#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام على عليه السلام:
مَن أكثَرَ الفِكرَ فيما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ، و فَهِمَ ما لم يَكُن يَفهَمُ
هر كه در آنچه آموخته است بسيار انديشه كند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمى فهميده است، بفهمد
غررالحكم حدیث۸۹۱۷
@Nahjolbalaghe2
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موعظه
#امام_زمان
🎥 پناهیان _ شجاعی
دشـمـنـان امـام زمــان هــنــگـام ظـــهــــور
در کدام جبهه نماز میخوانی؟ بی طرف نداریم!
#حزب_شیطان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و چهل و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی 2- ﻭﺍﺣﺪﻱ ﺩﺭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺍﻟﻨﺰ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و چهل و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
16 - ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺷﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 71 ﺩﺭ ﻳﻚ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺣﺎﺗﻢ ﺍﺯ ﺳﻠﻤﻪ ﺑﻦ ﻛﻬﻴﻞ، ﻭ ﺍﺯﺍﺑﻦ ﺟﺮﻳﺮ ﺍﻟﻄﺒﺮﻱ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻭ ﺳﺪﻱ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺛﻮﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻛﻠﺒﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﻭ ﺧﺪﺷﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺭﺍﺩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻟﻔﻆ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺳﻨﺪ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺭﺍﻓﻊ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ. 17 - ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﺒﺪﺍﻳﻪ ﻭ ﺍﻟﻨﻬﺎﻳﻪ " ﺟﻠﺪ ﻫﻔﺘﻢ ﺹ357 ﺍﺯ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ، ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺍﺯ ﺳﻠﻤﻪ ﺑﻦ ﻛﻬﻴﻞ. 18 - ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺟﻤﻊ ﺍﻟﺠﻮﺍﻣﻊ " ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻜﻨﺰﺵ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺹ 391 ﺟﻠﺪ ﺷﺸﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ
ﺧﻄﻴﺐ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻤﺘﻔﻖ " ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﺩﺭ ﺹ 405 ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺸﻴﺦ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ). 19- ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ " ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ " ﺹ 25. 20- ﺷﺒﻠﻨﺠﻲ ﺩﺭ " ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺎﺑﺼﺎﺭ ﺹ 77 ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻲ ﺫﺭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺛﻌﺎﻟﺒﻲ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 21- ﺁﻟﻮﺳﻲ ﺩﺭ " ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻤﻌﺎﻧﻲ " ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ. 329 ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﻥ ﻧﺰﻭﻝ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. [ ﺻﻔﺤﻪ 89] ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺁﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻠﻴﻎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻧﮕﺎﺷﺖ. 6- ﺍﺟﻌﻠﺘﻢ ﺳﻘﺎﻳﻪ ﺍﻟﺤﺎﺝ ﻭ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺍﻟﻤﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﻛﻤﻦ ﺍﻣﻦ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﺎﺧﺮ ﻭ ﺟﺎﻫﺪ ﻓﻲ ﺳﺒﻴﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻳﺴﺘﻮﻭﻥ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﻠﻪ. (ﺳﻮﺭﻩ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻳﻪ 19 ( ﺁﻳﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﺟﻴﻬﺎ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺨﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﻮﺷﺶ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ؟ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۳ الی ۱۰۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ آیات بعد،
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۰۳ الی ۱۰۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ در حدیثى از اصبغ بن نباته مى خوانیم: شخصى از امیر مؤمنان على (علیه السلام) از تفسیر این آیه سؤال کرد، امام فرمود: منظور یهود و نصارى هستند، اینها در آغاز بر حق بودند، سپس بدعت هائى در دین خود گذاردند و این بدعت ها آنها را به راه انحراف کشانید اما گمان مى کردند کار نیکى انجام
مى دهند.
در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: پس از ذکر گفتار فوق، فرمود: خوارج نهروان نیز چندان از آنها فاصله نداشتند !
در حدیث دیگر، مخصوصاً اشاره به رهبان ها (مردان و زنان تارک دنیا) و گروه هاى بدعت گذار از مسلمین شده است.
و در بعضى از روایات، به منکران ولایت امیر مؤمنان على(علیه السلام) تفسیر گردیده.
