#یک_داستان_و_هزار_پند
✍ روزی مردی به یک دوستی برخورد کرد که ناله می کرد که برای عروسی دخترش پول تالار بنام و سنگین شهر را ندارد.
🍃مرد گفت: به اندازهی توانات تالار بگیر.
🍂دوستش گفت: نمیشود!!! من حاضرم ماهها گرسنه بمانم ولی پیش فامیل خودم را خُرد نکنم.
🍃مرد پرسید: چرا از آنها قرض نمیگیری؟
🍂گفت: آنها به دردبخور نیستند فقط از حرف و حدیث درستکردنشان میترسم.
🍃 مرد تبسمی کرد و گفت: بر حال تو باید گریست که برای کسانی نقش بازی میکنی که هیچ نقشی در زندگی تو ندارند......
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
╔═.🍂🌼.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍂🌼.═╝