قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📒 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 📖 قضاوتهای حضرت علی (علیه السلام) 📚 انتشارات پیام حق 3⃣2⃣(قسمت
📒 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
📖 قضاوتهای حضرت علی (علیه السلام)
📚 انتشارات پیام حق
4⃣2⃣(قسمت بیست و چهارم) استمداد خلیفه دوم از امیرالمؤمنین
🔻 در زمان خلافت خلیفه دوم مردی به نام معن بن زائده مُهری شبیه مهر خلیفه جعل کرده و با آن اموالی از مالیات کوفه را تصرّف کرد. او را دستگیر نمودند و نزد خلیفه بردند.
🔻 خلیفه بعد از نماز صبح به مردم رو کرده و گفت : همگی بر جای خود بنشینید و آنگاه قضیه معن را نقل کرده و در مورد چگونگی مجازات او با آنان به مشورت پرداخت.
🔸 از آن میان مردی گفت : ای خلیفه ! دستش را قطع کن !
🔸 دیگری گفت : او را دار بزن !
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنجا نشسته و سخنی نمی فرمود .
عمر به آن حضرت رو کرده و گفت : یا اباالحسن ! نظر شما چیست ؟
✨ آن حضرت (علیه السلام )فرمود :
این مرد مرتکب دروغی شده باید تأدیب گردد ، پس عمر او را به شدت زد و آنگاه وی را به زندان انداخت.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ آموزش وضو با انیمیشن زیبا همراه با شعر برای کودکان
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ
(آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با هیچ ستم (و شرک) نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست. و آنها هدایت یافتگانند.»
(انعام/۸۲)
***
وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَىٰ قَوْمِهِ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاءُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در
برابر قومش عطا کردیم. درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته ببینیم،) بالا مى بریم. پروردگار تو،حکیم و داناست.
(انعام/۸۳)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه انعام آیه های(۸۰و۸۱) 🔹 ↪️بحث و گفتگوى ابراهیم(علیه السلام) با قوم خود
تفسیر سوره انعام(۸۲و۸۳)
درآیه ۸۲ از زبان ابراهیم(علیه السلام) پاسخى به سؤالى که خودش در آیه قبل مطرح نمود نقل شده است (و این یک شیوه جالب در استدلالات علمى است که گاهى شخص استدلال کننده سؤالى از طرف مقابل مى کند و خودش بلافاصله به پاسخ آن مى پردازد اشاره به این که مطلب به قدرى روشن است که همه کس باید پاسخ آن را بدانند).
مى فرماید: آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند امنیت براى آنها است، و هدایت مخصوص آنان (الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ).
در روایتى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده نیز تأکید گردیده است که این سخن دنباله گفتگوى ابراهیم(علیه السلام) با بت پرستان است.
بعضى از مفسران احتمال داده اند: این جمله بیان الهى بوده باشد نه گفتار ابراهیم(علیه السلام).
ولى احتمال اول، علاوه بر این که در روایت وارد شده، با وضع و ترتیب آیات بهتر تطبیق مى کند.
اما این احتمال که این جمله گفتار بت پرستان باشد که پس از شنیدن قول ابراهیم(علیه السلام) بیدار شده باشند، بسیار بعید به نظر مى رسد.
✅در آیه بعد، یک اشاره اجمالى به تمام بحث هاى گذشته که در زمینه توحید و مبارزه با شرک از ابراهیم(علیه السلام) نقل شد کرده، مى فرماید: اینها دلائلى بود که ما به ابراهیم در برابر قوم و جمعیتش دادیم (وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ عَلى قَوْمِهِ).
درست است که این استدلالات، جنبه منطقى داشت، و ابراهیم(علیه السلام) به نیروى عقل و الهام فطرت به آنها رسیده بود، ولى چون این نیروى عقل و آن الهام فطرت همه از ناحیه خدا است، خداوند همه این استدلالات را از مواهب خویش مى شمرد که در دل هاى آماده همچون دل ابراهیم(علیه السلام) منعکس مى شود.
قابل توجه این که: تِلْکَ در لغت عرب، اسم اشاره براى بعید است، ولى گاهى اهمیت موضوع و بلند پایه بودن آن، سبب مى شود که حتى یک موضوع نزدیک با اسم اشاره بعید ذکر شود، مانند آن را در آغاز سوره بقره مى خوانیم: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ: این کتاب بزرگ شک و تردیدى در آن راه ندارد .
سپس براى تکمیل این بحث مى فرماید: درجات هر کس را بخواهیم بلند مى کنیم (نَرْفَعُ دَرَجات مَنْ نَشاءُ)
اما براى این که: اشتباهى پیش نیاید که گمان کنند خداوند در این ترفیع درجه تبعیضى قائل مى شود، مى فرماید: پروردگار تو، حکیم و عالم است (إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ).
