شب دراز است قلندر بیدار .

در نسل های ِپیش بود؟برای ِثبت لحظات کاتب می‌شدند و به زیباترین نحو به وسیله قلم بروی ِتنه ی ِدرختانی که همچون خمیری کاهی در آمده بودند می‌نوشتند، نسل‌ای نگذشته که آن دفترِ پنهان که کسی حق ِخواندن آن را نداشت در دست ِکسانی که شناختی ازآن ندارن افتاده به اسم ِدیلی و پریوات .

.

شایدسخت باشه باورش ولی نیمه گمشده فنجون پیدا شد .

ممنونم ازت چآی آن هنگام ، که تورا در فنجان های ِکمر باریک ِمادر بزرگم میریختم ، نگاه ِذوق زده مادرم باعث شد فک کنم کمی مفید هستم مدیون ِتو شده ام :).

تو سخت من ُپیدا نکردی ، من سخت گمشده بودم ، آره.

نوشته‌مو .

«مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی...»

تو درست میگفتی مادر، اون دوستی نبود که برآم همه بود .

کلا به فامیلاتون نباید رو بدید وگرنه قرار ِاستخر باهاتون میزارن .

دوتا،برایِ من تو فقط .