قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۲۵ و۲۶)🔹 📛دنیاپرستان تبهکار چون نیک و بد همواره در مقایسه با یکدیگر اس
.
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۲۷ الی۲۹)🔹
✅یاد خدا مایه آرامش دل هاست
از آنجا که در این سوره بسیارى از بحث ها درباره توحید و معاد و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، نخستین آیه مورد بحث بار دیگر به سراغ مسأله دعوت پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) مى رود و یکى از ایرادهاى منکران لجوج را بیان کرده مى گوید: کسانى که کافر شدند مى گویند: چرا آیه (و معجزه)اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟ (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
یَقولُ فعل مضارع است و دلالت مى کند بر اینکه چنین ایرادى را بارها تکرار کرده اند. و با اینکه کراراً معجزاتى از پیامبر دیده بودند (و وظیفه هر پیامبرى این است که دلایلى بر حقّانیّت خود از معجزات ارائه دهد) باز هم بهانه مى گرفتند و معجزات گذشته را نادیده گرفته و تقاضاى معجزه جدید مورد نظر خودشان را داشتند.
به تعبیرى دیگر، آنها و همه منکران لجوج پیوسته به دنبال معجزات اقتراحى مى روند. آنها انتظار دارند که پیامبر به صورت کسى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهد در گوشه اى بنشیند و آنها یک یک از در وارد شوند و هر معجزه اى که میل دارند پیشنهاد کنند، او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، با این حال اگر مایل نبودند، ایمان نیاورند.
در حالى که مى دانیم وظیفه پیامبران در درجه اوّل، تبلیغ و تعلیم و هشدار و انذار است و خارق عادات امورى استثنایى هستند که به مقدار ضرورت، آن هم به فرمان خدا ـ نه به خواست پیامبر ـ انجام مى شود.
ولى کراراً در آیات قرآن مى خوانیم که گروه هایى از معاندان بى آنکه اعتنایى به این واقعیّت داشته باشند، پیوسته مزاحم پیامبران مى شدند و چنین درخواست هایى را داشتند.
قرآن در پاسخ آنها مى گوید: اى پیامبر، بگو: خداوند هر کس را که بخواهد، گمراه مى سازد و هر کس را که بازگردد، به سوى خودش هدایت مى کند (قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ).
اشاره به اینکه کمبود شما از ناحیه اعجاز نیست چون به قدر لازم پیامبر معجزه ارائه کرده است. کمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجت ها، تعصّب ها، جهالت ها و گناهانى که سدّ راه توفیق مى شود، مانع از ایمان شماست.
بنابراین به سوى خدا بازگردید و انابه کنید و پرده هاى جهل و غرور و خودخواهى را از مقابل چشم عقل و فکرتان کنار بزنید تا جمال حق را به روشنى ببینید، چرا که:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى * غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد در آیه بعد تفسیر بسیار جالبى از مَن أنابَ (کسى که به سوى خدا بازگردد) بیان کرده مى فرماید: آنان کسانى هستند که ایمان آورده اند و دل هایشان به ذکر خدا مطمئن (و آرام) است (الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ).
سپس به عنوان یک اصل جاودان و فراگیر مى فرماید: آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). * *
و در آخرین آیه مورد بحث با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد باایمان، مضمون آیات پیشین را چنین تکمیل مى کند: آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه ترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجام ها (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَـَاب).
بسیارى از مفسّران بزرگ، کلمه طوبى را مؤنّث اطیب دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر، یا بهترین و پاکیزه ترین است و با توجّه به اینکه متعلّق آن محذوف است، مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود. نتیجه اینکه با ذکر جلمه طوبى لَهُم همه نیکى ها و پاکى ها براى آنان پیش بینى شده است. از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمت ها، بهترین آرامش، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاصّ پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعّال و درستکار و خدمتگزارند.
بنابراین تفسیرهاى متعدّدى که جمعى از مفسّران براى این کلمه ذکر کرده اند تا آنجا که در مجمع البیان دَه معنى براى آن ذکر نموده، همه در حقیقت مصداق هاى مختلف این معنى وسیع اند.
