eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالشان را مى داند. همه اینها در کتاب مبین (لوح محفوظ) ثبت است. (هود/۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۵) 🌧شأن نزول: گر چه، بعضى از مفسران شأن نزول هائى براى این آیه
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ✅همه میهمان اویند! در آخرین آیه اى که گذشت، اشاره اى به وسعت علم پروردگار و احاطه او به اسرار نهان و آشکار شده بود، آیه مورد بحث، در حقیقت دلیلى براى آن محسوب مى شود; چرا که از روزى دادن خداوند به همه موجودات سخن مى گوید، همان کارى که بدون احاطه علمى کامل به همه جهان امکان پذیر نیست! نخست مى گوید: هیچ دابّه اى در روى زمین نیست، مگر این که رزق و روزى آن بر خدا است، قرارگاه او را مى داند، و از نقاطى که از قرارگاهش به آن منتقل مى شود (نیز) باخبر است و در هر جا باشد روزیش را به او مى رساند (وَ ما مِنْ دَابَّة فِی الأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها). تمام این حقائق، با همه حدود و مرزهایش در کتاب مبین و لوح محفوظ علم خداوند ثبت است (کُلٌّ فی کِتاب مُبین). براى فهم معنى آیه نکات زیر را مورد توجه قرار مى دهیم: ۱ ـ گر چه دابّة از ماده دبیب به معنى آهسته راه رفتن، و قدم هاى کوتاه برداشتن است، ولى از نظر مفهوم لغوى، هر گونه جنبنده اى را شامل مى شود، اما گاهى به خصوصِ اسب و یا هر حیوان سوارى اطلاق مى گردد، بنابراین آیه مورد بحث، تمام موجودات زنده و همه جنبندگان را شامل است. ۲ ـ رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است، و از آنجا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است، به آن رزق گفته مى شود. این نکته نیز لازم به تذکر است که، مفهوم آن تنها در نیازهاى مادى خلاصه نمى شود، بلکه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد، لذا مى گوئیم: أَللّهُمَّ ارْزُقْنِى عِلْماً تامّاً: خداوندا علم کامل به من روزى کن و یا مى گوئیم: أَللّهُمَّ ارْزُقْنِى الشَّهادَةَ فِى سَبِیْلِکَ: خداوندا شهادت در راهت را نصیب من بگردان . البته، در آیه مورد بحث، ممکن است نظر بیشتر روى ارزاق مادى بوده باشد، هر چند اراده مفهوم عام، نیز چندان بعید نیست. ۳ ـ مُسْتَقَر در اصل، به معنى قرارگاه است; زیرا ریشه این لغت از ماده قُرّ (بر وزن حُرّ) به معنى سرما ى شدید مى باشد، که انسان و موجودات زنده را خانه نشین مى کند، به همین جهت به معنى سکون و توقف نیز آمده است. مُسْتَوْدَع و ودیعه از یک ماده است، و در اصل، به معنى رها کردن چیزى است. و از آنجا که امور ناپایدار رها مى شوند، و به حالت اول باز مى گردند، به هر امر ناپایدار، مُسْتَوْدَع گفته مى شود، ودیعه را نیز به خاطر این که، سرانجام باید محل خود را رها کند، و به صاحب اصلى باز گردد ودیعه گفته اند. در حقیقت آیه فوق، مى گوید: تصور نشود خداوند تنها به جنبندگانى که در جایگاه اصلى قرار دارند، روزى مى بخشد، و به اصطلاح سهمیه آنها را در خانه هایشان مى آورند، بلکه هر کجا باشند و در هر وضع و شرائطى قرار گیرند، سهم روزى آنها را به آنان مى بخشد; چرا که هم جایگاه اصلى آنان را مى داند، و هم از تمام نقاطى که به آن نقل و مکان مى کنند، باخبر است. از حیوانات غول پیکر دریائى گرفته، تا جنبندگان بسیار کوچکى که به زحمت به چشم دیده مى شوند، هر یک مناسب حالشان آنچه را لازم دارند مقرر کرده است. این روزى به اندازه اى حساب شده و مناسب حال موجودات است که، از نظر کمیت و کیفیت کاملاً منطبق بر خواسته ها و نیازهاى آنها است، حتى غذاى کودکى که در رحم مادر است، هر ماه بلکه هر روز، با ماه و روز دیگر تفاوت دارد، هر چند ظاهراً یک نوع بیشتر نیست، و نیز کودک در دوران شیرخوارگى با این که ظاهراً ماه هاى پى در پى غذاى واحدى دارد، اما ترکیب این شیر هر روز با روز دیگر متفاوت است!. ۴ ـ کِتاب مُبین به معنى نوشته آشکار است، و اشاره به مرحله اى از علم وسیع پروردگار مى باشد، که گاهى از آن تعبیر به لوح محفوظ مى شود. ممکن است این تعبیر، اشاره به آن باشد که، هیچ کس نباید براى به دست آوردن روزى خود کمترین نگرانى به خویش راه دهد، و تصور کند ممکن است در گرفتن سهم خویش، به اصطلاح، از قلم بیفتد; چرا که نام همگى در کتاب آشکارى ثبت است، کتابى که همه را احصاء کرده و آشکارا بیان مى کند. آیا اگر در یک مؤسسه، نام تمام کارمندان و کارکنان در دفترى به روشنى ثبت شده باشد احتمال از قلم افتادن کسى مى رود؟! نکته: تقسیم ارزاق و تلاش براى زندگى در مورد رزق بحث هاى مهمى است، که قسمتى از آن را در اینجا از نظر مى گذرانیم: ۱ ـ رزق همان گونه که گفتیم در لغت به معنى بخشش مستمر و متداوم است، اعم از مادّى یا معنوى، بنابراین، هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان مى کند، از مواد غذائى، مسکن و پوشاک، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص، به همه اینها رزق گفته مى شود، و آنها که مفهوم این کلمه را محدود به جنبه هاى مادى مى کنند، توجه دقیق به موارد استعمال آن ندارند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ✅همه میهمان اویند! در آخرین آیه اى که گذشت، اشاره اى به وس
