6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقام معظم رهبری:
🌹 اگر دیدی ازت رویگردانی و مخالفت میکنند ..
فقل حسبی الله...
#اخلاص
#نماز_اول_وقت
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌
https://eitaa.com/Namazeavalevaght
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
چهل روز از عاشورا تا اربعین
📖 قرائت #زیارت_عاشورا
با نوای علی فانی، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
🏴 محرم 1403
#نماز_اول_وقت
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌
https://eitaa.com/Namazeavalevaght
✅ دوره رایگان پرورش شخصیت کودک
🔹تعداد دروس: ۴۸ جلسه
🔸شروع دوره: ۶ مرداد ماه
⭕️ نحوه برگزاری: مجازی (آفلاین)
▫️هزینه دوره: رایگان
🔰 همراه با اخذ آزمون و اعطای گواهی پایان دوره
💠 مجمع دعوت جهانی به قرآن کریم💠
لینک ثبت نام:
🔻🔻🔻
https://davatejahani.ir/skoodak/
🔻🔻🔻
آدرس کانال دوره :
https://eitaa.com/joinchat/828833905C2cfe78469f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ قدرتی که خیلی ترسناک شده و میتونه خطرناک باشه
📌رسماً هوش مصنوعی میتواند با صدای خود شخص به هر زبانی بخواهد دوبله کند هرچند الان قسمتهایی باگ داره ...
➖ صحبتهای #سید_حسن_نصرالله به زبان انگلیسی که با هوش مصنوعی ساخته شده ...
✖️ حالا فرض کنید یک فیلمی تهیه بشه که در آن سیدحسن، داره به مردم ایران توهین میکنه؛ یا صحبتی خلاف اهداف جامعهی اسلامی و مسلمانان میگه! چجوری میخوایم به مردمی که انقدر راحت همه چیز رو و قبول میکنن بگیم هوش مصنوعی...
#سواد_رسانه
#هوش_مصنوعی
نماز اول وقت
⁉️ قدرتی که خیلی ترسناک شده و میتونه خطرناک باشه 📌رسماً هوش مصنوعی میتواند با صدای خود شخص به هر
واقعا باید گفت:
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ
و نمازشان را با آداب و شرایطش میخوانند.
معارج - ۳۴
#Quran_Hadi
www.hadiapp.net/quran-farsi/
ر میدهد.
و لازمه اشفاقشان از عذاب پروردگار، علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا، اين است كه به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند، و از عذاب خدا ايمن نيستند، چون ايمنی از عذاب با خوف و اشفاق نمیسازد.
و سبب و علت اشفاق از عذاب اين است كه عذاب در مقابل مخالفت است، پس بجز اطاعت درونی چيزی نيست كه آدمی را از عذاب نجات دهد. از سوی ديگر اطمينانی هم به نفس و درون آدمی نيست، چون ما زورمان به هوای نفسمان نمیرسد، مگر به آن مقدار توانايی كه خدای سبحان به ما داده، خدايی كه مالك هر چيز است، و مملوك چيزی نيست هم چنان كه خودش فرمود:" قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّـهِ شَيْئاً" [چه كسی غير از خدا مالك چيزی است. سوره مائده، آيه ۱۷.]۹.
علاوه بر اين خدای سبحان هر چند اهل اطاعت را وعده نجات داده، و هر چند خودش فرموده: خدا خلف وعده نمیكند، ليكن اين هم هست كه وعده، اطلاق قدرت او را مقيد نمیكند، پس او در عين اينكه خلف وعده نمیكند به هر چه بخواهد قادر است، و مشيتش نافذ، در نتيجه در هيچ حالی نمیتوان از او ايمن بود، به اين معنا كه چنين نيست كه نسبت به خلف وعدهاش قادر نباشد، و به همين جهت است كه میبينيم با اينكه ملائكه خود را به عصمت معرفی كرده به خوف هم توصيفشان نموده، میفرمايد:" يَخافُونَ رَبَّهُمْ" [از پروردگارشان میترسند. سوره نحل، آيه ۵۰.]۱۰، و با اينكه انبيای خود را معصوم معرفی نموده در باره آنان فرموده:" وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ" [از خدا میترسند و از احدی جز خدا نمیترسند. سوره احزاب، آيه ۳۹.]۱۱، همين طور در عين اينكه در آخر آيات مورد بحث به طور جزم در باره مؤمنين فرموده" أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ"، در عين حال در آيه مورد بحث میفرمايد از عذاب خدا اشفاق و ترس دارند.
" إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ" اين جمله علت ترس مؤمنين از عذاب پروردگارشان را بيان نموده، روشن میسازد كه مؤمنين در ترسيدن از عذاب مصابند، و وجه آن را بيان كرديم.
" وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ ... هُمُ العادُونَ" تفسير اين سه آيه در اول سوره مؤمنون گذشت.
[مقصود از مراعات امانات و عهد و مراد از محافظت بر صلاة]
" وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ" آنچه از كلمه" امانات" زودتر از هر معنايی به ذهن میرسد، انواع امانتهايی است كه مردم به يكديگر اعتماد نموده، و هر يك به ديگری میسپارد، از قبيل مال و جان و عرض، و شخص امين رعايت آن را نموده در حفظش میكوشد و به آن خيانت نمیكند، و به قول بعضی از مفسرين به صيغه جمع آمدنش به اعتبار انواع آن است، به خلاف عهد كه چون انواع مختلفی ندارد مفرد آمده.
ولی بعضی [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.]۱۲ گفتهاند: منظور تنها مال و جان و عرض نيست، بلكه مطلق وظايف اعتقادی و عملی است، كه خدا به عهده آنان گذاشته، در نتيجه آيه شريفه شامل همه حقوق چه حق اللَّه و چه حق الناس میشود، و اگر يكی از آن حقوق را تضييع كنند، به خدای تعالی خيانت كردهاند.
بعضی [روح المعانی، ج ۲۹، ص ۶۳.]۱۳ ديگر گفتهاند: هر نعمتی كه خدای تعالی در اختيار بندهاش قرار داده، امانت خدا به دست اوست، چه اعضای بدنش، و چه چيزهای ديگر، در نتيجه اگر كسی اين نعمتها را در غير آن مواردی كه خدا برای آنها خلق كرده، و اجازه مصرف در آن را داده استعمال كند، به خدا كه صاحب نعمت و امانت است خيانت كرده است.
و ظاهرا مراد از كلمه" عهد" در آيه مورد بحث قراردادهای زبانی و عملی است كه انسان با غير میبندد، كه فلان عمل را انجام و يا فلان امر را رعايت و حفظ كند، و بدون مجوز آن قرارداد را نقض ننمايد. بعضی از مفسرين گفتهاند: مراد از عهد تنها اين نيست، بلكه تمامی قرارهايی است كه انسان ملتزم به آن باشد، حتی ايمان بنده خدا به خدا هم عهدی است كه او با پروردگارش بسته، و قرار گذاشته آنچه خدا تكليفش میكند اطاعت نمايد، پس اگر بندهای به يكی از اوامر و يا نواهی خدا عمل نكند، و خدا را در آن نافرمانی كند، عهد خدا را شكسته است.
" وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ" معنای شهادت معلوم و معروف است و قائم بودن به شهادت به معنای اين است كه از تحمل و ادای آنچه تحمل كرده استنكاف نورزد، اولا وقتی او را شاهد میگيرند شهادت را تحمل كند، و ثانيا وقتی برای ادای شهادت دعوت میشود استنكاف نورزد، و بدون هيچ كم و زيادی آنچه ديده بگويد، و آيات قرآن در اين باره بسيار است.
" وَ الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ" منظور از" محافظت بر صلاة" اين است كه صفات كمال نماز را رعايت كند، و آن طور كه شرع دستور داده نماز بخواند. بعضی [تفسير فخر رازی، ج ۳۰، ص ۱۲۹.]۱۴ از مفسرين گفتهاند: محافظت بر نماز، غير مداومت بر آن است، چون دوام مربوط به خود نماز و نفس عمل است، و اما محافظت مربوط به كيفيت آن است، پس آي
[سوره المعارج (۷۰): آيات ۱۹ تا ۳۵]
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (۱۹) إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (۲۰) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (۲۱) إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (۲۲) الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (۲۳) وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴) لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۲۵) وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (۲۶) وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (۲۷) إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ (۲۸) وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (۲۹) إِلاَّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (۳۰) فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (۳۱) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (۳۳) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (۳۴) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (۳۵)
ترجمه آيات
آری انسان به منظور رسيدنش به كمال حريص خلق شده (۱۹).
و نيز اينطور خلق شده كه در برابر شر به جزع در میآيد (۲۰).
و از رساندن خير به ديگران دريغ مینمايد (۲۱).
مگر نمازگزاران (۲۲). كه بر اين كار خود مداومت دارند (۲۳).