راهبانى که یک عمر، در گوشه دیرها تن به انواع محرومیت ها مى دهند، از ازدواج چشم مى پوشند، از لباس و غذاى خوب صرف نظر مى کنند، دیرنشینى را بر همه چیز مقدم مى شمرند، و گمان مى کنند این محرومیت ها سبب قرب آنها به خدا است آیا مصداق أَخْسَرِینَ أَعْمالاً نیستند؟
آیا هیچ مذهب و آئین الهى ممکن است بر خلاف قانون عقل و فطرت، انسان اجتماعى را به انزوا دعوت کند؟ و این کار را سرچشمه قرب به خدا بداند؟
همچنین آنها که در آئین خدا بدعت گذاردند، تثلیث را به جاى توحید و مسیح بنده خدا را به عنوان فرزند خدا، و خرافاتى دیگر از این قبیل را وارد آئین پاک الهى نمودند، به گمان این که دارند خدمتى مى کنند، آیا این گونه افراد از زیانکارترین مردم نیستند؟!
خوارج نهروان ، آن جمعیت قشرى بى مغز و نادان که بزرگترین گناهان (همچون کشتن على(علیه السلام) و گروهى از مسلمانان راستین و گل هاى سرسبد اسلام) را موجب تقرب به خدا مى دانستند، و حتى بهشت را در انحصار خود فرض مى کردند آیا از زیانکارترین مردم نبودند؟!
خلاصه آیه آن چنان مفهوم وسیعى دارد که اقوام زیادى را در گذشته، حال و آینده در برمى گیرد.
اکنون این سؤال پیش مى آید: سرچشمه این حالت انحرافى خطرناک چیست؟
مسلماً تعصب هاى شدید، غرورها، تکبر، خودمحورى، و حبّ ذات از مهمترین عوامل پیدایش این گونه پندارهاى غلط است.
گاه، تملق و چاپلوسى دیگران، و زمانى در گوشه انزوا نشستن و تنها به قاضى رفتن، سبب پیدایش این حالت مى گردد، که تمام اعمال و افکار انحرافى و زشت انسان در نظر او زینت مى دهد، آن چنان که به جاى احساس شرمندگى و ننگ از این زشتى ها، احساس غرور، افتخار و مباهات مى کند، همان گونه که قرآن در جاى دیگر، مى فرماید: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً: آیا کسى که اعمال زشتش در نظرش زینت داده شده است و آن را نیکو مى پندارد...
در بعضى دیگر از آیات قرآن، عامل این تزیین زشتى ها، شیطان معرفى شده است، و مسلماً ابزار شیطان در وجود انسان همان خلق و خوهاى زشت و انحرافى است، وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ: به خاطر بیاورید هنگامى را که شیطان اعمال مشرکان را در نظرشان زینت داد و به آنها گفت: در این میدان (جنگ بدر) هیچ کس نمى تواند بر شما پیروز شود و من شخصاً در کنار شما در این میدان شرکت
دارم !
قرآن پس از ذکر داستان برج معروف فرعون، مى گوید: وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ: این چنین براى فرعون اعمال زشتش در نظرش تزیین شده (که دست به این گونه کارهاى احمقانه و مضحک براى مبارزه با خدا مى زند و گمان مى کند کار مهمى انجام داده است).
* * *
۲ ـ لقاء اللّه چیست؟
گر چه، بعضى از شبه دانشمندان خرافى از این گونه آیات، چنین استفاده کرده اند که: خدا را در جهان دیگر مى توان دید، و ملاقات را به معنى ملاقات حسى تفسیر نموده اند.
ولى بدیهى است: ملاقات حسى لازمه اش جسمیت، و جسمیت لازمه اش محدود بودن، نیازمند بودن و فنا پذیر بودن است، و هر عاقلى مى داند خداوند نمى تواند داراى چنین صفاتى باشد.
بنابراین، بدون شک منظور از ملاقات یا رؤیت در آیات مختلف قرآن هنگامى که به خدا نسبت داده مى شود، ملاقات حسّى نیست بلکه، شهود باطنى است.
یعنى انسان در قیامت چون آثار خدا را بیشتر و بهتر از هر زمان مشاهده مى کند او را با چشم دل آشکارا مى بیند، و ایمان او نسبت به خدا یک ایمان شهودى مى شود.
