قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... جمله بِیَدِکَ الْخَیْرُ با توجه به الف و لام است
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
✨نکته ها:
۱ ـ تغییرات شب و روز
وُلُوج در لغت به معنى دخول است، این آیه مى گوید: خداوند، شب را در روز و روز را در شب داخل مى کند (در هشت مورد دیگر قرآن نیز، به این معنى اشاره شده است).
منظور از این جمله همان تغییر تدریجى محسوسى است که در شب و روز، در طول سال، مشاهده مى کنیم، این تغییر بر اثر انحراف محور کره زمین، نسبت به مدار آن که کمى بیش از ۲۳ درجه است و تفاوت زاویه تابش خورشید مى باشد، لذا مى بینیم: در بلاد شمالى (نقاط بالاى خط استوا) در ابتداى زمستان، روزها کم کم بلند و شب ها، کوتاه مى شود تا اول تابستان، سپس به عکس، شب ها بلند و روزها کوتاه مى شود و تا اول زمستان ادامه دارد. اما در بلاد جنوبى (نقاط پایین خط استوا) درست به عکس است.
بنابراین، خداوند دائماً، شب و روز را در یکدیگر داخل مى کند، یعنى از یکى کاسته به دیگرى مى افزاید.
ممکن است گفته شود: در خط حقیقى استوا و همچنین در نقطه اصلى قطب شمال و جنوب، شب و روز در تمام سال مساوى هستند و هیچگونه تغییرى پیدا نمى کند، شب و روز در خط استوا در تمام سال هر کدام دوازده ساعت و در نقطه قطب در تمام سال، یک شب ۶ ماهه و یک روز به همان اندازه است، بنابراین آیه جنبه عمومى ندارد.
در پاسخ این سؤال باید گفت: خط استواى حقیقى، یک خط موهوم بیش نیست و همیشه زندگى واقعى مردم یا این طرف خط استوا است یا آن طرف، و همچنین نقطه قطب، نقطه بسیار کوچکى بیش نیست و زندگى ساکنان مناطق قطبى (اگر ساکنانى داشته باشد) حتماً در مکانى وسیع تر از نقطه حقیقى قطب است، بنابراین، هر دو دسته اختلاف شب و روز دارند.
گذشته از این، ممکن است آیه علاوه بر معنى فوق، معنى دیگرى را هم در بر داشته باشد و آن این که شب و روز در کره زمین به خاطر وجود طبقات جوّ در اطراف این کره به صورت ناگهانى ایجاد نمى شود، بلکه روز، به تدریج از فجر و فلق شروع شده و گسترده مى گردد و شب از شفق و سرخى طرف مشرق به هنگام غروب آغاز، و تدریجاً تاریکى همه جا را مى گیرد.
تدریجى بودن تغییر شب و روز، به هر معنى که باشد آثار سودمندى در زندگانى انسان و موجودات کره زمین دارد; زیرا پرورش گیاهان و بسیارى از جانداران در پرتو نور و حرارت تدریجى آفتاب، صورت مى گیرد، به این معنى که از آغاز بهار (در هر جا) که نور و حرارت، روز به روز، افزایش مى یابد، گیاهان و بسیارى از حیوانات هر روز مرحله تازه اى از تکامل خود را طى مى کنند و چون با گذشت زمان، نور و حرارت بیشترى لازم دارند و این موضوع به وسیله تغییرات تدریجى شب و روز تأمین مى گردد، مى توانند به نقطه نهایى تکامل خود برسند.
هر گاه شب و روز همیشه یکسان بود، نمو و رشد بسیارى از گیاهان و حیوانات، دچار اختلال مى شد و فصول چهارگانه که لازمه اختلاف شب و روز و چگونگى زاویه تابش آفتاب است از بین مى رفت و طبعاً انسان از فواید اختلاف فصول بى بهره مى ماند.
همچنین اگر معنى دوم در تفسیر آیه را در نظر بگیریم که آغاز شب و روز، تدریجى است نه ناگهانى، و حتماً شفق و بین الطلوعین در میان این دو است، روشن مى شود که این تدریجى بودن شب و روز، براى ساکنان زمین نعمت بزرگى است، زیرا کم کم با تاریکى یا روشنائى آشنا مى شوند و نیروهاى جسمى و زندگى اجتماعى آنان بر آن منطبق مى گردد، در غیر این صورت، مسلماً ناراحتى هایى به وجود مى آمد.
۲ ـ زنده از مرده و مرده از زنده
جمله تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ و شبیه آن در چندین آیه از قرآن مجید به چشم مى خورد که مى گوید: خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مى آورد .