(و حرص خود را در راه بندگی خدا به كار میبرند) و كسانی كه در اموالشان حقی معلوم است (۲۴).
برای سائل و محروم (۲۵).
و كسانی روز جزا را همواره تصديق میكنند (۲۶).
و كسانی كه از عذاب پروردگارشان نگران هستند (۲۷).
چون هيچ كس از عذاب پروردگارش ايمن نيست (۲۸).
و كسانی كه شهوت خود را حفظ میكنند (۲۹).
مگر در مورد همسران و كنيزان خود كه به خاطر به كار بردن نيروی شهوت در آن موارد ملامت نمیشوند (۳۰).
پس اگر كسی برای اطفای شهوت به دنبال غير آنچه ياد شد باشد چنين كسانی تجاوزگرند (۳۱).
و كسانی كه امانتها و پيمان خود را محترم میشمارند (۳۲).
و كسانی كه پای شهادتهای خود میايستند (۳۳).
و كسانی كه بر نماز خود محافظت دارند (۳۴).
چنين كسانند كه در باغهای بهشت مورد احترامند (۳۵).
بيان آيات
اين آيات به اولين سبب و انگيزهای كه انسان را به رذيله اعراض از ياد خدا و به جمع اموال و گنجينه كردن آن و در آخر دچار آتش خالد شدن وا میدارد اشاره میكند، آتشی كه فرمود:" لَظی نَزَّاعَةً لِلشَّوی".
و آن سبب عبارت است از حالتی در انسان به نام" هلع- شدت حرص" كه حكمت الهی اقتضا كرد آدمی را به اين صفت بيافريند، تا به وسيله اين صفت به آنچه مايه خير و سعادتش میباشد هدايت شود، چيزی كه هست اين خود انسان است كه اين مايه سعادت خود را مايه بدبختی خود میسازد، و به جای اينكه در راه سعادت خود صرف كند، در راه بدبختی خود صرف میكند، و همين مايه سعادت خويش را مايه هلاكت دائمی خود میكند، مگر كسانی كه ايمان آورده و عمل صالح میكنند، كه در جنات از عزت و احترام برخوردارند.
[توضيح راجع به صفت" حرص" و" هلع" و تقسيم آن به حرص خدادادی كه مفيد و مطلوب است و حرص بشری كه انحرافی و مذموم میباشد]
" إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً" كلمه" هلوع" صفتی است كه از مصدر" هلع"- به فتحه هاء و لام- كه به معنای شدت حرص است اشتقاق يافته. و نيز گفتهاند كه اين كلمه را دو آيه بعد تفسير كرده، پس هلوع كسی است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع میكند، و چون به خيری میرسد از انفاق به ديگران خودداری میكند. و به نظر ما اين وجه بسيار وجه خوبی است و سياق آيه هم با آن مناسب است، چون از سياق دو جمله" إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً" و" إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً" پيداست كه میخواهد هلوع را معنا كند.
از نظر اعتبار عقلی هم هلوع چنين كسی است، چون آن حرصی كه جبلی انسان است حرص بر هر چيزی نيست، كه چه خير باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار نسبت به آن حرص بورزد، بلكه تنها حريص بر خير و نافع است، آن هم نه هر خير و نافعی، بلكه خير و نافعی كه برای خودش و در رابطه با او خير باشد، و لازمه اين حرص اين است كه در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد، چون شر خلاف خير است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نيز لازمه اين حرص آن است كه وقتی به خيری رسيد خود را بر ديگران مقدم داشته، از دادن آن به ديگران امتناع بورزد، مگر در جايی كه اگر كاسهای میدهد قدح بگيرد، پس جزع در هنگام برخورد با شر و منع از خير در هنگام رسيدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
و اين هلع كه انسان مجبول بر آن است- و خود از فروع حب ذات است- به خودی خود از رذائل اخلاقی نيست، و چطور میتواند صفت مذموم باشد با اينكه تنها وسيلهای است كه انسان را دعوت میكند به اينكه خود را به سعادت و كمال وجودش برساند، پس حرص به خودی خود بد نيست، وقتی بد میشود كه انسان آن را بد كند
و درست تدبير نكند، در هر جا كه پيش آمد مصرف كند، چه سزاوار باشد و چه نباشد، چه حق باشد و چه غير حق، و اين انحراف در ساير صفات انسانی نيز هست، هر صفت نفسانی اگر در حد اعتدال نگاه داشته شود فضيلت است، و اگر به طرف افراط و يا تفريط منحرف گردد، رذيله و مذموم میشود.