به همین دلیل، طبق آیات قرآن، حتى لجوج ترین منکران خدا در قیامت زبان به اعتراف مى گشایند; چرا که راهى براى انکار نمى بینند.
گروهى از مفسران نیز مفهوم این تعبیر را مشاهده نعمت ها و پاداش ها، و همچنین عذاب و کیفرهاى الهى دانسته اند، و در حقیقت کلمه نعمت و ثواب و جزا را در تقدیر گرفته اند.
از این دو تفسیر، در عین این که: با هم منافاتى ندارند تفسیر اول روشن تر به نظر مى رسد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۴ ❌سوال بیهوده نکردن ✅ تفكر منطقى: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه ب
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۴
❓سوال بیهوده
↩️ در حديث ديگرى آن حضرت مى فرمايد: «السُّؤالُ نِصْفُ العِلْمِ; سؤال نيمى از علم و دانش است».[3]
ولى سؤال با تمام اهميّتش، استثنائاتى هم دارد كه در آن موارد سؤال كردن زشت و نازيباست. ازجمله همان مطلبى كه در گفتار حكيمانه بالا آمد كه انسان درباره امور غير ممكن پرسش كند.
ديگر اين كه سؤال ها جنبه تفقه و فراگيرى علم نداشته باشد بلكه كسى بخواهد براى خفيف و خوار كردن طرف مقابل يا به عنوان لجبازى چيزى بپرسد و سؤال خود را پيگيرى نمايد.
نيز امورى وجود دارد كه وقت آن فرا نرسيده است و عجله كردن درمورد آن صحيح نيست مانند آنچه در قرآن مجيد در داستان خضر و موسى(عليهما السلام) آمده است كه خضر(عليه السلام) از موسى(عليه السلام) عهد گرفته بود كه اگر امور عجيبى از خضر(عليه السلام) ديد عجله در سؤال نكند و بگذارد تا او به موقع آن را پاسخ گويد.
همچنين سؤال كردن درباره امورى كه تكليف انسان را سنگين مى كند در حالى كه اگر درباره آن سؤال نشود خداوند براى آن مؤاخذه نمى كند. مثل سؤالات مكررى كه بنى اسرائيل درباره گاوى كه مأمور بودند آن را ذبح كنند از موسى(عليه السلام) كردند و لحظه به لحظه كار خود را مشكل تر و پيچيده تر ساختند. قرآن مجيد نيز مى فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ).[4]
يا سؤال درباره امورى كه عقل انسان هرگز به حقيقت آن نخواهد رسيد مانند سؤال درباره كنه ذات پروردگار كه هيچ انسانى نمى تواند به آن برسد چون فكر و روح انسان محدود است و ذات پاك خداوند نامحدود.
يا سؤال درباره مسائل پيچيده اى كه فهم آن در استعداد سؤال كننده نيست مانند سؤال درباره قضا و قدر كه از پيچيده ترين مسائل علمى و فلسفى است و ائمه(عليهم السلام) آن دسته از ياران خود را كه استعداد درك اين گونه از مسائل را نداشتند از فكر كردن درمورد آن نهى مى نمودند.
اين امور شش گانه مواردى است كه سؤال كردن درباره آن ها مذموم و نكوهيده است و با توجه به اين كه دنيايى از مسائل سرنوشت ساز وجود دارد كه انسان پاسخ آن ها را نمى داند و بايد براى حل آن ها بكوشد و از دانشمندان آگاه پرسش كند، بسيار بى خردى است كه انسان آن ها را فراموش كند و به امورى بپردازد كه اثرى جز اتلاف وقت يا حيرت و سرگردانى براى او ندارد.[5]"
✍ پی نوشت:
3]. كنزالعمال، مطابق نقل ميزان الحكمة، ح 2877، باب سؤال.
[4]. مائده، آيه 101.
[5]. سند گفتار حكيمانه: در كتاب مصادر تنها منبع ديگرى كه براى اين گفتار حكيمانه ذكر شده غررالحكم آمدى است كه آن را در حرف «لاء» با تفاوت هايى ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 267)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2