منظور از بیرون آوردن زنده از مرده ، همان پیدایش حیات از موجودات بى جان است; زیرا مى دانیم آن روز که زمین آماده پذیرش حیات شد، موجودات زنده از مواد بى جان به وجود آمدند، از این گذشته دائماً در بدن ما و همه موجودات زنده عالم، مواد بى جان، جزو سلول ها شده، تبدیل به موجود زنده مى گردند.
پیدایش مردگان از موجودات زنده، نیز دائماً در مقابل چشم ما مجسم است.
در حقیقت آیه، اشاره به قانون تبادل دائمى مرگ و حیات است که عمومى ترین و پیچیده ترین و در عین حال جالب ترین قانونى است که بر ما حکومت مى کند.
براى این آیه، تفسیر دیگرى نیز هست که با تفسیر گذشته، منافاتى ندارد و آن مسأله زندگى و مرگ معنوى است، چه این که مى بینیم، گاهى افراد با ایمان، که زندگان حقیقى هستند از افراد بى ایمان که مردگان واقعى محسوب مى شوند به وجود مى آیند و گاهى به عکس، افراد بى ایمان از افراد با ایمان متولد مى شوند.
قرآن زندگى و مرگ معنوى را در آیات متعددى به کفر و ایمان تعبیر کرده است.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهآلعمران
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳بخش ۲ ... بنابراين مقايسه کلام على(عليه السلام) با آنچه از ابوبکر نقل شده به
✨
✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۲
... در اين جمله به چهار پديده رفتارى و روانى مردم در عصر خليفه دوّم اشاره شده است و اى بسا که آنها را از رييس حکومت گرفته بودند چرا که هميشه رفتار رييس حکومت بازتاب وسيعى در مردم دارد و از قديم گفته اند: «اَلنّاسُ عَلى دينِ مُلُوکِهِمْ».
نخستين آنها حرکات و تصميم گيريهاى بى مطالعه که سبب مشکلات و نابسامانيها در جامعه مى گردد، بود.
دوّم سرکشى و تمرّد از قوانين الهى و نظامهاى اجتماعى.
سوّم رنگ عوض کردنهاى پى در پى و از راهى به راهى گام نهادن و از گروهى جدا شدن و به گروه ديگر پيوستن و بدون داشتن هدف ثابت زندگى کردن.
چهارم انحراف از مسير حق و حرکت در مسير ناصواب و غير مستقيم بود.
بى شک ـ همان گونه که بعداً به طور مشروح خواهيم گفت ـ سياست خارجى در عصر خليفه دوّم و فتوحات اسلامى و پيشرفت در خارج از منطقه حجاز، ذهنيّتى براى بسيارى از مردم درباره شکل اين حکومت ايجاد کرده بود که آن را در تمام جهات موفق مى پنداشته، کمتر به مشکلات داخلى جامعه مسلمانان نخستين بينديشند در حالى که همان گونه که امام(عليه السلام) در اين جمله ها اشاره فرموده است گروهى از مسلمانان بر اثر اشتباهات و خطاها و ندانم کاريها و اجتهاد در مقابل نصوص قرآن و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، گرفتار نابسامانيهاى فراوانى از نظر اعتقاد و عمل و مسائل اخلاقى شدند و در واقع تدريجاً از اسلام ناب فاصله مى گرفتند و همانها سبب شد که سرانجام به شورشهاى عظيمى در دوران خليفه سوّم بينجامد و مقدّمات حکومت خودکامه اى در عصر خلفاى اموى و عبّاسى که هيچ شباهتى به حکومت اسلامى عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نداشت فراهم گردد. به يقين اين دگرگونى عجيب در يک روز انجام نگرفت و اشتباهات مستمرّ دوران خلفا به آن منتهى شد.
امام در ادامه اين سخن مى افزايد: «هنگامى که اوضاع را چنين ديدم صبر و شکيبايى پيشه کردم با اين که دورانش طولانى و رنج و محنتش شديد بود» (فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الِْمحْنَةِ).
درست شبيه همان شکيبايى در دوران خليفه اوّل، ولى چون شرايط پيچيده تر و دوران آن طولانى تر بود رنج و محنت امام(عليه السلام) در اين دوران فزونى يافت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: امام اين جا به دو امر اشاره مى کند که هر کدام سهمى در ناراحتى او دارد; نخست طولانى شدن مدّت دورى او از محور خلافت و دورى خلافت از وجود او، و دوّم ناراحتى و رنجى که به سبب آثار و پديده هاى جدا شدن خلافت از محور اصلى در زمينه عدم نظم صحيح در اين امور دينى مردم حاصل شد. ولى به هر حال مصالح مهمترى ايجاب مى کرد که او سکوت کند و آنچه را که اهميّت کمترى دارد فداى آنچه که اهميّت بيشترى دارد نمايد.
