eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ترجمه شرح نامه (۳۱)ادامه بخش سوم🔹 نکته ها: 1. احتياط در موارد مشکوک يکى از اصول مسلم مذهب ماست که در بعضى از موارد واجب و گاه مستحب است. ريشه احتياط، حکم عقل است که در علم اصول به عنوان دفع ضرر محتمل است که در وجوب آن به طور مطلق يا با بعضى قيود و شروط بحث است. عقل حکم مى کند که زيان هاى احتمالى را از خود دور کنيم. قابل توجّه اينکه همين مسأله در علم کلام و عقايد به عنوان پايه تحقيق در مسائل مذهبى و مبدأ و معاد شناخته شده و تحقيق درباره وجود خدا و معرفة الله را بر همين اساس مى گذارند که ترک تحقيق احتمال ضررهاى عظيمى را در پى دارد. به همين دليل عقل حکم مى کند که فرد به تحقيق بپردازد. امام(عليه السلام) در تعبيرى که در اين فقره داشت اين اصل را کاملا مستدل ساخت و بعد از آنکه به فرزندش دستور فرمود از مسيرهايى که خوف ضلالت در آن است بپرهيزد، زيرا پرهيز در اين گونه موارد بهتر از آن است که انسان گرفتار حوادث هولناک و وحشتناک شود. اصولا احتياط اگر به افراط نکشد در همه جا و همه چيز ـ خواه در امور معنوى و يا امور مادى ـ کارى عاقلانه و منطقى است. 2. راه دستيابى به فضايل اخلاقى جمله «وَعَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ» اشاره به يک اصل مهم اخلاقى است و آن اينکه انسان هايى که تربيت اخلاقى نشده اند در آغاز کار پذيرش اصول اخلاق براى آنها آسان نيست و بايد آن را بر نفس خود تحميل کنند و پيوسته تکرار نمايند. اين فعل مکرر سبب مى شود که آن امر اخلاقى به صورت عادت در آيد و ادامه اين عادت سبب مى شود که به صورت ملکه نفسانى ظاهر گردد; يعنى تدريجاً در درون عمق جان انسان نفوذ کند و روح را به رنگ خود در آورد. حديث «الخَيْرُ عَادَةٌ» و حديث «العَادَةُ طَبْعٌ ثَان» که در غررالحکم در لا به لاى کلام امير مؤمنان على(عليه السلام) آمده، اشاره به همين معناست. تفاوت تصبّر با صبر اين است که شخص صبور واقعاً اهل صبر است; اما تصبر در مورد کسى است که هنوز اهل صبر نشده و خود را به آن وادار مى کند. اصولا بسيارى از فضايل اخلاقى است که جز با رياضت نفس و عادت دادن خويش حاصل نمى گردد و از آنجا که صبر (استقامت در برابر مشکلات) خميرمايه تمام پيروزى هاست و طبق بعضى از روايات صبر نسبت به ايمان همچون سر است نسبت به تن، بايد به هر قيمتى است آن را به دست آورد و به گفته شاعر: صبر را با حق قرين کرد اى فلان * آخر و العصر را آگه بخوان صد هزاران کيميا حق آفريد * کيميايى همچو صبر آدم نديد *** وصيتم را سرسرى مگير: سپس امام(عليه السلام) در اين وصيّت نامه پنج دستور مهم ديگر به فرزند دلبندش مى دهد: نخست توکل به خداست که مى فرمايد: «در تمام کارهايت خود را به خدا بسپار که اگر چنين کنى خود را به پناهگاهى مطمئن و نيرومند سپرده اى»; (وَأَلْجِئْ(11) نَفْسَکَ فِي أُمُورِکَ کُلِّهَا إِلَى إِلَهِکَ، فَإِنَّکَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْف(12) حَرِيز(13)، وَمَانِع عَزِيز). توکل زاييده ايمان به توحيد افعالى است هنگامى که انسان سرچشمه همه امور جهان را به دست خدا بداند و او را مسبب الاسباب بشمرد طبعاً در همه مشکلات به او پناه مى برد و او را پناهگاه مطمئن خود مى داند. توکل به اين معنا نيست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و تنها به اميد لطف خدا بنشيند، بلکه به اين است که تمام توان خود را به کار گيرد و در آنجا که به موانع و مشکلاتى برخورد مى کند که حل آن بيرون از توان اوست دست به دامان لطف خدا مى زند و با توکل بر او بر مشکلات چيره مى شود. آن گاه به مسأله اخلاص اشاره کرده مى فرمايد: «به هنگام دعا، پروردگارت را با اخلاص بخوان (و تنها دست به دامان لطف او بزن) چرا که بخشش و حرمان به دست اوست»; (وَأَخْلِصْ فِي الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ، فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَالْحِرْمَانَ). اخلاص نيز از ثمرات ايمان به توحيد افعالى است، زيرا هنگامى که انسان بداند «لا مُؤَثِّرَ فى الْوُجُودِ إِلاَّ اللهُ» يقين پيدا مى کند که عطا و حرمان به دست اوست. به هنگامى که به اين امر ايمان پيدا کرد تنها به در خانه او مى رود و با خلوص نيّت هرچه مى خواهد از او مى خواهد. به همين دليل در روايات وارد شده است که رياکاران مشرکند; امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «کُلُّ رِيَاء شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَمَنْ عَمِلَ للهِِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللهِ; هر ريايى شرک است هر کس کارى براى مردم کند پاداش خود را بايد از مردم بگيرد و هرکس عملى براى خدا انجام دهد پاداش او بر خداست».