↩️قرآن درباره شهیدان راه حق مى گوید: بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون: آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى برند روشن است روزى شهیدان، آن هم در جهان برزخ، نعمتهاى مادى نیست، بلکه همان مواهب معنوى است، که حتى تصورش براى ما در این زندگى مادى مشکل است. * * * ۲ ـ تأمین نیازمندى ها مسأله تأمین نیازمندى هاى موجودات زنده، و به تعبیر دیگر رزق و روزى آنها، از جالب ترین مسائلى است که با گذشت زمان و پیشرفت علم، پرده از اسرار آن برداشته مى شود، و صحنه هاى شگفت انگیز تازه اى از آن، به وسیله علم فاش مى گردد. در گذشته، همه دانشمندان در فکر بودند، اگر در اعماق دریاها موجودات زنده اى وجود داشته باشد، غذاى آنها از چه راهى تأمین مى شود; زیرا ریشه اصلى غذاها به نباتات و گیاهان باز مى گردد، که آن هم نیازمند به نور آفتاب است، و در اعماق بیش از ۷٠٠ متر مطلقاً نورى وجود ندارد، و یک شب تاریک ابدى بر آن سایه افکنده است. ولى به زودى روشن شد، نور آفتاب، گیاهان ذره بینى را در سطح آب، و در بستر امواج پرورش مى دهد، و هنگامى که مرحله تکاملى خود را پیمود، همچون میوه رسیده اى، به اعماق دریا فرو مى رود، و سفره نعمت را براى موجودات زنده ژرفناى آب فراهم مى سازند. از سوى دیگر، بسیارند پرندگانى که از ماهیان دریا تغذیه مى کنند، حتى انواعى از شب پره وجود دارد، که در ظلمت شب، همچون یک غوّاص ماهر به اعماق آب فرو مى رود، و صید خود را که با امواج مخصوص رادار مانندى، که از بینى آنها بیرون فرستاده مى شود شناسائى و نشانه گیرى کرده، بیرون مى آورد. روزىِ بعضى از انواع پرندگان، در لابلاى دندان هاى پاره اى از حیوانات عظیم الجثه دریا نهفته شده! این حیوانات که پس از تغذیه از حیوانات دریائى دندان هایشان احتیاج به یک خلال طبیعى ! دارد، به ساحل مى آیند، دهانشان را که بى شباهت به غار کوچکى نیست باز نگه مى دارند، آن گروه از پرندگان که روزیشان در اینجا حواله شده است، بدون هیچ گونه وحشت و اضطراب وارد این غار مى شوند، و به جستجوى روزى خویش، در لابلاى دندان هاى حیوان غول پیکر مى پردازند، هم شکمى از این غذاى آماده، از عزا در مى آورند، و هم حیوان را از این مواد مزاحم راحت مى سازند، و هنگامى که برنامه هر دو پایان پذیرفت، و آنها به خارج پرواز کردند، حیوان با احساس آرامش، دهان را به روى هم مى گذارد، و به اعماق آب فرو مى رود! راستى طرز روزى رساندن خداوند به موجودات مختلف، حیرت انگیز است، از جنینى که در شکم مادر قرار گرفته، و هیچ کس به هیچ وجه در آن ظلمت کده اسرارآمیز به او دسترسى ندارد، تا حشرات گوناگونى که در اعماق تاریک زمین، و لانه هاى پرپیچ و خم، و در لابلاى درختان و بر فراز کوه ها و در قعر دره ها زندگى دارند، هیچ کدام از دیدگاه علم او هرگز مخفى و پنهان نیستند، و همان گونه که قرآن مى گوید: خداوند، هم جایگاه و آدرس اصلى آنها را مى داند، و هم محل سیار آنان را، هر جا باشند روزى آنان را به آنان حواله مى کند. جالب این که، در آیات فوق، به هنگام بحث از روزى خواران تعبیر به دابه و جنبنده شده است، و این اشاره لطیفى به مسأله رابطه انرژى و حرکت است. مى دانیم، هر جا حرکتى وجود دارد نیازمند به ماده انرژى زا است، یعنى ماده اى که منشأ حرکت گردد، قرآن نیز، در آیات مورد بحث مى گوید: خدا به تمام موجودات متحرک روزى مى بخشد! و اگر حرکت را به معنى وسیعش تفسیر کنیم، گیاهان را هم در بر مى گیرد، زیرا آنها نیز یک حرکت بسیار دقیق و ظریف در مسیر نمو دارند، به همین دلیل در فلسفه ما، یکى از اقسام حرکت را مسأله نمو شمرده اند. * * * ۳ ـ روزى تا پایان عمر آیا روزى هر کس از آغاز تا پایان عمر تعیین شده، و خواه ناخواه به او مى رسد؟ یا این که باید به دنبال آن رفت، و به گفته شاعر: شرط عقل است جستن از درها ! بعضى از افراد سست و بى حال، به اتکاء تعبیراتى همانند آیه فوق، یا روایاتى که روزى را مقدر و معین معرفى مى کند، فکر مى کنند: لزومى ندارد که انسان براى تهیه معاش زیاد تلاش کند; چرا که روزى مقدر است، و در هر حال به انسان مى رسد، و هیچ دهان بازى بدون روزى نمى ماند! این چنین افراد نادان، که شناختشان درباره دین و مذهب فوق العاده سست و ضعیف است، بهانه به دست دشمنان مى دهند، که مذهب، عاملى است براى تخدیر، رکود اقتصادى و خاموش کردن فعالیت هاى مثبت زندگى، و تن در دادن به انواع محرومیت ها، به عذر این که، اگر فلان موهبت نصیب من نشده، حتماً روزى من نبوده، اگر روزى من بود، بدون چون و چرا به من مى رسید، و این فرصت خوبى به دست استثمارگران مى دهد، که هر چه بیشتر خلق هاى محروم را بدوشند، و آنها را از ابتدائى ترین وسائل زندگى محروم سازند. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۵)🔹 ✅خويشتندارى امام (عليه السلام) از جنگ: اين سخنان را امام (عليه السل
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۶)🔹 ✅ما در رکاب رسول خدا مخلصانه مى جنگيديم! «ابن ميثم بحرانى» در شرح خود نخست به قسمتى از اين خطبه اشاره مى کند که در کلام «سيد رضى»(قدس سره) نيامده و توجه به آن در فهم محتواى اين خطبه بسيار مؤثّر است; او مى گويد: بعضى نقل کرده اند که اين خطبه را امام(عليه السلام) زمانى ايراد فرمود: که مردم خواهان صلح با لشکر معاويه شدند (در حالى که امام (عليه السلام) قلباً مخالف بود و اگر فشار شديد گروهى بى خبر نبود هرگز تن به آن نمى داد). امام (عليه السلام) در ابتداى سخنش چنين فرمود: اين گروه، هرگز به سوى حق باز نمى گردند و دعوت به سوى توحيد و عدالت را پذيرا نمى شوند تا زمانى که در ميدان نبرد آماج تيرها شوند و لشکرها پشت سر هم به آنها هجوم برند; و تازمانى که مقدّمه لشکر و سپس دنباله آن آنها را تيرباران کنند و تا زمانى که لشکرها پى درپى به شهرهاى آنها حمله ور شوند و سواران از هر طرف به اراضى آنان هجوم آوردند; و آبگاه و چراگاه آنها به خطر بيفتد و از درّه ها (و کوهها) به آنان حمله کنند (آرى زمانى تسليم حق مى شوند که) گروهى پاکباز و پراستقامت که شهادت شهيدانشان عزم آنها را بر طاعت خدا و علاقه آنها را به لقاءالله و شهادت در راه او افزون کند به مقابله با آنان برخيزند. بنابراين دست دوستى به سوى اين قوم تبهکار دراز کردن و تسليم صلح شدن جز ناکامى و شکست ثمره اى ندارد، چرا که آنان نه منطق صلح را مى فهمند و نه با واژه هاى محبت و دوستى آشنا هستند. تنها با منطق زور و قدرت بايد با آنان سخن گفت; حوادث آينده صفين نيز نشان داد که مطلب درست همان است که امام(عليه السلام) مى فرمود، آرى آنها هنگامى به عمق کلمات امام رسيدند و از پيشنهاد خود پشيمان گشتند که کار از کار گذشته بود. به هر حال امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، گفتار بالا را بيان کرد تا به آنها بفهماند رمز پيروزى مسلمانان نخستين چه بود. و دليل شکست کوفيان چيست؟ فرمود: «ما در رکاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) (مخلصانه مى جنگيديم و در راه پيشبرد اهداف آن حضرت گاه) پدران و فرزندان و برادرها و عموهاىِ خود را از پاى درمى آورديم. (وَلَقَدْ کُنّا مَعَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) نَقْتُلُ آباءَنا وَ اَبْناءَنا وَ اِخْوانَنا وَاَعْمامَنا). اشاره به اين که در راه خدا گاه لازم مى شود، عزيزترين افراد در نظر انسان که سدّ راه هستند، برداشته شوند و در اين راه فدا گردند و در واقع اشاره است به آيه شريفه: (قُلْ اِنْ کانَ آباءُکُمْ وَ اَبْناءُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشِيْرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَونَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَيْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فى سَبِيْلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِىَ اللهُ بِاَمْرِهِ); «بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قبيله شما و اموالى که به دست آورده ايد و تجارتى که از کساد شدنش مى ترسيد و خانه هايى که به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است در انتظار اين باشيد که خداوند عذابش را بر شما نازل کند». آرى زندگى ما تجسّمى از آيه فوق است و در برابر فرمان الهى از همه چيز صرف نظر مى کرديم و به همين دليل نصرت و يارى خدا به سراغ ما مى آمد. سپس مى افزايد «اين ايثار و فداکارى در راه حق نه تنها از ايمان و استقامت ما نمى کاست، بلکه بر ايمان و تسليم ما مى افزود و ما را در شاهراه حق و صبر و استقامت در برابر درد و رنجها و جهاد پيگير در مقابل دشمن ثابت قدم مى ساخت» (مَا يَزِيدُنَا ذلِکَ إلاَّ إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً، وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الاَْلَمِ وَ جِدّاً عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ). البتّه آنچه امام (عليه السلام) در اين جمله اشاره به آن مى فرمايد يک واقعيت تاريخى است. در بسيارى از جنگهاى اسلامى به خصوص جنگ بدر گروهى از اقوام و عشيره مسلمين در برابر آنها قرار گرفته بودند و آنها براى جلب رضاى خدا بى اعتنا به اين پيوندهاى قبيلگى که در نظر عرب سخت محترم بود، بر مخالفان خود تاختند و آنها را از پاى در آوردند، اين نکته قابل توجه است که امورى که مايه سستى ديگران مى شد مايه استقامت و جدّيت بيشتر ياران رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) مى گشت.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۶)🔹 ✅ما در رکاب رسول خدا مخلصانه مى جنگيديم! «ابن ميثم بحرانى» در شرح خ
↩️سپس به صحنه ديگرى از رويارويى ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با دشمن پرداخته مى فرمايد: «گاهى يکى از ما با فرد ديگرى از دشمن به صورت دو قهرمان با هم نبرد مى کردند بگونه اى که، هر يک مى خواست کار ديگرى را بسازد، و جام مرگ را به او بنوشاند (آرى) گاه ما بر دشمن پيروز مى شديم و گاه دشمن بر ما» (وَ لنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا). اشاره به اين که لزومى ندارد که لشکريان حق در تمام مراحل نبرد با باطل پيروز شوند، ممکن است گاهى پيروز و گاهى مغلوب گردند، ولى سرانجام طبق وعده الهى پيروزند. بنابراين انتظار نداشته باشيد که در مراحل جنگ ما با شاميان هيچ مشکلى پيش نيايد و هرگز بروز مشکلات را بهانه و دستاويز براى سرپيچى از فرمان پيشواى خود قرار ندهيد. برويد و تاريخ زندگى اصحاب محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را مطالعه کنيد و از آن درس بگيريد. به همين دليل در ادامه اين سخن مى افزايد: «هنگامى که خداوند صدق و اخلاص ما را ديد ذلّت و خوارى را بر دشمنان ما نازل کرد و پيروزى و نصرت را به ما عنايت فرمود تا آنجا که اسلام در همه جا استقرار يافت و در کشور پهناور خود جاى گرفت». «فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ، حَتَّى اسْتَقَرَّ الاِْسْلاَمُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَاَنَهُ». در واقع امام (عليه السلام) در اينجا عامل اصلى پيروزى مسلمانان نخستين را شرح مى دهد و تلويحاً به عوامل ناکامى لشکر کوفه اشاره مى کند. مى فرمايد: عامل اصلى پيروزى صدق نيّت است که انگيزه پايدارى و پايمردى و استقامت در برابر دشمن و انضباط کامل و اطاعت بى چون و چرا در برابر رهبرى است. آرى هنگامى که نيّات آلوده شد و خودخواهى و خودکامگى بر انسان چيره گشت هر کس به خود اجازه مى دهد تصميم مستقل و جداگانه اى طبق خواسته ها و هوسهايش بگيرد، همان چيزى که سبب متلاشى شدن يک لشکر بزرگ و نيرومند مى شود. بديهى است که لطف و عنايت خداوند و وعده نصرت و يارى او هرگز شامل چنين افرادى نمى شود; بلکه آنها ضعيف و زبون و در چنگال دشمن خوار و مغلوب خواهند شد. سپس امام (عليه السلام) در يک نتيجه گيرى نهايى و صريح و آشکار مى فرمايد: «به جانم سوگند اگر ما (در مبارزه با دشمنان اسلام) همانند شما بوديم، هرگز ستونى از دين بر پا نمى شد و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گشت» (وَ لَعَمْرِي لَوْ کُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ، مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِيمَانِ عُودٌ). در چه زمانى و در کجاى دنيا کسانى از پراکندگى و نفاق بهره برده اند که شما ببريد! اگر اصحاب محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) در مدت کوتاهى ستونهاى محکم اسلام را بر پا کردند و بسرعت شرق و غرب جهان را به زير اين خيمه آوردند و اگر وطن اسلامى در مدّت کوتاهى به تمام جهان متمدّن آن روز گسترش يافت در سايه ايمان و اخلاص و انضباط و اطاعت از رهبرى و جهاد همه جانبه بود شما عکس اين را مى پيماييد، ولى همان نتيجه را انتظار داريد و اين کار غير ممکن است. و در آخرين سخن به آنها هشدار مى دهد، هشدارى که هر انسانى را به لرزه در مى آورد، مى فرمايد: «به خدا سوگند شما (با اين پراکندگى نفاق و عدم اطاعت از رهبرى) سرانجام از شتر خلافت به جاى شير خون مى دوشيد و به زودى پشيمان خواهيد شد» (اما در زمانى که پشيمانى سودى نخواهد داشت) (وَأَيْمُ اللهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً، وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً)! در عبارات بالا امام (عليه السلام) با استفاده از سه تشبيه به نکته هاى مهمى اشاره فرموده است:در يک تعبير، اسلام را به خيمه اى تشبيه مى کند که ستونهايش با جهاد مخلصانه بر پا شده. مى دانيم که خيمه وسيله آرامش در برابر گرما و سرما و تابش آفتاب و وزش بادهاى سوزان است. اسلام نيز براى جهان بشريت آرامش و نجات از طوفانهاى مرگبار را به ارمغان مى آورد.