت پيامبر از آن خبرى نيست، ما به رأى خود اخذ مى کنيم.
گفتم: اين کار درستى نيست که انجام داده اى! چرا که خداوند متعال مى فرمايد: «ما هيچ چيزى را در کتاب (قرآن) فروگذار نکرده ايم»; و نيز فرموده: «قرآن را براى تبيين همه چيز نازل کرديم»; به عقيده تو اگر کسى عمل به اوامر الهى کند و از نواهى او خوددارى کند، آيا وظيفه اى بر او هست که اگر انجام ندهد خدا او را عذاب کند يا اگر انجام دهد به او پاداش عطا نمايد؟
گفت: چگونه ممکن است پاداش بر چيزى دهد که امر به آن نکرده يا مجازات نسبت به چيزى کند که نهى از آن ننموده است؟
گفتم: اصولا چگونه ممکن است مسائلى پيش آيد که حکم آن در کتاب الله و سنّت پيامبر نباشد؟
گفت: فرزند برادرم! در حديثى از عمربن خطاب آمده که: در ميان دو نفر داورى کرد، کسى که از همه به او نزديکتر بود گفت: اى اميرمؤمنان! راه صحيح را پيمودى. عمر با تازيانه اى که در دست داشت بر او زد و گفت: «مادرت به عزايت بنشيند! به خدا سوگند خود عمر نمى داند راه صواب رفته يا خطا! اين رأيى بود که به اجتهاد خود گفتم، مرا در پيش روى خودم مدح نگوييد»!
من به او گفتم: من هم حديثى براى تو نقل مى کنم، گفت: بگو ببينم! گفتم: پدرم اين حديث را از «على بن ابى طالب» برايم نقل کرد که قضات سه طايفه اند; دو طايفه اهل هلاکتند و يک طايفه اهل نجات، امّا آن دو گروه که هلاک مى شوند گروهى هستند که عمداً قضاوت ظالمانه مى کنند و يا اجتهاد مى کنند و راه خطا مى روند; و اهل نجات کسى است که به امر الهى عمل کند.
اين حديث، حديث تو را باطل مى کند اى عمو! گفت: به خدا سوگند درست است اى فرزند برادر، پس تو مى گويى همه چيز در قرآن است؟
گفتم: خداوند چنين فرموده، و هيچ حلال و حرام و امر و نهى نيست مگر اين که در قرآن است خواه کسانى از آن آگاه شوند يا از آن آگاه نشوند. خداوند در قرآن از مسائلى خبر داده که ما نياز (فوق العاده اى) به آن نداريم چگونه ممکن است از امورى که نيازمنديم خبر نداده باشد؟ گفت: مثلا مانند چه مسائلى؟
گفتم: داستان آن دو مردى که يکى باغ مهمّى داشت و ديگرى با ايمان بود و دستش تهى.... (19)
ادامه دارد
@Nahjolbalaghe2