(14) اين جمله در ضمن به اين حقيقت نيز اشاره دارد که انسان خواسته هاى خود را بايد فقط از خدا بخواهد نه از غير خدا و اگر طبق عالم اسباب به سراغ غير خدا مى رود باز هم مؤثر واقعى را خدا مى داند که اراده اش گاه به دست بندگانش تحقق مى يابد و جمله «فَإِنَّ بِيَدِهِ الْعَطَاءَ وَالْحِرْمَانَ» نيز بيانگر همين حقيقت است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹 ❓چرا پیامبر اکرم ص حضرت علی ع را با خود به جنگ تبوک نبردند؟ ✅پاسخ حضرت رسول اکرم(ص) هنگام بازگشت از سفر حَجّه الوداع در سال نهم هجری؛ متوجه توطئه دشمنان منطقه تبوک شدند که قصد داشتند به شهر مدینه حمله کنند. 🔹پس حضرت(ص) سپاهی را در فصل گرما آماده و مدینه را به مقصد تبوک ترک کردند. 🔹حضرت(ص) دراین میان امام علی(ع) را به جای خودش در مدینه منصوب کردند. 🔹وقتی برخی از منافقین از این موضوع آگاه شدند پس در صدد نشر این شایعات بر آمدند که پیامبر اکرم(ص) خواستند که علی(ع) به زحمت نیافتد و یا این که صحنه جنگ برای علی(ع) سخت و دشوار بوده و یا رابطه پیامبر(ص) و علی(ع) دچار تیرگی شده است! 🔹امام علی(ع) با شنیدن این خبر سریعاً خود را به پیامبر اسلام(ص) رساند و پیامبر(ص) در پاسخ به ایشان حدیث منزلت را نقل کردند وعنوان کردند که آنان دروغ می‌گویند، برگرد و در مدینه بمان! سپس فرمود : 《یا علیّ! امَا تَرضَی اَن تَکُونَ مِنّي بِمَنزَلَةِ هارُونَ مِن مُوسَی إِلّا إنّه لا نَبيَّ بَعدِي؟》 ای علی(ع)! آیا راضی نمی شوی که تو برای من، در مقام و منزلت هارون(ع) از موسی(ع) باشی؟ جز این‌که بعد از من پیغمبری نخواهد بود.(۱) 🔹پس به این ترتیب جنگ تبوک تنها غزوه ای بود که امام علی(ع) به همراه پیامبر(ص) در آن شرکت نکرد. در زمان جنگ تبوک دشمنان اسلام به سه گروه تشکیل می شدند: 1- مشرکان مکه! 2- یهودیان! 3-منافقان مدینه! این مثلث کفر اولین اتحاد خود را در صدد براندازی اسلام انجام دادند. پس به اتحاد هم، قرار بر این شد که به نحوی پیامبر(ص) را از مدینه دور کرده و واز طرفی منافقینی که در مدینه بودند، از داخل نفوذ کنند و مردم را علیه اسلام بشورانند، و از طرفی هم با حمله مشرکین مکه به اسلام خاتمه دهند، پس فقط کافی بود که پیامبر(ص) را از خطر یهودیان آگاه سازند، و حضرت(ص) به جنگ با آنها برود و آنها هم طبق نقشه عقب نشینی کرده وحضرت(ص) را از مدینه دورتر کنند وهمین هم شد، ولی همه این نقشه ها با باقی ماندن امام علی(ع) در مدینه خنثی شد، تا جایی که منافقین وقتی از وجود امام علی(ع) در مدینه خبر یافتند، از این کار خود مایوس گشتند. 🔹در احادیث از این ماجرا به عنوان حدیث (منزلت) یاد می شود. حدیثی است معروف، که نزد شیعیان از جمله براهین برتری علی بن ابی‌طالب(ع) بر سایر صحابه و از دلایل اثبات امامت و خلافت او شمرده می‌شود.(۲) ✔️منابع: ۱)مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۴ ۲)شواهد التنزيل حسكانی، ج۱، ص۱۹۵ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها و مطالب متنوع دیگر 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۲۴)🔹 🔹۲۴ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً ترجمه: ✅۲۴ ـ و زنان شوهردار (بر شما حرام است;) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده اید; (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است;) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد،) براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید; در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمائید. و زنانى را که متعه (ازدواج موقت) مى کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده اید. (بعداً مى توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید) خداوند، دانا و حکیم است. تفسیر: ✅این آیه، بحث آیه گذشته را درباره زنانى که ازدواج با آنها حرام است دنبال مى کند، و اضافه مى نماید: ازدواج و آمیزش جنسى با زنان شوهردار نیز، حرام است (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ). مُحْصَنات جمع مُحصَنة از ماده حصن به معنى قلعه و دژ است، و به همین مناسبت به زنان شوهردار و همچنین زنان عفیف و پاکدامن که از آمیزش جنسى با دیگران خود را حفظ مى کنند و یا در تحت حمایت و سرپرستى مردان قرار دارند محصَنة گفته مى شود. این واژه گاهى به زنان آزاد در مقابل کنیزان نیز گفته شده; زیرا آزادى آنها در حقیقت به منزله حریمى است که به دور آنها کشیده شده است و دیگرى حق نفوذ در حریم آنان بدون اجازه آنها را ندارد. ولى روشن است: منظور از آن در آیه فوق، همان زنان شوهردار است. 