و در تعبير ديگر; ايمان را به شجره طيبّه اى تشبيه مى کند که شاخه هايش با فداکارى مؤمنين صدر اوّل سبز و با طراوت شد و ميوه ها بر آن ظاهر گشت مى دانيم درخت پر ثمر زيباترين و پر برکت ترين هديه به جامعه انسانى است و در تعبير سوم: حکومت را به شترى تشبيه مى کند که به خاطر دوشيدن بى رويه و يا به خاطر عفونت پستان به جاى شير خون از آن مى چکد، يعنى نتيجه معکوس مى دهد شير يکى از بهترين و نيرو بخش ترين غذاهاى انسان است در حالى که خون نه تنها غذا نيست که مايه مسموميت و فساد است. و تاريخ نشان مى دهد که پيش بينى هاى امام (عليه السلام) درباره آ ن گروه گمراه و سرکش بوقوع پيوست. ظالمان بر آنها مسلّط شدند و حکومت را از آنها گرفتند و به جاى شير گوارا خون جگر به آنها دادند. ✔️نکته ها: 1 ـ دومين فتنه در «بصره»! بصره يکى از مراکز مهم اسلامى بود و دروازه اى به سوى جهان خارج مى گشود و به همين دليل سلطه بر بصره از اهميت خاصى برخوردار بود. @Nahjolbalaghe2
💟✨ حضرت زهرا سلام الله علیها: بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ؛ 💦❄️خوش رويى هنگام روبه رو شدن با مؤمن، بهشت را بر فرد خوش رو واجب می‌كند. 📚 بحار الأنوار: ج ۷۵، ص ۴۰۱ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
رام کردن زبان.mp3
2.31M
فایل | 💠حجت الاسلام عالی رام کردن زبان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ✅همه میهمان اویند! در آخرین آیه اى که گذشت، اشاره اى به وس
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى بردن به این حقیقت کافى است که، اسلام پایه هر گونه بهره گیرى مادى و معنوى انسان را سعى و کوشش و تلاش مى شمرد، تا آنجا که در جمله شعارگونه قرآنى لَیْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى بهره انسان را منحصراً در کوشش و کارش قرار مى دهد. پیشوایان اسلامى، براى این که سرمشقى به دیگران بدهند در بسیارى از مواقع کار مى کردند، کارهائى سخت و توان فرسا. پیامبران پیشین نیز، از این قانون مستثنى نبودند، از چوپانى گرفته، تا خیاطى، زره بافى و کشاورزى، اگر مفهوم تضمین روزى از طرف خدا، نشستن در خانه و انتظار رسیدن روزى باشد، نباید پیامبران و امامان، که از همه آشناتر به مفاهیم دینى هستند، این همه براى روزى تلاش کنند. بنابراین، روزىِ هر کس مقدّر و ثابت است، ولى در عین حال مشروط به تلاش و کوشش مى باشد، و هر گاه این شرط حاصل نشود، مشروط نیز از میان خواهد رفت. این درست به آن مى ماند که مى گوئیم: هر کس، اجلى دارد و مقدار معینى از عمر مسلماً، مفهوم این سخن آن نیست که اگر انسان حتى دست به انتحار و خودکشى و یا تغذیه از مواد زیان بخش بزند، تا اجل معینى زنده مى ماند، بلکه مفهومش این است: این بدن، استعداد بقاء تا یک مدت قابل ملاحظه دارد، اما مشروط به این که اصول بهداشت را رعایت کند، و از موارد خطر بپرهیزد، و آنچه را که سبب مرگ زودرس مى شود، از خود دور کند. نکته مهم این است که: آیات و روایات مربوط به معین بودن روزى، در واقع ترمزى است روى افکار مردم حریص و دنیاپرست، که براى تأمین زندگى به هر در مى زنند، و هر ظلم و جنایتى را مرتکب مى شوند، به گمان این که اگر چنین نکنند زندگیشان تأمین نمى شود. آیات قرآن و احادیث اسلامى، به این گونه افراد هشدار مى دهد: بیهوده دست و پا نکنند، و از طریق نامعقول و نامشروع براى تهیه روزى تلاش ننمایند، همین اندازه که آنها در طریق مشروع گام بگذارند، و تلاش و کوشش کنند، مطمئن باشند خداوند از این راه، همه نیازمندى هاى آنها را تأمین مى کند. خدائى که، آنها را در ظلمتکده رحم فراموش نکرد. خدائى که، به هنگام طفولیت، که توانائى بر تغذیه از مواد غذائى این جهان را نداشتند، روزیشان را قبل از تولد به پستان مادر مهربان حواله کرد. خدائى که، به هنگام پایان دوران شیرخوارگى، در آن حال که ناتوان بودند، روزیشان را به دست پدرى پر مهر داد، که صبح تا شام جان بکند، و خوشحال باشد که براى تهیه غذاى فرزندانش زحمت مى کشد. آرى، این خدا چگونه ممکن است به هنگامى که انسان بزرگ مى شود، توانائى و قدرت به هر گونه کار و فعالیت پیدا مى کند او را فراموش نماید؟! آیا عقل و ایمان اجازه مى دهد انسان در چنین حالى، به گمان این که ممکن است روزیش فراهم نشود، در وادى گناه و ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران گام بگذارد، و حریصانه به غصب حق مستضعفان پردازد؟! البته، نمى توان انکار کرد که بعضى از روزى هاست، چه انسان به دنبال آن برود، یا نرود، به سراغ او مى آیند. آیا مى توان انکار کرد که، نور آفتاب بدون تلاش ما به خانه ما مى تابد؟! و یا باران و هوا بدون کوشش و فعالیت به سراغ ما مى شتابند؟! آیا مى توان انکار کرد که عقل و هوش، و استعدادى که از روز نخست در وجود ما ذخیره شده، به تلاش ما نبوده است!؟ ولى، این گونه مواهبِ به اصطلاح باد آورده، و یا به تعبیر صحیح تر مواهبى که بدون تلاش، به لطف خدا، به ما رسیده، اگر با تلاش و کوشش خود از آن به طور صحیحى نگهدارى نکنیم، آنها نیز از دست ما خواهد رفت، و یا بى اثر مى ماند. حدیث معروفى که از على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: وَ اعْلَمْ یا بُنَیَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُک: بدان فرزندم، روزى دو گونه است، یک نوع آن، همان روزى هائى است که تو باید به جستجویش برخیزى، و گونه دیگرش، روزى هائى است که آن در جستجوى تو است و به سراغ تو مى آید نیز اشاره به همین حقیقت است. این را نیز نمى توان انکار کرد که، در پاره اى از موارد انسان به دنبال چیزى نمى رود، ولى بر اثر یک سلسله تصادف ها، موهبتى نصیب او مى شود، این حوادث گر چه در نظر ما تصادف است، اما در واقع و از نظر سازمان آفرینش حسابى در آن مى باشد. بدون شک، حساب این گونه روزى ها از روزى هائى که در پرتو تلاش و کوشش به دست مى آیند جدا است، و حدیث بالا ممکن است اشاره به اینها نیز باشد. ولى به هر حال، نکته اساسى این است که: تمام تعلیمات اسلامى به ما مى گوید: براى تأمین زندگى بهتر چه مادى و چه معنوى، باید تلاش بیشتر کرد، و فرار از کار، به گمان مقسوم بودن روزى، غلط است.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى
