eitaa logo
✨نجوا✨
157 دنبال‌کننده
337 عکس
135 ویدیو
3 فایل
کاشف لحظه های قشنگ زندگیت باش 🌱 به ✨نجوا✨خوش اومدید دانشجوی روانشناسی واندکی نویسنده💁 راه ارتباطی ما👈👈 @Nafass74 داستان های منتشر شده درکانال ✨نجـــــوا✨ #بچگیمو_پس_بدین #به_وقت_پریشانی #زندگی_من_بعدازتو #تکست #دلنوشته #جملات #زیبا #عکسنوشت
مشاهده در ایتا
دانلود
.....
‌کی میدونه مرد باشی پدر باشی و تکه‌های بچت رو جمع کنی تو یه نایلون و بیمارستان‌ ویران شده بگردونی یعنی چه ؟ یعنی کسی میتونه انسان باشه و این خبر رو بشنوه و دق نکنه اصلا کجا هستند اوناییکه تا تقی به توقی می‌خورد نگران خلخال دختر یهودی می‌شدند، به خدا دختر مسلمان غزه هم خلخال دوست داره بپوشه، فقط حیف خونه نداره.😭😭😭
ما را از رفتن جان مترسان! از جان عزیزتر داشتیم که رفت...
اونجا که فاضل نظری میگه: «مدام در سفر از خویشتن به خویشتنم هزار روحم و در یک بدن نمیگنجم» در نهایت همدردی، چقدر منم ...! 『
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چو نیست چاره زِ بیچارگی صبور شدیم . .🌱
پدربزرگم سواد زیادی نداشت ولی یه بار که خیلی ناراحت بودم یه حرفی رو بهم زد که سالهاست تو سرمه..میگفت؛ "بعضی وقتا مشکل از خود ماست واسه کسی که یه قدم برامون برمی‌داره دو کیلومتر پیاده میریم..!" چقدر عمیقه این جمله..🌱
لكل ليل قمر، حتى ذلك الليل الذي بأعماقك... برای هر شبی ماه وجود داره، حتی آن شب تاریکی که در اعماق وجودت هست... 🌚 • شمس‌الدين التبريزي ...
قسم به تمنای سکینه برای قطره ای آب و قسم به مویه های رقیه در رفتن پدر؛ تا تو نیایی کار جهان لنگ است ...
فکر کردن زیاد به گذشته مخصوصا اون جاها که حالتو بد میکنه کار اشتباهیه، مرورِ غم، غمگینت میکنه! فکر کردن به آینده هم میتونه بهت آسیب بزنه عزیز من چیزی که آینده مارو میسازه همین لحظه‌ست آینده من و تو نتیجه کاریه که الان داریم انجام میدیم. . حال خوب♥️🍃
برات اون لحظه ای رو آرزو می کنم که بگی باورم نمیشه بلاخره شد...🌱
Shadmehr-Aghili-Taghdir-256.mp3
9.44M
باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست..:)
رابطه‌ی ماندگار نه پول زیادی میخواد، نه زیبایی آن‌چنانی، نه ترقوه و چالِ گونه، نه قد بلند، نه رگ دست و نه ته ریش... رابطه‌ی ماندگار آدم مسئولیت پذیر، با اخلاق، متعهد و وفادار میخواد. اگه این خصوصیات رو ندارید وقت هم رو نگیرید:)🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببخشید که نیستم کنارتون... اینمدت که نبودم درگیرم... درگیرهدفهایی که دارم... اینکه باید بجنگم تا بهشون برسم راه سختی دارم ولی میدونم از پسش برمیام میدونم بلاخره همونجایی که میخوام میرسم و به خودم بابت اینکه قوی موندم و پاش وایستادم یه خسته نباشی میگم🥺 کنارم بمونید مثل همیشه🌱
هدایت شده از ✨نجوا✨
برات اون لحظه ای رو آرزو می کنم که بگی باورم نمیشه بلاخره شد...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشته بود: تو کل تاریخ تنها یه دختر بود که با خواستگارش شرط کرد هرجا برادرم بره، منم باید باهاش برم نوشتم تا حسین (ع) طبیبِ ، زینب (س) هم پرستاره❤️
نوشته بود: «زندگی کوتاه تر از اونی هستش که بخوای بجنگی، چه با خودت چه با بقیه. دیدی نمیشه رها کن بره.»🙃🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی سال پیش به رسم ادب و عادت هرشب نامه مینوشم بهت.. جزیی از وجودم بودید که فقط باحرف زدن باهات آروم میشدم.. باهمون لحن ساده از حرفا وخواسته ها وهدفام میگفتم... یا اگه دلم پربود وگله داشتم براتون دردودل میکردم و شماهم گوش میکردی وارومم میکردی... چندسالیه انقد درگیر کاردنیا شدم که دیگه ازنامه نوشتنهای هرشبم خبری نیست... بابامهدی... 🥺 بابا شدی که بهت تکیه کنم... روت حساب باز کنم.... مرحم دردام بشی... ولی من من شدم همون فرزند ناخلفی که اشک باباشو درمیاره... همونیکه کمر باباشو خم کرده🥺 همونیکه باباشو اذیت کرده.. شرمندتم بابامهدی به رسم ادب حالا اومدم سراغت 🌸پیشاپیش مبارکمون باشه تولدت باباجانم🌸 چه خوب که خداتورو بهمون داد که پناهمون باشی... کاش زودتر روی ماهتو ببینم. 🌱 میدونم همیشه حواست بهم هست... بیشتر دستمو بگیر... بیشتر کنارم باش، پناه همشگیم🌱... ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ نفس(https://eitaa.com/Najvanafass )
