eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ قال امیرالمومنین (علیه‌السلام): إِنَّ الدُّنْيَا مَاضِيَةٌ بِكُمْ عَلَی سُنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ الْآخِرَةُ فِي قَرَنٍ 🔸به راستی که دنیا شما را به هر روشی که دارید، می‌برد ولی شما و آخرت با یکدیگرید و جدا ناشدنی. 🔻تصنیف غرر / ۲۳۲۰ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻫﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻭﺻﻴﺖ ﺑ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و هفت 🔷 0⃣2⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 20 ﺩﺭ ﭼﺎﺷﺘﮕﺎﻫﻲ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺗﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻳﺴﺖ، ﻭ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻜﻨﻲ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻧﺠﺎﻡ ﻧﺮﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻱ. ﭘﺲ ﺍﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺯﻳﺰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﺯ ﺷﺘﺮﺍﻥ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺎﻥ ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ. ﺳﻴﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: - ﻭ ﭼﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﻟﻐﺰﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪ ﻣﻲ‌ﺍﻓﺘﻨﺪ - ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﻭﻱ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻲ‌ﺳﺘﺎﻳﺪ. ﺩﺭ ﺩﻝ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﮔﻮﺋﻲ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﻴﺴﺖ. ﺷﮕﻔﺘﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 21 ﻣﻬﺮ ﻣﺤﺾ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻱ ﻭﺻﻲ ﺭﻳﺨﺘﻢ، ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺟﺰ ﻋﻠﻲ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﻲ ﻭﺭﺯﻡ. ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺍﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩﻡ. ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻋﻠﻲ، ﺩﺷﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﺩﻭﺳﺘﻢ. [ ﺻﻔﺤﻪ 79] ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﭙﺎﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻫﻨﮕﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﺷﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺩﺍﺩ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺎﻥ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻡ، ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺏ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻋﺮﺏ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ. 1⃣2⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 22 ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﺩﺭ ﭼﺎﺷﺘﮕﺎﻩ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ، ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻟﺎﻱ ﻋﻠﻲ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩ ﻭﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﻭﺻﻴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ: ﻛﻪ ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﺩﻫﻴﺪ ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺘﻢ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﺮﺍ. ﺗﻮ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺎﺋﻲ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻭﻟﻲ ﺗﺮﻱ. ﭘﺲ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻫﻨﮕﻲ ﺭﺳﺎ ﻛﻪ ﺁﻭﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﻟﻲ ﺷﻨﻴﺪ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻭﻳﻢ ﺍﺑﺎ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻭ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ آیه بعد، بار د