↩️۴ ـ متاع حسن! در آیات مورد بحث، تنها اشاره به مسأله رزق و روزى شده، در حالى که در چند آیه قبل، آنجا که سخن از بندگان توبه کار و باایمان مى گوید، اشاره به متاع حسن (بهره بردارى و تمتع شایسته) شده است. مقابله این دو با یکدیگر، این مطلب را به ما مى فهماند که براى همه جنبندگان: انسان ها، حشرات، درندگان، نیکان و بدان، همگى بهره اى از روزى است، ولى متاع حسن و مواهب شایسته و ارزنده تنها مخصوص انسان هاى با ایمانى است که، خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگى شستشو داده اند، و نعمتهاى خدا را در مسیر اطاعت فرمانش به کار مى گیرند، نه در طریق هوا و هوس هاى سرکش!. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۲)🔹 🌱نقش محبّت در زندگى: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۳)🔹 🔄از دَرهم شدن جواب‌ها بپرهيزيد: امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به نكته مهمى در مسائل مربوط به پرسش‌ها وجواب‌ها اشاره كرده، مى‌فرمايد: «هنگامى كه جواب‌ها زياد (و دَرهم) شوند حق مخفى مى‌گردد»؛ (إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ). بسيار ديده‌ايم كه سؤالى در مجلسى مطرح مى‌شود و هركس هرچيزى كه به ذهنش آمد به عنوان جواب ذكر مى‌كند و حتى احتمالات ضعيف و پاسخ‌هاى بى‌ پايه نيز عنوان مى‌شود، در چنين مجلس و چنان شرايطى روشن است كه حق براى بسيارى مخفى مى‌ماند، زيرا جدا كردن پاسخ حقيقى از آن همه احتمالات گوناگون كار آسانى نيست. اين سخن درسى براى محققان هم هست كه اصرار نداشته باشند مثلاً در تفسير يك آيه يا يك حديث يا پاسخ يك شبهه، احتمالات زياد و جواب‌هاى متعددى ذكر كنند. چه بهتر كه فشرده‌تر و سنجيده‌تر سخن گويند. به خصوص اين‌ كه بسيار ديده‌ايم هنگامى كه جواب‌هاى يك مسئله متعدد مى‌شود و يكى از آن‌ها آسيب‌پذير است، مخالفان، همان يكى را مورد نقد قرار داده و بعد مى‌ گويند: مشت، نمونه خروار است و پاسخ‌هاى متين را نيز از اين طريق زير سؤال مى‌برند. ابن ابى‌الحديد در شرح اين گفتار حكيمانه مى‌گويد: اين مانند آن است كه انسانى در بعضى از مسائل نظرى اشكالى ذكر كند آن هم در حضور جماعتى از اهل نظر، سپس آن‌ها در گفتن پاسخ بر يكديگر پيشى گيرند و هركدام بخواهند بر ديگرى غلبه كنند و هركس هرچه به نظرش آمد ذكر كند. شك نيست كه در اين صورت حق مخفى مى‌شود و اين سخن درواقع به بحث‌ كنندگان درباره مسائل مختلف توصيه مى‌كند كه انصاف را در بحث خود با دوستان رعايت كنند و قصد مراء و قهر و غلبه بر ديگرى نداشته باشند. (كه در چنين شرايطى حق مخفى مى‌گردد).(1) علامه مجلسى در شرح اين گفتار مى‌گويد: شايد در اين دستور حكيمانه توصيه‌اى به سؤال كنندگان نيز باشد كه يك مسئله را از افراد زيادى پرسش نكنند، زيرا جواب‌هاى متعدد سبب مى‌شود آن‌ها در تشخيص حق، گرفتار شك و ترديد شوند.(2) البته تمام اين تفسيرها قابل جمع است. درواقع ازدحام در جواب، شاخه‌اى از شاخه‌هاى افراط‌گرى است كه در همه چيز مذموم است. * نكته: آداب پاسخ‌گفتن: امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از آداب مهم پاسخ‌گويى اشاره فرموده ودر كلمات ديگرى به آداب ديگرى پرداخته است؛ از جمله پاسخ‌گويى سريع را مذموم شمرده مى‌فرمايد: «مَنْ أسْرَعَ فِي الْجَوابِ لَمْ يُدْرِکِ الصَّوابَ؛ كسى كه در پاسخ‌گويى شتاب كند به پاسخ صحيح نخواهد رسيد».(3) نيز از حدّت و شدّت برحذر داشته مى‌فرمايد: «دَعِ الْحِدَّةَ وَتَفَكَّرْ فِي الْحُجَّةِ وَتَحَفَّظْ مِنَ الْخَطَلِ تَأْمَنُ الزَّلَلَ؛ تندى را رها كن و در دليل بينديش و از ياوه گفتن برحذر باش تا از لغزش‌ها در امان باشى».(4) نيز به بعضى از سؤالات بى‌جا اشاره كرده مى‌فرمايد: «رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ؛ چه بسا سخنى كه جوابش سكوت است».(5) همچنين توصيه مى‌كند كه هنگام عاجز ماندن از جواب نبايد سكوت را فراموش كرد، مى‌فرمايد: «إذا غُلبتَ عَلَى الْكَلامِ فَإيّاکَ أنْ تَغْلِبَ عَلَى السُّكُوتِ؛ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت كردن مغلوب گردى».(6) امام صادق عليه السلام نيز توصيه مى‌كند كه انسان نبايد هر سؤالى را كه از او كردند پاسخ گويد كه اين كار عاقلان نيست، مى‌فرمايد: «إِنَّ مَنْ أَجَابَ فِي كُلِّ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ فَهُوَ الْمَجْنُونُ».(7) آخرين نكته اين‌ كه در حكمت 85 از نهج‌البلاغه اين گفتار حكيمانه نيز گذشت: «مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لا أدْرى أُصيبَتْ مَقاتِلُهُ؛ كسى كه جمله نمى‌دانم را ترك كند (گاه) خود را به كشتن داده است».(8) * پی نوشت: (1) . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، 76. (2) . بحارالانوار، ج 1، ص 223. (3) . غررالحکم، ح 4216. (4) . غررالحکم، ح 591. (5) . همان، ح 4228. (6) . همان، ح 4226. (7) . بحارالانوار، ج 2، ص 117، ح 15. (8) . سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه در غررالحکم با تفاوت مختصرى آمده و زمخشرى نیز آن را در ربیع الابرار بدون تفاوت ذکر کرده و طرطوشى در سراج الملوک آن را با تفاوت زیادى آورده که احتمال دارد کلام حکیمانه دیگرى باشد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️🍃 حدیثی که باید آن را با طلا نوشت! اَلْإِمَامُ اَلصَّادِقُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ کِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام: یَجِبُ اَنْ یُکْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ. 