و درجاتى را که مى دهد از روى آگاهى به شایستگى آنها و موافق موازین حکمت است و تا کسى شایسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد.
نکته:
منظور از ظلم در اینجا چیست؟
معروف میان مفسران این است که: ظلم در اینجا به معنى شرک است و آنچه در سوره لقمان ، آیه ۱۳ وارد شده: إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ: شرک ستم بزرگى است شاهد بر این معنى گرفته اند.
در روایتى نیز از ابن مسعود نقل شده: هنگامى که این آیه (آیه مورد بحث) نازل شد بر مردم گران آمد، عرض کردند:
اى رسول خدا کیست که لااقل به خود ستم نکرده باشد (بنابراین همه مشمول این آیه اند).
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: منظور آنچه شما فکر مى کنید نیست آیا گفته بنده صالح خدا (لقمان) را نشنیده اید که مى گوید: فرزندم براى خدا شریک قرار مده زیرا شرک، ظلم بزرگى است .
ولى از آنجا که آیات قرآن در بسیارى از موارد، دو یا چند معنى را در بر دارد که ممکن است یکى از دیگرى گسترده تر و عمومى تر باشد، این احتمال در آیه نیز هست، که امنیت ، اعم از امنیت از مجازات پروردگار و یا امنیت از حوادث دردناک اجتماعى باشد.
یعنى جنگ ها، تجاوزها، مفاسد، جنایات، و حتى امنیت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آید که در جوامع انسانى دو اصل حکومت کند، ایمان و عدالت اجتماعى.
اگر پایه هاى ایمان به خدا متزلزل گردد، و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود، و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت.
و به همین دلیل، با تمام تلاش و کوششى که جمعى از اندیشمندان جهان براى برچیدن بساط ناامنى هاى مختلف در دنیا مى کنند، روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعى بیشتر مى گردد.
دلیل این وضع، همان است که در آیه فوق به آن اشاره شده: پایه هاى ایمان لرزان و ظلم، جاى عدالت را گرفته است.
مخصوصاً تأثیر ایمان در آرامش و امنیت روحى، براى هیچ کس جاى تردید نیست، همان طور که ناراحتى وجدان و سلب آرامش روانى به خاطر ارتکاب ظلم بر کسى پوشیده نمى باشد.
در بعضى از روایات از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: منظور از آیه فوق، این است: آنهائى که به دستور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در زمینه ولایت و رهبرى امت اسلامىِ بعد از او، ایمان بیاورند، و آن را با ولایت و رهبرى دیگران مخلوط نکنند امنیت از آن آنها است ادامه⬇️⬇️
⬆️این تفسیر، در حقیقت ناظر به ملاک و روح مطلب در آیه شریفه است; زیرا در این آیه سخن از رهبرى و ولایت خداوند و آمیخته نکردن آن با رهبرى غیر او است.
و از آنجا که رهبرى امام على(علیه السلام) به مقتضاى إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ (۸)پرتوى از رهبرى خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و رهبرى هاى تعیین نشده از طرف خداوند چنین نیست، آیه فوق با یک دید وسیع همه را شامل مى شود.
بنابراین، منظور از این حدیث، این نیست که: مفهوم آیه منحصراً این باشد، بلکه این تفسیر پرتوى از مفهوم اصلى آیه است.
و لذا در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: این آیه خوارج را که از ولایت ولىّ خدا بیرون رفتند و در ولایت و رهبرى شیطان قرار گرفتند شامل مى شود.
پابان تفسیر آیه های (۸۲و۸۳)
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۶)بخش سوم🔹
✅آمادگی برای جنگ
به علاوه، سخنانى که از او، در پايان عمرو نقل شده، نشان مى دهد که از پايان کار خود بيمناک بود و آن رضايت باطنى و درونى که لازمه پيروزى است، هرگز نصيب او نشد.
نيز معاويه اگر چه با اين کار خود، پايه هاى حکومتش را محکم کرد، ولى مى دانيم سرانجام، اين حکومت، به رسوايى کشيد. تمام چهره هاى محبوب صحابه، از مهاجران و انصار و افراد خوشنام و پرهيزکار، از اطراف او پراکنده شدند و بازماندگان دشمنان اسلام و سردمداران جاهليت عرب، اطراف او را گرفتند و حکومت خودکامه اى که پايه هايش بر قتل و ارعاب و تهديد و هتک محرمات استوار بود، براى او باقى ماند.