در روایات متعدّدى نیز مى خوانیم که طوبى درختى است که اصلش در خانه پیامبر یا على(علیه السلام) در بهشت است و شاخه هاى آن همه جا و بر سر همه مؤمنان و بر فراز خانه هایشان گسترده است که در واقع ممکن است تجسّمى از مقام رهبرى و پیشوایى آنان و پیوندهاى ناگسستنى میان این پیشوایان بزرگ و پیروانشان باشد که ثمره اش، آن همه نعمت متنوّع است.
اگر مى بینیم طوبى به صورت مؤنّث ذکر شده نه اطیب که مذکّر است، به خاطر آن است که صفت براى حیات یا نعمت است که هر دو مؤنّث اند).
نکته ها:
۱. چگونه دل با یاد خدا آرام مى گیرد؟⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. ✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۲۷ الی۲۹)🔹 ✅یاد خدا مایه آرامش
↩️همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگ ترین بلاهاى زندگى انسان ها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملاً محسوس است.
و آرامش همواره یکى از گمشده هاى مهمّ بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را بیابد. اگر تلاش انسان ها را در طول تاریخ براى یافتن آرامش از راه هاى صحیح و دروغین جمع آورى کنیم، خود کتاب بسیار قطورى را تشکیل مى دهد.
بعضى از دانشمندان مى گویند: هنگام بروز بعضى از بیمارى هاى واگیردار همچون وبا، از هر ده تن که ظاهراً به علّت وبا مى میرند، مرگ بیشتر آنها به دلیل نگرانى و ترس است و فقط تعداد کمى از آنها حقیقتاً به خاطر ابتلا به بیمارى مزبور از بین مى روند.
به طور کلّى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمّى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسان ها دارد و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت، و به همین دلیل تاکنون کتاب هاى بسیارى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است.
تاریخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگیزى که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است.
ولى قرآن با یک جمله کوتاه و پرمغز، مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان داده مى گوید: بدانید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد .
براى روشن شدن این حقیقت قرآنى به توضیح زیر توجّه کنید.
۲.عوامل نگرانى و پریشانى
الف) آینده تاریک
گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بیمارى، ناتوانى، درماندگى و احتیاج، همه اینها آدمى را رنج مى دهد. امّا ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایى که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد، مى تواند این گونه نگرانى ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستى، خدایى دارى توانا، قادر و مهربان.
ب) گذشته تاریک
گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد و همواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى که انجام داده، از کوتاهى ها و لغزش ها. امّا توجّه به اینکه خداوند غفّار، توبه پذیر، رحیم و غفور است، به او آرامش مى دهد و مى گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش ببر، از گذشته عذرخواهى کن و در مقام جبران برآى که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.
ج) ضعف در برابر عوامل طبیعى
ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند، در میدان جهاد چه کنم؟ یا در مبارزات دیگر چه مى توانم انجام دهم؟ امّا هنگامى که به یاد خدا مى افتد و متّکى به قدرت و رحمت او مى شود، قدرتى که برترین قدرت هاست و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى گیرد، با خود مى گوید آرى، من تنها نیستم، من در سایه خدا، بى نهایت قدرت دارم.
قهرمانى هاى مجاهدان راه خدا در جنگ ها ـ چه در گذشته چه در حال ـ و سلحشورى هاى اعجاب انگیز و خیره کننده آنان حتّى در آنجا که تنها بوده اند، بیانگر آرامشى است که در سایه ایمان پیدا مى شود.
هنگامى که با چشم خود مى بینیم و با گوش مى شنویم که افسران رشیدى پس از یک نبرد خیره کننده، بینایى یا دیگر اعضاى خود را به کلّى از دست داده و با تن مجروح روى تخت بیمارستان افتاده اند امّا چنان آرامش خاطر و اطمینان دارند و آماده اند کمى بهبود یابند و بار دیگر سلاح به دست گیرند و به میدان بروند که گویى خراشى هم بر بدنشان وارد نشده، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پى مى بریم.
د) احساس پوچى
گاهى ریشه نگرانى هاى آزاردهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى هدفى بودن آن است. ولى کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامه ها و حوادث زندگى را در همین خط مى بیند، نه از زندگى احساس پوچى مى کند و نه همچون افراد بى هدف و مردّد، سرگردان و مضطرب است.
