قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: چهل و نهم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻭ ﻟﺬﺍ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: پنجاه
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﺍﺻﻮﻟﺎ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﻳﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﻱ ﺑﻤﻘﺘﻀﺎﻱ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﻲﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺑﻌﺜﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻟﺎ ﺍﻗﻞ ﻛﻤﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺠﺮﺕ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﻟﺖﻫﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ (ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﻴﺮﻭ ﻭ ﺗﻔﻮﻕ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ) ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻴﺸﺪﻧﺪ، ﻭ ﺍﻣﻢ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ( ﻭ [ ﺻﻔﺤﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺍﻣﺮﺵ) ﺗﺮﺳﻨﺎﻙ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺧﻴﺒﺮ ﺭﺍ ﻓﺘﺢ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻨﻲ ﻗﺮﻳﻀﻪ ﻭ ﺑﻨﻲ ﺍﻟﻨﻈﻴﺮ ﺭﺍ (ﻛﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻃﻮﺍﻳﻒ ﻳﻬﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ) ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﺴﺘﺎﺻﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﭼﻬﺮﻩﻫﺎﻱ ﺑﺴﻮﻱ ﺍﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﮔﺮﺩﻧﻜﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﻧﺎﺧﻮﺍﻩ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻭ ﺧﺎﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭼﻪ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻭﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺳﺎﺑﻖ ﺍﻟﺬﻛﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ (ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ) ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ. ﻭ ﻗﺮﻃﺒﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 6 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺻﻔﺤﻪ 30 ﺍﺟﻤﺎﻉ ﻣﻔﺴﺮﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻭ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ (ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺘﻪ، ﺳﭙﺲ ﺍﺯ (ﻧﻘﺎﺵ) ﻧﻘﻞ
ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺣﺪﻳﺒﻴﻪ (ﺳﺎﻝ ﺷﺸﻢ ﺍﺯ ﻫﺠﺮﺕ) ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺍﻟﻌﺮﺑﻲ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻴﭻ ﻣﺴﻠﻤﻲ ﺭﻭﺍ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﺎﻥ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ.. ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻌﻀﻲ ﺩﺭ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻓﺘﺢ (ﻣﻜﻪ) ﻭ ﺁﻥ، ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺖ: " ﻭ ﻟﺎ ﻳﺠﺮﻣﻨﻜﻢ ﺷﻨﺌﺎﻥ ﻗﻮﻡ "... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻳﻪ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺠﺮﺕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻣﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻫﺎ، ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻣﻜﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺠﺮﺕ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﺧﺎﺯﻥ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺻﻔﺤﻪ 448 ﮔﻔﺘﻪ: ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ- ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ، ﻣﮕﺮ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ، ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ " ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻛﻤﻠﺖ ﻟﻜﻢ ﺩﻳﻨﻜﻢ "... ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺩﺭ ﻋﺮﻓﻪ ﻭ ﺩﺭ (ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ) ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻗﺮﻃﺒﻲ ﻭ ﺧﺎﺯﻥ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺩﺭ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ (ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 " ﺍﻟﺎﺗﻘﺎﻥ " ﺻﻔﺤﻪ 20 ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻛﻌﺐ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﻴﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ ﺩﺭ (ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ) ﻓﻴﻤﺎ ﺑﻴﻦ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1
" ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ " ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺍﺑﻦ ﺿﺮﻳﺲ ﺻﻔﺤﻪ 11 ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﺭﺍﺯﻱ، ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻫﺎﺭﻭﻥ، ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﻄﺎﻱ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻲ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ، ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: ﺍﻭﻝ ﺁﻳﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ: " ﺍﻗﺮﺍ ﺑﺎﺳﻢ ﺭﺑﻚ... " ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ: " ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﻤﺰﻣﻞ.. ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ: ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺘﺢ، ﺳﭙﺲ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ، ﺳﭙﺲ ﺳﻮﺭﻩ ﺑﺮﺍﺋﺖ، ﺳﻮﺭﻩ ﺑﺮﺍﺋﺖ ﺭﺍ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺋﺪﻩ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺻﻔﺤﻪ 2 ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻟﻪ، ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ ﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﻓﺘﺢ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻲ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺼﺮ) ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺣﺎﻛﻢ ﻭ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﺍﺯ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ: ﻣﺎﺋﺪﻩ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ. ﭘﺲ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻗﺮﻃﺒﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺷﺸﻢ ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺻﻔﺤﻪ 244 ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ " ﻟﺒﺎﺏ ﺍﻟﻨﻘﻮﻝ " ﺻﻔﺤﻪ 117 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﻭ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﻲ ﻭ ﺣﺮﺍﺳﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ،
↩️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و سوم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻خلاص
🌳شجره آشوب« قسمت صد و چهل و چهارم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ابوموسی در کلام اهل بیت
در اینجا به روایات وارد شده درباره ابوموسی اشاره خواهیم کرد تا خواننده محترم، بعد از آگاهی از مواضع سیاسی این شخص، به خوبی درک کند وی، یک چهره منفور از دیدگاه اهل بیت است و هم اینکه متوجه شود، صرف اینکه فردی با چهره مقدس مآب مدعی دینداری شود، نمی توان به او اعتماد کرد و او را شایسته، نمایندگی امام معصوم در برابر دشمن دانست.
🔻1.رسول خدا در ضمن روایتی فرمود: ابوموسی، سامری امت است. یکی از وجوه تشابه سامری و ابوموسی، در داشتن چهره مذهبی آن هاست که در پشت همین چهره، بدترین ضربات را به دین مردم وارد کردند. در روایتی دیگر، حضرت، ابوموسی را به «جاثلیق امت» تشبیه کرد.
🔻2. امام علی، ابوموسی را پیرو کفار معرفی کرد. در جایی دیگر امام او را در قنوت نماز صبح، لعن فرمود. به علاوه امام مغیره و مروان را نیز در قنوت لعن می فرمود. همه این ها حاکی از یکسان بودن نقش مخرب افراد یادشده در جامعه اسلامی و نفوذ آن ها از طرف بنی امیه است.
🔻سوال اینجاست ایا میتوان مسلمانی را به جرم ساده لوحی لعن کرد ؟ لعن هر روزه ابوموسی توسط علی (ع) معنایی غیر از ساده لوحی ندارد ؟ این که در کنار معاویه و عمروعاص و چند فرمانده اموی نام ابوموسی هم در قنوت علی (ع) می آید به معنای این نیست که ابوموسی جزء مکمل پازل بنی امیه است ؟
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات۱۹تا۲۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ♨️معبودهاى مرده و فا
📝تفسیر سوره مبارکه نحل آیات : ۱۹ تا ۲۳
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
آنها مستکبرند، و خداوند مستکبران را دوست نمى دارد (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ).
چرا که استکبار در برابر حق، اولین نشانه بیگانگى از خدا است.
کلمه لا جَرَم مرکب از لا و جَرَم که معمولاً براى تأکید و به معنى قطعاً به کار مى رود، و گاهى، به معنى لابد (ناچار) و حتى گاهى، به معنى قسم استعمال مى شود، مثل این که مى گوئیم: لا جَرَمَ لَأَفْعَلَنَّ: سوگند مى خورم که این کار را انجام مى دهم .
و اما این که: چگونه این معانى از لا جَرَمَ استفاده شده از این جهت است که جَرَم در اصل، به معنى چیدن و قطع کردن میوه از درخت است، و هنگامى که لا بر سر آن در آید، مفهومش این مى شود که: هیچ چیزى نمى تواند این موضوع را قطع کند، و از آن جلوگیرى نماید و به این ترتیب، معنى مسلماً و ناچار و گاهى سوگند از آن استفاده مى شود.