🌻💐 امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند : نَفَس کسى که بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود ، تسبیح است و اندوهش براى ما ، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست ، سپس امام صادق علیه السلام افزودند : این حدیث را باید با طلا نوشت! 📚امالى شیخ مفید، ص 338 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران]آفرید. وعرش (قدرت) او، بر آب قرار داشت. (و جهان در آغاز توده مذابى بود، او آن را آفرید) تا شما را بیازماید که کدام یک عملتان بهتر است. و اگر (به آنها) بگویى: «شما بعد از مرگ، برانگیخته مى شوید.»، به یقین کافران مى گویند: «این سحرى آشکار است!» (هود/۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۶)🔹 ↩️در حالى که، مختصر آشنائى به قرآن و احادیث اسلامى، براى پى
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۷)🔹 ✅هدف آفرینش در این آیه، از سه نکته اساسى بحث شده است: نخست، از آفرینش جهان هستى و مخصوصاً آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است، مى فرماید: او کسى است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید (وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّام). نیاز به توضیح ندارد که، منظور از روز در اینجا روز معمولى بیست و چهار ساعته نیست; زیرا آن زمان که آسمان و زمین وجود نداشت، نه کره زمین بود و نه حرکت بیست و چهار ساعته اش به دور خود، بلکه منظور از آن ـ چنان که سابقاً هم گفته ایم ـ دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانى، حتى به مقدار ملیاردها سال، و چون در ذیل آیه ۵۴ سوره اعراف شرح کافى و جامع در این زمینه داده ایم، نیازى به تکرار نیست. و نیز، همان جا یادآور شدیم که، آفرینش جهان در شش دوران متوالى و پى در پى، با این که خدا قدرت داشت تمام عالم را در یک لحظه بیافریند، به خاطر آن است که این آفرینش تدریجى، که هر زمان چهره تازه، رنگ نو و شکل بدیعى پیدا مى کند، بهتر و بیشتر، قدرت و عظمت خدا را معرفى مى نماید. او مى خواست، قدرت خویش را در هزاران چهره بنماید، نه تنها در یک چهره، در هزاران لباس حکمتش را نشان دهد، نه تنها در یک لباس، تا شناخت ذات پاکش و همچنین شناخت قدرت و حکمتش آسان تر و روشن تر باشد، و دلائلى به تعداد ایام، سال ها و قرون و اعصارى که بر عالم گذشته است، براى معرفتش در اختیار ما باشد. آنگاه اضافه مى کند: و عرش (حکومت) او بر آب قرار داشت (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ). براى فهم تفسیر این جمله، باید به مفهوم دو کلمه عَرْش و ماء آشنا شویم: عَرش در اصل به معنى سقف یا شیئى سقف دار است، و به تخت هاى بلند ـ همانند تخت هاى سلاطین گذشته ـ نیز عرش گفته مى شود، و همچنین داربست هائى که درخت هاى مو و مانند آن را روى آن قرار مى دهند. اما این کلمه بعداً به معنى قدرت نیز، به کار رفته است، همان گونه که واژه تخت در فارسى نیز به همین معنى استعمال مى شود: در عربى گفته مى شود: فُلانٌ إِسْتَوى عَلى عَرْشِهِ ـ أَوْ ـ ثُلَّ عَرْشُهُ: فلان کس بر تخت نشست یا تختش فرو ریخت کنایه از این که به قدرت رسید و یا قدرتش نابود شد، در فارسى نیز مى گوئیم: فلان کس را بر تخت نشاندند، و یا از تخت به پائین کشیدند. این نکته را نیز باید توجه داشت، که گاهى کلمه عرش به معنى مجموعه جهان هستى است، زیرا تخت قدرت خداوند، همه این جهان را فرا مى گیرد. و اما کلمه ماء معنى معمولى آن آب است، اما گاهى به هر شىء مایع ماء گفته مى شود، مانند فلزات مایع و امثال آن. با آنچه در تفسیر این دو کلمه گفتیم، چنین استفاده مى شود که: در آغاز، آفرینش جهان هستى به صورت مواد مذابى بود (یا گازهاى فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت). سپس، در این توده آب گونه حرکات شدید، و انفجارات عظیمى رخ داد، و قسمت هائى از سطح آن پى در پى به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگى به انفصال و جدائى گرائید، و کواکب و سیارات و منظومه ها، یکى بعد از دیگرى تشکیل یافتند. بنابراین، جهان هستى و پایه تخت قدرت خدا، نخست بر این ماده عظیم آب گونه قرار داشت. این همان چیزى است که در آیه ۳٠ سوره انبیاء نیز به آن اشاره شده است: أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْء حَىٍّ: آیا آنها که خدا را انکار مى کنند با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند، که آسمان ها و زمین، در آغاز به هم پیوسته بود، سپس ما آنها را از هم گشودیم و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم . در نخستین خطبه نهج البلاغه نیز اشارات روشنى به همین معنى شده است. دومین نکته اى که آیه فوق به آن اشاره مى کند، هدف آفرینش جهان هستى است، همان هدفى که قسمت عمده اش به گل سرسبد این جهان یعنى انسان باز مى گردد، انسانى که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید، و هر لحظه به خدا نزدیک تر شود، مى فرماید: این آفرینش با عظمت را به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید، تا کدامین بهتر عمل مى کنید (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً). لِیَبْلُوَکُم از ماده بلاء و ابتلاء به معنى آزمایش است، همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، آزمایش هاى الهى براى کشف حال و پى بردن به وضع درونى و روحى و فکرى افراد نیست، بلکه به معنى پرورش دادن و تربیت نمودن است. جالب این که، این آیه ارزش هر انسانى را به حُسن عمل او مربوط مى داند، نه به کثرت و فزونى عمل او، و این نشان مى دهد که اسلام در همه جا روى کیفیت عمل تکیه مى کند، نه روى کثرت و کمیت عمل.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه(۷)🔹 ✅هدف آفرینش در این آیه، از سه نکته اساسى بحث شده است: نخست