🔹این حکم، اختصاصى به زنان مسلمان ندارد، بلکه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى، همین حکم را دارند، یعنى ازدواج با آنها ممنوع است. ✅تنها استثنائى که به این حکم خورده است، در مورد زنان غیر مسلمانى است که به اسارت مسلمانان در جنگ ها درمى آیند، اسلام اسارت آنها را به منزله طلاق از شوهران سابق تلقى کرده، و اجازه مى دهد بعد از تمام شدن عدءه آنها(۱) با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود، لذا مى فرماید: مگر آنها را که از راه اسارت مالک شده اید (إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ). ولى این استثناء، به اصطلاح، استثناى منقطع است، یعنى چنین زنان شوهردارى که در اسارت مسلمانان قرار مى گیرند، رابطه آنها به مجرد اسارت، با شوهرانشان قطع خواهد شد، درست همانند زن غیر مسلمانى که با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه کفر او) قطع مى گردد، و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت. 🔹از اینجا روشن مى شود: اسلام به هیچ وجه اجازه نداده است مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب دیگر ازدواج کنند، و به همین جهت، عده براى آنهامقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشوئى با آنها جلوگیرى نموده است. 🔹فلسفه این حکم، در حقیقت این است که: این گونه زنان، یا باید به محیط کفر بازگشت داده شوند. یا بدون شوهر همچنان در میان مسلمانان بمانند. و یا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و بتوانند از نو ازدواج دیگرى نمایند. صورت اول بر خلاف اصول تربیتى اسلام، و صورت دوم ظالمانه است، بنابراین تنها راه، همان راه سوم است. از پاره اى از روایات که سند آن به ابو سعید خدرى صحابى معروف مى رسد، برمى آید که آیه فوق درباره اسراى غزوه اوطاس (۲) نازل گردیده و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از اطمینان به این که زنان اسیر باردار نیستند به آنها اجازه داد با مسلمانان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز در اختیار آنها قرار گیرند(۳) ـ این حدیث تفسیر بالا را نیز تأیید مى کند ـ . در جمله بعد، براى تأکید احکام گذشته که در مورد محارم و مانند آن وارد شده، مى فرماید: اینها امورى است که خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است (کِتابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ). بنابراین، به هیچوجه قابل تغییر و عدول نیست. 🔹سپس مى گوید: غیر از این چند طایفه که در این آیه و آیات پیش گفته شد، مى توانید با سایر زنان، ازدواج کنید مشروط بر این که طبق قوانین اسلام باشد، توأم با عفت و پاکدامنى و دور از بى عفتى و ناپاکى صورت گیرد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳)🔹 🔺سرزنش اهل بصره 🔹سپس به ششمين توصيف اشاره کرده و مى فرمايد: «آب شما شور و تلخ است» (وَمَاؤُکُمْ زُعاق). معلوم است چنين آبى که علاوه بر تلخى و شورى، به خاطر مجاورت ساحل دريا آلودگيهاى زيادى نيز دارد; براى سلامتى جسمانى زيانبار و با توجّه به رابطه روح و جسم، در روح و فکر انسان نيز موثّر است. بنابراين مذمّت از آب آنها در واقع نوعى مذمّت از اخلاق آنان است. سپس به سراغ هفتمين توصيف رفته، مى فرمايد: «آن کس که در ميان شما اقامت گزيند در دام گناه گرفتار آيد (چرا که يا وسوسه هاى نفس شيطانى او را به شرکت در گناه دعوت مى کند و يا حداقل در برابر گناه شما سکوت مى کند)» (وَالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِکُمْ(5) مُرْتَهَن بِذَنْبِهِ). «و آن کس که از شما دورى گزيند و رخت بربندد و به جاى ديگر رود رحمت خدا را دريابد (چرا که از محيط ظلم و گناه و فساد که در انتظار عذاب الهى است رهايى يافت)» «وَالشّاخِص(6) عَنْکُمْ مُتَدارَک بِرَحْمَة مِنْ رَبِّهِ). اين سخن اشاره اى است به آنچه در روايات ديگر آمده است از جمله در حديثى که مرحوم «کلينى» در کافى از «ابوالحسن امام هادى»(عليه السلام) نقل مى کند آمده است که حضرت به يکى از ياران خود به نام «جعفرى» فرمود چرا تو را نزد «عبدالرحمن بن يعقوب» ديدم (عبدالرحمن بن يعقوب يکى از منحرفان عقيدتى بود)؟ او عرض مى کند: «عبدالرحمن» دايى من است. فرمود: مگر نمى دانى که او درباره خداوند سخن بسيار بدى مى گويد و او را به صفات مخلوقات توصيف مى کند در حالى که چنين نيست; سپس فرمود: يا نزد او باش و ما را ترک کن يا با ما بنشين و او را ترک نما! «جعفرى» مى گويد: او هرچه مى خواهد بگويد، وقتى من با او هم عقيده نباشم چه گناهى بر من است؟ حضرت فرمود: «اَما تَخافُ اَنْ تُنَزِّلَ بِهِ نِقْمَةً فَتُصيبَکُمْ جَميعاً; آيا نمى ترسى که بلايى بر او نازل شود و همه شما را در بر بگيرد»؟(7) به همين دليل هنگامى که فساد ـ مخصوصاً فساد عقيدتى ـ محيطى را فرا گيرد و مؤمنان نتوانند با آن مقابله کنند و بيم آلودگى آنان برود بايد از آن محيط هجرت کنند و فلسفه هجرت مسلمانان در آغاز اسلام نيز، درست همين معنا بود. تعبير به «مُرْتَهَن بِذَنْبَِهِ; در گرو گناه خويش است» اشاره به اين است که گناه انسان را اسير خود مى سازد و گويى به گروگان مى گيرد و رها نمى کند همان گونه که در قرآن مجيد آمده است: «کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهينَة; هر انسانى در گرو اعمال خويش است».(8) 🔹به هر حال اين جمله دليل روشنى است بر تأثير محيط بر اخلاق انسانها، يا بايد محيط آلوده را پاک کرد و يا از آن هجرت نمود. 🔹سپس امام(عليه السلام) به يکى از مجازاتهاى دنيوى مردم بصره اشاره فرموده، مى فرمايد: «گويا مى بينم تنها کنگره هاى مسجدتان همچون سينه کشتى روى آب نمايان است و خداوند عذاب را از بالا و پايين بر شهر شما فرستاده و همه آن و کسانى که در آن بوده اند زير آب غرق شده اند» (کَاَنّي بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤجُؤِ سَفينَة قَدْ بَعَثَ اللهُ عَلَيْها الْعَذابَ مِنْ فَوْقِها وَ مِنْ تَحْتِها، وَ غَرِقَ مَنْ في ضِمْنِها). 🔹اين سخن اشاره به طوفان شديدى است که آن شهر را در خود فرو مى برد از بالا سيلاب فرو مى ريزد و از زمين آب مى جوشد همچون «طوفان نوح» همه جا را فرا مى گيرد تنها چيزى که از شهر باقى مى ماند، سقف بلند مسجد آن است. تشبيه به «جُؤ جُؤ سَفينَة; سينه کشتى» ممکن است اشاره به مناره ها و کنگره هاى بالاى ديوار مسجد باشد که شکل نيم دايره دارد و شبيه سينه کشتى است و قابل توجّه اين که در ذيل همين خطبه در روايت ديگرى که بعداً خواهد آمد مى خوانيم: «ما يُرى مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ; تنها کنگره هاى مسجد به چشم مى خورد». 🔹در اين که آيا اين پيشگويى چه زمانى تحقّق يافته است، شارحان نهج البلاغه بحثهاى فراوانى دارند. «ابن ابى الحديد» مى گويد که اين پيشگويى دوبار تحقّق يافت و تمام بصره در زير آب غرق شد; يکى در زمان «قادر بالله»(9) و ديگرى در زمان «قائم بامرالله»(10) (که هر دو از خلفاى بنى عباس بودند) صورت گرفت; تمام «بصره» غرق شد و تنها قسمتى از «مسجد جامع» آن از آب بيرون بود مانند سينه پرنده همان گونه که اميرمؤمنان على(عليه السلام) خبر داد. 🔺امواج عظيمى از درياى فارس برخاست(11) و سيلابى نيز از کوه هاى اطراف سرازير شد و تمام خانه ها و آنچه را در آنها بود در کام خود فرو برد و بسيارى از اهل بصره هلاک شدند. اخبار اين دو حادثه نزد اهل بصره معروف است و هر نسلى از نسل قبل آن را روايت مى کند.(12) * * * 🔹نخست اين که مى گويد: «وَ في رواية وَاَيْمُ اللهِ لَتَغْرقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتّى کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفينَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة». سپس مى گويد: «وَ في رواية کَجُؤجُؤِ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹 ❓آیا در غزوات صدر اسلام از حضور زنان در جبهه گزارش شده است؟ ✅عصر نبوی، کاملترین دورة تاریخ بشری در ظهور و بروز الگوهای رفتاری است. حضور مبارک پیامبر اکرم (ص) که مثال عینی انسان کامل است اسوه و الگویی است که قرآن آن را اسوه حسنه معرفی می­نماید.(۱) در طی ۲۳ سال تاریخ پرفراز و نشیب صدر اسلام، زنان و مردان بزرگی تربیت یافتند که هر یک در نوع خود بی نظیر بوده اند. حوادث و اتفاقاتی رخ داده است که شیوة رویارویی با آنها درس بزرگی برای امّت پیامبر در عصرهای دیگر است از جمله موضوعاتی که طرح و تبیین آن موجب الگو برداری صحیح خواهد بود و ما را در مسیر صواب هدایت خواهد کرد؛ نقش زنان در عصر نبوی است. نقشی که بدون افراط و تفریط، شعارزدگی، سطحی نگری و استفاده ابزاری شکل گرفت و موجب تربیّت زنانی بزرگ و نامدار شد. در این راستا توجّه به نقش زنان در نظام دفاعی حکومت نبوی نشانگر عمق توجّه پیامبر(ص) به توانمندی های زنان و فـراهم ساختن بستر مناسب و طبیعی جهت شکوفایی توانایی های زنان است.