* * *
نکته ها:
مستکبران کیانند؟!
در چندین آیه، از آیات قرآن، استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، و از همه آنها استفاده مى شود، که منظور از آنها تکبر از قبول حق است.
در سوره نوح آیه ۷ مى خوانیم: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً: و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند .
و در سوره منافقین آیه ۵ مى خوانیم: وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ: و هنگامى که به آنها بگوئى بیائید تا رسولخدا براى شما آمرزش بطلبد، سرپیچى مى کنند و آنها را مى بینى که مردم را از راه حق باز مى دارند و استکبار مىورزند .
و در سوره جاثیه آیه ۸ درباره همین گروه مى خوانیم: یَسْمَعُ آیاتِ اللّهِ تُتْلى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها: آیات خدا را که بر او خوانده مى شود مى شنود، اما چنان با حالت استکبار اصرار بر کفر دارد که گوئى آن آیات را هرگز نشنیده است !.
و در حقیقت، بدترین استکبار، همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راههاى هدایت را به روى انسان مى بندد، و تمام عمر در بدبختى و گناه و بى ایمانى مى ماند.
على(علیه السلام) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه صریحاً شیطان را به عنوان سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِیْنَ (پیشکسوت و سر سلسله مستکبران) معرفى مى کند، چرا که او نخستین گام را در مخالفت با حق و عدم تسلیم در مقابل این واقعیت که آدم از او کامل تر است برداشت.
و به این ترتیب، تمام کسانى که از پذیرش حق سر باز مى زنند، خواه از نظر مالى تهیدست باشند، یا متمکّن، مستکبرند، ولى نمى توان انکار کرد که در بسیارى از اوقات، تمکن زیاد مالى سبب مى شود که، انسان از پذیرش حق خوددارى کند.
در روضه کافى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: وَ مَنْ ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضْلاً فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِیْنَ، فَقُلْتُ اِنَّما یَرى أَنَّ لَهُ عَلَیْهِ فَضْلاً بِالْعافِیَةِ اِذا رَآهُ مُرْتَکِباً لِلْمَعاصِى؟ فَقالَ هَیْهاتَ هَیْهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَنْ یَکُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ، ما أَتى، وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ تُحاسَبُ، أَمّا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحْرَةَ مُوسى(علیه السلام):
کسى که براى خود بر دیگرى امتیاز قائل است، از مستکبران است، راوى حدیث مى گوید: از امام پرسیدم: که آیا مانعى دارد اگر انسان کسى را مشغول گناه ببیند، براى خود که مرتکب گناه نیست، امتیازى بر او قائل باشد؟ امام فرمود: اشتباه کردى! چه بسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولى تو را در پاى حساب حاضر سازد، آیا قصه ساحران زمان موسى(علیه السلام) را در قرآن نخواندى (که یک روز، به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند در برابر پیامبر اولوا العزم پروردگار قیام کنند، ولى با دیدن چهره حق ناگهان تغییر مسیر دادند، تا آنجا که در برابر تهدید فرعون به کشتن نیز مقاومت کردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد)؟!.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه (۸۳) بخش اول 🤲حمد و ستایش خداوند) 🔭خطبه در يك نگاه: «ابو نعيم اصفهانى» در «حلية
📝 ترجمه و شرح خطبه:۸۳ بخش اول
🤲حمد و ستایش خداوند
↩️و در دومين جمله، او را مبدأ برکات مى شمرد چه جنبه مثبت داشته باشد چه جنبه منفى; خدا را بخشنده هر غنيمت و فضلى مى داند و در عين حال برطرف کننده هر سختى و مصيبت و بلايى; و از کسى که آن همه قدرت و آن همه لطف و محبّت دارد، جز اين انتظار نيست; اين همان چيزى است که در قرآن مجيد به تعبير ديگرى آمده است: «وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَة فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَروُنَ; آنچه از نعمت داريد از جانب خداست; و هنگامى که درد و رنجى به شما رسد، به درگاه او مى ناليد (و برطرف کننده هر درد و رنج اوست)».