هـ) قدرشناسى
عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسیدن به یک هدف زحمت زیادى را متحمّل مى شود، ولى کسى رانمى بیند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى کند، این ناسپاسى او را به شدّت رنج مى دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. امّا هنگامى که احساس کند کسى از کوشش هایش آگاه است و به آنها ارج مى نهد و پاداش مى دهد، دیگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟
و) سوءظن ها و توهّم ها و خیالات پوچ
یکى دیگر از عوامل نگرانى است که بسیارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند. ولى چگونه مى توان انکار کرد که توجّه به خدا و لطف بى پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد باایمانى است، این حالت رنج آور را از بین مى برد و آرامش و اطمینان جاى آن را مى گیرد.
✔️ادامه دارد
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۱)🔹 🔶سرزنش یاران نادان 🔭خطبه در يك نگاه: در بعضى از روايات آمده است كه على عل
.
✨﴾﷽﴿✨
ترجمه و شرح خطبه(۷۱)
↩️نکته ها:
1- نخستين کسى که ايمان آورد على(عليه السلام) بود
نه تنها در اين خطبه، بلکه در بعضى ديگر از خطبه هاى نهج البلاغه نيز به اين معنا تصريح شده است که على(عليه السلام) نخستين کسى بود که به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) ايمان آورد (البتّه حضرت خديجه(عليها السلام) از ميان زنان اوّلين نفر بود).
بعضى ار متعصّبان «اهل سنّت» مانند نويسنده کتاب «البداية و النهاية» خواسته اند اين مطلب را - که هم از نظر تاريخى مسلّم است و هم از نظر روايات اسلامى - به بهانه هايى انکار کنند; ولى همان گونه که در بالا اشاره شد هم روايات اين مطلب را تأييد مى کند و هم تاريخ اسلام.
مرحوم «علاّمه امينى» در جلد سوم «الغدير» حدود «يک صد» حديث در اين باره از منابع اهل سنّت نقل کرده است، که بعضى از آنها شخص رسول الله(صلى الله عليه وآله) است و بعضى از صحابه، يا تابعين. از جمله:
1- در حديثى از «پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)» مى خوانيم که فرمود: «أَوَّلُکُمْ وَارِداً عَلَىَّ الْحَوْضَ أَوَّلُکُم إِسْلاَماً عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِب; نخستين کسى که در حوض کوثر بر من وارد مى شود، نخستين کسى است که اسلام آورده است و او علىّ بن ابى طالب است»
2- «ابن عبّاس» از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى کند: «إنَّ أَوَّلَ مَنْ صَلَّى مَعِي عَلِيٌّ; نخستين کسى که با من نماز خواند على(عليه السلام) بود».
3- خود «على(عليه السلام)» که سخنش براى همه مسلمين مقبول است، در حديثى مى فرمايد: «أَنَا عَبْدُ اللّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللّهِ وَ أَنَا الصِّدِّيقُ الاَْکْبَرُ، لاَ يَقُولُهَا بَعْدِي إلاَّ کَاذِبٌ مُفْتَر، وَ لَقَدْ صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ، وَ أَنَا أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعَهُ; من بنده خدا، برادر رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) و صدّيق اکبر (تصديق کننده بزرگ) هستم و اين ادّعا را بعد از من هيچ کس نمى کند، جز دروغگو و تهمت زن; من با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هفت سال پيش از ديگران نماز خواندم و نخستين کسى هستم که با او به نماز ايستادم».
4- «امام حسن مجتبى(عليه السلام)» در مجلس «معاويه» از جمله سؤالاتى که از او و اطرافيانش کرد اين بود: «أُنْشِدُکُمْ بِاللّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ أَوَّلُ النَّاسِ إِيمَاناً; شما را به خدا سوگند مى دهم آيا شما مى دانيد که على(عليه السلام) نخستين کسى بود که ايمان را پذيرفت».
5- در بسيارى از منابع معتبر از «انس بن مالک» که خادم پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بود نقل شده است که مى گفت: «نُبِّىءَ النَّبِىُّ يَوْمَ الإِثْنَيْنِ وَ أَسْلَمَ عَلِىٌّ يَوْمَ الثَّلاَثَاءِ; پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) روز دوشنبه مبعوث به نبوّت شد و على(عليه السلام) روز سه شنبه ايمان آورد».