زن صدر اسلام، با حفظ حدودی که خداوند برای او قرار داده بود، در صحنه های مختلف اجتماعی، سیاسی و نظامی حضوری فعال داشته و به عنوان عنصری کارآمد و مفید، در دفاع از اسلام و حکومت اسلامی نقش های مهمی را ایفا می کرد. حضور زنانی مانند نُسَیبه، جراحه و ام عطیه که در بسیاری از غزوات و جنگ های پیامبر (ع) حضور داشتند و عهده دار مسئوولیت امداد بودند، راه را برای زنان امت اسلامی باز کرده که در صورت نیاز، می توانند با حضور مستقیم به عنوان پرستار و همچنین شرکت غیر مستقیم، مانند تشویق مردان برای رفتن به جبهه، فرستادن امکانات و کمک برای زرمندگان اسلام اقدام کنند.تحول و انقلاب عظیمی که دین اسلام در مردم آن زمان بوجود آورد،تنها مردان را در برنگرفت، بلکه از زنان نیز انسانهای فداکار و ایثارگر و با شهامتی ساخت که نقش بسزایی در پیروزی مسلمانان داشتند.با توجه به اینکه قوانین اسلام متناسب با ساختار وجودی مردان و زنان است، در شرایط مختلف جنگ،وظایف متفاوتی برای آنان تعیین نموده است. بیان نقش زنان در جنگهای صدر اسلام در زمان پیامبر (ص) می تواند راه گشای امت در شرکت هر چه بیشتر آنان در نبرد با استکبار جهانی باشد.نکته ی قابل توجّه این است که با بررسی روایات و متون تاریخی، به این نتیجه می رسیم که شرکت زنان درجنگ، یا به اجازه پیامبراسلام(ص) بود یا حضور زنان مورد تأیید قرار می گرفت،و موردی نمی توان یافت که پیامبر(ص) زنان را از آمدن به جبهه نهی کند و یا از نیمه راه برگرداند یا آنکه از جبهه دور کند.مطالعه جنگهایی که در زمان پیامبر گرامی اسلام رخ داده است بیانگر این است که شرکت کننده در این جنگها ،در زمینه های مختلف نقش آفرینی می کردند،و تمام این نقش آفرینی ها مورد تأیید پیامبراسلام(ص) بعنوان مبلّغ و مجری احکام ناب اسلامی نیز بوده است. که به برخی از این موارد اشاره می کنیم: ۱- معالجه مجروحان: تاریخ جنگهای صدراسلام،بیانگر و شاهد آن است که مسئولیت معالجه مجروحان جنگی به زنان واگذار می شده است. زنانی مانند نسیبه، جرّاحه و امّ عطیّه،در بسیاری از غزوات و جنگهای پیامبر اسلام(ص) حضورداشتند و عهده دار مسئولیت امداد بودند. امّ عطیّه می گوید:«من در هفت غزوه به همراه پیامبر(ص) شرکت کردم و علاوه بر انبارداری،معالجه مجروحین جنگی را نیز عهده دار بودم».(۲) در برخی روایات آمده که رسول خدا(ص) زنان را با خود به جنگ می برد،سماعه از امام باقر(ع) یاامام صادق(ع) نقل می کند که پیامبر(ص) جهت معالجه مجروحان،زنان را نیز به جنگ فرا می خواند؛ از غنایم چیزی به آنها نمی داد،لکن مبلغی به ایشان عطا می کرد.(۳) در برخی متون تاریخی آمده است که هنگام عزیمت به سوی جنگ،برخی از زنان به صورت گروهی یا فردی، خدمت پیامبر(ص)رسیدند و برای کمک به رزمندگان و معالجه مجروحان، تقاضای حضور در جنگ کردند؛پیامبر(ص) اجازه فرمودند. شرکت حضرت فاطمه(س) درجنگ احد،از همه موارد مهمتر است. آنگاه که آن حضرت به احد آمده بود، پیامبر(ص) مجروح شده بود و خون زخم صورت مبارکش بند نمی آمد، حضرت زهرا(س) به معالجه پدرگرامی پراخت. واقدی دراین باره می گوید:«فاطمه(س) چهره پیامبر(ص) را می شست وعلی(ع) با سپرخود آب می ریخت؛ ولی خون باز نمی ایستاد. حضرت فاطمه(س) قطعه حصیری را سوزانید و خاکستر آن را بر زخم پاشید تا خون بند آمد. نیزنقل شده است که با پشم سوخته آن را معالجه کرد».(۴) ۲- پرستاری بیماران: دومین مسئولیتی که زنان عهده دار آن بودند،وظیفه پرستاری از بیماران جبهه بود. پیامبر(ص)همه نیروهای کارآمد را در جبهه به کار می گرفت و زنانی چون امّ عطیّه، معاذه غفاریه،لیلای غفاریه، و امّ سنان اسلمیه را به جبهه می برد تا علاوه بر مسئولیت معالجه مجروحین، وظیفه پرستاری بیماران را نیز عهده دارباشند.(۵).....ادامه⬇️
.....⬆️ ۳_تدارکات و پشتیبانی جبهه: در جنگ احد، بسیاری از نیروهای مسلمان فرار کرده بودند و پیامبر(ص) با تنی چند از یاران نزدیک خود، در برابر هجوم دشمن مقاومت می کرد. وضعیت سختی پیش آمده بود که چهارده تن از زنان مسلمان برای یاری رزمندگان روانه جبهه احد شدند. واقدی می نویسد:«محمّد بن مسلمه، همراه زنان به جستجوی آب پرداختند. اینان چهارده نفر بودند که فاطمه (س) دختر پیامبراکرم(ص)نیز با ایشان بود.زنان آب و غذا را برپشت خویش می بردند و به درمان مجروحان می پرداختند و به آنان آب می دادند».