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود: گروهى از مسلمانان عقیده داشتند هنگامى که شترى یا یکى دیگر از چهار پایان به عنوان قربانى تعیین مى شد، و از راه هاى دور و نزدیک آن را با خود به سوى احرامگاه، و از آنجا به سوى سرزمین مکّه مى آوردند، نباید بر آن مرکب سوار شد، و نباید شیر آن را بدوشند و از آن استفاده کنند، و به کلى آن را از خود جدا مى پنداشتند، قرآن این تفکر خرافى را نفى کرده، مى گوید: از براى شما در این حیوانات قربانى منافع و سودهائى است تا زمان معین (یعنى تا روز ذبح آنها) فرا رسد (لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلى أَجَل مُسَمّىً). در حدیثى مى خوانیم: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در طریق مکّه از کنار مردى عبور کرد که با نهایت زحمت گام بر مى داشت در حالى که شترى همراه داشت و کسى بر آن سوار نبود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اِرْکَبْها: بر آن سوار شو ! عرض کرد: یا رَسُولَ اللّهِ اِنَّها هَدْىٌ!: اى پیامبر خدا این قربانى است !. فرمود: اِرْکَبْها وَیْلَکَ!: واى بر تو مى گویم سوار شو !. در روایات متعددى که از طرق اهلبیت(علیهم السلام) رسیده نیز روى همین مطلب تأکید شده است از جمله ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که در تفسیر آیه فوق فرمود: إِنِ احْتَاجَ إِلَى ظَهْرِهَا رَکِبَهَا، مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْنُفَ عَلَیْهَا وَ إِنْ کَانَ لَهَا لَبَنٌ حَلَبَهَا حِلاباً لا یَنْهَکُهَا: اگر نیاز به سوارى دارد بر آن سوار شود، ولى آن حیوان را به زحمت نیفکند، و اگر شیر دارد، شیرش را بدوشد، اما براى دوشیدن شیر آن را در فشار قرار ندهد . در واقع دستور فوق، دستورى است معتدل و حدّ وسط در میان دو کار افراطى و خارج از رویه، از یکسو، بعضى احترام حیوانات قربانى را اصلاً نگاه نمى داشتند و گاه قبل از محل آنها را ذبح کرده و از گوشتشان استفاده مى نمودند که در آیه دوم سوره مائده از آن نهى شده (لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامِ وَ لاَ الْهُدى وَ لاَ الْقَلائِدَ). و از سوى دیگر، بعضى آنچنان راه افراط را پیش مى گرفتند که: به مجرد این که نام قربانى بر حیوان گذارده مى شد، نه از شیر آن استفاده مى کردند و نه بر آن سوار مى شدند، ـ هر چند از راه دور به سوى مکّه مى آمدند ـ که در آیه مورد بحث این معنى مجاز شمرده شده است. تنها ایرادى که ممکن است بر تفسیر فوق گرفته شود این است که: در آیات گذشته سخن از حیوانات قربانى در میان نبود، چگونه ضمیر به آن باز مى گردد؟ اما با توجه به این که: حیوانات قربانى مسلماً یکى از مصداق هاى شعائر اللّه است که در آیه قبل به آن اشاره شده، و بعداً نیز خواهد آمد، پاسخ این ایراد روشن مى شود. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷 حـیا در بهشـت اسـت! ☀️پیامبر اکرم (ﷺ) : ✓ «به راستى شرم(حیا)، از ايمان است و ايمان، در بهشت جاى دارد». ⁙ «إنَّ الحَياءَ مِنَ الإِيمانِ، وَالإِيمانَ فِي الجَنَّةِ». 📚 المعجم الكبير: ج١٠ ص١٩٦ ح١٠٤٤٢ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی 0⃣2⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 20 ﺩ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و هشت 🔷 ↩️ ﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺑﭙﺎﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻫﻨﮕﻲ ﺭﺳﺎ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺏ ﻭ ﻋﺠﻤﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻛﺮﺳﻴﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ ﻛﻪ: ﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻣﻨﻢ ﻣﻮﻟﺎ، ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﻭﺳﺖ. ﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭ. ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﺵ. 🔹 ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻋﺮ " ﺍﺑﻮ ﻫﺎﺷﻢ " " ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﺎﻣﺮ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻭﺩﺍﻉ " ﺍﻫﻞ ﺣﻤﻴﺮ ﻭ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ " ﺳﻴﺪ " ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻧﻮﻳﺴﺎﻥ، ﻧﺴﺒﺶ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺣﻔﻴﺪ " ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻌﻪ ﻣﻔﺮﻍ " ﻳﺎ ﺍﺑﻦ ﻣﻔﺮﻍ ﺣﻤﻴﺮﻱ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻫﺠﻮ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ، ﺍﺯ ﺁﻝ ﺣﺮﺏ ﻧﻔﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ، " ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ " ﻭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺁﺯﺍﺩﺵ ﻛﺮﺩ. [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 80] ﻟﻴﻜﻦ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ، ﻭﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ " ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻭﺩﺍﻉ " ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﻟﺤﻤﻴﺮﻱ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﻴﺪ ﺍﺯ " ﺣﺪﺍﻥ " ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺪﺭ ﺳﻴﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ، ﺩﺧﺘﺮ " ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻌﻪ ﺑﻦ ﻣﻔﺮﻍ " ﺣﻤﻴﺮﻱ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻣﻔﺮﻍ ﺭﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺫﻛﻮﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ " ﺍﺻﻤﻌﻲ " ﺩﺭ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﻣﻔﺮﻍ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﭘﺪﺭ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﻭﻱ ﺟﺪ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ " ﺩﺭ ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ " ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺑﮕﺎﻩ ﻧﺴﺒﺖ، ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻱ ﺣﻤﻴﺮﻱ‌ﺍﻡ ﺟﺪ ﻣﻦ ﺭﻋﻴﻦ ﻭ ﺩﺍﺋﻴﺎﻥ ﻣﻦ ﺫﻭﻳﺰﻥ ﺍﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﻭﻟﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻫﺎﺩﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﻭﻱ ﺑﻪ ﺍﺑﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻣﻜﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻃﺎﻳﻔﻪ، ﻛﻨﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺑﻲ ﻋﺎﻣﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ، ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﻟﻘﺐ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮﻭ ﻛﺸﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 186 ﺭﺟﺎﻟﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺗﺮﺍ ﺳﻴﺪ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﺳﻴﺎﺩﺕ ﻣﻮﻓﻖ ﺁﻣﺪﻱ ﭼﻪ ﺗﻮ... ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺋﻲ. ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩ: ﺩﺭ ﺷﮕﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺍﻥ ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺖ ﺗﺮﺍ ﺳﻴﺪ ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﭼﻪ ﺗﻮ، ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺋﻲ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻳﺎﻓﺘﻲ. ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺹ) ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻣﻲ‌ﻳﺎﺑﻲ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻣﻠﻚ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻄﺎﻳﺎﺷﺎﻥ ﺳﺘﺎﻳﺸﻲ ﻛﻨﻨﺪ [جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 81] ﻭ ﻣﺪﺡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻋﻄﺎ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺗﺮﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺎﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭﺁﺋﻲ. ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎ ﺷﺮﺑﺖ ﺁﺑﻲ ﺍﺯ ﺣﻮﺽ ﺍﺣﻤﺪ (ﺹ)، ﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻛﺮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِّيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ ۗ فَإِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ براى هر امّتى قربانگاهى قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپایانى که به آنان روزى داده ایم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است. تنها در برابر (فرمان) او تسلیم باشید. و افراد مطیع و متواضع را بشارت ده. (حج/34) *** الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ همان کسانى که چون نام خدا برده مى شود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مى گردد. و آنها که در برابر مصیبتهایى که به آنان مى رسد، شکیبا هستند. و آنها که نماز را برپا مى دارند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند. (حج/35) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ از بعضى از روا
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۴ و ۳۵ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅مخبتان را بشارت ده در ارتباط با آیات گذشته، و از جمله دستور قربانى، ممکن است این سؤال پیش آید: این چگونه عبادتى است در اسلام تشریع شده که براى خدا و براى جلب رضاى او حیوانات را قربانى کنند، مگر خداوند نیاز به قربانى دارد؟ و آیا این کار در ادیان دیگر نیز بوده یا مخصوص مشرکان بوده است؟ قرآن براى روشن ساختن این مطلب در نخستین آیه مورد بحث، مى گوید: این منحصر به شما نیست که مراسم ذبح و قربانى براى خدا دارید ما براى هر امتى قربانگاهى قرار دادیم تا نام خدا را بر چهار پایانى که به آنها روزى داده ایم ببرند (وَ لِکُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعامِ). راغب در مفردات مى گوید: نُسُک (بر وزن شتر) به معنى عبادت و ناسک به معنى عابد است، و مناسک حج یعنى مواقفى که این عبادت در آنجا انجام مى شود، یا به معنى خود این اعمال است. ولى طبق گفته طبرسى در مجمع البیان و ابوالفتوح رازى در روح الجنان منسک (بر وزن منصب) طبق احتمالى، به معنى خصوص قربانى کردن از میان عبادات است. بنابراین منسک هر چند مفهوم عامى دارد که عبادات دیگر مخصوصاً مراسم حج را شامل مى شود، ولى در آیه مورد بحث، به قرینه لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ...: تا نام خدا را بر آن ببرند به معنى خصوص قربانى است. به هر حال، مسأله قربانى همیشه سؤال انگیز بوده است، البته این سؤالات بیشتر به خاطر مسائل خرافى پیش مى آمد که با این عبادت آمیخته شده، مانند قربانى کردن مشرکان براى بت ها با برنامه هاى خاصى که داشتند، اما ذبح حیوان به نام خدا و براى جلب رضاى او که سمبلى براى آمادگى انسان براى فداکارى و قربانى شدن در راه او است، سپس استفاده کردن از گوشت آن براى اطعام فقراء و مانند آن امرى است، منطقى و کاملاً قابل درک. و لذا در پایان آیه مى فرماید: خداى شما معبود واحدى است (و برنامه او هم برنامه واحدى است) (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ). اکنون که چنین است: در برابر فرمان او تسلیم شوید (فَلَهُ أَسْلِمُوا). ومتواضعان در برابر فرمان هاى پروردگار را بشارت ده (وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ). * * * و در آیه بعد صفات مخبتین (تواضع کنندگان) را به چهار قسمت کرده که دو قسمت جنبه معنوى و روانى دارد، و دو قسمت جنبه جسمانى: نخست مى گوید: آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود دل هایشان مملوّ از خوف پروردگار مى گردد (الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ). نه این که از غضب او بى جهت بترسند، و نه این که در رحمت او شک و تردید داشته باشند، بلکه این ترس به خاطر مسئولیت هائى است که بر دوش داشتند و شاید در انجام آن کوتاهى کرده اند، این ترس به خاطر درک مقام با عظمت خدا است که انسان در مقابل عظمت، خائف مى گردد. دیگر این که: آنها در برابر حوادث دردناکى که در زندگیشان رخ مى دهد صبر و شکیبائى پیش مى گیرند (وَ الصّابِرِینَ عَلى ما أَصابَهُمْ). عظمت حادثه، هر قدر زیاد و ناراحتى آن هر قدر سنگین باشد، در برابر آن زانو نمى زنند، خونسردى خود را از دست نمى دهند، از میدان فرار نمى کنند، مأیوس نمى شوند، لب به کفران نمى گشایند، و خلاصه ایستادگى مى کنند، پیش مى روند و پیروز مى شوند. سوم و چهارم این که: آنها نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند (وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ). از یکسو، ارتباطشان با خالق جهان محکم است و از سوى دیگر، پیوندشان با خلق خدا مستحکم. و از این توضیح به خوبى روشن مى شود که: مسأله اخبات و تسلیم و تواضع که از صفات ویژه مؤمنان است، تنها جنبه درونى ندارد بلکه باید آثار آن در همه اعمال ظاهر و آشکار شود. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 ترجمه و شرح خطبه 103 نهج البلاغه؛ بخش دوم: 🔸 دنیای فانی و آخرت باقی ✔️ نکته: چشم عبرت بين! زندگى
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش سوم 🔺کوشا برای دنیا و غافل از آخرت 🔸عالمان و عالم نمايان: امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - که بخش جداگانه اى به نظر مى رسد، هر چند بى ارتباط به بخش هاى گذشته نيست - به سراغ معرّفى عالمان حقيقى و عالم نمايان مى رود و با اوصاف دقيقى، وضع آنها را مشخّص مى سازد. نخست مى فرمايد: «عالم کسى است که قدر و منزلت خويش را بشناسد!». (الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ). و براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «و براى نادانى انسان همين بس که قدر و منزلت خود را نشناسد!». (وَ کَفَى بِالْمَرءِ جَهْلا أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ). در تفسير اين دو جمله، احتمالاتى وجود دارد که همه، مناسب است و مى تواند در مفهوم کلام مولا جمع باشد: نخست اينکه، عالم واقعى کسى است که جايگاه و ارزش خود را در اين جهان هستى در برابر عظمت پروردگار بشناسد: بداند ذرّه اى ناچيز است که وابسته به وجودى است بى پايان; و همين وابستگى او را به خدا آشنا مى سازد و در مسير قرب الى الله حرکت مى دهد; شبيه آنچه در تفسير حديث مشهور «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»(1) آمده است. ديگر اينکه، منظور شناخت ارزش و جايگاه واقعى در اجتماع است و به تعبير ديگر: عالم واقعى کسى است که از بلند پروازى هاى دور از منطق، بپرهيزد و پايش را از گليم خويش بيرون نکشد و در جايگاهى که براى آن آمادگى ندارد، خود را قرار ندهد و آبروى خويش را نبرد. شبيه آنچه در بعضى از تعبيرات آمده که «رَحِمَ اللهُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ، وَ لَمْ يَتَجَاوَزْ حَدَّهُ; رحمت خدا بر آن کس که قدر و منزلت خويش را بشناسد و ازحدّ خود تجاوز نکند».