اين احتمال نيز وجود دارد که جمله بالا، نفرين نباشد، بلکه جمله خبريه باشد; يعنى، اشاره به اين واقعيت است که فروختن دين به دنيا، هرگز، قرين با پيروزى نيست، و هم فروشنده زيان مى کند و هم خريدار رسوا مى شود، به اين مطلب، در آيات قرآن اشاره شده است، آنجا که مى فرمايد: «أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَمارَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ آنها، کسانى هستند که هدايت را به گمراهى فروختند و اين تجارت آنها، سودى نداده و هدايت نيافتند.»
و در جايى ديگر مى فرمايد: «أوُلئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالاْخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ آنها، کسانى هستند که آخرت را به زندگى دنيا فروختند، از اين رو، عذاب آنان، تخفيف داده نمى شود و کسى آنان را يارى نخواهد کرد».
تعبير به امانت، در کلام امام (عليه السلام) که ناظر به حکومت مصر و حقوق مسلمانان آن ديار است، اشاره به اين حقيقت است که حکومت بر انسان ها، يک امانت الهى است و تنها بايد در دست پاکان و صالحان باشد تا به نفع مردم جريان يابد و آنها که آن را وسيله کامجويى و منافع شخصى و هوسرانى خويش مى سازند، در حقيقت، خائنان به اين امانت الهى هستند و کارشان به رسوايى مى کشد. به همين دليل، بسيارى از مفسران، در تفسير آيه (اِنَّ اللهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الاَْماناتِ اِلى أَهْلِها) حکومت و ولايت را، به عنوانِ تنها مصداق يا يک مصداق روشن از امانت الهى شمرده اند.
در ادامه اين سخن امام (عليه السلام) مى فرمايد: «اکنون که چنين است و حاکمان شام، براى تحکيمِ پايه هاى قدرت خود، روى بلاد مسلمانان، بى رحمانه معامله مى کنند و رشوه هاى بسيار به هم مى دهند) شما آماده پيکار شويد و ساز و برگ جنگ را فراهم سازيد! که (با اين اَعمال حاکمانِ شام) آتش جنگ زبانه کشيده و شعله هاى آن بالا گرفته است; «فَخُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَه، وَ أَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا، وَ عَلاَ سَنَاهَا.»
اين تعبير، نشان مى دهد که امام، تمام راه هاى مسالمت آميز را براى پايان دادن به مخالفت نفاق افکنان، مخصوصاً، حاکمان شام به کار گرفته بود و چون هيچ کدام سودى نبخشيد و روز به روز توطئه ها شديدتر و پيچيده تر مى شد، دستور آماده شدن براى جنگ داد; چرا که شعله هاى آن از سوى دشمن، بالا گرفته بود و نشانه هاى آن نمايان گشته بود.
تاريخ اسلام نيز گواهى مى دهد که دشمنان امام و گروه نفاق افکن، به سرعت، خود را براى جنگ آماده مى کردند و نامه هايى که براى طلحه و زبير و ديگران نوشتند، نيز گواه اين معنا است.
حضرت، سرانجام سخن خود را با اشاره به مهم ترين عوامل پيروزى، پايان مى دهد و مى فرمايد: «صبر و استقامت را شعار خود سازيد! که بيش از هر چيز، پيروزى را به سوى شما فرامى خواند; وَاسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ فَإِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ.»
با توجه به اين که استشعار را از مادّه «ش ع ر» به معناى لباس زيرين (در برابر دثار به معنى لباس روئين) است، اين حقيقت، روشن مى شود که صبر و استقامت، بايد در درون جان، جاى گيرد و روح انسان را در برابر حوادث سخت، زير بال و پر خويش جاى دهد.
***
نکته ها:
1 ـ سياست هاى دنيوى هيچ اصل اخلاقى را به رسميّت نمى شناسد!
جمله «اَلْمُلْکُ عَقيمٌ; حکومت فرزند ندارد»، به عنوان يک ضرب المثل، براى همه شناخته شده است.
آن جمله، اين حقيقت را بيان مى کند که در جهان سياست مادى ـ که بر اساس ارزش هاى دنيوى و خودخواهى و هوسرانى بنا شده ـ خويشاوندى و حتى زن و فرزند و پدر و مادر مطرح نيست و ممکن است همه چيز در اين راه قربانى شود; چرا که از نظر اين دسته از سياستمداران، بالاترين ارزش، حفظ موقعيّت خويش است، نه چيز ديگر. با اين فرهنگ، طبيعى است که همه چيز فداى آن شود.
جمله «فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوتِ; من ناخوش داشتم که اهل بيت خود را تسليم مرگ کنم»، نشان مى دهد که مدافعان خلافت، چنان در کار خود مصمم بودند که اگر امام براى گرفتن حق خويش به کمک بنى هاشم قيام مى کرد، حاضر بودند همه آنان را از دم تيغ بگذرانند و اين، راستى، مايه شگفتى است.
🔹ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2