(۶) در متون تاریخی، نام شش تن از زنان مسلمان بعنوان ساقیان رزمندگان به چشم می خورد که علاوه بر درمان مجروحان عهده دار آبرسانی و سقایت رزمندگان جبهه نیز بوده اند. اینان عبارت بودند از:امّ ایمن، امّ سلیم، امّ کثیر، ربیع دخترمعوذ، حمنه و نسیبه. عمربن خطاب درباره امّ سلیم می گوید:«وی درجنگ احد مشکهای آب را برای ما حمل می کرد».(۷) ۴- آشپزی: امّ عطیه گوید:«با رسول خدا(ص) در هفت جنگ شرکت کردم و یکی از وظایفم تهیه غذا برای رزمندگان بود».(۸) ۵- تهیه دارو: امّ ابیه گوید:«یکی از کارهای ما در جنگ خیبر تهیه دارو برای معالجه رزمندگان مجروح بود».(۹) ۶- رسانیدن مهمات به رزمندگان: امّ ابیه ضمن برشمردن فعالیتهای خود در جنگ خیبر؛ گوید:«ونناول السّهام»: یعنی تیرها را برای رزمندگان فراهم می کردیم.(۱۰) ۷- تعمیر تجهیزات آسیب دیده: امّ سنان اسلمیه یکی از زنان قهرمانی است که درجنگ خیبر حضور یافت. هنگامی که از حرکت پیامبر اسلام(ص) بسوی خیبر آگاه شد،نزد آنحضرت آمد و گفت:«ای پیامبرخدا! بسیار مایلم که در این نبرد در معیّت شما باشم تا مشکهای آسیب دیده را تعمیر و اصلاح کنم...».(۱۱) ۸- انتقال مجروحان و شهدا به پشت جبهه: ربیعه دختر معوذ بن عقراء، از زنان متعهدی است که چنین مسئولیتی را عهده دار بود.وی می گوید: «آنگاه که با رسول خدا(ص)در جنگی شرکت می جستیم به رزمندگان خدمت کرده،آنان را سیراب می کردیم و مجروحان را به مدینه انتقال می دادیم».(۱۲) بیشتنرین جنگهایی که نام برده شده و زنان در آنها نقش آفرینی کرده‌اند جنگ احد، جنگ خیبر، فتح مکه و جنگ حنین است . درپایان مناسب است به نام تعدادی از زنان فداکاری که در جبهه جنگ شرکت کرده اند اشاره کنیم: * امّ عطیّه؛ وی از زنان انصار بود وعلاقه شدیدی به شرکت در جنگ وحضور در جبهه ابراز می کرد.وی در هفت غزوه شرکت کرد. * نسیبه دختر کعب، مشهور به امّ عماره؛فداکاری نسیبه، به اندازه ای حساس و ضروری بود که پیامبر اکرم(ص) به فرزند او عماره فرمود: «امروز-جنگ احد- مقام مادر تو ازمردان جنگی والاتر است».(۱۳) * امّ ابیه؛ * امّ ایمن *حنمه دخترجحش؛وی با اینکه دایی و برادر و شوهرش در جنگ احد به شهادت رسیده بودند، خود نیز با کمال رشادت و شهامت همگام با سایر رزمندگان به مداوای مجروحان می پرداخت و به آنان آب می رساند.(۱۴) * ربیع دختر معوذ * امّ زیاد * امیّه دختر قیس * لیلای غفاریه * امّ سلیم * امّ سنان اسلمیه *معاذه غفاریه و... . @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکند شب و روزی از شما بگذرد این چهار آیه را نخوانید استاد دکتر انصاری👌🌹🌹🌹 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ادامه تفسیرسوره نساءآیه(۲۴) مى فرماید: اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد،) براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید، در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى کنید (وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ). بنابراین مُحْصِنینَ در آیه فوق که اشاره به حال مردان است به معنى عفیفان و غَیْرَ مُسافِحِیْنَ تأکید آن است; زیرا ماده سفاح (بر وزن کتاب) به معنى زنا مى باشد و در اصل از سفح به معنى ریزش آب و یا اعمال بیهوده و بى رویه گرفته شده است و چون قرآن، در این گونه امور، همیشه از الفاظ کنائى استفاده مى کند آن را کنایه از آمیزش نامشروع گرفته است. جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ اشاره به این است که: رابطه زناشوئى یا باید به ـ شکل ازدواج با پرداخت مهر باشد، و یا به شکل مالک شدن کنیز با پرداخت قیمت.(۴) ضمناً تعبیر غَیْرَ مُسافِحِیْنَ در آیه فوق، شاید اشاره به این حقیقت نیز باشد که نباید هدف شما در مسأله ازدواج، تنها هوسرانى و ارضاى غریزه جنسى باشد، بلکه این امر حیاتى براى هدف عالیترى مى باشد که غریزه نیز در خدمت آن قرار گرفته، و آن بقاى نسل انسان و نیز حفظ او از آلودگى ها است. در قسمت بعد، اشاره به مسأله ازدواج موقت و به اصطلاح متعه کرده، مى فرماید: زنانى را که متعه مى کنید، مهر آنها را به عنوان یک واجب باید بپردازید (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً). از جمله فوق استفاده مى شود: اصل تشریع ازدواج موقت، قبل از نزول این آیه براى مسلمانان مسلّم بوده که در این آیه نسبت به پرداخت مهر آنها توصیه مى کند. بعد از ذکر لزوم پرداخت مهر، اشاره به این مطلب مى کند: اگر طرفین عقد، با رضایت خود مقدار مهر را بعداً کم و زیاد کنند مانعى ندارد، لذا مى فرماید: و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر با یکدیگر توافق کرده اید (بعداً مى توانید با توافق آن را کم یا زیاد کنید) (وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ). بر