6- «ابن عبّاس» مى گويد: نزد عمر بودم سخن از پيشگام در اسلام پيش آمد عمر گفت: پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) امتيازاتى براى على(عليه السلام) در برابر من و ابوعبيده و ابوبکر که حضور داشتند، بيان فرمود که اگر يکى از آن افتخارات را من داشتم، از آنچه آفتاب بر آن مى تابد براى من بهتر بود. از جمله دست بر شانه على(عليه السلام) گذاشت و فرمود: «يَا عَلِىُّ! أَنْتَ أَوَّلُ المُسْلِمينَ إِسْلاَماً وَ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ إِيمَاناً، وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى; اى على! تو نخستين مسلمان و نخستين مؤمنى و تو نسبت به من همچون هارون، نسبت به موسى هستى (وزير من و خليفه منى)».
7- «احمد حنبل» يکى از ائمّه چهارگانه معروف اهل سنّت، در کتاب «مسند» خود از على(عليه السلام) نقل مى کند که فرمود: «لَقَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ أَحَدٌ، سَبْعاً; من هفت سال (با پيامبر اکرم) نماز گزاردم، پيش از آنکه احدى از مردم نماز بگزارد».
همانگونه که در بالا اشاره شد، در اين زمينه احاديث بسيار زيادى نقل شده است که ذکر همه آنها به طول مى انجامد. مرحوم «علامه امينى» اين احاديث را طبقه بندى کرده (احاديث رسول الله، احاديث على(عليه السلام) احاديث امام حسين(عليه السلام) و احاديث صحابه و سخنان صحابه و تابعين و اشعار فراوانى که گروه زيادى از شعرا در اين زمينه سروده اند) و همچنين گواهى مورّخانى همچون: «طبرى» در «تاريخ» خود، «ابن اثير» در «کامل» و «نصربن مزاحم» در «صفّين» را آورده است. (کسانى که مى خواهند از مجموع اين احاديث آگاهى يابند، مى توانند به جلد سوم الغدير، صفحه 218 به بعد، مراجعه نمايند).
«ابن ابى الحديد» نيز احاديث مربوط به اين موضوع را از منابع اهل سنّت در شرح نهج البلاغه خود نقل کرده است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. ✨﴾﷽﴿✨ ترجمه و شرح خطبه(۷۱) ↩️نکته ها: 1- نخستين کسى که ايمان آورد
↩️2- پاسخ به يک سؤال
نکته قابل توجّه اين که بعضى از متعصّبان که نتوانسته اند اين فضيلت بزرگ را از نظر تاريخ و منابع انکار کنند، به بهانه هايى براى نفى آن متشبّث شده اند که مهمترين آنها اين است:
مى گويند: على(عليه السلام) در آن زمان که اسلام آورد، ده ساله بود و اسلام کودک ده ساله پذيرفته نيست; اين بهانه جويى به قدرى در ميان مخالفان فضائل على(عليه السلام) گسترده شده است، که باور کرده اند يک اشکال مهم و غير قابل پاسخ است; در حالى که:
اوّلاً: مناسب است گفتگويى را که در ميان «مأمون» خليفه عبّاسى که با يکى از علماء اهل سنّت در عصر او به نام «اسحاق» صورت گرفت، بياوريم (اين حديث را «ابن عبد ربّه» در «عقد الفريد» آورده است).
«مأمون» به او گفت: آن روز که پيامبر اکرم(عليه السلام) مبعوث شده از تمام اعمال چه عملى افضل بود؟
«اسحاق» گفت: اخلاص در شهادت به توحيد و رسالت پيامبر(عليه السلام).
«مأمون»: آيا کسى را سراغ دارى که بر على(عليه السلام) در اسلام پيشى گرفته باشد؟
«اسحاق»: على(عليه السلام) اسلام آورد، در حالى که کم سن و سال بود و احکام الهى بر او جارى نمى شد!
«مأمون»: آيا اسلام على(عليه السلام) به دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نبود؟ آيا پيامبر(عليه السلام) اسلامش را نپذيرفت؟ چگونه ممکن است پيامبر(عليه السلام) کسى را به اسلام دعوت کند، که اسلامش پذيرفته نيست؟!
