🔰 داستان عبرت آموز👇
#قسمت و #روزی 🌹
دوستی می گفت: در یکی از روزهای زمستان ، از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم، #برف بود ، وسیله ای نبود.
برای اینکه دستهایم گرم شود، آنها را در جیب گذاشتم، یک دانه #تخم آفتابگردان پیدا کردم، آن را بیرون آورده و با دندان شکستم.
🔰ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و بر روی برفها افتاد ناخواسته خم شدم که آن را بردارم، #پرنده ای بلافاصله آمد آن را به منقار گرفت و پرید.
او گفت:به نظر تو چه درسی در آن است؟
من گفتم: رزق ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست #خداست.
🔻این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب،در دست و جلو چشم ما است دلخوشیم و خیال می کنیم که همه اش رزق و روزی ماست و همین که میخواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم از ما می گیرند و به کس #دیگری می دهند.
🔰 به نهج البلاغه بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/320929794C3d1ddfaf9e