↩️در حدیثى در همین زمینه، از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلاً وَ لکِنْ أَصْوَبُکُمْ عَمَلاً، وَ إِنَّمَا الإِصابَةُ خَشْیَةُ اللّهِ، وَ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ، ثُمَّ قالَ الإِبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَ الْعَمَلُ الْخالِصُ، الَّذِی لاتُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: خداوند کثرت عمل را نمى خواهد بلکه درستى عمل را مى خواهد، و درستى عمل به آن است که با خدا ترسى و نیت پاک توأم باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى به ریا و نیات نادرست، مشکل تر از خود عمل است، و عمل خالص، عملى است که نخواهى هیچ کس جز خدا ترا به خاطر آن ستایش کند . سومین نکته اساسى که در این آیه به آن اشاره شده، مسأله معاد است که پیوند ناگسستنى با مسأله آفرینش جهان و بیان هدف خلقت دارد; زیرا آفرینش جهان هدفش تکامل انسان ها است، و تکامل انسان ها به خاطر آماده شدن براى زندگى در یک جهان وسیع تر و متکامل تر است، لذا مى گوید: اگر به آنها بگوئى شما بعد از مرگ برانگیخته مى شوید، کافران از روى تعجب مى گویند: این باور کردنى نیست، این حقیقت و واقعیت ندارد، بلکه این یک سحر آشکار است (وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ). کلمه هذا اشاره به گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره معاد است، یعنى این ادعائى که تو درباره معاد دارى، سحر آشکارى مى باشد، بنابراین، کلمه سحر در اینجا به معنى سخن عارى از حقیقت و گفتار بى اساس و به تعبیر ساده، حقّه و کلک است; زیرا ساحران غالباً با کار خود چیزهائى را به ناظران نشان مى دهند، که واقعیت و حقیقتى در آن نیست، بنابراین کلمه سحر مى تواند به معنى هر چیز عارى از حقیقت به کار رود. اما این که، بعضى گفته اند: هذا اشاره به قرآن مجید است; زیرا قرآن نفوذ و جاذبه سحرانگیزى در شنوندگان داشت، صحیح به نظر نمى رسد; چرا که در آیه، سخن از معاد است نه از قرآن، هر چند جاذبه فوق العاده قرآن جاى انکار نیست. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۸)🔹 🔴ماجراى صفين در چند جمله: همان گونه که از عنوان نامه پيداست هدف اما
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹 ⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» است. در اينکه او جزء صحابه پيامبر بوده يا تابعين و کسانى که پس از پيامبر آمده اند گفتوگوست. در مجموع، وى فرد شناخته شده اى در کتب رجال نيست; ولى از اينکه مقام والايى در عصر اميرمؤمنان على(عليه السلام) داشته معلوم مى شود مسلمان با شخصيتى بوده است. «حلوان»; (بر وزن سبحان) يکى از مناطق غربى ايران و نزديک به مرزهاى عراق بوده است و تعبير به «صاحب جند» (فرمانده لشکر) با توجّه به اينکه امام(عليه السلام) در نامه اش درباره والى سخن مى گويد نشان مى دهد که تنها مسئوليت فرماندهى منهاى فرماندارى را نداشته بلکه هم والى آن منطقه بوده و هم فرمانده لشکر. امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه چهار سفارش مهم به «اسود» مى کند، نخست به سراغ مهم ترين چيزى مى رود که مانع سعادت انسان هاست; يعنى هواى نفس و «اسود» را از آن برحذر مى دارد و مى فرمايد: «اما پس (از حمد و ثناى الهى) زمامدار، هرگاه دنبال هوا و هوس هاى گوناگون خويش باشد در بسيارى از موارد او را از عدالت باز مى دارد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ). تعبير به «اخْتَلَفَ هَوَاهُ» ممکن است اشاره به هوا و هوس هاى گوناگون باشد; مانند علاقه به مال و ثروت، جاه و مقام، شهوت جنسى و صفاتى همچون انتقام جويى و حسد که هر يک مى تواند مانعى بر سر راه اجراى عدل گردد در حالى که اگر انسان به دنبال فرمان خدا باشد تنها يک هدف بيشتر نخواهد داشت و آن رضاى خداست. اين احتمال نيز وجود دارد که اختلاف به معناى پى در پى قرار گرفتن باشد; مانند تعبير به (اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهار) در قرآن مجيد، به اين ترتيب که انسان، امروز به اقتضاى سن يا شرايط محيط، دنبال شهوت باشد و فردا در شرايطى قرار گيرد که به دنبال مال و ثروت و يا مقام و منصب برود و تمام اينها موانعى است بر سر راه اجراى عدالت. در دومين دستور مى فرمايد: «بنابراين بايد امور مردم از نظر حقوق آنها نزد تو يکسان باشد (همه را به يک چشم بنگرى و يکسان درباره آنها حکم کنى) چرا که هيچ گاه جور و ستم (هر چند منافع فراوان مادى در بر داشته باشد) جايگزين عدالت نخواهد شد»; (فَلْيَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَيْسَ فِي الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ). يعنى نه تنها مردم را با يک چشم نگاه کن، بلکه خود را با ديگران نيز يکسان بشمار و اين دستورى است که در روايات متعدد به آن اشاره و بر آن تأکيد شده است. در حديث معروفى مى خوانيم که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عازم يکى از غزوات بود. مرد عربى از راه رسيد و رکاب مرکب را گرفت و حضرت را متوقف ساخت و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِي عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; اى رسول خدا عملى به من ياد ده که به وسيله آن وارد بهشت شوم (و اين در خواست مهم و بزرگى بود)» پيامبر اکرم فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ; آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند همان را درباره آنها انجام ده و آنچه را دوست ندارى مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده» اين سخن را گفت سپس فرمود: «خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; دست از مرکب بردار و آن را به حال خود واگذار (اشاره به اينکه تمام درخواست تو در اين جمله است و بس)». سپس در چهارمين اندرز مى فرمايد: «نفس خويش را در راه انجام آنچه خدا بر تو واجب کرده است به اميد ثوابش و ترس از کيفرش تسليم و خاضع