«اسحاق» پاسخى نداشت که بدهد.
مرحوم «علاّمه امينى(رحمه الله)» بعد از نقل اين داستان از «عقد الفريد» مى افزايد: ابو جعفر اسکافى معتزلى متوفاى سال 240 در رساله خود مى نويسد که همه مردم مى دانند که على(عليه السلام) افتخار پيشگامى به اسلام را داشت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) روز دوشنبه مبعوث شد و على(عليه السلام) روز سه شنبه ايمان آورد، و مى فرمود: من هفت سال قبل از ديگران نماز خواندم! و پيوسته مى فرمود: «من نخستين کسى هستم که اسلام آوردم، و اين مسأله از هر مشهورى مشهورتر است، و ما کسى را در گذشته نيافتيم که اسلام على(عليه السلام) را سبک بشمرد، يا بگويد او اسلام آورد در حالى که کودک خردسالى بود، عجب اين که افرادى مثل «عباس» و «حمزه» براى پذيرفتن اسلام، منتظر عکس العمل «ابوطالب» بودند، ولى فرزند ابوطالب هرگز منتظر پدر ننشست و ايمان آورد».
کوتاه سخن اين که: پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، اسلام على(عليه السلام) را پذيرفت و کسى که اسلام او را در آن سن و سال معتبر نداند، در واقع ايراد به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى گيرد.
ثانياً: در روايات معروف داستان «يوم الدّار» آمده است که پيامبر(صلى الله عليه وآله) غذايى آماده کرد و بستگان نزديکش را از قريش دعوت نمود و آنها را به اسلام فرا خواند و فرمود: نخستين کسى که دعوت او را براى دفاع از اسلام بپذيرد، برادر و وصىّ او، و جانشين او خواهد بود. هيچ کس دعوت آن حضرت را نپذيرفت جز علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) که گفت: من تو را يارى مى کنم و با تو بيعت مى نمايم، و پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود تو برادر و وصىّ من و جانشين منى.
آيا کسى باور مى کند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) کسى را که در آن روز نيز به حد بلوغ نرسيده بود و به گفته بهانه جويان، اسلامش پذيرفته نبود، به عنوان برادر و وصىّ و جانشين خود معرفى کند و ديگران را به پيروى از او دعوت نمايد، تا آنجا که سران شرک از روى تمسخر به ابوطالب بگويند: «تو بايد پيرو فرزندت باشى.»
بدون شک، سن بلوغ شرط پذيرفتن اسلام نيست; هر نوجوانى که عقل و تميز کافى داشته باشد و اسلام را بپذيرد - به فرض که پدرش هم مسلمان نباشد - از او جدا مى شود و در زمره مسلمين قرار مى گيرد.
ثالثاً: از قرآن مجيد استفاده مى شود که حتّى بلوغ شرط نبوّت نيست و برخى از پيامبران در طفوليّت به اين مقام رسيدند، چنانچه درباره حضرت يحيى(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ آتَيْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً; ما فرمان نبوّت را در طفوليّت به او داديم».
و در داستان عيسى(عليه السلام) نيز آمده است که به هنگام کودکى با صراحت گفت: «إِنِّي عَبْدُاللهِ آتَانِىَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً; من بنده خدا هستم، کتاب آسمانى به من بخشيده و مرا پيامبر قرار داده است».
فراتر از همه اينها، همان است که پيامبر، اسلامِ على(عليه السلام) را پذيرفت. حتّى در داستان «يوم الدّار» او را به عنوان برادر و وصى و وزير و جانشين خويش معرّفى فرمود.
به هر حال، رواياتى که مى گويد على(عليه السلام) نخستين کسى بود که دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را پذيرفت، فضيلتى بى مانند براى آن حضرت در بر دارد، که هيچکس در آن با او برابرى ندارد، و به همين دليل، او شايسته ترين فردِ امّت، براى جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎤خطبه: (۷۱) جلسه اول 🔶 سرزنش یاران نادان @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_خطبه_۷۱_جلسه_۲.mp3
6.72M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎤خطبه: (۷۱) جلسه دوم
🔶 سرزنش یاران نادان
@Nahjolbalaghe2