eitaa logo
کانال تدریس های خانم ناجی مدرس-ششم
4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
8.5هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تستی،666سوال(باقرلو)مطالعات6.pdf
48.12M
آزمون تستی درس اول تا بیست ویکم مطالعات اجتماعی ششم ✔ 666 سوال تست از درس 1 تا 21 بصورت مجزا و درس به درس ( پاسخنامه ندارد )
درخت و پسرك در روزگاران كهن، درخت سيبِ تنومند و بارآوري بود و پسري كه از آن بالا مي رفت و در سايه اش بازي مي كردو از سيب هايش مي خورد. زمان گذشت و پسر، بزرگ شد و به درخت، ديگر اعتنا نداشت... . پس از سال ها، آن پسر نزد درخت آمد و گفت مقداري پول نياز دارم. درخت گفت پول ندارم؛ ولي با فروش سيب هاي من مي تواني پول به دست آوري. پسر هم همه ي سيب ها را چيز و فروخت و به پول رسيد و ... بار ديگر پس از سال ها آن پسر كه ديگر مردي سده بود؛ پريشان حال و غمگين برگشت و گفت براي آسايش زن و فرزندم به سرمايه نيازمندم. درخت گفت سرمايه اي ندارم امّا مي تواني با شاخه ها و تنه ام براي خود سرمايه فراهم كني. پسر هم خوشحال، تمام شاخ ها و تنه ي درخت را بريد و با آن ها براي خود خانه اي ساخت. نيم تنه ي درخت، ساليان دراز تنها ماند. روزگاران گذشت. پسر، پير شد و غمگين و خسته و شكسته، نزد نيم تنه ي درخت آمد. درخت كه ظاهر پريشان و درمانده ي او را ديد؛ آهي برآورد و گفت: ديگر هيچ چيز ندارم كه ببخشم، حتّي سايه اي كه پناهت دهم!. آن پير پير و فرتوت، گفت اكنون ديگر از تو هيچ نمي خواهم، فقط نيازمندِ با تو بودنم، اين كه فقط كنارت باشم!! * درخت بخشنده، شل سيلور استاين.