بديهى است غير از خداوند - به خاطر اينکه قدرتش محدود است - نه قادر به هرگونه فضل و بخششى است و نه توانا بر دفع هر بلا و مصيبتى! تنها ذات پاک خداست که با قدرت نامحدودش هرگونه توانى را دارد.
سپس به شرح اين نکته مى پردازد که، اين حمد و سپاس الهى به خاطر چيست؟ و به تعبير ديگر: در جمله هاى قبل، سخن از صفات بخشنده نعمت بود و در اينجا سخن از اوصاف خود نعمت است; مى فرمايد: «او را ستايش مى کنم بر کَرَم هاى پى درپى، و نعمت هاى فراوان او» (أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ کَرَمِهِ، وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ).
در واقع نعمت هاى الهى داراى اين دو وصف است: هم وسيع است و گسترده، و هم دائم و مستمرّ و پى در پى.
و اين هم نيست، جز به خاطر قدرت بى پايان و لطف بى انتهاى او که انسان را هميشه غرق نعمت هاى خود مى سازد و لحظه اى او را محروم نمى دارد.
سپس به دلايل ايمان به چنين خدايى پرداخته، مى فرمايد: «و به او ايمان مى آورم که مبدء هستى است و ظاهر و آشکار است، و از وى هدايت مى طلبم که نزديک و راهنماست، و از او يارى مى جويم که پيروز و تواناست، و بر او توکّل مى کنم که از ديگران بى نيازم کرده، و يارى مى دهد» (وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلاً بَادِياً، وَأَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً، وَأَسْتَعِينُهُ قَاهِراً قَادِراً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَيْهِ کَافِياً نَاصِراً).
در اين جمله هاى کوتاه و پرمعنا امام(عليه السلام) هر نکته اى را با دليل روشن، گويا و فشرده اى قرين ساخته; ايمان به او را به اين دليل مدَلَّل مى کند که او سرآغاز هستى و واجب الوجود و آثار عظمتش سراسر جهان هستى را فراگرفته است و هدايت را به اين دليل از او مى طلبد که او هم زمامِ هدايت بندگان را در کف گرفته و هم به آنها نزديک است و يارى را به اين دليل از او مى طلبد، که بر همه چيز قادر و توانا است و توکّل را به اين دليل بر ذات پاکش دارد، که او يار و ياورى است کفايت کننده!
و از آنجا که رکن دوم ايمان - بعد از اقرار به توحيد پروردگار - شهادت به نبوّت است، امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده و فرستاده او است» (وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً- صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ- عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ).
سپس در يک عبارت کوتاه، وظايف سنگين نبوّت او را در سه جمله بيان مى فرمايد و مى گويد: «خداوند او را فرستاد تا فرمانش را اجرا کند، و اتمام حجّت نمايد، و (بندگان را در برابر مخالفت فرمانش) بيم دهد». (أَرْسَلَهُ لاِِنْفَاذِ أَمْرِهِ، وَإِنْهَاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ
جمله اوّل، اشاره به قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) و دعوت مردم به سوى ايمان به خدا و جمله دوم، اشاره به اتمام حجّت از طريق ابلاغ دستورات پروردگار و ارائه دلايل و مدارک عقلى و معجزات، و جمله سوم، اشاره به بيان عذاب الهى در دنيا و آخرت جهت کسانى است که مخالفت فرمان حق مى کنند.
✔️ پایان بخش اول
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙خطبه: (۸۱) 🔷عالم ناسوت @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_خطبه_۸۲_جلسه_۱_(غراء).mp3
7.23M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙خطبه: (۸۲)
🔷وصف دنیا
🎙 جلسه:اول
@Nahjolbalaghe2