این اساس مهر یک نوع بدهکارى است که با رضایت طرفین قابل تغییر است. (در این موضوع تفاوتى میان عقد موقت و دائم نیست، اگر چه آیه همان طور که گفتیم درباره ازدواج موقت بحث مى کند). احتمال دیگرى در تفسیر آیه فوق نیز هست و آن این که: مانعى ندارد پس از انجام ازدواج موقت، طرفین درباره اضافه کردن مدت ازدواج، و همچنین مبلغ مهر با هم توافق کنند، یعنى ازدواج موقت حتى قبل از پایان مدت، قابل تمدید است، به این ترتیب که زن و مرد با هم توافق مى کنند مدت را به در برابر اضافه کردن مبلغ مشخصى به مهر افزایش دهند (در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این تفسیر اشاره شده است).(۵) احکامى که در آیه به آن اشاره شد، احکامى است که متضمن خیر و سعادت افراد بشر است; زیرا خداوند از مصالح بندگان آگاه و در قانون گذارى خود حکیم است (إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً). * * * نکته ها: ۱ ـ ازدواج موقت در اسلام از آنجا که موضوع ازدواج موقت از مباحث مهم تفسیرى و فقهى و اجتماعى است، لازم است از جهات ذیل مورد بررسى قرار گیرد: الف ـ قرائنى که در آیه فوق وجود دارد، دلالت آن را بر ازدواج موقت تأکید مى کند. ب ـ ازدواج موقت در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده و بعداً نسخ نشده است. ج ـ ضرورت اجتماعى این نوع ازدواج. د ـ پاسخ به پاره اى از اشکالات. درباره قسمت اول باید توجه داشت: اولاً ـ کلمه متعه که اِسْتَمْتَعْتُمْ از آن گرفته شده است، در اسلام به معنى ازدواج موقت است، و به اصطلاح در این باره حقیقت شرعیه مى باشد، گواه بر آن این است که این کلمه (متعه) با همین معنى در روایات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و کلمات صحابه مکرر به کار برده شده است.(۶) ثانیاً ـ اگر این کلمه به معنى مزبور نباشد، باید به معنى لغوى آن یعنى بهره گیرى تفسیر شود، و در نتیجه معنى آیه چنین خواهد شد: اگر از زنان دائم بهره گرفتید مهر آنها را بپردازید . در حالى که مى دانیم پرداختن مهر مشروط به بهره گیرى از زنان نیست، بلکه تمام مهر بنا بر مشهور(۷) یا حداقل نیمى از مهر به مجرد عقد ازدواج دائم، واجب مى شود. ثالثاً ـ بزرگان اصحاب و تابعین (۸) مانند ابن عباس دانشمند و مفسر معروف اسلام، ابىّ بن کعب ، جابر بن عبداللّه ، عمران حصین ، سعید بن جبیر ، مجاهد ، قتاده ، سدّى و گروه زیادى از مفسران اهل تسنن و تمام مفسران اهل بیت(علیهم السلام) همگى از آیه فوق، حکم ازدواج موقت را فهمیده اند تا آنجا که فخر رازى با تمام شهرتى که در موضوع اشکال تراشى در مسائل مربوط به شیعه دارد، بعد از بحث مشروحى درباره آیه مى گوید: ما بحث نداریم که از آیه فوق، حکم جواز متعه استفاده مى شود، ما مى گوئیم: حکم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۹۰) نهج‌البلاغه🔹 ✅فقيه كامل: 🔹امام(عليه السلام) در حقيقت در اين كلام پربار خود مسئله تعادل خوف و رجا را به صورت جديدى مطرح مى كند و مى فرمايد: «فقيه و بصير در دين در حدّ كمال كسى است كه مردم را از رحمت الهى نوميد نكند و از لطف او مأيوس نسازد و از مجازات هاى او ايمن ننمايد»; (الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَلَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ). منظور از «فقيه» در اين كلام حكمت آميز فقيهِ اصطلاحى يعنى عالم به احكام فرعيه دين نيست، بلكه فقيهِ به معناى لغوى و به معناى وسيع كلمه است يعنى عالم دينى و «كُلُّ الْفَقيه» به معناى عالم كامل از هر جهت است. تعبيرات سه گانه اى كه امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به كار برده در واقع از آيات قرآن گرفته شده است: جمله «مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ; كسى كه مردم را از رحمت الهى مأيوس نكند» برگرفته از اين آيه است: «(قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); اى بندگانى كه راه اسراف به خود را درپيش گرفته ايد و مرتكب گناهان شده ايد از رحمت خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همه گناهان (توبه كنندگان) را به يقين او آمرزنده مهربان است».(1) و جمله «وَلَمْ یُؤیِسْهُمْ مِنْ رَحْمَةَ اللّهِ» بر گرفته از کلام یعقوب است که به فرزندان خود مى گوید: «(اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخیهِ وَلا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ); بروید و در جستجوى یوسف و برادرش باشید و از رحمت الهى مأیوس نشوید چون از رحمت الهى جز قوم کافر مأیوس نمى شوند».