(2) سوم اينکه، منظور آن است که انسان موجودى است با ارزش، داراى استعدادهاى والاست; نبايد گوهر گرانبهاى وجود خود را ارزان بفروشد و سرمايه هاى بزرگ خداداد را از دست دهد; شبيه آنچه در شعر معروف منسوب به مولا اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است: «أَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فَيکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الأکْبَرُ». «آيا گمان مى کنى موجود کوچکى هستى حال آنکه عالم کبير در تو خلاصه شده است». البتّه با توجّه به اينکه استعمال لفظ در اکثر از معنا هيچ مشکلى ندارد، بلکه از زيبايى ها و بدايع کلام است، جمع بودن هر سه تفسير در کلام بالا بعيد به نظر نمى رسد; هر چند جمله هاى بعد در اين خطبه، با معناى دوم و سوم متناسب تر است. و در ادامه اين سخن و به عنوان شرح بيشتر، عالم نمايان بى خبر و دور از حق را چنين معرّفى مى کند: «از مبغوض ترين افراد نزد خدا بنده اى است که خدا او را به خودش واگذاشته، از راه راست منحرف گشته، و بدون راهنما گام بر مى دارد!» (وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَ کَلَهُ اللهُ إِلَى نَفْسِهِ، جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ، سَائِراً بَغَيْرِ دَلِيل). ↩️ ادامه دارد... ✍ پی نوشت: 1. بحارالانوار جلد 2، صفحه 32، حديث 22. 2. اين جمله معروفى است که در افواه دانشمندان، با استفاده از احاديث شهرت يافته است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷حجّتے همیشگی! ☀️ امامصادق علیه السلام : ✓ «حجّت، پيش از خلايق بوده و با خلايق هست و پس از خلايق هم خواهد بود». ⁙ «الحُجَّةُ قَبلَ الخَلقِ، ومَعَ الخَلقِ، وبَعدَ الخَلقِ». 📚 الكافى: ج١ ص١٧٧ ح٤ علیه‌السلام @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﺩﺭ ﻏﺪ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و نه 🔷 ↩️ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺳﻴﺪ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 230 ﺟﻠﺪ 7 ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ " ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺷﻴﺦ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﭘﺪﺭﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﻴﺪ ﺍﺑﺎﺿﻲ ﻣﺬﻫﺐ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻏﺮﻓﻪ ﺑﻨﻲ ﺿﺒﻪ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻴﺪ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻓﻪ، ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺸﻴﻊ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﭼﻪ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﻲ. ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺳﻴﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﺁﺋﻴﻦ ﻭﻱ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ، ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻛﺸﺘﻨﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﻨﺰﺩ " ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﻫﻨﺎﺋﻲ " ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﮔﻬﻲ ﺩﺍﺩ. ﻋﻘﺒﻪ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺍﺭﺯﺍﻧﻲ ﺫﺩﺍﺷﺖ، ﺟﺎ ﺩﺍﺩ. ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺙ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪ. ﻭ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﺩﺭ " ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﻟﺴﻴﺪ " ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ " ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺑﻦ ﻣﺴﺎﺣﺮ "، ﺭﺍﻭﻳﻪ ﺳﻴﺪ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﺎﺷﺘﮕﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ. ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ، ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺑﺎﺿﻲ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﻦ. ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺲ ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﺷﺪﻱ؟ ﮔﻔﺖ: ﺭﺣﻤﺖ ﺣﻖ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻓﺮﻭ ﺑﺎﺭﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻭ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﻛﺮﺩ. ﺑﺎﺯ " ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ " ﺍﺯ " ﺣﻮﺩﺍﻥ ﺣﻔﺎﺭ " ﭘﺴﺮ " ﺍﺑﻲ ﺣﻮﺩﺍﻥ " ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻛﻪ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻲ‌ﺗﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﺋﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 82] ﺑﻤﻴﺮﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺭﺍﻓﺘﻲ، ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺷﺖ، ﻧﻪ ﺁﺧﺮﺕ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2