پس انسان در بدو پيدايشش در حالی كه طفل است هر آنچه كه برايش خير و يا شر است میبيند، و با آن غرائز عاطفی كه مجهز به آن شده خير و شر خود را تشخيص میدهد، و میفهمد كه چه چيزی را دوست میدارد و قوای درونيش اشتهای آن را دارد، اما بدون اينكه برای آن چيز حد و اندازهای قائل باشد. و وقتی به درد و يا مكروهی بر میخورد دچار جزع میشود، و چون كسی میخواهد مزاحمش شود، به هر طريقی كه بتواند و لو به گريه و فرياد از تجاوز او جلوگيری میكند.
كودك هم چنان بر اين حال هست تا به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خير و شر را تشخيص داده و به آنچه درك میكند اعتراف نمايد، در اين هنگام است كه بسياری از حق و باطلها و خير و شرها در نظرش بر عكس میشود، يعنی بسياری از اموری كه به نظرش حق بود، باطل و باطلها حق میشود.
حال اگر در همان أوان بخواهد نسبت به حق و باطلهای دوران كودكيش كه مصادر همه آنها هوای نفس و اشتهای دلش بود، پافشاری كند و زير بار احكام عقلش در تعيين حق و باطلها نرود، خدای تعالی بر دلش مهر میزند، در نتيجه به هيچ حقی بر نمیخورد مگر آنكه آن را باطل میانگارد، و به هيچ صاحب حقی بر نمیخورد مگر آنكه به حقش ستم میكند، و اما اگر عنايت الهی او را دريابد، همه غرائز او و از آن جمله حرصش به جای حرص بر هوای نفس، حرص بر حقطلبی میشود، چنين كسی ديگر در برابر هيچ حقی استكبار نمیورزد و هيچ صاحب حقی را از حقش منع نمیكند.
پس هر انسانی در همان آغاز تولدش، و در عهد كودكی و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست، و اين حرص شديد بر خير صفتی است كمالی كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمیآمد، هم چنان كه قرآن كريم فرموده:" وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ" [انسان سخت دوستدار خير است. سوره عاديات، آيه ۸.]۱.
و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهی ديگر مجهز میشود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آن طور كه هست درك میكند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص میدهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در میآورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش میشد، مبدل به حرصی ديگر میشود، و آن حرص شديد به خير واقعی و فزع شديد از شر اخروی است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعی عبارت است از مسابقه به سوی مغفرت پروردگار، و شر واقعی عبارت است از نافرمانی خدای تعالی، در نتيجه چنين كسی از كار خير سير نمیشود، و پيرامون گناه نمیگردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوی حرصی نمیورزد، و از حدودی كه خدای تعالی برايش معين كرده تجاوز نمیكند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل میكند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل میكند، و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط میكند، و همين حرص به منافع واقعی برای چنين انسانی صفت كمال میشود.
و اما اگر انسان از آنچه عقلش درك میكند و فطرتش به آن اعتراف مینمايد روی بگرداند، و هم چنان (مانند دوران طفوليتش) پایبند هوای نفس خود باشد، و همواره آن را پيروی نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوی كنترل نداشته باشد، خدای تعالی نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريزه خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او میگيرد و مبدل میكند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
از آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن میگويد، و با در نظر گرفتن اينكه میخواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده، با" احسن" بودن خلقت هر چيز كه آيه" الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ" [آن خدايی كه هر چيز را به نيكوترين وجه خلقت كرد. سوره سجده، آيه ۷.]۲ از آن خبر میدهد منافات ندارد، چون حرصی كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعی است، و حرصی كه صرف جمع مال و غفلت از خدا میشود منسوب به خود انسانها است، اين خود انسان است كه حرص خدادادی را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقهگی خود به نقمت مبدل میسازد.
زمخشری به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعارهای بكار رفته، و معنايش اين است كه انسان از آنجايی كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر میدارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع
۱۲ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.
۱۳ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۶۳.
۱۴ تفسير فخر رازی، ج ۳۰، ص ۱۲۹.
۱۵ ( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.
۱۶ ( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.
۱۷ تفسير برهان، ج ۴، ص ۳۸۴، ح ۱.
۱۸ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.
۱۹ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۶، به نقل از كافی.
۲۰ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از محاسن.
۲۱ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۷، به نقل از كافی.
۲۲ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از كافی.
۲۳ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۷، ط تهران.