eitaa logo
نماز اول وقت
81 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
6.1هزار ویدیو
317 فایل
﷽♥️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ‍‍‍الفرج❁ امام صادق(ع): اولین چیزى که از هر انسانى سؤال مى شود نماز است، در صورتى که نماز او پذیرفته بود بقیه اعمال او نیز امکان دارد پذیرفته شود. ولى اگر نماز.... https://harfeto.timefriend.net/16861702623760
مشاهده در ایتا
دانلود
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| جمع خوانی سوره مبارکه اعلی📿 ⏰امشب یکشنبه۴آذرماه۱۴۰۳ 🧩┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
27.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 | عزیز...! یه لحظه فکر کن حضرت زهرا چی کشیده... حضرت زهرا بمیرم برات... ▫️ شنبه سوم آذرماه۱۴۰۳ 📼 🏷 ▪️┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15_Shakernejad_Tartil_S087(www.rasekhoon.net).mp3
219.2K
💌 | 📖 ترتیل سوره مبارکه اعلی 🎙 قاری محترم استاد حامد شاکرنژاد ❤️ ⏰ زمان: ۱:۳۶ 🕌 ┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 | ﷽ 🔅 سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾ 🔸 (ای رسول ما) نام خدای خود را که برتر و بالاتر (از همه موجودات) است به پاکی یاد کن. 🔅 الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ ﴿۲﴾ 🔸 آن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید. 🔅 وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ ﴿۳﴾ 🔸 آن خدایی که (هر چیز را) قدر و اندازه‌ای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود. 🔅 وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَىٰ ﴿۴﴾ 🔸 آن خدایی که گیاه را سبز و خرم از زمین برویانید. 🔅 فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ ﴿۵﴾ 🔸 و آن گاه خشک و سیاهش گردانید... 💭 سوره: اعلی 📜 قرائت سوره مبارکه اعلی... 🤍
13890604_2622_64k - Copy.mp3
884.2K
💌 | تلاوت سوره اعلی توسط حضرت آقا... ⏰ زمان: ۱:۴۹ 🏷 🧩┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
87.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 🎥‌«اُمُّ المُــــقاومــه مولاتی فاطمه» 🔹با مدّاحی: حاج مهدی رسولی 🏷 🧩┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
صلوات‌خاصه‌حضرت‌فاطمه‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها🔰 🧩┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
cc2bde577c46d1c95ed02c103fcf30da49357717-480p_320kbps.mp3
5.48M
❤️‍🩹 | قرائت‌صلوات‌‌خاصه‌ حضرت‌ فاطمه‌ زهرا‌سلام‌الله‌ علیها🔰 ⏰ زمان: ۲:۱۷ 💌 ┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght
✏️داستانی از شهید یحیی سنوار براساس کتاب خار و میخک بفروشید یحیی می‌خواست برای کبوترها دانه بریزد که با صدای بوق اسراییلی‌ها از خواب پرید. دور و برش را نگاه کرد. آنجا کبوتری پر نمی‌زد.باز هم توی همان خانه‌ی کوچکی بود که دوستش نداشت. چون اسراییلی‌ها آن‌ها را مجبور کرده بودند به اینجا بیایند. مادرش می‌گفت:《خانه‌ی خودمان بزرگ بود و حیاطش پر از زیتون و انگور و کبوتر.》 حالا باید تا خواب بعدی صبر می‌کرد که با کبوترها بازی کند. یحیی به سقف خیره شد تا سوراخ‌هایش را پیدا کند اما فایده‌ای نداشت. انگار فقط قطره‌ها می‌توانستند آن‌ها را ببینند. شب‌های بارانی قطره‌ها از سقف تند تند توی خانه می‌چکیدند. مادر هم بچه‌ها را یکی یکی بر می‌داشت و به جایشان کاسه و کوزه می‌گذاشت. آن وقت تا صبح خانه پر از صدای تِق تق و چِک چِک می‌شد. صبحانه‌اش را خورد و در حیاط را باز کرد. کوچه‌شان صاف‌تر و بزرگتر از همیشه شده بود. ماشین اسراییلی‌ها از کوچه رد می‌شد. آن‌ها باز هم تفنگ‌‌های واقعی‌شان را به سمت یحیی گرفتند.او ترسید و آرزو کرد، تیم مقاومت که پر از مردان قوی‌ بود آن‌ها را حسابی بترسانند. پیش بچه‌های کوچه ایستاد و پرسید:《 به نظر شما چرا اسراییلی‌ها کوچه‌ها را بزرگ کردند؟》 محمد نشست و گفت: 《من می‌دانم. برای اینکه ماشین‌هایشان تندتر بروند و راحت‌تر تیم مقاومت را بگیرند و زندانی کنند.》 یحیی و بچه‌ها باید فکری می‌کردند. اگر تیم مقاومت نمی‌بود سربازها بیشتر بچه‌ها را اذیت می‌کردند. حسن با عجله گفت: 《باید ماشین‌هایشان را یک‌جوری نگه داریم.》 محمود به دیوار تکیه داد و گفت: 《 آخه زور ما به ماشین می‌رسد؟》 محمد آهی کشید و گفت:《کاش بی‌سیم داشتیم آن وقت می‌توانستیم به تیم مقاومت خبر بدهیم.》 با شنیدن کلمه‌ی بی‌سیم توی سرشان فکر تازه‌ای جرقه زد. همین که ماشین اسراییلی‌ها آمد؛ یحیی به تفنگ سربازها اشاره کرد و بلند گفت: 《بفروشید، بفروشید.》 مثلا می‌خواست از آن‌ها تفنگ بخرد. ماشین اسرائیلی ایستاد. بچه‌های دیگر هم بلند گفتند: 《بفروشید، بفروشید.》 سربازها گیج شده بودند. سرشان را خاراندند؛ به تفنگ‌هایشان نگاهی کردند و رفتند. اما مردان مقاومت که صدای بچه‌ها را شنیده بودند قایم شدند. بچه‌ها با هم قرار گذاشتند همیشه با دیدن اسراییلی‌ها بلند بگویند: بفروشید، بفروشید. آن شب یحیی با یک آرزوی بزرگ روی تشک کوچکش خوابید. دلش می‌خواست روزی یکی از قوی‌ترین مردان تیم مقاومت باشد. تفنگ واقعی‌ بخرد و با آن اسراییلی‌ها را بترساند. از خستگی زود خوابش برد. دیگر حتی صدای قطره‌ها هم نمی‌توانست او را بیدار کند. ✍سبزه‌ای @gheseshakhsiatemehvari ┄┅═══••✾••═══┅┄ "نماز اول وقت"| عضو شوید👇 @Namazeavalevaght