(2) جمله سوم بر گرفته از این آیه شریفه است که مى فرماید: «(أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ); آیا آنها از مجازات الهى خود را در امان دیدند (مکر در این گونه موارد به معناى عذاب غافلگیرانه است) و تنها جمعیت زیانکاران خود را از عذاب الهى در امان مى دانند».(3) در این که چه تفاوتى میان جمله اول و دوم است که هر دو سخن از امیدوارى به رحمت خدا مى گوید بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: جمله نخست اشاره به رحمت خدا در قیامت و جمله دوم اشاره به رحمت الهى در دنیاست. (همان گونه که در داستان یعقوب و یوسف آمده است).(4) * ✔️نكته: دو بال خوف و رجا: هميشه براى رسيدن به مقصد بايد از دو نيرو استفاده كرد: نيروى محرك و نيروى باز دارنده; به كمك نيروى محرك، حركت آغاز مى شود و هرچه قوى تر باشد سرعت بيشترى به خود مى گيرد; اما نيروى باز دارنده براى حفظ تعادل و پيشگيرى از خطرات مخصوصاً در مسيرهاى پرخطر ضرورت دارد. آنچه به طور ساده در اتومبيل ها مى بينيم در وجود پيچيده انسان نيز حاكم است. انسان براى كمال و قرب الى الله آفريده شده و انگيزه هاى لازم در درون و بيرون وجودش به وسيله انبيا و اوليا و تعليمان آسمانى آماده شده است. از سوى ديگر هواى نفس و وسوسه هاى شيطانى او را پيوسته به خود مشغول مى دارد تا از مسير منحرف گردد يا در پرتگاه سقوط كند. نيروى بازدارنده براى يپشگيرى از اين خطرات است. همه پيامبران بشير و نذير بودند و همه كسانى كه خط آنها را ادامه مى دهند نيز از اين دو امر برخوردارند. اين همان مسئله خوف و رجاست كه به عنوان دو بال براى پرواز در آسمان سعادت و قرب الى الله معرفى شده و حتى در روايات تصريح شده است كه هيچ يك از اين دو نبايد بر ديگرى فزونى يابد، زيرا اگر خوف، فزونى يابد انسان به سوى يأس كشيده مى شود و آدم مأيوس گرفتار انواع گناهان خواهد شد، زيرا فكر مى كند كار از كار گذشته و پرهيز از گناه و انجام طاعات نتيجه اى ندارد. به عكس، اگر اميد او فزونى يابد نسبت به ارتكاب گناهان بى تفاوت مى گردد. 💡در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحْمَةَ اللهِ لاتَكِلْتُمْ عَلَيْها وَما عَمِلْتُمْ إلاّ قَليلاً وَلَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ غَضَبِ اللّهِ لِظَنَنْتُمْ بِأنْ لا تَنْجُوا; اگر اندازه رحمت الهى را مى دانستيد چنان بر آن تكيه مى كرديد كه هيچ عمل خوبى جز به مقدار كم انجام نمى داديد و اگر اندازه غضب الهى را مى دانستيد گمان مى كرديد كه هرگز راه نجاتى براى شما نيست».(5) 💡در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مى فرمود: پدرم مى گفت: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن إِلاَّ وَفِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَة وَنُورُ رَجَاء لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَى هَذَا.....ادامه⬇️
....⬆️هیچ بنده مؤمنى نیست مگر این که در قلب او دو نور است: نور خوف و نور رجا; اگر این را وزن کنند چیزى فزون بر آن ندارد و اگر آن را وزن کنند چیزى فزون بر این ندارد».(6) در حدیث دیگرى که در غررالحکم از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است مى خوانیم: «خَفْ رَبَّکَ خَوْفاً یَشْغَلُکَ عَنْ رَجَائِهِ وَارْجُهْ رَجَاءَ مَنْ لاَ یَأْمَنُ خَوْفَهُ; چنان از پروردگارت خائف باش که تو را از رجا باز دارد و چنان به او امیدوار باش که تو را از خوف باز ندارد».(7) به همین دلیل در تمام جوانب بشرى در کنار تشویق تنبیه و در کنار تنبیه تشویق است. بر همین اساس در کلام حکمت آمیز بالا فقیه واقعى و کامل کسى شمرده شده که نه مردم را از رحمت خدا مأیوس دارد و نه آنها را از مجازات الهى ایمن سازد.(8) * پی نوشت: (1). زمر، آیه 53. (2). یوسف، آیه 87. (3). اعراف، آیه 99. (4). توضیح نهج البلاغه، ج 4، ص 300. (5). کنز العمال، ح 5894. (6). کافى، ج 3، ص 67، ح 1. (7). غررالحکم، ص 191، ح 3713. (8). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکیمانه را پیش از مرحوم سیّد رضى شیخ صدوق در کتاب معانى الاخبار و ابن شعبه در تحف العقول و مرحوم کلینى در کافى آورده اند و از کتب اهل سنّت در حلیة الاولیاء نوشته ابونعیم اصفهانى ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 87). در کتاب تمام نهج البلاغه، بخش اول این کلام را از کنز العمال و تاریخ مدینه دمشق نقل کرده است. (تمام نهج البلاغه، ص 311) @Nahjolbalaghe2
ادامه شرح حکمت های نهج‌البلاغه توسط استاد نظافت⬇️ حکمت (۶۷)⬇️