اين وضع همچنان ادامه يافت تا دوران خليفه دوّم نيز پايان يافت.
نکته ها:
1ـ نمونه هايى از خشونت اخلاقى در عصر خليفه دوّم
در حالات او مخصوصاً در دروان خلافت، مطالب زيادى در کتب دانشمندان اهل سنّت ـ اعم از کتب حديث و تاريخ ـ نقل شده که آنچه را در کلمات امام(عليه السلام) در فراز بالا آمده است دقيقاً تأييد مى کند. اين موارد بسيار فراوان است که به چند نمونه آن ذيلا اشاره مى شود:
1ـ مرحوم «علامه امينى» در جلد ششم «الغدير» از مدارک زيادى از کتب معروف اهل سنّت (مانند «سنن دارمى، تاريخ ابن عساکر، تفسير ابن کثير، اتقان سيوطى، درّالمنثور، فتح البارى و کتب ديگر) داستانهاى تکان دهنده اى درباره مردى به نام «صُبَيْغِ الْعَراقى» نقل مى کند. از تواريخ به خوبى استفاده مى شود که او مردى بود جستجوگر و درباره آيات قرآن پيوسته سؤال مى کرد ولى «عمر» در برابر سؤالات او چنان خشونتى به خرج داد که امروز براى همه ما شگفت آور است، از جمله اين که کسى نزد «عمر» آمد و به او گفت ما مردى را يافتيم که از تأويل مشکلات قرآن سؤال مى کند.
«عمر» گفت: خداوندا به من قدرت ده که بر او دست بيابم! روزى «عمر» نشسته بود، مردى وارد شد و عمامه اى بر سر داشت، رو به «عمر» کرده، گفت: يا اميرالمؤمنين! منظور از «وَالذّاريات ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً» چيست؟ «عمر» گفت: حتماً همان هستى که من به دنبال او مى گشتم، برخاست و هر دو آستين را بالا زد و آن قدر به او شلاق زد که عمامه از سرش افتاد و بعد به او گفت به خدا قسم اگر سرت را تراشيده مى ديدم گردنت را مى زدم! سپس دستور داد لباسى بر او بپوشاند و او را بر شتر سوار کنند و به شهر خود ببرند، سپس خطيبى برخيزد و اعلام کند که «صبيغ» در جستجوى علم برآمده و خطا کرده است، تا همه مردم از او فاصله بگيرند. او پيوسته بعد از اين داستان در ميان قومش حقير بود تا از دنيا رفت در حالى که قبلا بزرگ قوم محسوب مى شد.(24)
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌿🌺🌺🌿
📚نهج البلاغه خطبه۵۹
🔹و قال ( عليه السلام )
> لما عزم علي حرب الخوارج و قيل له إن القوم عبروا جسر النهروان <
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ .
# قال الشريف : يعني بالنطفة ماء النهر و هي أفصح كناية عن الماء و إن كان كثيرا جما و قد أشرنا إلي ذلك فيما تقدم عند مضي ما أشبهه .
🌿خطبه۵۹-درباره خوارج
🌷(به هنگام حركت براي جنگ با خوارج شخصي گفت، خوارج از پل نهروان عبور كردند امام فرمود)
🍃خبر از قتلگاه خوارج
قتلگاه خوارج اين سوي نهر است، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقي نمي ماند، و از شما نيز ده نفر كشته نخواهد شد. (منظور امام از (نطفه) آب نهر است كه از فصيحترين كنايه در رابطه با آب هر چند زياد و فراوان باشد).
🍃🌺
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۶۰- و قال ( عليه السلام )
> لما قتل الخوارج فقيل له يا أمير المؤمنين هلك القوم بأجمعهم <
كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّي يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِينَ .
🍃🌺🌺🌺🍃
نهج البلاغه/خطبه۶۰
🔴خبر دادن از پايان كار خوارج
🍃 نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفه هايي در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت، هرگاه كه شاخي از آنان سر برآورد قطع مي گردد تا اينكه آخرينشان به راهزني و دزدي تن در مي دهند
🌺
شرح_صوتی_خطبه_۵۹_و_۶۰.mp3
5.77M
✅شرح خطبه ۵۹ و ۶۰
🔹در باره خوارج
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحخطبههاینهجالبلاغه
1_26542.mp3
2.51M
✅ سوره عبس
🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک
⚘ @Nahjolbalaghe2