کن»; (وَابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِيمَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْکَ، رَاجِياً ثَوَابَهُ، وَمُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ). اشاره به اينکه اگر مى خواهى از پاداش هاى الهى در دنيا و آخرت بهره مند شوى و از کيفرهايش در دو سرا در امان باشى، در انجام واجباتى که بر تو به عنوان يک والى است کاملا کوشا باش و غرور مقام، تو را از تسليم و تواضع باز ندارد. آن گاه در بخش دوم اين نامه او را به چهار امر ديگر توصيه مى کند و از باب مقدّمه مى فرمايد: «بدان که دنيا سراى آزمايش است»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلِيَّة). اين حقيقت در آيات متعددى از قرآن و روايات بسيارى با ذکر مثال هاى مختلف بيان شده است تا کسى اشتباه نکند که اين دنيا هدف نهايى و سراى عيش و عشرت است و همگان بدانند مزرعه اى است براى کشت آخرت و گذرگاهى براى رفتن به سوى آن و ميدان تمرينى براى مسابقاتى که در پيش روى است و بازار تجارتى است براى اندوختن جهت سراى آخرت که اعمال خود و رفتار خود را بر اساس آن تنظيم و اصلاح کند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹 ⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» ا
↩️سپس در اوّلين نصيحت، به او هشدار مى دهد که «هر کس ساعتى در اين دنيا بيکار بماند (و عمل نيکى براى آخرت انجام ندهد) اين ساعتِ فراغت و بيکارى موجب حسرت (و ندامت) او در قيامت خواهد شد»; (لَمْ يَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِيهَا قَطُّ سَاعَةً إِلاَّ کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَيْهِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ). بر اين پايه انسان مى فهمد ساعات و دقايق در دنيا چه اندازه قابل بهره گيرى بود. اگر خدا را ياد مى کرد، استغفارى بر زبانش جارى مى شد، کمکى به دردمندى مى نمود آثار عظيمش را در آن روز مى ديد. به همين دليل يکى از نام هاى روز قيامت «يوم الحسرة» است و قرآن مجيد در آيات مختلف به اين معنا اشاره کرده است از جمله در آيه 39 سوره مريم مى فرمايد: «(وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الاَْمْرُ وَهُمْ في غَفْلَة وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); آنان را از روى حسرت (روز رستاخيز که براى همه مايه تأسف است) بترسان در آن هنگام که همه چيز پايان مى يابد و آنها در غفلت اند و ايمان نمى آوردند». در روايتى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: «إنَّ اللهَ يُبْغِضُ الصَّحِيحَ الْفارِغَ لا في شُغْلِ الدُّنْيا وَلا في شُغْلِ الاْخِرَةِ; خداوند انسان سالمى که نه کارى براى دنيا و نه عملى براى آخرت انجام مى دهد را مبغوض مى دارد». سپس در دومين موعظه مى فرمايد: «و بدان هيچ چيز تو را هرگز از حق بى نياز نمى سازد»; (وَأَنَّهُ لَنْ يُغْنِيَکَ عَنِ الْحَقِّ شَيْءٌ أَبَداً). اشاره به اينکه همه کارهايت بايد بر محور حق بگردد که پيروزى در دنيا و نجات در آخرت در پرتوى طرفدارى از حق حاصل مى شود. حتى اگر حق به زيان انسان باشد، نفع نهايى او در آن است که از آن حق پيروى کند; باطل، سرابى بيش نيست و يا همچون حبابى است بر روى آب و کف هايى که جوش و خروشى دارند و سپس نابود مى شوند. سپس در بيان سومين و چهارمين اندرز، انگشت روى دو مصداق از مصاديق حق گذارده و او را به حفظ آنها توصيه کرده، مى فرمايد: «از جمله حقوق (واجب) اين است که خويشتن را (در برابر هواى نفس و انحراف از فرمان خدا) حفظ کنى و براى رسيدن به پاداش الهى با تمام توان در خدمت به رعيت بکوشى»; (وَمِنَ الْحَقِّ عَلَيْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ، وَالاِحْتِسَابُ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِجُهْدِکَ). سپس به ذکر دليلى براى اين موضوع پرداخته مى فرمايد: «آنچه در اين راه از منافع (معنوى) عايد تو مى شود از مشکلات و ناراحتى هايى که دامنگير تو مى گردد (به مراتب) بيشتر است. والسلام»; (فَإِنَّ الَّذِي يَصِلُ إِلَيْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِي يَصِلُ بِکَ، وَالسَّلاَمُ). مفسّران نهج البلاغه در تفسير جمله اخير دو نظر متفاوت داده اند: يکى همان گونه که در بالا گفته شد منظور امام اين است: زحماتى را که در راه خدمت به مردم منطقه ات متحمل مى شوى، در مقابل پاداش هاى پروردگار بسيار ناچيز است. دوم اينکه آنچه از پاداش هاى الهى (در دنيا و آخرت) به تو مى رسد از خدماتى که به مردم مى کنى برتر و بالاتر است. ولى با توجّه به جمله «يَصِلُ بِکَ; به تو مى رسد» که اشاره به حوادث و مشکلاتى است که دامنگير انسان مى شود، تفسير اوّل صحيح تر به نظر مى رسد. در هر حال، امام اين نامه را با اجراى عدل و خدمت به مردم آغاز کرده و با خدمت به مردم پايان مى دهد و اين دليل روشنى است بر اينکه حکومت هاى اسلامى بايد صد در صد مردمى باشند و منافع توده هاى رعيت را بعد از جلب رضاى الهى از هر چيز برتر بشمرند. @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🔴❗️دنیای مردگان 💎✨[الکافی] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا کَافِرٍ إِلَّا وَ هُوَ یَأْتِی أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِذَا رَأَی أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ حَمِدَ اللَّهَ عَلَی ذَلِکَ وَ إِذَا رَأَی الْکَافِرُ أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ کَانَتْ عَلَیْهِ حَسْرَةً. 🌺🌿امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ مومن و کافری (که از دنیا رفته) نیست مگر این که هنگام ظهر به دیدار خانواده خود می‌آید، و اگر دید که خانواده اش به انجام کارهای نیک، اشتغال دارند، سپاس و حمد خدای را بر این نعمت، به جای می‌آورد، و وقتی کافر ببیند که افراد خانواده اش به انجام کارهای نیک اشتغال دارند، برای او موجب حسرت و ندامت خواهد شد. 📖کافی ،ج۳،ص ۱۱۸ 📖بحارالانوار، ج۶،ص۲۵۷،ح۹۰ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2