ی جا خوندم نوشته بود: وقتی که ی نفر میگه “ همه مثل همن” معنی ش این نیست که همه رو امتحان کرده! معنی ش اینه که از اونی ضربه خورده که قدِ دنیا روش حساب میکرد.🥺
سیمین دانشور یه جایی میگه که: «آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده وقتی خیلی نرم شدی، همه تو را خم می‌کنند.» و چقدر درست میگه...🌱
هدایت شده از 
من نمی خواستم بنویسم! واقعا نمی خواستم ،همه ی زور خودم را زدم که انگشتانم به کیبورد ننشیند. داشتم خرده ریزه های نان روی مبل را جارو می کشیدم ،نتیجه یک غذای فوری و عجله ای بی موقع را ،بوی اسپند و کندر زد زیر دماغم فکر اینجایش را دیگر واقعا نمی کردم! تلویزیون را اگر دیده باشید مراسم تشیع در آن چند شهر راهم از زیرنویس ها خوانده باشید ، حتما متوجه شدید که مراسم تشیع در قم از ابتدای بلوار پیامبر اعظم است. اول این بلوار می شود خانه ما. اولش می شود حرم و انتهایش جمکران . اصوات همیشه زورشان بیشتر است ،هر سه شنبه که قرار نانوشته این مردم است برای پیاده روی در این مسیر ،اصوات خودشان را می رسانند به لب پنجره هامان و از آنجا همدیگر را هول می دهند که کدام زودتر بیایند تو . حالا اما بوی اسپند و کندر تمام خانه را گرفته ،همه پنجره ها باز است ،قم این روزهایش گرمای آن چنانی ندارد . جاروبرقی را خاموش می کنم و همانجا کنار مبل رهایش می کنم .نشسته ام روی مبل و به صداها گوش می کنم مراسم دوساعت دیگر شروع می شود نمی دانم چرا از سر ظهر روضه خوان ها دم گرفته اند . بوی کافور و سفیداب تابه حال زده زیر دماغ تان ؟ من این را تجربه کرده ام ،عزیزم را که بردیم به غسالخانه خودم را از لایه در نیمه باز سُردادم به داخل ،مادرم داشت کمک می کرد ،عزیز لبخند داشت، کمک می کرد به غسالش دست هایش را تکان می داد ، مامان زیر لب قربان صدقه اش می رفت همه آرام بودیم ،من، مامان و عزیز و غسال با این حال اما بوی کافور دلم را پیچ و تاب می داد . در کتاب هایم خوانده بودم شهید معرکه نبرد غسل ندارد ،پاک و طاهر است . صبح امروز عکس جسم سوخته کفن پیچ تان را دیدم بوی گل های عکس در بینی ام بود انگار ،شمارا پاک می دانستم . حالا اما نمی دانم چرا این بوی اسپند و کندر دارد همان کار کافور و سفیداب غسالخانه را می کند دلم پیچ می خورد . خودم پیچ می خورم ،قلبم پیچ می خورد . سر ظهری که آمد بیت ،در را باز کرده نکرده زدم زیر گریه .اینطورش را کم می بیند ،اینطورش مخصوص روضه هاست ،اینطورش را خانواده بلد هستند که دیگر بعد از این همه سال آب قند و تربت زیر زبانم نمی گذارند وسط مجلس . رهایم می کنند و من آنقدر شیون و ناله می کنم و آنقدر با دست به فرق سرم می کوبم تا بتوانم نفس بکشم و زنده بمانم بعد از واقعه. از سر ظهر تابه حال اینطوری گریه می کنم دلم روضه می خواهد ، پوستر تمام مراسم هارا دوتایی زیر و رو کردیم هیچ کدام سریع الاجابه نبود برای همان موقع . حالا نشسته ام کنار پنجره ، بوی اسپند و کندر دل و روده ام را بالا میاورد دختری در من چادر عربی به سر وسط گودی قتلگاه شیون و ناله می کند . صدای جیغ هایش دلم را ریش کرده. مثل آن روز غسالخانه شماهم حتما در آغوش امام رضا آرام گرفته اید ،رهبرمان آرام است ، آسمان آرام گرفته است ،امان اما از دل های ما که تازه نا آرامی هایش شدت گرفته ... |بنت الصابر _قسمت اول